مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

عرفان‌های نوظهور

شاه بیت رمان های کوئیلو، تحقق افسانه شخصی است. افسانه شخصی به معنای آرزوها و رویاهای کودکی است که کوئیلو سعادت انسان را در گرو تحقق این آرزوها می داند. او به مخاطبان خود سفارش می کند برای رسیدن به آرزوهای کودکی و تحقق افسانه شخصی، باید جنگجو باشند

 پائولو کوئیلو یکی از رمان نویسان مشهور آمریکای لاتین در عصر حاضر است؛ آثار او با شمارگان بالا تاکنون به بیش از ۳۶ زبان دنیا ترجمه شده است و وی طرفداران فراوانی در کشورهای مختلف جهان از جمله ایران دارد.

چندی پیش در گفت وگویی با حجت الاسلام بهمن شریف زاده به بررسی مبانی فکری معنویت های نوپدید پرداختیم، که وی در آن گفت وگو آثار پائولو کوئیلو را در زمره مروجان عرفان های مدرن که مبتنی بر انسان محوری، دنیاگرایی و اباحه گرایی است، معرفی کرد.

آن گفت وگو واکنش هایی را در بین برخی از مخاطبان روزنامه برانگیخت و برخی از خوانندگان اظهار داشتند که آثار کوئیلو در میان مخاطبان ایرانی حتی اقشار مذهبی طرفداران بسیاری دارد او نویسنده محبوبی است و حجت الاسلام شریف زاده ناآگاهانه، وی را متهم به ترویج عرفان های مدرن که اتفاقا متضاد با عرفان اسلامی است، کرده است.

به همین دلیل خود را موظف دانستیم تا در گفت و گوی دیگری با بهمن شریف زاده که تاکنون کتاب ها و مقالات بسیاری درباره عرفان ها و معنویت های مدرن نوشته است، به طور خاص به بررسی مبانی فکری و محتوایی آثار کوئیلو بپردازیم تا مشخص شود آیا او و آثارش را می توان ترویج دهنده عرفان های مدرن دانست یا خیر. این گفت وگو هم اینک پیش روی شماست و البته باب نقد و بررسی و اظهارنظر درباره این موضوع همچنان باز.

* توجه ویژه کوئیلو به عرفان و معنویت در رمان هایش

حجت الاسلام شریف زاده با اشاره به این که علت فروش بالای کتاب های پائولو کوئیلو به ویژه در جامعه دینی ایران، توجه او به معنویت و عرفان است، می گوید: کتاب های پائولو تاکنون به بیش از ۳۶ زبان ترجمه شده است و با شمارگان بالا در بسیاری از کشورهای جهان چاپ و منتشر می شود و مخاطبان فراوانی آن هم در دنیای تشنه معنویت امروز دارد.

این در حالی است که به اعتقاد خیلی ها، کوئیلو به لحاظ رما ن نویسی فرد درجه یکی در میان رمان نویسان جهان محسوب نمی شود یعنی تکنیک رمان نویسی او چندان بالا نیست اما اشاعه فراوان آثار او و مخاطبان فراوانی که دارد، به دلیل محتوای رمان هایش است که عرفان و معنویت را در دل خود مطرح می کند.

* رمان های کوئیلو ترکیبی از عرفان های سرخ پوستی، شرقی و کابالاست

وی با بیان این که پائولو کوئیلو ترکیبی از عرفان های سرخ پوستی، شرقی و کابالا (یهودی) و حتی عناوین عرفان اسلامی را در رمان هایش مطرح می کند، می افزاید: کوئیلو در رمان هایش ملغمه ای از این نوع عرفان ها را در قالب رمان به مخاطبانش ارائه می کند به همین دلیل می توان او را در زمره افرادی قرار داد که معنویت های مدرن را ترویج می کنند.

وی با برشمردن مولفه های اصلی معنویت های مدرن یادآور می شود: از ویژگی های برجسته معنویت های مدرن، اباحه گری (لیبرالیسم)، دنیاگرایی (سکولاریسم) و انسان محوری (اومانیسم) است که این مبانی در رمان های کوئیلو به وضوح به چشم می خورد.

* افسانه شخصی و انسانی که باید جنگجو باشد

شاه بیت رمان های کوئیلو، تحقق افسانه شخصی است. افسانه شخصی به معنای آرزوها و رویاهای کودکی است که کوئیلو سعادت انسان را در گرو تحقق این آرزوها می داند. او به مخاطبان خود سفارش می کند برای رسیدن به آرزوهای کودکی و تحقق افسانه شخصی، باید جنگجو باشند. معنایی که او مطرح می کند (افسانه شخصی) یکی از اصطلاحات اصلی عرفان ساحری و عقاب است که این عرفان از شاخه های اساسی عرفان سرخ پوستی محسوب می شود.

کوئیلو اعتقاد دارد انسان باید جنگجو و بی باک باشد تا به سعادت دست یابد و لازمه جنگجو بودن این است که او به هیچ خط قرمزی پایبند نباشد و هیچ محدودیتی را نپذیرد، بلکه باید پا روی خطوط قرمز بگذارد و از آن ها عبور کند.

این خطوط قرمز می تواند هنجارهای دینی، اخلاقی یا قانونی باشد که انسان برای دست یافتن به سعادت باید هر چه را که مانع رسیدن او به آرزوهای شخصی اش است، کنار بگذارد. از نظر کوئیلو، ضوابط اخلاقی خانواده یا جامعه اگر مانعی برای رسیدن به آرزوهای شخصی است باید کنار گذاشته شود و انسان باید روی آن ها پا بگذارد والا نمی تواند به سعادت دست یابد.

ترس و عافیت طلبی در برابر این هنجارها مانع رسیدن به سعادت است. به این ترتیب پائولو سفارش به اباحه گری می کند، یعنی هر چه برای رسیدن به افسانه شخصی لازم است، روا و مباح است ولو این که ناهنجاری اخلاقی باشد پس اگر لازم است باید هنجارشکنی کرد.

لاابالی گری و اباحه گری هم ریشه در سکولاریزم دارد، چون انسان برای تحقق آرزوهای دنیایی اش مجاز است دست به هر کاری بزند و به هر راهی که به نظرش لازم است برود حتی اگر این راه منحرف کننده انسان و ناپسند باشد.

در رمان های گوناگون پائولو کوئیلو مبانی اباحه گری و سکولاریزم به وضوح به چشم می خورد.

* تفاوت اساسی عرفان های اسلامی با عرفان های مدرن

شریف زاده در پاسخ به این سوال که با توجه به این که عرفان هایی که کوئیلو در آثارش مطرح می کند، ترکیبی از عرفان های سرخ پوستی، شرقی و کابالاست، آیا مضامین عرفان اسلامی مانند عرفانی که مولانا به عنوان یک عارف مسلمان در آثارش مطرح می کند هم در آثار این رمان نویس آمریکای لاتین مطرح شده است؟ پاسخ می دهد: مضامین مقدسی مثل عشق، سعادت و وصال که در آثار عرفای مسلمان بر آن تاکید شده در آثار پائولو نیز مطرح شده است؛ همان طور که دیگر مضامین عرفان اسلامی نیز در مبانی عرفان های مدرن آمده است. بنابراین هم در آثار کوئیلو و هم در آثار دیگر نویسندگانی که عرفان های مدرن را ترویج می کنند مثل اوشو، دالایی لاما (رهبر بودائیان تبت) و کریشنامورتی این مضامین آمده است اما این دو عرفان تفاوت های اساسی با یکدیگر دارند.

وی به تفاوت های مهم و تامل انگیز عرفان اسلامی با عرفان های مدرن اشاره می کند و ادامه می دهد: نوع تحلیل و تفسیر این مبانی در این دو عرفان کاملا با یکدیگر متفاوت است به عنوان نمونه عشقی که در عرفان های مدرن مطرح می شود زمینی و دنیایی است اما عشق و وصال عرفان اسلامی، حقیقی است یا سعادتی که عرفان های مدرن مطرح می کنند مبتنی بر روا انگاری و اباحه گری است اما سعادت در عرفان اسلامی با محوریت شریعت معنا پیدا می کند و محور آن خداوند است.

* محور عرفان اسلامی خدا و محور عرفان های مدرن انسان است.

نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه جدی کنیم و درصورت بی توجهی به آن بی گمان به بیراهه خواهیم رفت، این است که محور عرفان اسلامی خداوند و محور عرفان های مدرن انسان است و این مهم ترین تفاوت عرفان دینی و عرفان های مدرن است براساس مبانی اومانیستی عرفان های مدرن، انسان خود محور هستی و امور است و همه چیز حول محور او معنا می یابد. این نقطه آغاز انحراف عرفان های مدرن است که در ادامه به سکولاریزم و لیبرالیزم می انجامد.

بنابراین عرفان اسلامی در عناوین با عرفان های مدرن تعارضی ندارد؛ تفاوت و تعارض اصلی در مبانی و نوع نگاه این دو عرفان است، مبانی معنویت های مدرن اومانیزم (انسان محوری) سکولاریزم (دنیاگرایی) لیبرالیزم (اباحه گرایی) است که مهم ترین مبانی عرفان های مدرن را تشکیل می دهد.

* در عرفان های مدرن انسان تعیین کننده نوع سیر و سلوک عرفانی است، نه خداوند

براساس مبانی اومانیزم که یکی از اصول مهم عرفان های مدرن است انسان خود نوع حرکت و سیر و سلوک معنوی و عرفانی اش را تعیین می کند و برای صعود و تعالی معنوی اش، خود نقشه می کشد و مسیر را طراحی می کند. خود مروجان این عرفان ها هم مدعی نیستند که وحیانی و الهی اند. در حالی که عرفان اسلامی خدامحور است و این عرفان الهی و وحیانی است، براساس این عرفان خدا باید برنامه صعود و حرکت معنوی ما را تعیین کند و در چارچوبی که شرع مشخص کرده است حرکت می کنیم.

اگر عارفی توصیه معنوی به دیگران می کند، براساس اعتقادات اسلامی ما، آن سفارش باید متکی و متصل به شریعت و دین باشد وگرنه ما آن حرف را نمی پذیریم و معتقدیم باید خدا، پیامبر(ص) یا ائمه(ع) آن را گفته باشند یا به طریقی آن حرف باید به شریعت متصل باشد و تمام این موارد نشان می دهد که عرفان اسلامی خدامحور است.

* 40 هزار فرقه در حال حاضر و جود دارند

البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که این سخنان به معنای آن نیست که همه معنویت های مدرن خدا را قبول ندارند اتفاقا خیلی از این معنویت ها خدا را هم باور دارند ولی او را سرپرست و متولی و محور زندگی انسان نمی دانند البته که برخی هم از اساس خدا را باور ندارند. اما هر دوگروه انسان را محور هستی می دانند لذا الان در جهان بیش از ۴۰هزار فرقه وجود دارد؛ به یقین این ۴۰هزار فرقه وحی نشده است. مروجان آن ها هم ادعا ندارند که فرقه آن ها وحیانی است: بلکه می گویند رهبر و بزرگ فرقه ما این گونه ضمیرش روشن شده و این طرح را برای سلوک معنوی ما ارائه کرده است. به همین دلیل است که آن ها از عشق و سعادت حرف می زنند همان حرف هایی که عطار، مولانا و ابن عربی و بقیه عرفا گفته اند. اما این حرف ها ریشه در اومانیزم دارد و عرفان دینی محوریتش با خداوند است.

* دنیاگرایی و اهداف ماتریالیستی

وی دنیاگرایی را دومین تفاوت مهم عرفان اسلامی و عرفان های مدرن می داند و معتقد است: وقتی انسان محور عرفان های مدرن شد، این انسان محوری به سکولاریزم یعنی دنیاگرایی منجر می شود.

اهداف این معنویت ها ماتریالیستی است. آرامش، شادزیستن، قدرت ماورایی و درمان گری اهداف اصلی این عرفان هاست.

درمان گری به ویژه در عرفان های سرخ پوستی زیاد مطرح می شود اصلا اساس عرفان های سرخ پوستی درمان های جسمی است.

* وصال الهی مهم ترین هدف عرفان اسلامی است

اما در عرفان اسلامی این امور یعنی شادی، آرامش و... پسندیده است اما هدف و مقصد نیست، سالک طی مسیر سیر و سلوک به این امور دست می یابد ولی هدف و غایت اصلی وی وصال الهی است، وصل به خدا و نیل به عشق الهی و از همه مهم تر بندگی الهی که مهم ترین هدف عرفان اسلامی است. عرفان اسلامی می کوشد در نهایت انسان را به بندگی خدا برساند تا او بنده شایسته و عاشقی برای خداوند باشد و خودش را در برابر خدا فراموش کند. مقامی که در عرفان اسلامی به آن وصال حق می گویند.

اما در عرفان های مدرن وصال الهی هدف و غایت نیست. انسان محوریت دارد و هدف آرامش و شادی زیستن و... است. مثلا دالایی لاما هدف اصلی عرفانش را شاد زیستن مطرح می کند و خودش هم به توپ شادی معروف است.

در عرفان های سرخ پوستی هدف درمان است. انرژی درمانی وفرا درمانی در این نوع عرفان ها مطرح می شود مثلا عرفان کیهانی یا عرفان حلقه که زیر مجموعه عرفان های سرخ پوستی است بحث های درمانی را مطرح می کنند. کسب قدرت هم هدف اصلی عرفان کابالا است که از طریق جادو واحضار روح و... به دست می آید، قدرت روح هدف این عرفان است که فرد به واسطه آن امور خارق العاده و عجیب و غریب انجام می دهد ذهن خوانی، تله پاتی و... جزو آن هاست. شریف زاده با اشاره به این که اگرچه مبانی عرفان های سرخ پوستی، کابالا، شرقی و حتی اسلامی در آثار کوئیلو آمده اما تمرکز اصلی وی بر عرفان های سرخ پوستی و هدف آن یعنی درمان گری است، یادآور می شود: البته او بر آرامش که جزو مبانی مشترک همه عرفان های مدرن است تاکید ویژه دارد.

در رمان های کوئیلو به عنوان نمونه در کتاب کیمیاگر سیر و سلوکی مطرح می شود که برخی از مبانی آن در عرفان اسلامی هم وجود دارد. در کیمیاگر چوپانی به تصویر کشیده می شود که مثل یک سالک مسیری را طی می کندو ناخودآگاه عرفان مولانا را در ذهن تداعی می کند و احتمالا به همین دلیل خیلی از افراد جامعه اسلامی ما حتی آدم های مذهبی به سوی آثار او گرایش دارند اما باید دید قهرمان کوئیلو این مسیر را بر اساس چه مبانی طی می کند و در نهایت به چه مقصدی می رسد.

* وصال در چارچوب شریعت

در عرفان اسلامی گفته می شود رسیدن و وصال باید در جاده شریعت باشد یعنی سالک به هر مقصدی که می خواهد برسد باید از مسیر بایدها و نبایدهای دینی عبور کند و باید به دستورات و واجبات و محرمات دینی عمل شود. در حالی که اباحه گری به عنوان یکی از ستون های اصلی عرفان های مدرن درست در مقابل این تفکر عرفان اسلامی قرار دارد و معتقد است هدف مهم است و وسیله را توجیه می کند یعنی انسان مجاز است از هر راهی و با هر وسیله ای به هدفش نایل شود و رواست انسان برای رسیدن به اهداف خودش دست به هر کاری بزند ولو این که شرع گفته باشد آن عمل حرام است که این به معنای لیبرالیزم است.

وقتی خدا محور نباشد، غایات هم کسب شادی و آرامش و قدرت و... باشد نتیجه این می شود که بایدها و نبایدهای شرعی اهمیت خود را از دست می دهند، چون خدا تبیین کننده و طراح نقشه راه نیست که انسان خود را ملزم به رعایت بایدها و نبایدها بداند، بلکه چون خود انسان نقشه را طراحی می کند هر چه به ذهن او رسید و از نظر او درست بود، می تواند انجام دهد و رواست و این دقیقا همان چیزی است که کوئیلو در رمان های خودش می گوید و تاکید می کند که برای رسیدن به افسانه شخصی انسان می تواند هر راهی را برود.

* سکولاریزم و دنیاگرایی در آثار کوئیلو

حالا این که افسانه شخصی چیست و به چه مسیری ختم می شود، بحث را به سکولاریزم یعنی دنیاگرایی می رساند. افسانه شخصی، غایات دنیایی را به انسان معرفی می کند.

به همین دلیل می بینیم در یکی از رمان های کوئیلو، افسانه شخصی پادشاه و ملکه شدن است. در یکی دیگر از آثار او ازدواج غایت قهرمان داستان است یعنی چیزی که افسانه شخصی او بوده است. در کتاب دیگر ثروتمند شدن و... کوئیلو غیرمستقیم سعادت انسان و مستقیم غایت او را رسیدن به این امور که به اصطلاح او افسانه شخصی انسان است معرفی می کند که این مبانی یعنی سکولاریزم انسان را مجاز می داند که برای رسیدن به این امور هر کاری را انجام بدهد و از هر ابزاری استفاده کند چون هیچ خط قرمزی وجود ندارد و لازم نیست انسان در مسیری که دین یا جامعه تعیین کرده است حرکت کند و این به معنای لیبرالیزم یا اباحه گری است.

* عرفان اسلامی با عرفان های مدرن در سطح جامعه اسلامی مشتبه شده است

شریف زاده با بیان این که آثار کوئیلو بین همه اقشار جامعه ایران حتی افراد مذهبی طرفدار دارد و این به دلیل ناآگاهی آن ها از عرفان اسلامی و شریعت اسلام است، اظهار می دارد: من در کتابخانه های مساجد هم رمان های کوئیلو را با همین مضامین که برای شما توضیح دادم، دیده ام ولی متاسفم که عرفان اسلامی و مبانی آن هنوز در سطح جامعه ما تحلیل و بررسی نشده و تفاوت های عرفان اسلامی و عرفان های مدرن مطرح نشده است. خلاءهای بسیار دیگری هم وجود دارد ولی متاسفانه درباره آن روشنگری نشده است. به دلیل اطلاعات اندک افراد جامعه ما، عرفان های مدرن که مبانی متضاد با اسلام دارد حتی توسط افراد مذهبی با عرفان اسلامی مشتبه می شود، حرف های کوئیلو با حرف های مولانا یکسان انگاشته می شود در حالی که مبانی و غایات این دو عرفان کاملا متفاوت و متضاد است درست است که عشق و سعادت و آرامش و نگاه مثبت به زندگی و... عناوین مشترک این دو عرفان است ولی نوع نگاه و نگرش و مبانی فکری این دو عرفان از زمین تا آسمان با یکدیگرتفاوت دارند.

* برخی از افراد مذهبی با شیوه عرفان نو ظهور، اذکار اسلامی را می گویند

حجت الاسلام شریف زاده می گوید: ما مسلمان ها معتقدیم فقط با یاد خدا دل ها آرام می گیرد اما نمی دانیم که خدا را باید چگونه یاد کنیم تا دل هایمان آرام گیرد. ما از ذکر فقط آداب ظاهری آن را بلدیم و می شناسیم؛ به این معنا که چه چیزی را چند بار و چه زمانی و چطور بگوییم و همه تمرکز ما هم روی این است که نتایج این ذکر گفتن ها چیست. به عنوان مثال، به ما می گویند روزی ۵ مرتبه بعد از نماز، فلان ذکر را بگویید. تمام توجه ما به گفتن ذکر است در حالی که این رفتار انسان را آرام نمی کند. ذکر در اصل مربوط به قلب انسان است و تا قلب انسان ذاکر نشود انسان به آرامش نمی رسد. ما نمی دانیم این رفتار زبانی را چطور به ذهن و آن گاه به قلب برسانیم. رساندن ذکر به ذهن و سپس به قلب روش و شیوه ای دارد که ما مسلمان ها این شیوه و مهارت را بلد نیستیم. این در حالی است که در معنویت های نوظهور با مهارت خاصی به افراد می آموزند که چگونه و با چه روشی در چه فضایی و با تمرکز لفظی را تکرار کنند و در هنگام گفتن آن الفاظ چه مهارت هایی را انجام دهند تا ذهن به یک خلسه دست یابد و آرام شود. آن چه در عرفان های مدرن آموزش داده می شود رساندن مبانی و الفاظ مورد نظر به ذهن است نه به قلب. در حالی که در عرفان اسلامی ذکر را باید به قلب رساند. وقتی افراد پیرو عرفان های مدرن این الفاظ و معانی را به ذهن می رسانند به یک آرامش نسبی دست می یابند حتی برخی از افراد مذهبی هم تحت تاثیر این عرفان ها و به خصوص شیوه و روش آن قرار گرفته اند و گرایش آن ها به تی ام بیشتر از ذکر است. جالب است که گاهی برخی از همین افراد مذهبی با شیوه و مهارت عرفان مدرن، اذکار اسلامی را می گویند. یعنی دقیقا به شیوه آن ها تمرکز می کنند، در فضا و شرایط خاصی قرار می گیرند و به جای تکرار الفاظ آ ن ها، اذکار دینی و اسلامی را به کار می برند و با شیوه تی ام این اذکار را وارد فضای ذهن می کنند. به نظر من اهل ایمان ما در این مسئله دچار تعارض شده اند. از طرفی قرآن می خوانند که گفته است: «الا بذکرالله تطمئن القلوب»؛ از طرفی می بینند با گفتن این ذکرها آرام نمی شوند چون شیوه و روش رساندن آن را به قلبشان را بلد نیستند. به همین دلیل تی ام را با اذکار قرآنی انجام می دهند. در حالی که تی ام با ذکر ربطی ندارد چون تی ام مربوط به ذهن است و ذکر فراتر از ذهن باید به قلب برسد. تی ام ربطی به حوزه دل یعنی احساسات انسان ندارد. دوست داشتن، محبت و عشق در تی ام معنا ندارد و آرامشی که افراد به واسطه آن کسب می کنند، قلبی نیست و به محض این که ذهن انسان درگیر شد از بین می رود. در حالی که اگر ذکر وارد قلب انسان شود و طبق آموزه های اسلامی بغض ها و کینه ها و حسادت ها از قلب انسان بیرون برود، انسان به یک آرامش عمیق و ماندگار دست می یابد. بر اساس عرفان اسلامی مسلمان باید ذکر را به دل و قلبش برساند، علت این که این قدر در آموزه های اسلامی تاکید شده است که مثلا در نماز حضور قلب داشته باشید و با تمام وجودتان و با تمرکز نماز بخوانید، به همین دلیل است که آن اذکار به قلب انسان برسد و او را به آرامش برساند، چون «الا بذکر الله تطمئن القلوب». 

 

منبع :(مرکز هم اندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد