مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

نقش رفتارهای عبادی در بهداشت روانی

چکیده

در این مقاله آثار رفتارهای عبادی و اخلاقی را بر بهداشت روانی بررسی می‌کنیم.

برای رستگاری انسان صرفا ایمان و اعتقاد کافی نیست بلکه انجام عمل و رفتارهای شایسته عبادی و اخلاقی نیز لازم است. در قرآن کریم هرجا سخن از ایمان به میان آمده به دنبال آن از عمل صالح نیز صحبت شده است و این خود موید سخن فوق است. اما سوال اینست که آیا ایمان و عمل صالح فقط برای رستگاری و آخرت فرد می‌باشد یا اینکه تاثیراتی در امور دنیوی فرد نیز دارد.
در تحقیق حاضر این مسئله را به بحث و بررسی گذاشته‌ایم. مقاله حاضر در شش فصل به بررسی رابطه رفتارهای عبادی، اخلاقی بر بهداشت روان پرداخته است. در فصل اول این مقاله تعریف مختصری از عبادت بیان شده است. در فصل دوم انگیزه های عبادت از دیدگاه آیات و روایات و در فصل سوم انواع عبادت را به همراه چند مصداق بیان کرده است. در فصلهای پایانی این مقاله به بررسی آسیب شناسی عبادت و چگونگی تاثیرهای عبادی بر بهداشت روانی و بررسی مسائل اخلاقی و بهداشت روان پرداخته است.


کلید واژه: رفتارهای عبادی، فضائل اخلاقی، بهداشت روان، آسیب شناسی عبادت، انگیزه های عبادت



مقدمه

در این مقاله به بررسی آثار و فوائدی که رفتارهای دینی بر بهداشت روانی دارد، پرداخته می‌شود. در توضیح و تبیین رفتارهای دینی باید گفت که رفتارهای دینی به رفتارهایی گفته می‌شود که نهایت و مقصد آن خداوند و ارتباط اوست. رفتارهای عبادی به معنای ذکرشده در برگیرنده رفتارهای اخلاقی که در تعریف آن گفته شده:رفتارهایی که در رابطه با دیگران انجام می‌پذیرد، نیز می‌تواند باشد. چرا که بسیاری از رفتارها و اعمال اخلاقی نیز در مسیر ارتباط با ذات احدیت صورت می‌پذیرد. یکی از آثار مهم چنین ارتباطی رسیدن به حالت اطمینان، آرامش، نشاط و امیدواریست و دلیل آن را فقط باید در ارتباط با پروردگار جستجو کرد چرا که هیچ ارتباطی سازنده تر، مهم‌تر و موثرتر از ارتباط با خداوند، نمی‌توان یافت. او را باید منبع اصلی و مقصد نهایی و سرچشمه‌ی سلامتی دانست. البته باید توجه داشت که بهداشت روانی با تحقق رفتارهای عبادی میسر نمی‌شود مگر در سایه باور و اعتقادی صحیح به خداوند و این باورها و اعتقادات صحیح و راسخ افراد است که آن‌ها را در جهت نیل به اعمال و رفتارهای دینی سوق می‌دهد.
تصور کردنی نیست که انجام رفتارهای عبادی و اخلاقی به یک اندازه از فوائد و آثار مطلوب بهره مند باشند. چه بسا انسانی در سراسر زندگی خود در صدد انجام اعمال عبادی و اخلاقیست ولی هرگز به ساحل امن و آسایش و سلامت نمی‌رسد. علت این امر را باید در باورها و اعتقادات افراد جستجو کرد. بنابراین درست است که بگوییم، رفتارهای دینی در کسب آرامش و بهداشت روانی موثر است به شرط آنکه باور و اعتقاد و ایمانی پاک و محکم به ذات احدیت داشته باشیم.

1.فصل اول: تعریف عبادت

عبودیت اظهار تزلزل و فروتنی در برابر خداست و عبادت رساتر از آنست زیرا عبادت آخرین درجه تواضع است و تنها شایسته کسی است که نهایت اکرام و نعمت را در حق انسان داشته است و او کسی جز خداوند نیست. (1)
حقیقت عبادت آنست که فرد خود را مملوک پروردگار خویش احساس کند، تسلیم محض او باشد و در مقابل دستورهای او سرکشی و استکبار نکند. طبعا چنین کسی با مشاهده مملوک بودن خود و عظمت مالک خویش، نهایت تواضع و خضوع را در برابر او خواهد داشت در نتیجه، خضوع و تسلیم لازمه معنای عبادت است. (2)

2.فصل دوم: انگیزه های عبادت


یکی از ابهاماتی که پیرامون رفتارهای دینی و به طور کلی‌تر در رابطه با بهداشت روانی، ممکن است ذهن هر فردی را درگیر سازد، این مسئله است که:اگر به وجود رابطه دین مداری و آرامش و بهداشت روان ایمان دارید، چرا انسانهای دیندارزیادی را مشاهده می‌کنیم که زندگی آنان سراسر از تنش، اضطراب و ... را پر کرده است. این گونه سوالات و ابهامات از جمله مواردبحث انگیزه عبادت است که می‌تواند جوابی قانع کننده در مورد آن ارائه کرد.
این بحث را با کلامی از امیرمومنان علی (علیه السلام) آغاز می‌کنیم که چه زیبا انگیزه های افراد را در انجام رفتارهای عبادی توصیف کرده‌اند:
*إِنَّ قوماً عَبَد وَ اللّه رَغبَةً فَتِلکَ عِبادَةُ التُّجار و إِنَّ قوماً عَبَد وَ اللّه رَهبَةً فَتِلکَ عبادةُ العبید و إِنَّ قوماً عَبَد وَ اللّه شُکراً فَتِلکَ عبادةُ الاَحرار* گروهی خدا را به انگیزه پاداش می‌پرستند که این، عبادت تجارت پیشگان است و گروهی او را از ترس می‌پرستند که این عبادت برده صفتان است و گروهی او را برای سپاسگزاری می‌پرستند و این عبادت آزادگان است. (3)
و در جایی دیگر ایشان عبادت خود را از نوع سوم می‌دانند و می‌فرمایند:
*الهی مَا عَبَدتُکَُ خَوفاً مِن نَارِک وَ لَا طَمَعَاً فِی جَنَتِک بَل وَجَدتُکَ أَهلاً لِلعِباد فَعَبدتُکَ*خدایا من تو را به خاطر بیم از کیفر یا طمع بهشتت عبادت نکردم بلکه چون شایسته پرستش بودی، پرستشت کردم. (4)
تصور افراد از عبادت و اعمال عبادی مختلف است. برخی ذات احدیت را پرستش می‌کنند برای اینکه در قبال آن گرفتار جهنم نشوند، ترس از آتش اینان را برانگیخته که پروردگار خود را عبادت کنند. گروهی دیگر به طمع بهره مندی از نعمتهای اخروی و به طلب بهشت عبادت می‌کنند. اما گروهی هستند که خدا را با اخلاص عبادت می‌کنند یعنی آن‌ها خدا را چون لایق پرستش است می‌پرستند این گونه انسان‌ها را انسانهای سپاسگزار می‌نامند. این انسان‌ها حتی اگر بدانند بر فرض مثال بهشت و جهنمی نیز وجود ندارد، باز هم دست از پرستش معبود خود بر نمی‌دارند.
دو دسته‌ی اول که در قبال دوری از آتش و طلب نعمتهای بهشت عبادت می‌کنند، عبادت را با انگیزه های مادی می‌بینند. در واقع ایمان در عبادت دوری از تعلقات دنیوی است پس عبادت این دو دسته با فلسفه‌ی عبادت که قطع از وابستگی‌های دنیوی است منافات دارد. براساس این گونه عبادت، آرامش و سکونی را که از ثمرات عبادت واقعی است و با بهداشت روان انسان ارتباط داردبرآورده نمی‌کند. این امر به دلیل این است که این دودسته فلسفه‌ی عبادت را درک نکرده اند. به همین خاطرگفته می‌شود که رفتارهای عبادی، دین مداری و رابطه با پروردگار آرامش روانی را در پی دارد چراکه رفتارهای عبادی فرد را از مظاهر دنیوی که مقر و منبع سلب آرامش و... است دور می‌کند. حال اگر انجام عبادت‌ها نیز صرفا جهت رسیدن به اهداف مادی باشد در این صورت نباید انتظاری فراتر از انگیزه و هدف خود در انجام آن داشته باشیم.
بنابراین عبادتی انسان ساز است که قدرت تحمل، صبر، گذشت، درک و... را در فرد بالا ببرد و عبادتی که این آثار را در پی دارد همان عبادتیست که امیرمومنان علی (علیه السلام) انجام می‌داده است.

3.فصل سوم: انواع عبادت و بهداشت روانی

رفتارهای عبادی بسیار متنوع هستند و بر خلاف آنچه مردم عامی تصور می‌کنند متوقف بر اعمالی که با جوارح انجام می‌شود و اصطلاحا عبادت یدی شمرده می‌شوند، محسوب نمی‌شوند. اصولا وقتی بحث از عبادت پیش می‌آید هر آنچه را که فرد در رابطه با پروردگار و ذات احدیت انجام می‌دهد را باید عبادت شمرد.
در ادامه اقسام عبادت‌ها را با ذکر مثال توضیح می‌دهیم که دانستن آن در ایجاد رابطه ای وسیع و گسترده و همه بعدی با پروردگار موثر است.
برخی عبادت‌ها که از شایع‌ترین نوع عبادت‌ها محسوب می‌شوند آن دسته از عبادت‌ها هستند که فرد با جسم و جوارح به انجام آن همت می‌گمارد. این قسم از عبادتها به دنبال اهداف خاصی انجام می‌پذیرد و فلسفه مخصوص به خود را دارند :الفعبادتهای بدنی که دارای مضامین عالی و پرمعنی می‌باشند و هدف از انجام آن‌ها دوری از فحشا و منکر است مثل نماز، گرچه هر فردی از انجام چنین عبادتهایی بهره‌ی مخصوص خود را دارند اما هیچ موقع بدون تاثیر نمی‌باشند. مثلا در مورد نماز باید اشاره کنیم که ممکن نیست کسی نماز بخواند و هیچ گونه اثری در او نبخشد، هر چند نمازش صوری باشد و هر چند آلوده به گناه باشد. البته این گونه نماز تاثیرش کم است. این گونه افراد اگر همین مقدار نماز را هم نخوانند از این هم آلوده تر خواهند شد. در روایتی می‌خوانیم که جوانی از انصار نماز را با پیامبر ادا می‌کرد اما آلوده به گناهان زشتی بود این ماجرا را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشتند حضرت فرمود:سرانجام نمازش او را از این اعمال باز می‌دارد. (5)
بنوع دیگر از عبادتهای بدنی وجود دارند که فلسفه انجام آن‌ها را باِید در پرورش روحیه‌ی خودداری از انجام برخی کارها دانست. از جمله مهم‌ترین این عبادت‌ها، باید به روزه اشاره کرد. فرد روزه دار موظف است از برخی کارها خودداری کند و به خواهشهای نفسانی جواب نه بدهد. مقصود شارع انجام ندادن چند عمل صوری نیست بلکه مقصود او ایجاد این روحیه در انسان می باشددر تمامی لحظات زندگی.
عبادتهای مالی:انواع دیگری از عبادت‌ها نیز وجود دارند که فرد با احوال خودش، رابطه خود را با خدایش برقرار می‌کند. این نوع عبادت اثرات اخلاقی بسیاری را در فرد پرورش می‌دهد عباتهایی مثل صدقه، خمس، زکات و ...از این جمله‌اند. در این نوع از عبادت‌ها ابعادی از انسان همچون، نوع دوستی، گذشت، دل کندن از مادیات و... پرورش می‌یابد.
برخی عبادت‌ها نه جنبه‌ی مالی دارند و نه جنبه‌ی بدنی: این نوع از عبادت‌ها از ارزشمندترین و پرشورترین عبادت‌ها محسوب می‌شوند. عبادتهایی که هسته اصلی آن‌ها تفکر و دقت و تأمل در نشانه‌ها و آیات الهی محسوب می‌شود. احادیث و روایات بسیاری در فضلیت این قسم از عبادت از سایر عبادت‌ها وارد شد.
عن الصادق (علیه السلام) : *أَفضَلُ العِبادَةِ العِلم بِالله*افضل عبادات علم به ذات احدیت است (6)
قال الرضا (علیه السلام) :*لَیسَ العِبادَةُ کِثرَةُ الصَلاةِ وَ الصومِ، إِنَّمَا العِبادِةِ التَفَکُّر فِی أَمرِ اللهِ عَزَّوَجَّلَّ
عبادت (حقیقی) زیادی نماز و روزه نیست بلکه تفکر در اوامر پروردگار است (7)
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) :*یا علی لا عبادَةَ مِثلُ التَفَکُّر*ای علی عبادتی مثل و مانند تفکر وجود ندارد (8)
قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) :*لَکُلِّ شَیءٍ غَایَةٌ وَ غَایَةُ العِبادِةِ العَقل*برای هر شیئی نهایتی است و نهایت عبادت عقل و تفکر می‌باشد (9)

3-1 :نماز

در ادامه برای هریک از انواع اعمال عبادی که در فوق به آن اشاره شده، به ذکر مثالی می‌پردازیم و رابطه آن را با بهداشت روان متذکر می‌شویم:
انسان در زندگی در این جهان به عواملی بر می‌خورد که او را از یاد خدا غافل می‌کنند. بنابراین باید کاری کرد که دلبستگی‌ها و فریب‌ها، لذتهای دروغین و ظاهری او را به گمراهی نکشاند. علت اصلی غرق شدن انسان در گرداب غفلت را باید در فراموشی هدف آفرینش، فراموشی خدا و خود دانست. نماز این وظیفه مهم را بر عهده دارد. نماز در صبحگاهان در ابتدای روز و در هنگام ظهر بعد از غرق شدن در کارهای روزانه و شب هنگام بعد از یک روز فعالیت و قبل از استراحت، انسان را متوجه خالق هستی، هدف آفرینش و خودش می‌اندازد. تصور کنید فردی که هدف خود را از آفرینش رسیدن به لقاء الهی می‌داند با انجام اعمالی که او را در این مهم یاری می‌کنند، چگونه سرشار از سکون و آرامش می‌شود. این فرد سعی می‌کند لحظه لحظه زندگیش در مسیر ارتباط با ذات احدیت قرار گیرد. مسیری که هر فرد از آن خارج شود و یا منحرف شود دچار اضطراب، ناآرامی و استرس می‌شود. اصولا علت تمامی بیماریهای روانی را باید در دور شدن از مسیر ارتباط با پروردگار دانست و نماز باعث می‌شود با یادآوریهای مکرر، فرد را در مسیر باقی نگه دارد.

3-2 :دعا و نیایش

*ولا تَفسِدُوا فِی الاَرضِ بَعدَ اصلاح‌ها و ادعوهُ خوفاً و طمعاً إِنَّ رَحمَتَ الله قریبُ من المُحسِنین* در زمِین پس از اصلاح آن فساد نکنید و او را با بیم و امید بخوانید (بیم از مسئولیت‌ها، امید به رحمتش؛ و نیکی کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است. (10)
بدون تردید ارتباط با خدا و دعا و راز و نیاز با او نقش مهمی در سازندگی فرد و اجتماع دارد؛ و اینست که مدعی هستیم رفتارهای عبادی (دعا و نیایش) در بهداشت روانی تاکید گذار است. فردی که با ایمان به ذات احدیت در مقابل او کرنش می‌کند و با او سخن می‌گوید، از او می‌خواهد که در میان سختی‌ها، یاری رسانش باشد، در تنگنا قرار نمی‌گیرد.

4.فصل چهارم: آسیب شناسی عبادت

ممکن است تصور کنید چرا با انجام بسیاری از عبادت‌ها و پذیرفتن مشقت آن‌ها تاثیراتی را که ذکر فرمودند حاصل نشده است. چه بسیار از معبدانی که تارک دنیا شده‌اند و از کثرت عبادت، آثار و جوارح آن‌ها، به نشانه‌هایی سلوک شده است. پیشانی‌ها و زانوهای پینه بسته، چشمان کم سو و ...، مرتب حضور داشتن در مساجد و زیارتگاه‌ها، بسیار سفرهای زیارتی رفته‌اند و پسوند حامی را به دنبال خود دارند. ولی وقتی در زندگی آن‌ها دقیق می‌شویم می‌بینیم از آسایش و آرامش خبری نیست. این گونه افراد سبب می‌شوند که دیگران نیز نسبت به عبادت و دین و تقوا دل زده شوند. غافل از اینکه عبادت شرایط و ضوابط خاص خود را دارد. اگر قرار بود صرف انجام دادن یک عبادت برای انسان آثاری که ذکر شد را داشته باشد، یک آدم ماشینی تنظیم شده، از عابدترین عابدها بهتر عمل می‌کرد. ما در این مجال سعی خواهیم کرد بعضی از شرایط عبادتی را که موجب تقرب به پروردگار می‌شود وآرامش را برای فرد به همراه می‌آورد را متذکر شویم. (11)

4-1 ریا:

در روایتی از امام معصوم روایت شده :*الریاء آفَةُ العبادةِ* ریا آفت عبادت است (12)
ویا در آیه ای از قرآن کریم آمده است: *والذین یُنفِقونَ اَموالَهُم رثآءَالنّاس و لا یومنون بالله و لا بالیَومِ الآخِرِ وَ مَن یَکُنِ الشّیطانُ لَهُ قریناً فسادَ قریناً* و آن‌ها که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می‌کنند و ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند چرا که شیطان رفیق و همنشین آن‌هاست؛ و کسی که شیطان همنشین و قرین او باشد، بد همنشین و قرینی است. (13)
یکی از اصحاب می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله را گریان دیدم، عرض کردم: چرا گریه می‌کنید؟ فرمود: من بر امتم از شرک و چند گانه پرستی بیمناکم! بدانید آن‌ها بت نخواهند پرستید و نه خورشید و ماه و قطعات سنگ را، ولی در اعمالشان ریا می‌کنند (و از این طریق وارد وادی شرک می‌شوند). (14)

4-2 فقدان اخلاص:

از مهم‌ترین نشانه های عبادت سالم که مورد قبول درگاه الهی قرار می‌گیرد داشتن اخلاص در عبادت می‌باشد. چنانچه در آیات و روایات بسیاری نسبت به آن تاکید شده است:
*قُل أَ تُحاجّونَنا فی الله وَ هُوَ ربُّنا و ربُّکُم و لَنا اعمالُنا وَ لَکُم أَعمالُکُم وَ نَحنُ لَهُ مُخلِصون*ای پیغمبر به اهل کتاب بگو که شما را با ما در موضوع خدا چه جای بحث و جدل است در صورتی که او پروردگار ما و شماست و ما مسئول کار خود و شما مسئول کردار خویش هستید چیزیکه هست مائیم تنها ملتی که خدا را به یکتایی شناخته و او را از روی خلوص پرستش می‌کنیم. (15)
در اینکه اخلاص به چه معنایی می‌باشد در کتب مختلف تفسیری تعاریفی نسبتا مشابه ذکر شده که ذکر آن‌ها خالی از فایده نیست:
اخلاص یعنی پاک کردن چیزی از هر چه که غیر آن باشند (16)
اخلاص در قرآن بدین معناست که بنده چیزی یا کسی را در بندگی و عبادت خداوند شریک قرار ندهند و پرستش و خضوع او فقط برای جلب رضای خداوند باشد. (17)
از امام صاق (علیه السلام) روایت شده است: پروردگار شما مهربان است و عمل کم را قبول می‌کند. بنده خداوند دو رکعت نماز را فقط برای رضای خدا می‌خواند و خدا او را به خاطر همان دو رکعت داخل بهشت می‌کند. (18)
از طرفی توجه به غیر خدا و رضایت و خوشامد غیر او از بزرگ‌ترین عوامل نابودی عمل ذکر شده است چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند:پروردگارتان فرموده: من شریک خوبی هستم. هر کسی که در کارش احدی از مخلوقات مرا با من شریک قرار دهد، همه آن کار را برای آن شریک قرار می‌دهم زیرا هیچ عملی را قبول نمی‌کنم مگر آنکه برای من خالص و پاک شده باشد. (19)
در آیه ای دیگر از قرآن کریم آمده است: *فَمَن کانَ یرجوا لقاء رَبّهِ فَلیَعمَل عَمَلً صلحاً و لایُشرِک بِعِبادةِ رَبِّه اَحداً*وهر کس به لقای (رحمت) او امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدا احدی را با او شریک نگرداند. (20)
این آیه، حقیقت عمل صالح را در یک جمله کوتاه بیان می‌کند. به تعبیر روشن‌تر، تا حقیقت خلوص و اخلاص در عمل نیاید، رنگ عمل صالح به خود نخواهد گرفت. (21)
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است: هرکس برای ریا و خود نمایی نماز بخواند و روزه بگیرد و صدقه بدهد (در عبادت پروردگارش) شریک قرار داده است. (22) سپس حضرت آیه مورد نظر را تلاوت فرمود. در حدیث دیگری از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) می‌خوانیم: «اگر بنده ای کاری را برای جلب رحمت خدا و سرای آخرت انجام دهد، ولی به دست آوردن خشنودی یکی از مردم نیز در انگیزه او دخالت داشته باشد، در حقیقت مشرک است. (23)»

4-3 عبادت از روی عادت:

یکی دیگر از آسیبهای عبادت که عام الشمول نیز می‌باشد، عادت شدن عبادت است. نماز خواندن از روی عادت، روزه گرفتن صر ف فقط اینکه ماه رمضان شده، صدقه دادن، چون عادت کرده قبل از مسافرت یا بیرون رفتن از منزل آن را ادا کند و بسیاری دیگر از عبادت‌ها که عادت شده‌اند. به این دلیل است که هیچ تاثیری در عباتهای ما دیده نمی‌شود و اگرمشاهده شد ناچیز است.
همه‌ی کارها و عبادتهای ما در زندگی دنیوی‌مان تنها یک هدف را دنبال می‌کند و آن هم رسیدن به لقای الهی است اما غافل از آنیم که با انجام دادن عبادتهایمان از روی عادت باعث می‌شویم که این هدف کم رنگ و کم رنگ‌تر شود و حساسیت خود را برایمان از دست بدهد. در این باره ذات حق چه زیبا فرموده است: * أَنَّهُم کَفَروُ لالله و بِرَسولِه و لا یأتون الصَّلوة إِلاّ وَ هُم کُسَالَی*جز آنکه آنها به خدا و رسول او باطنا کافرند و به نماز نیایند جز به حال اکراه و کسالت. (24)
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) :تنها به رکوع و سجود طولانی افرادننگرید، زیرا ممکن است از روی عادت باشد و کنارگذاردن آن سبب ناراحتی شود؛ اما به راستگویی و امانت داری آن‌ها دقت کنید. (25)
در تفسیر این روایت باید متذکر شد که: روایت می‌فرماید که ملاک راستی و امانت رکوع و سجود طولانی نیست، بلکه ایمان افراد است چرا که راستی و امانت از ایمان بر می‌خیزد نه از عبادت طولانی از روی عادت.

4-4 انزوا:

آسیب دیگری که فرد متعبد به عبادت‌های الهی را در دام خود گرفتار می‌کند، انزواطلبی آنست. در خانه نشستن، در تکیه‌ها بسط نشستن و یا اینکه اکثر وقت خود را در مکانهای مذهبی سیر می‌کند. او با این کار می‌خواهد خود را از زندگی دنیوی دور سازد. از استادی شنیدم که می‌گفت: اگر مرد هستید در بین مردم به خدا برسید. زیرا او بر این باور بود که بهترین عبادت‌ها خدمت به خلق است پس دیگر به رهبانیت و گوشه گیری چه نیازی می‌باشد. این گونه اعمال در آیین مسیحیت مشاهده شده است و از آن به رهبانیت تعبیر می‌شود اما پیشوایان دینی ما آن را مردود دانسته‌اند.
انسان موجودی اجتماعی است و تکامل مادی و معنوی او نیز در زندگی جمعی مقدور است. زهد اسلامی به معنی سادگی، حذف تجملات و اسیر نشدن در چنگال مال و مقام است.

4-5 وسواس:

از جمله بیماریهای بسیار خطرناک که گروهی از متدینان گرفتار آن می‌شوند وسواس می‌باشد. وسواس در عبادت یعنی اینکه فرد به تصور ثواب بیشتر و یا اضطراب ناشی از انجام نشدن عمل دست به عمل وسواسی می‌زند. بسیاری از علما وسواس در عبادت را بدعت دانسته‌اند و عامل آن را کافر. این بیماری نیاز به درمان دارد و نصیحتهای اطرافیان تاثیر معکوس در آن دارد.

4-6 تکبر و غرور:

سرچشمه اصلی این عمل ناپسند نشناختن خویشتن است، چرا که اگر انسان خود را به خوبی بشناسد و کوچکی خود را در برابر عظمت پروردگار و ناچیز بودن اعمالش در برابر مسئولیتهای سنگینی که بر عهده دارد و نعمتهای بیشماری را که خدا به او بخشیده، بداند هرگز در جاده خودستایی گام برنمی دارد. غرور و غفلت و خود برتر بینی و تفکرات جاهلی نیز انگیزه های دیگری برای این کار زشت است. خودستایی از آن رو که بیانگر اعتقاد انسان به کمال خویشتن است، مایه عقب ماندگی اوست؛ چرا که رمز تکامل اعتراف به تقصیر و قبول نقص و ضعف‌هاست. به همین دلیل اولیای خدا همیشه به تقصیر خود در برابر وظایف الهی معترف بودند و مردم را از خودستایی و بزرگ شمردن اعمال خویش نهی می‌کردند.
در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) می‌خوانیم «هیچ کس از شما نباید به فزونی نماز و روزه و زکات و مناسک حج و عمره‌اش افتخار کند زیرا خداوند پرهیزگاران را بهتر می‌شناسد.»(26)
حضرت علی (علیه السلام) درباره‌ی ویژگیهای ممتاز پرهیزگاران می‌فرماید:از اعمال اندک خویش ناخشنودند و طاعت بسیار در نظرشان اندک نماید. اینان پیوسته خود را متهم می‌دارند و از اعمال خود بیمناکند. چون یکیشان را به پاکی بستائید، از آن تمجید بیمناک می‌شوند و گویند من به خود آگاه‌ترم و پروردگارم از من به من داناتر است. پروردگارا مرا به آنچه درباره‌ام می‌گویند، مؤاخذه مکن؛ مرا بهتر از آنچه می‌پندارند، بگردان و گناهان مرا که از آن بی خبرند، بیامرز. (27)

5.فصل پنجم: تاثیرات رفتارهای عبادی در بهداشت روانی


5-1 آرامش روانی:

ویژگی مشترک تمامی عبادت‌ها را باید دوری از گناه و معصیت دانست. گناه و معصیتی که علت اساسی و اولیه ایجاد نابهنجاری‌ها و اختلالات روانی در هر فرد محسوب می‌شود. اصولا نحوه ایجاد تنش‌ها و اضطراب‌ها و هر آنچه با بر هم زدن آرامش و بهداشت روان آدمی در رابطه است را، باید خارج شدن و انحراف از سرشت آدمی دانست. از طرفی یکی از اساسی‌ترین مواردی که فرد را از سرشت و ماهیت بی آلایشش خارج می‌کند، گناه و معصیت می‌باشد. در آیاتی از مصحف الهی به این مهم به زیبایی اشاره شده است:
*الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِاللهِ أَلَا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ*مومنان کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن و آرام است آگاه باشید فقط با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد. (28)
این مسلم است که تمام تلاش انسان در زندگی برای رسیدن به سعادت است و تمام ترس انسان در زندگی، از مواجهه شدن با بدبختی و محرومیت است و آدمی در این راه هر تلاشی می‌کند و به هر چیزی چنگ می‌زند مانند مال، مقام، فرزند، همسرو ... درواقع به هیچ یک از این اسباب نمی‌توان دل بست و آرام گرفت. (29)
*وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعملُهُم کَسَرابِ بقیعَةٍ یَحسَبُهُ الظَّمانُ مآءً حَتَّی إِذَا جآءَ هُ لَم یَجِد هُ شَیاً*
کسانی که کافر شدند اعمالشان همچون سرابیست در کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می‌پندارد اما هنگامی که به سراغ آن می‌آید چیزی نمی‌یابد. (30)
اینان شبیه کسانی هستند که در بیابان، تشنه به سوی آب و به دنبال آب می‌روند، اما آنچه را می‌یابند فقط سراب است. این آیه را باید مثل کسانی دانست که از ذکر الهی رویگردانند و جهت تسکین و آرامش خود به دنبال چیزهایی می‌روند که نه تنها آرامشی را برای آن‌ها فراهم نمی‌آورد بلکه شرایط را برایشان بدتر می‌کند. اینان مال، فرزند، مقام و ... را هدف نهایی خود می‌دانند. می‌توان تصور کرد حال این افراد را، زمانی که به اهداف خود رسیده‌اند و به آنچه می‌خواستند نرسیده‌اند.
«در واقع به هیچ یک از این اسباب نمی‌توان دل بست و آرام گرفت. اما کسی که خدا را بشناسد و باور کند که تمام خیر و خوبی به دست اوست و او سرپرستی بندگان مومنش را به عهده گرفته و آن‌ها را به سعادت می‌رساند، دیگر غم و غصه ای ندارند و دل و جانشان در آرامش کامل به سر می‌برد. این حقیقتی انکار ناپذیر است. اگر کسی که دلش به غیر خدا آرام گشته و از این حقیقت غفلت کرده، لحظه ای به یاد بیاورد که چه وجود پایداری را رها نموده و به چه موجود ناپایداری تکیه نموده اضطراب و پریشانی تمام وجودش را فرا می‌گیرد.»(31)
در قرآن جهت تکمیل این بحث عواقب رویگردانی از یاد خدا را این گونه بیان می‌دارد:
*ومَن أَعرَضُ عَن ذِکری فإِنَّ لهُ معیشةً ضَنکا *هر کس از من رویگردان شود زندگی (سخت) و تنگی خواهد داشت. (32)
کسی که خدا را فراموش کند و با او قطع رابطه نماید، راهی جز دل بستن به دنیا برایش باقی نمی‌ماند و تمام سعی و تلاشش به دست آوردن زندگی بهتر دنیایی خواهد شد. او روز به روز به زندگی دنیایی‌اش را گسترده تر می‌کند و با آن و لذت‌هایش سرگرم می‌شود اما این لذت‌ها چه کم باشد چه زیاد، او را آرام نمی‌کند، چرا که هر چه بدست آورد باز غم چیزهایی را می‌خورد که بدست نیاورده و از طرفی نگران است دارائ؟ ی اش را به خاطر ناملایمات مانند مرگ و مریضی و ...از دست بدهد. پس انسان دنیاپرستی که از یاد خدا بریده- ثروتمند یا فقیر- همیشه در رنج و فشار به سر می‌برد. اما آنکه در پرتو شناخت و یاد خداست می داندمی داند که در پس این زندگی و در نزد خدا حیاتی وجود دارد که آنچه بخواهد، در آن هست و هیچ آفتی در آن وجود ندارد که به او آسیبی رساند و به آنچه خدا برایش مقدر کرده - کم یا زیاد- خشنود است. (33)

5-2 حل شدن مشکلات:


*و من یتق الله یجعل له مخرجا *
این آیه از امید بخش ترین آیات قرآن است که تلاوت آن دل را صفا و جان را نور می‌دهد، پرده های نومیدی را می‌درد و شعاع‌های حیات بخش امید را به قلب آدمی می‌تاباند و به تمام افراد پرهیزگار وعده نجات و حل مشکلات می‌دهد. در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خوانیم:من آیه ای را می‌شناسم که اگر تمام انسان‌ها دست به دامن آن بزنند برای (حل مشکلات) آن‌ها کافی است. پس آیه‌ی من یتق الله... را تلاوت فرمودند و بارها آن را تکرار فرمودند.
در حدیث دیگری از آن حضرت آمده که خداوند پرهیزکاران را از شبهات دنیا و حالات سخت مرگ و شدائد روز قیامت رهایی می‌بخشد. در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است:هر کس بسیار استغفار کند، خدا برای او از هر اندوهی گشایشی و از هر تنگنایی راه نجات قرار می‌دهد. البته مفهوم آیه آن نیست که انسان تلاش و کوشش را فراموش کند، بلکه تقوا باید با تلاش همراه باشد و اگر با این حال، درها بر روی انسان بسته شد خداوند گشودن آن‌ها را تضمین فرموده است. (34)

5-3 پرورش فضائل اخلاقی:


یکی از فوائدی که انجام عبادت‌ها در پی می‌تواند داشته باشد، رشد و پرورش فضائل اخلاقیست. فرض کنید شخصی شبانه روز در حال انجام عملی و گفتن سخنی است، بعد از مدتی با نا خود آگاه آن عمل و سخنان در عمق وجود او تاثیر گذاشته و در اعضاء و جوارحش پدیدار می‌شود.
عبادت نیز به همین گونه است. فقط انجام یک نماز آن در شبانه روز به آن مضامین عالی می‌تواند تاثیری شگرف در اعمال و جوارح آدمی بگذارد. البته باید گفت که تاثیر عمل در فرد متوقف شرطی است و آن اینکه انجام عمل همراه با علم و آگاهی باشد. فرد بداند چه می‌گوید. چه انجام می‌دهد وگرنه تکرار عمل بدون شناخت و آگاهی آن تاثیری را که باید داشته باشد ندارد. لقلقه کردن ذکری بدون توجه به معنی و مفهوم ذکر و توجه به آن قدرت مطلق، تاثیری چشمگیر نمی‌تواند داشته باشد.
اما فردی که با شناخت و آگاهی مشغول ذکر و عبادت پروردگارش می‌شود، اذکار و عبادت از او شخصی می‌سازد که اوصاف و فضائل پسندیده مقبول درگاه خداوند همچون بخشندگی، مهربانی، خطا پوشی، توکل و ... در او پدیدار شده و از او انسانی وارسته می‌سازد.
حال باید این سوال را مطرح کرد که آیا اختلالات روحی و روانی در این شخص نفوذ می‌کند؟ مگر این نیست که بیماری‌ها و اختلالات روحی در افرادی که از روحیاتی ضعیف و سست بهره می‌برند رسوخ می‌کند. چگونه می‌توان متصور شد برای مثال افسردگی، اضطراب و... در چنین افرادی تاثیر بگذارد.

5-4 پاکسازی درون:

از جمله مسائلی که در ایجاد و پرورش بیماری‌ها و اختلالات روانی تاثیرگذار می‌باشد رزائل اخلاقیست. نابهنجاریهایی که مسبب اصلی اختلالات روانی و روحی می‌باشند عبارتند از:غرور و خودخواهی، بخل و صدها صفت رذیله دیگر، این صفات رذیله می‌توانند آرامش روانی فرد را بر هم بزنند.
از طرفی تمسک جستن به اعمال عبادی و ارتباط با پروردگار عالم وسیله ایست که انسان را از نابهنجاریهای اخلاقی که سبب نا آرامی روان و روح و حتی جسم آدمیست، برهاند.
امیرمومنان (علیه السلام) درباره نماز می‌فرماید: * تعاهَدوُا اَمرَالصَلاةِ و حافَظوُ علیها و استکثروا منها و تَقَرَّبُوا لها...و آیَّهاَ لَتَحتُّ الذّنوبَ تَحتَ الورق وَ تُطلِقُها اطلاقَ الرِّبقِ و شبه‌ها رسول الله علیه و آله وسَّلم بالحَمَّهَ تکونُ علی باب الرجل و هو یغتَسِلُ منها الیوم الیله خمسَ مرات فماعی أن یبغی علیه من الدَّرَنِ *نماز را بر گردن گیرید و در حفظ آن بکوشید و بسیار به جای آورید و به وسیله آن به خدا تقرب جویید... نماز همانند ریختن برگ گناهان را فرو می‌ریزد همانند بندی که باز گردد بند گناهان را می‌گشاید. فرستاده خدا (حضرت محمد) صلی الله علیه و آله و سلم نماز را به چشمه‌ی آبی تشبیه کرد که بر خانه کسی باشد و او شبانه روزی 5 بار خود را در آن بشوید آیا دیگر بر تن او آلودگی باقی خواهد ماند. (35)
انسان اگر صفت زشت و رذیلانه ای را از خود بروز می‌دهد مثل بخل، حسادت، غرورو...، به علت دوری از معبود خود و ذات احدیت است. اما وقتی با عبادت به معبودش انس گرفت و به او وابسته شد و مقصودش غیر از او نشد، دیگر نسبت به تعلقات دنیوی اعتنایی ندارد. تمام مادیات دنیا در نظر او رنگ می‌بازد چرا که دلش با خدا پر شده است و به غیر از او کسی در آن جا ندارد چنین شخصی در همه حال در پی خشنودی خدا بوده و تنها برای رضای او کار و فعالیت می‌کند. خداوند چه زیبا در قرآن خود در مورد این مهم فرموده است:
*ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلِ مِّن قلبَین فی جَوفِهِ*
خداوند در درون هیچ کس دو قلب قرار نداده است. (36)

5-5 ارضای نیازهای احساسی:

انسان موجودی است احساسی و در تمام دوران زندگی خود نیازمند آن است که موجودی را عاشقانه دوست بدارد و او را ستایش کند. زندگی انسان بدون این حس امکان پذیر نیست. اما آدمی هیچ زمان نتوانسته حق مطلب را آنگونه که می‌باشد ادا کند. همیشه مسیرهای فرعی و یا اشتباه را انتخاب می‌کند، اینجاست که باید گفت ذات احدیت چه نیکو بندگان خود را امتحان می‌کند. عمری به دنبال هوس‌ها و لذتهای دنیوی می‌رود و بارها آن را امتحان می‌کند و معدودی ازآنان متوجه می‌شوند که مسیر غلط است. معبود و معشوقه کسی دیگر است. بسیاری هم تا به حیات خود ادامه می‌دهند. در جهل او خبری می‌مانند و سختی‌ها و دشواری‌ها و ناملایمات هدفهای دنیوی را برای خود به ارمغان می‌برند.
این بنده مخلص و با ایمان خداست که در مسیر عشق به معبود خود می‌سوزد و از لحظه لحظه آن لذتی را می‌برد که فقط برای کسی که هم راه اوست قابل درک است. چنین فردی وقتی مشغول عبادت پروردگار خویش می‌شود، مثل آن است که به معبود و معشوق خود رسیده است.

5-6 اولیای الهی غمگین نمی‌شوند:


زندگی و حیاتی که هر موجود زنده ای، خوشبختی و کامروایِ خود را در آن می‌بیند، هنگامی واقعا خوشبختی و سعادت محسوب می‌شود که در مسیر حقیقی خودش جریان داشته باشد. اگر فردی به نعمتهای دنیوی خو گرفته بدون اینکه ولایت و سرپرستی خدا را در زندگی خود قبول کند و یا اینکه فراموش کرده باشد، چنین فردی تمام نیرویش را در راستای رسیدن به زر و زیورهای دنیا خرج می‌کند.
دنیا او را مجذوب خود کرده است و تمام توجه اورا از او گرفته و در جهت غرایز حیوانی و مادی دنیوی قرار داده است به همین خاطر اگر کوچک‌ترین ضرر مادی و مالی ببیند به بدترین شکل دچار آشفتگی، اضطراب، استرس و بسیاری از مشکلات روحی و روانی می‌شود. نکته قبل توجه این است که او مرتب با این آشفتگی‌ها و بیماری‌ها خود را عذاب می‌دهد ولی فکر می‌کند چون دارائی فراوان دارد، خوشبخت است. در حقیقت چنین زندگی مرفهی، فقر و بیچارگیست. چنین فردی نادارترین مردم است. او فقیرترین انسان‌هاست و دوراز هر امنیت و امیدی، در حالیکه کافر است می‌میرد.
در مقابل انسانهایی هستند که در مسیر حقیقی زندگی قدم برداشته و با عمل نیکو و علم سودمند خو گرفته و خود را از مسائل بی فائده دور کرده‌اند. اینان کسانی هستند که ثروت، مال، فرزند و ...را در زیر پرچم ولایت و سرپرستی خدا قرار داده‌اند و به همین خاطر ترس و غمی به سراغشان نمی‌آید.
*اَلآ إِنَّ اَولِیآءَ اللهِ لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون*
امام علی (علیه السلام) در ذیل این آیه می‌فرمایند: اولیای خدا مردمی هستند که برای خدا عبادت را خالصانه انجام می‌دهند و در حالی که سایر مردم تنها ظاهر دنیا را می‌بینند، به باطن آن نظر می‌افکنند و با ژرف نگری آثار دیررس دنیا را می‌شناسند در حالی که مردم دیگر فریفته زرق و برق زودگذر آن شده‌اند. پس چون دانستندکه دنیا به زودی آن‌ها را رها می‌کند آن را رها کردند و چون دانستند که دنیا به زودی آن‌ها را می می‌راند دوستی آن را از دلهایشان می‌راندند. (37)

5-7 استقامت و پایداری:


* وَ لَو أَنَّا کَتَبنَا عشلَیهِم أَنِ اقتُلُوا أَنفُسَکُم أَوِ اخرُجَوا مِن دیارکُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلیلٌ مِنهُم وَ لَو أَنَّهُم فَعَلُوا مَا یُوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَیراً لَهُم وَ أَشَدَّ تَثبِیتاً* اگر همچون بعضی از امتهای پیشین به آنان دستور می‌دادیم یکدیگر را به قتل برسانید و یا از وطن و خانه خود بیرون روید تنها عده کمی از آنان عمل می‌کردند و اگر اندرزهایی که به آنان داده می‌شد انجام می‌دادند برای آن‌ها بهتر بود و موجب تقویت ایمان آنها می‌شد. (38)
از جمله «و اشدّ تثبیتا» فهمیده می‌شود که هر قدر انسان در مسیر اطاعت از فرمان خدا قدم بردارد ثبات و استقامت او افزایش می‌یابد. در واقع اطاعت فرمان خدا نوعی ورزش روحی برای انسان است که ادامه و تکرار آن همانند ورزشهای جسمانی روز به روز قوت و قدرت و ثبات و استحکام بیشتری می‌آفریند و انسان به تدریج به جایی می‌رسد که هیچ قدرتی نمی‌تواند بر نیروی ایمان او غلبه کند و او را بفریبد. در روایتی نقل شده که وقتی این آیه نازل شد یکی از مسلمانان با ایمان گفت: به خدا سوگند، اگر چنین دستورهای سنگینی از طرف خدا به ما داده می‌شد حتما انجام می‌دادیم. ولی خدا را شکر که از انجام چنین دستوری معاف شده‌ایم این سخن به پیامبر رسید. ایشان فرمود: «بعضی از پیروان من چنانند که ایمان در دلهای آن‌ها از کوههای محکم استوارتر است.»

5-8 تکامل ایمان:

بر پا داشتن نماز و پرداختن زکات از مهم‌ترین عبادتهای الهی است که با انجام این عبادت‌ها و هر عبادت دیگری غیر از این عبادت‌ها، ایمان به خدا که موضوعی قلبیست کامل خواهد شد. ( 39)

5-9 ایجاد روابط اجتماعی:


بعد اجتماعی آدمی از اهمیت بسیاری برخوردار است تا آنجایی که انسان را موجودی اجتماعی (حیوان اجتماعی) تعریف می‌کنند. اصولا انسانیت انسان در حد زیادی به جنبه های اجتماعی او وابسته است. جریانهای اجتماعی و ارتباطات اجتماعی تاثیر مطلوبی در بهداشت روانی انسان دارد. انسانهایی که خود را از جامعه جدا می‌کنند، دچار مشکلات روانی و رفتاری عدیده ای می‌شوند.
در اسلام بر روی وحدت و یکپارچگی مسلمانان بسیار تاکید شده و به گونه ای که می‌بینیم به نماز جماعت بسیار سفارش شده، حج عبادتیست که ارتباط مسلمانان را در بعدی وسیع بر قرار می‌کند.
در قرآن کریم آیات متعددی بر این مطلب اشاره دارند از آن جمله:
*وَ اعتَصِمُوا به حبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا* همه به ریسمان الهی چنگ بزنید و از یکدیگر جدا نشوید. (40)
*تَعاوَنوا عَلَی البِرِ وَ التَّقوی*در راه نیکی و پرهیزکاری با هم همکاری کنید. (41)
همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همبستگی، تعهد اجتماعی و قبول مسئولیت در جامعه را شرط مسلمان بودن تلقی کرده و فرموده:*مَن أَصبَحَ وَ لَم بأُمورِ المُسلمین فلیس بمسلم* کسی که روز را آغاز کند و در حل مشکلات مسلمانان اقدام نکند مسلمان نیست. (42)
فضائل و کمالاتی همچون، اهتمام به امور مسلمین، کمک مردم، یاری رساندن به مظلومین و مستضعفین، عبادتهایی که جنبه گروهی دارند و غیره همگی نشانه‌هایی از اهمیت دادن اسلام به فعالیت‌ها و عبادتهای گروهی و اجتماعیست.

6.فصل ششم: رفتارهای اخلاقی و تاثیر آن بر بهداشت روانی:


اخلاق عبارتست از علم چگونه زیستن. اخلاق به انسانها می‌فهماند که شیوه زندگی نیکو کدام است. البته در عمق مفهوم اخلاق تقدس و الهی بودن نیز باید رعاطت شود.
اخلاق در دو ناحیه دستورالعمل دارد:1- چگونه بودن 2- چگونه رفتار کردن. مسلم است که چگونه رفتار کردن تحت تاثیر چگونه بودن قرار دارد. چگونه بودن به خلق وجود و کیفیت آن بستگی دارد و چگونه زیستن مربوط به شیوه رفتار فرد می‌شود.
دانشمندان اسلامی نفس انسان را به ادراک (قوه‌ی تشخیص حقایق)، شهوت (قوه‌ی جذب منافع)، دافعه (غضب) تقسیم نموده‌اند که تعادل هر یک از این قوای سه گانه را حکمت، عفت، شجاعت می‌نامند.
با توجه به تقسیم بندی فوق ارتباط میان بهداشت روان و اخلاقیات به خوبی فهمیده می‌شوند. چرا که مسائل بهداشت روانی در سه حیطه خلاصه می‌شود:1. ارتباط با خدا و جهان هستی 2. ارتباط با خود و خویشتن 3. ارتباط با دیگران
از طرفی مسائل اخلاقی نیز عهده دار سامان دادن به این سه حیطه می‌باشند. پس به خوبی روشن است که رسیدن به مسائل و مکارم اخلاقی تاثیری مستقیم در بهداشت روان دارد. برای همین است که به مسائل اخلاقی در اسلام بسیار اهمیت داده شده است و پیامبر اسلام می‌فرماید:*بُعِثتَ لِاُ تِمِمَ مَکارِمُ الاَخلاقِ* مبعوث شدم برای اینکه اخلاقیات را کامل کنم. (43)

نتیجه:

نعمتهای دنیوی زمانی شیرین و دلچسب هستند که مایه خوشی زندگی باشند و وقتی مایه خوشی زندگی هستند که انسان به وسیله آنها به آرامش برسد. اگر بهترین نعمت‌ها برای انسان آماده باشد اما آرامش نداشته باشد هرگز برای او لذت بخش نیست. این آرامش هم زمانی محقق می‌شود که در سایه ایمان انجام اعمال عبادی و شایسته بدست آید. کسی که پیوسته خدا را به یاد داشته باشد دیگر از چه چیزی ترس دارد؟ او می‌داند خداوند همه چیز و کس اوست. او می‌داند غیر از او مولایی و سرپرستی ندارد. چنین فردی اگر دچار سختی‌ها و مشکلات شود، چون می‌داند هر چه می‌رسد از اوست، با دل و جان می‌پذیرد و آنرا تقدیر الهی می‌داند. چرا که می‌داند مولای مهربانش صلاح کارش را می‌داند. پس اگر چیزی را به او دهد خیر است و اگر چیزی را از او دریغ کند باز در آن خیر است. خداوند تبارک و تعالی با بیانی زیبا این حقیقت را بیان کرده: هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن در حالی که مومن است او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداش آن‌ها را مطابق بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد. (44)
در مقابل زندگی کسانی را که از ایمان او بهره ای نبرده اند و او را به فراموشی سپرده‌اند می‌فرماید: و هر کسی از یاد من رویگردان شود زندگی سخت و تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور می‌کنیم. (45)
اگر بدون اغراق بگوییم انسان فقط در سایه ایمان و عمل صالح، رنگ خوشی و لذت در دنیا را می‌بیند، بیهوده سخن نگفته‌ایم. مگر این نیست که او خالق انسان است مگر این نیست که او انسان را آفریده، پس چگونه دور از تصور باشد که آرامش خلقش را با یک فرمول تحقق بخشیده باشد و آن ایمان و عبادت است.
*اَلا به ذکرِ الله تَطمَئِنُ القُلُوب*



پی‌نوشت‌ها:

1.راغب، المفردات ذیل کلمه عبد
2. المیزان، ج 1، ص 24
3. نهج البلاغه، حکمت 237، ص 463
4. بحار الانوار، ج 41، ص 14
5. تفسیر نمونه، ج 16، ص 284
6. مستدرک الوسائل، ج 11،300
7. کافی، ج 2، ص 55
8. من لا یحضره فقیه، ج 4، ص 371
9. بحار الانوار، ج 1،95
10.اعراف/56
11. الکشاف، ج 4، ص 171
12. غررالحکم، ص 311
13.نساء/38
14. محجة البیضاء، جلد 6، صفحه 141
15.بقره/139
16. المعجم الوسیط، ص 249
17. المیزان، ج 13، ص 77
18. سفینة البحار، ج 2، ص 667
19. المیزان، ج 13، ص 204
20.کهف/110
21. تفسیر نمونه، ج 12، ض 563
22. المیزان، ج 13، ص 402
23. همان
24.توبه/54
25. بحارالانوار، ج 68، ص 8
26.همان
27. نهج البلاغه، خطبه 184
28.رعد/28
29. المیزان، ج 11، ص 358
30.نور/39
31. المیزان، ج 11، ص 358
32.طه/124
33. المیزان، ج 14، ص 224
34. تفسیرنمونه، ج 24، ص 236
35. نهج البلاغه، خطبه 190
36.احزاب/4
37. المیزان، ج 10، ص 92
38.نساء/66
39.سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 7، ص 161
40.آل عمران/103
41.مائده/2
42. کافی، ج 3، ص 238
43. بحارالانوار، ج 67، ص 372
44.نحل/97
45.طه/124


منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم، ترجمه مجمد مهدی فولادوند، دارالقرآن کریم، تهران:1373
2. نهج البلاغه، ترجمه دشتی، انتشارات غرفه السلام، قم:1385
3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، بیروت:1992 م
4. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، انتشارات مصطفوی، بیروت [بی تا]
5. طبرسی، ابونصر، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، انتشارات منشورات رضی، قم:1972 م
6. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، قم:1413
7. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، انتشارات موسسه آل البیت لاحیاء التراث، بیروت:1408 ق
8. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، بی جا، دار الکتب العربی، بیروت:1422 ق
9. آمدی، تمیمی، غرر الحکم و درر الکلم، دار الاحیاء تراث، قم:1425 ق
10. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القران، قم انتشارات جامعه مدرسین،1371
11. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، جلد سوم، قم، انتشارات دار الکتب اسلامیه،1371
12. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، قم، منشورات رضی،1376
13. قمی، عباس، سفینه البحار، انتشارات اسوه، چاپ سوم، قم:1422 ق
14. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، موسسه امام صادق (علیه السلام)، چاپ سوم، قم:1373 ش
15. مصطفی، ابراهیم، المعجم الوسیط، المکتبه السلامیه، استانبول، [بی تا]

نویسنده: محمد اسدی

بررسی شخصیت و نظریه های عمده ی آن


مقدمه
شخصیت حوزه بسیار گسترده ای است، زیرا شخصیّت خود موضوعی است پیچیده و دارای ابعاد و جنبه های گوناگونی است. برای شناخت شخصیّت انسان، از دیرباز کوششهای فراوانی به عمل آمده که برخی از آنها غیر عملی، بعضی خرافاتی، و معدودی دیگر علمی و معتبر است.  در زبان عامّه، شخصیّت معانی دیگری دارد. مثلاً وقتی گفته می شود که کسی با شخصیّت است یعنی اینکه او دارای ویژگیهایی است که می تواند افراد دیگر را تحت نفوذ خود قرار دهد یا متانت و وقار ویژه ای دارد. همین طور در برابر آن بی شخصیّت به معنی داشتن ویژگیهای منفی است. همچنین کلمۀ شخصیّت در عرف بعنوان چهرّ مشهور و صاحب صلاحیّت در حوزه هــایی همچون شخصیّــت سیــاسی، علمی، هنــری و از این قبیل بکار می رود.
شخصیت» یک «مفهوم انتزاعی» است، یعنی آن چیزی مثل انرژی در فیزیک است که قابل مشاهده نیست، بلکه آن از طریق ترکیب رفتار (Behavior) ، افکار (Thoughts) ، انگیزش (Motivation) ، هیجان (Emotion) و … استنباط می‌شود. شخصیت باعث تفاوت (Difference) کل افراد (انسانها) از همدیگر می‌شود. اما این تفاوتها فقط در بعضی «ویژگیها و خصوصیات» است. به عبارت دیگر افراد در خیلی از ویژگیهای شخصیتی به همدیگر شباهت دارند بنابراین شخصیت را می‌توان از این جهت که «چگونه مردم با هم متفاوت هستند؟» و از جهت اینکه «در چه چیزهایی به هم شباهت دارند؟»بررسی کرد.
از طرف دیگر «شخصیت» یک موضوع پیچیده است ولی از زمانهای قدیم برای شناخت آن کوششهای فراوانی شده است که برخی از آنها «غیرعملی» ، بعضی دیگر «خرافاتی» و تعداد کمی «علمی و معتبر» هستند. این تنوع در دیدگاهها به تفاوت در«تعریف و نگرش از انسان و ماهیت او» مربوط می‌شود. هر جامعه برای آنکه بتواند در قالب فرهنگ معینی زندگی کرده ، ارتباط متقابل و موفقیت آمیزی داشته باشد، گونه‌های شخصیتی خاصی را که با فرهنگش هماهنگی داشته باشد، پرورش می‌دهد. در حالی که برخی تجربه‌ها بین همه فرهنگها مشترک است، بعید نیست که تجربیات خاص یک فرهنگ در دسترس فرهنگ دیگر نباشد.


تعریف شخصیت
1-    صاحب نظران حوزه شخصیّت و روان شناسی از کلمۀ شخصیّت تعریفهای گوناگونی ارائه داده اند. از نظر ریشه ای، گفته شده است که کلمۀ شخصیّت که معادل کلمۀ Personality انگلیسی است درحقیقت از ریشه لاتین Persona گرفته شده که به معنی نقاب یا ماسکی بود که در یونان و روم قدیم بازیگران تئاتر بر چهره می گذاشتند. این تعبیر تلویحاً اشاره بر این مطلب دارد که شخصیّت هرکس ماسکی است که او بر چهرۀ خود می زند تا وجه تمیز او از دیگران باشد.]1[


2-هیلگارد» (Hilgard) شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوه‌های تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می‌کند تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد می‌شوندتعریف می‌کنند.

3- شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق می‌شود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله می‌توان این خصلتها را شامل اندیشه ، احساسات ، ادراک شخص از خود ، وجهه نظرها ، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می‌شود.


4-  شخصیت از دیدگاه مردم: واژه «شخصیت» در زبان روزمره مردم معانی گوناگونی دارد. یکی از معانی آن مربوط به هر نوع صفت اخلاقی یا برجسته است که سبب تمایز و برتری فردی نسبت به افراد دیگر می‌شود مثلا وقتی گفته نمی‌شود «او با شخصیت است. »یعنی «او» فردی با ویژگیهایی است که می‌تواند افراد دیگر را با «کارآیی و جاذبه اجتماعی خود» تحت تأثیر قرار دهد. در درسهایی که با عنوان پرورش شخصیت تبلیغ و دایر می‌شود، سعی بر این است که به افراد مهارتهای اجتماعی بخصوصی یاد داده ، وضع ظاهر و شیوه سخن گفتن را بهبود بخشند با آنها واکنش مطبوعی در دیگران ایجاد کنند همچنین در برابر این کلمه ، کلمه «بی‌شخصیت» قرار دارد که به معنی داشتن «ویژگیهای منفی» است که البته به هم دیگران راتحت تاثیر قرار می دهد اما در جهت منفی.
5- شخصیت از دیدگاه روانشناسی: دیدگاه روانشناسی در مورد «شخصیت» چیزی متفاوت از دیدگاههای «مردم و جامعه» است در روانشناسی افراد به گروههای «با شخصیت و بی‌شخصیت» یا«شخصیت خوب و شخصیت بد» تقسیم نمی‌شوند؛ بلکه از نظر این علم همه افراد دارای «شخصیت» هستند که باید به صورت «علمی» مورد مطالعه قرار گیرد این دیدگاه به شخصیت و انسان» باعث پیدایش نظریه‌های متعددی از جمله : «نظریه روانکاوی کلاسیک ،نظریه روانکاوی نوین ،نظریه انسان گرایی، نظریه شناختی  ، نظریه یادگیری اجتماعی  و …  در حوزه مطالعه این گرایش از علم روانشناسی شده است.

رویکردهای موجود در باب شخصیت
دیدگاه های موجود درباره شخصیت، به دو دسته اصلی تقسیم می‏شوند:
الف) التقاط گرایی خیرخواهانه؛
ب) طرفداری متعصبانه
بسیاری ازموارد درباره شخصیت، در یکی از این دو دسته قرار می‏گیرند؛ اما نوع سومی هم هست که دارای اهمیت قابل توجهی هستند. این دسته از گرایش التقاط گرایی خیرخواهانه، گستردگی و موازنه‏ای را که برای بررسی بسیاری از نظریه‏های مربوط به شخصیت ضروری است، کسب می‏کنند، و از طرفداری متعصبانه، این عقیده را که برخی از نظریه‏ها از سایرین بهترند، وام می‏گیرند. هدف کلی «تحلیل تطبیقی»است، پرده برداشتن از شباهتها و تفاوتهای میان بسیاری ازرویکردهای موجود به شخصیت است، و این پرده‏برداری را نقطه شروعی است برای تعیین اینکه سودمندترین رویکرد کدام است. تحلیل تطبیقی در جستجوی فهم بهتر، باید جامع، منظم و ارزیابی کننده باشد.
اگر چه رویکردهای التقاط‏گرایی خیرخواهانه و طرفداری متعصبانه، هر یک مزایایی مختص به خویش دارند، با این حال، هنگامی که تعدادی از نظریه‏های سازگار در دسترس باشند، نه رویکرد التقاط‏گرایی خیرخواهانه موجب رشد این حوزه علمی خواهد شد، و نه رویکرد طرفداری متعصبانه. هیچ کس نمی‏کوشد تا ارزش نسبی انواع رویکردهای موجود را تعیین کند، و حتی در نسلهای بعدی، کسانی که دست‏اندر کارند به تقلید از اسلاف خود می‏پردازند و تنها، استادی و مهارتشان اندکی بیشتر می‏شود؛ ولی هیچ‏گونه تغییرات چشمگیر و پیشرفتهای شگرف پدید نخواهد آمد، مگر اینکه نگرش تحلیل تطبیقی رشد یابد. افرادی که در این حوزه معرفتی کار می‏کنند، می‏توانند به جای اینکه انرژی خود را در مناقشات متعصبانه و رقابت جویانه به هدر دهند، تشریک مساعی کنند و این تشریک مساعی مرحله متوسطی از رشد این حوزه معرفتی را فراهم می‏آورد. ]1[

ماهیت شخصیت
اکنون گزاره‏ای راجع به ماهیت کلی شخصیت بیان می کنیم که بر حسب انواع اموری که شخصیت شناسان انجام می‏دهند معنی‏دار باشد: شخصیت عبارتست از مجموعه ثابتی از خصلتها و گرایشهایی که آن دسته از وجوه اشتراک و تفاوتهای رفتار روانشناختی افراد (افکار، احساسات و اعمال) را تعیین می‏کند که  استمرار زمانی دارند و ممکن نیست بسادگی آنها را به عنوان نتیجه اختصاصی فشارهای اجتماعی و زیست‏شناختی موقتی فهم کنیم. تنها بخشی از این گزاره که ممکن است نیازمند توضیح باشد، گرایشها و خصلتهاست . «گرایشها» عبارتند از: فرآیندهایی که جهت‏گیری در افکار، احساسات و اعمال را معین می‏کنند؛ و «خصلتها» عبارتند از: ساختارهای ثابت شخصیت که نه برای حرکت به سوی اهداف یا تحقق کارکردها، بلکه برای تبیین واقعیت و محتوای اهداف یا مقتضیات به‏کار می‏روند. «خصلتها» همچنین برای تبیین افکار، احساسات و اعمالی که علی‏الظاهر بیش از آنکه جهت‏دار باشند، در طبیعت تکرار می‏شوند، به کار می‏روند. نمونه‏ای از یک «گرایش» می‏تواند تلاش برای وصول به کمال در زندگی باشد، در حالی‏که «خصلتهای» مرتبط آرمانهایی‏اند، مثل زیبایی یا بزرگواری که کمال را معین می‏کنند]1[

شخصیت شناس
«شخصیت شناس»؛ یعنی کسی که کارشناس در مطالعه و فهم الگوهای هماهنگ افکار، احساسات و افعالی است که افراد نشان می‏دهند. مسلما بسیاری از روانشناسان و روانپزشکان را می‏توانیم با این تعریف، شخصیت شناس بنامیم. کار ایشان مشتمل بر یکی یا همه این فعالیتهای چهارگانه است: روان درمانی، ارزشیابی، تحقیق و نظریه‏پردازی.( موری 1938) هدف کلّی شخصیت شناس، «طبقه‏بندی» سبکهای هستی، همراه با تعیین واضح شباهتها و تفاوتهای موجود میان دسته‏های داخل در طبقه‏بندی است.شخصیت‏شناس با پذیرش این امر که فشارهای اجتماعی و زیستی در رفتار اثر می‏گذارند، مخالف نیست، بلکه به گمان او تأکید خاص بر این عوامل، ساده‏انگاریِ بیش از اندازه در فهم زندگی است؛ یعنی در حقیقت، رفتار افراد تحت‏تأثیر شخصیتهای ایشان نیز هست. ]1[

معرفتهای سه ‏گانه شخصیت شناس

از آنجا که روانشناسی ادّعا می‏کند یک علم تجربی است، ممکن است گمان رود که همه گزاره‏های نظری شخصیت شناس نتیجه تحقیقند؛ اما تحقیق یا اکتشافی است یا تأییدی. تحقیق «اکتشافی» مستلزم مشاهده نظام‏مند رفتار در یک گروه معقول بزرگ است که به عنوان نماینده عموم انسانها برگزیده شده‏اند، و هدف این تحقیق، بیان فرضیه‏هایی است در مورد ماهیت و هدف رفتار. سپس این فرضیه‏ها از حیث صحت و سقم تجربی‏شان در تحقیقات تأییدی، آزموده می‏شوند. البته مهم است که تأکید کنیم براینکه نظریه‏های شخصیت، منحصرا ـ یا حتی اولاً و بالذات ـ بر معرفت تجربی مبتنی نیستند؛ زیرا معرفت تجربی‏ای که در دسترس شخصیت‏شناس است، هنگامی که در کنار غنا و پیچیدگی انسانها و زندگیهایشان گذاشته شود، کافی نیست، و گاهی به‏قدری متعصبانه است که باید به صورتی جدّی کلیّتش محدود شود. شمول نظریه‏های شخصیت نسبت به گزاره‏هایی که مبنای محکمی در تحقیق ندارند، صرف نظر از اینکه زیانبار نیست، در مرحله اولیه رشد این حوزه تحقیقاتی، رویّه بالقوه سودمندی است؛ زیرا آزادی عملی که این رویّه به آدمی می‏دهد، به نظریه پرداز اجازه می‏دهد که پیچیدگی کامل انسان را ملاحظه کند. در مجموع، هیچ‏گاه نظریه در هیچ زمینه‏ای عملاً محدود به گزاره‏های مبتنی بر معرفت تجربی صِرف نمی‏شود. بعلاوه گزاره‏های غیر تجربی، نمایانگر دو نوع خاص دیگری از معرفت هم هست؛ یعنی معرفتهایی که مبتنی بر فرآیندهای شهود و تعقل است. برای فهم قدر و قیمتِ «شهود»، اوقاتی را که فهم معنای آنچه رخ می‏دهد شما را در قبضه می‏گیرد، فهمی که مبهم، شخصی و عاطفی است، اگر چه زنده، بی‏واسطه و جذّاب هم هست. محتوای این حدسیها همان «معرفت شهودی» است. در مقابل، اوقاتی هست که در آنها شما بدقت و آرامی، معنای اجزاء و لوازم اموری را بررسی کامل می‏کنید، و به برکت استنتاج از مجموعه‏ای از فروض به نتایج خودتان دست می‏یابید. در این مورد، «معرفت عقلی»  تأملی، صریح، منطقی، تحلیلی، دقیق و عقلانی است؛ چه بسا ممکن است نظریات شخصیت شناس، تجسّم آمیزه‏ای از مجموعه دانشِ شهودی، عقلی و تجربی باشد. هنرمندان در پرورش خیال، و الهیّون در ساختن بنای ایمان، اوّلاً و بالذات با معرفت شهودی سر و کار دارند، در حالی‏که «تعقل» بوضوح شاخص ریاضیدان و فیلسوف است.


هر یک از این سه شیوه معرفت می‏تواند به عنوان محک دو شیوه دیگر مطرح باشد. چیزی که بر اساس استدلال، معقول به نظر می‏رسد، ممکن است به قدری شهود را جریحه‏دار سازد که ایجاد محدودیتهایی را در فروض عقلی پیشنهاد کند و چیزی که از نظر تجربی واضح به نظر می‏رسد ممکن است هنگامی که مورد مداقّه عقلی قرار گیرد، امری متناقض از کار در آید و این امر ممکن است نسبت به تفسیر نامعقول و نادرست از اطلاعات، به ما هشدار دهد. در مراحل اولیّه، حوزه‏ای همانند شخصیت‏شناس، هیچ شاهراهی به سوی حقیقت ندارد، بلکه سه راه پرپیچ و خمی است که همه آنها را باید پیمود، تا در باب اسرار این عرصه کار بهتری انجام شود. به هر حال باید تصدیق کنید که این سه شیوه دانستن توسط نظریه‏پردازان شخصیت به کار می‏رود. به طور حتم مراحل نخستین تنظیم نظریه به مانند هر فعّالیت خلاّق دیگر به لحاظ ماهوی شهودی است، آنهم بر اساس مبانی‏ای که به هیچ وجه صرفا عقلی یا تجربی نیستند. نظریه‏پرداز در ابتدا «حدسی» دارد و از آن تبعیت می‏کند و این خود یک معرفت شهودی است. نظریه‏ها نشانی از شهود دارند تا هنگامی که به حدّ قابل توجهی از معقول بودن برسند. امّا نظریه‏پردازی اولیّه هرچقدر شهودی باشد، شخصیت ‏شناس وظیفه تنظیم دیدگاههایی واضح را بر حسب سلسله‏ای از مفروضاتی که تجارب همگانی آنها را توجیه می‏کند، می‏پذیرد، که از این مفروضات قضایای نظری عمده «نظریه» استنتاج شود. سرمایه ‏گذاری آشکار شخصیت شناسان در دفاع از این قضایا و تحقیرِگاه و بیگاهشان نسبت به شواهد تجربی از التزام گاهی شخصیت‏ شناس بیش از این تجربه گراست؛ قطعا او به این معیار معتقد است که چیزی که نتواند مورد تأیید نوعی از شواهدتجربی واقع شود، استحقاق درج در نظریه شخصیت را ندارد؛ اما در میان روانشاسان، شخصیت ‏شناسان کمتر بر انکار شهود و ردّ هر گونه مفروضی که صرفا مورد حمایت عقل است، اصرار می‏ورزند. برعکس شخصیت‏ شناسان معرفت عقلی و شهودی را در نظریه ‏پردازی روا می‏دارند، در عین حال که ضرورت اعتماد برتجربه گرایی را هرگاه مردّد باشند می‏پذیرند. این جامعیت و عدم شکاکیت، موجب احترام شخصیت شناسان در بین روانشناسان نشده است فقط توان مفهوم سازی و اشتیاقِ پرداختن به مسائل پیچیده را امکانپذیر ساخته است]1[

هسته و پوسته شخصیت
اصل عمده تنظیم عبارت است از: تمایزی اساسی میان هسته و پوسته شخصیت. در نظریه‏های شخصیت متعارف این است که دو نوع گزاره بیان می‏کنند:
نوع اوّل: ناظر است به آنچه که هسته شخصیت ‏نام دارد. این نوع، اموری را که مشترک میان همه انسانهاست تصویر می‏کند و اوصاف ذاتی انسانها را برملا می‏سازد. این ویژگیهای مشترک در روند زندگی تغییر نمی‏کنند و تأثیر گسترده نافذی بر رفتار اِعمال می‏کنند. امّا نظریه‏ پردازان همچنین تمایل دارند که گزاره‏هایی درباب اوصاف ملموس تر شخصیت که به آسانی در رفتار مشاهده می‏شوند، بیان کنند. این اوصاف را  پوسته شخصیت می‏نامیم. اینها عموما اکتسابی ‏اند، نه فطری، و هر یک تأثیر نسبتا محدودی بر رفتار دارند. نظریه‏ پردازان آنها را عمدتا برای تبیین تفاوتهای میان افراد بکار می‏برند. در نظریه‏ پردازی هسته‏ای، شخصیت شناس گزاره‏ای اصلی درباره جهت‏یابی، هدف و کارکرد کلّی زندگی انسان بیان می‏کند. این گزاره به شکل اصل موضوع گرفتن یک یا شاید دو گرایش هسته‏ ای است، مانند این فرض که هر رفتار متشکل از کوششی برای به فعلیت رساندن استعدادهای ذاتی شخص است. نظریه‏پردازای هسته‏ای «خصلتهای هسته‏ای» یا ساختارهای شخصیتی را نیز که در گرایش هسته‏ ای است در بردارد. در مورد گرایش به «فعلیّت رساندن»، خصلتهای هسته‏ای آن را می‏توان بالقوگی های فطری مانند غریزه جنسی یا پرخاشگری دانست.

یکی از شیوه‏هایی که در سطح پوسته شخصیت، نظریه‏ پرداز گزاره‏ای بیان می‏کند، این است که تعدادی از خصلتهای پوسته‏ای را که صرفا با بخشی از رفتار مرتبطند، اصل موضوع قرار دهد. برای مثال: «نیاز به موفقیت» خصلتی پوسته‏ای است که صرفا ناظر است به رفتار رقابت طلبانه در زمینه‏ای که امکان موفقیت و شکست در آن هست. کارکرد خصلتهای پوسته‏ای این است که فهم تفاوتهای میان افراد را ممکن می‏سازد. نظریه ‏پردازان در تعداد خصلتهای پوسته‏ای که به عنوان اصل موضوع فرض می‏کنند با یکدیگر اختلاف نظر دارند، هرچه تعداد آنها بیشتر باشد توجه بیشتری به تفاوتهای خردی نشان داده می‏شود. این خصلتها خردترین و متجانس ترین عناصر تبیینی است که نظریه‏ پرداز امکان وجود آنها را باور دارد. افراد بسیاری اصطلاح ویژگی را برای آنچه توصیف کردم به‏ کار می‏برند؛ امّا من از این اصطلاح اجتناب می‏کنم.


اصطلاح سنخ مفهوم وسیعتر و عامتری است که آن هم در نظریه ‏پردازی پوسته‏ای به‏ کار برده می‏شود. هر سنخ شامل تعدادی از خصلتهای پوسته‏ ای است که در درون واحدهای بزرگتری انتظام می‏یابند که با شیوه‏ های زندگی‏ای که معمولاً با آنها مواجهیم مرتبطند. گاهی شخصیت‏ شناس، یک سنخ ‏شناسی یا طبقه ‏بندی جامع سنخها را پیشنهاد می‏کند که بیان جامعی از سبکهای مختلف ممکن زندگی می‏باشد. معمولاً یک یا چند سنخ به عنوان شیوه‏ های آرمانی زندگی در نظر گرفته می‏شود در حالیکه سایر شیوه ‏ها غیر آرمانی تلقی می‏شوند.

اعتقاد بر این است که سنخهایی غیر آرمانی یا زمینه‏های آسیب‏ شناسی روانی، یا انواع بالفعل آسیب‏ شناسی روانی‏ اند. شکاف بین هسته و پوسته شخصیت، در گزاره ناظر به رشدپرمی‏شود. در آغاز، گرایشها و خصلتهای هسته‏ای در تعامل با سایر اشخاص (مثلاً خانواده، غریبه‏ها) و نهادهای اجتماعی (مثلاً قوانین، مدارس) آشکار می‏شوند. تجربه حاصل ـ پاداش، کیفر، آگاهی ـ در خصلتهامراجعه شود و سنخهای پوسته‏ای تبلور می‏یابند. معمولاً سنخ شخصیتی هر کس، کارکرد نوعِ خاص محیط خانوادگی که او در آن رشد یافته است تلقی می‏شود و بهترین شرایط مربوط به رشد به سخنهای شخصیتی آرمانی می‏انجامد. شخصیت‏ شناس قائل است که بهترین سبک زندگی ، سنخ آرمانی آن است که هدف کلّی زندگی انسانی را آنگونه که در نظریه خاصی بیان می‏شود، بیش از هر سبک دیگر تحقق بخشد]1[

روان شناسی رشد شخصیّت
تاریخچۀ زندگی یک فرد در واقع مدتها پیش از تولّد او آغاز می شود زیرا تأثیر عوامل ژنتیکی و محیطی پیش از تولّد آغاز می شوند. معمولاً رشد شخصیّت را پس از تولّد طیّ چند دوره مورد مطالعه قرار می دهند که عبارتند از: دورۀ شیرخوارگی (از تولد تا 2 سالگی)، دوره پیش دبستانی (2 تا 6 سالگی)، دوره کــودکی میــانه (6 تا 12 سالگی) و دوران بلوغ. دوران شیرخوارگی از جهات گوناگون بر رشد شخصیّت در دورۀ بزرگسالی تأثیر می گذارد. مثلاً وجود واکنش مانع محرک در بعضی از نوزادان است که در نهایت منجر به اختلال شخصیّتی در خود ضروری می شود. وابستگی یکی از واکنشهایی است که در دوران نوزادی در نوزاد نسبت به مادر ایجاد می شود که حاکی از احساس امنیّت خاطر در نوزاد بر اثر وجود و حضور مادر است این الگوی رفتاری در حیوانات نیز مشاهده شده است.
در دوره پیش دبستانی بسیاری از الگوهای رفتاری نظیر رفتار اکتشافی، اضطراب، سخنگویی که در دورۀ شیرخوارگی آغاز شد در این دوره به تکامل خود ادامه داده و شکل گیری شخصیّت را در مرحله ای بالاتر امکان پذیر می سازند.
دوره کودکی میانه را روانکاوان دوره نهفتگی از نظر رشد جنسی می دانند در این دوره کودک در محیط مدرسه با کودکان دارای شخصیّتهای گوناگون در تماس و مراوده است و مدرسه نقش مهمی در اجتماعی کردن کودک ایفا می کند.
دوره بلوغ با رشد سریع و تغییرات بارز جسمی مشخص می شود. ظهور علائم ثانوی جنسی در پسران و دختران مختص این دوره است. این تغییرات جسمی با تغییرات روانی مختلفی همراه است]2[

نظریه های شخصیّت
نظریه های روانکاوانه شخصیّت شامل نظریه های روانکاوی فروید، یونگ، آدلر است. فروید به عنوان پیشتاز و بنیانگذار نظریۀ روانکاوی شناخته شده است. وی به عنوان پزشک در بعضی بیماران خود متوجه ناراحتی هایی شده بود که منشأ جسمی نداشتند و معتقد شد که این ناراحتیها حاصل و تحت کنترل مغز دوم است و بعدها از آن به عنوان «ناخودآگاه» یا «ضمیر ناهشیار» نام برد.
شخصیّت از نظر فروید شامل سه وجه است نهاد که نماینده تمایلات و غرایز کور است و تابع اصل لذّت است. خود یا من که نمایندۀ واقعیتها است و تابع اصل واقعیت است. و فراخود یا من برتر نمایندۀ سانسورهای اجتماعی و وجدان شخصی است و مانع ارضای تمایلات می شود. به عقیده فروید شخصی برای حفظ و انسجام شخصیّت خود از یک رشته مکانیسم های دفاعی که عبارتند از: واپس زنی، جابجائی، والایش، بروناخنکی، همانندسازی، درون فکنی، بازگشت، تثبیت، انکار، دلیل تراشی، تبدیل، جبران استفاده می کند.
یــونــگ که از شاگــردان فروید بود به علّت اختلاف هــایی که با فرویــد پیدا کرد کتب روان شناسی تحلیلی را پی ریزی کرد. از نظر یونگ ساختار شخصیّت شامل من یا خود، ناهشیاری فردی، ناهشایر جمعی، صورتهای ازلی، پرسونا یا نقاب، آنیما و آنیموس و سایه می باشد. ونگ شخصیّتها را به دو طبقه درون گرا و برون گرا تقسیم کرد. از دیگر همکاران فروید که مکتب روان شناسی فردی را بنیاد نهاد، آلفرد آدلر بود. در نظریه آدلر صول و ویژگی هایی وجود دارد که عبارتند از: اصل حقارت، اصل برتری جوئی، اسلوب زندگی، خودآگاهی، علاقه اجتماعی، نهایت و هدف زندگی و خود خلاّقی]2[

نظریّه های شناختی شخصیّت

نظریّه جورج کلی که به عنوان یکی از نظریّه های شناختی شخصیّت شناخته شده محور بحث او این است که انسان از یک سو موجودی است عقلانی و دارای شناخت، و از سودی دیگر موجودی است که برای تعبیر و تفسیر رویدادهای زندگی خود از سازه هایی که خود می سازد استفاده می کند. هر انسان از نظر کلی دانشمندی است که عاقلانه و با روش علمی خاص خود پدیده ها را تعبیر و تفسیر می کند. طبعاً چون شیوه های شناخت افراد با هم متفاوت است تعبیر و تفسیرهای گوناگونی هم از زندگی و جهان اطراف خود دارند. کلی این ســازه ها را به عینــک های متفــاوتی تشبیه می کنــد که هر  فــرد جهان بیرون را که در واقع یکی است از پشــت عینک خود به رنگ خاصّی می بیند.
کلی توجیه خود را از تعبیر و تفسیر افراد در مورد جهان خارج طی یک اصل موضوعۀ بنیادی و 11 اصل تبعی توضیح   می دهد. اصول تبعی کلی عبارتند از: اصل تبعی ساختمانی، یعنی شخص رویدادها را با تفسیر کردن تکرار آنها پیش بینی می کند. اصل تبعی فردیّت، یعنی افراد در ساختن رویدادها با یکدیگر تفاوت دارند. اصل تبعی سازمان، یعنی هر شخص مشخصاً برای راحتی در تصور و درک رویداد، سیســتم ساختن سازه های خاصی را در خود شکل می دهد که بین آن سازه ها روابط ترتیبی و سلسله مراتبی وجود دارد. اصول دیگر و اصل تبعی دوگانگی، اصل تبعی انتخاب، اصل تبعی گستره، اصل تبعی تجربه، اصل تبعی نوسان، اصل تبعی خرد کردن، اصل تبعی اشتراک، اصل تبعی جامعه جویی نام داشت]2[

نظریه های تیپ شناختی شخصیّت
معروفترین این نظریه ها متعلق به کره حمر آلمانی و دیگری شلدون آمریکائی است که مبنای کار خود را ارتباط ویژگیهای جسمی با خصوصیّات شخصیّتی قرار داده اند که ریشه در کارهای بقراط یا جالینوس حکمای قدیمی یونان دارد.. کرچمر با استفاده از فنون «انسان سنجی جسمانی» انسانها را به سه تیپ ضربه تنان، لاغر تنان و سنخ پهلوانی تقسیم کرد. بر اساس نظریه کره حمر به هر یک از این سه سنخ جسمی یک نسخ روانی مربوط می شود مثلاً ضربه تنان از نظر روانی ادواری خوی یعنی از نظر خلق و خو بدون ثبات و متلون المزاج اند؛ لاغرتنان از نظر روانی اسکینروئید خوی اند یعنی شخصیّتی گسسته دارند و درونگرا هستند و بالاخره سنخ پهلوانی از نظر روانی صرغ واره هوی هستند یعنی محتاط، محافظه کار و کند هستند. شلدون به تحقیقات تیپ شناسی خود علمی تر و عینی تری داد. او انسانی را به سه تیپ اکتومورف که از جنبه های سلسلۀ عصبی غلبه دارند. اکتومورف که از نظر جنبه های سلسلۀ عصبی غلبه دارنــد. مزومــورف که در آنها غلبــه با استحکام عضلانی و استخوانها است و اندوموروف که جنبه های احشائی و شکمی در آنها غالب است تقسیم کرد. مهمترین انتقاد این نظریه های تیپ شناسی این بوده است که اگر یک تیپ جسمی به عللی چون بیماری، یا تغذیه تغییری از نظر جسمی پیدا کنند، تکلیف خصوصیات شخصیّتی آنها چه می شود]2[

نظریه های شخصیت؛فروید؛سطوح شخصیت

غرایز باز نمایی های ذهنی محرک هایی هستند که از درون  بدن سرچشمه می گیرند. غرایز زندگی درخدمت بقا هستند وبه شکل انرژی روانی به نام لیبیدو آشکار می شوند. غرایز مرگ سایق ناهشیار به سمت تباهی ،نابودی وپرخاشگری هستند.سه ساختار شخصیت نهاد،خود وفراخود هستند. نهاد،عنصر زیستی شخصیت،مخزن غرایز ولیبیدو است.نهاد طبق اصل لذت عمل می کند.خود،عنصر منطقی شخصیت،طبق اصل واقعیت عمل می کند .فراخود،جنبه اخلاقی شخصیت،از وجدان – رفتارهایی که کودک به خاطر آنها تنبیه می شود- وخود آرمانی – رفتارهایی که کودک به خاطر آنها تحسین می شود- تشکیل می شود.خود بین درخواست های نهاد،فشار های واقعیت،واحکام فراخودی میانجی گری می کند]3[

نظریه های شخصیت؛فروید؛اضطراب
اضطراب زمانی ایجاد می شود که خود زیاد تحت فشار قرارگرفته باشد.فروید سه نوع اضطراب رامطرح کرد:اضطراب واقعی،اضطراب روان رنجور واضطراب اخلاقی.
اضطراب واقعی ترس از خطرات ملموس در زندگی عملی است- مثلا ترس از طوفان،زلزله و...- اضطراب واقعی رفتار ما را برای گریختن ازخطرهای واقعی ومحافظت کردن از خودمان هدایت می کند.
اضطراب روان رنجور در کودکی ریشه دارد، یعنی در تعارض ارضای غریزی با واقعیت. این اضطراب روان رنجور ترس ناهشیار از تنبیه شدن به خاطر نشان دادن تکانشی رفتار تحت سلطه نهاد است. دراین حالت بین نهاد وخود تعارض وجود داشته ومبنای واقعی دارد.
اضطراب اخلاقی از تعارض بین نهاد وفراخود ناشی می شود. درواقع این ترس ازوجدان است .
اضطراب به فرد خبر می دهد که خود تهدید شده است واگر دست به کارنشود،امکان دارد خود ساقط شود.
خود برای محافظت از خودش چند گزینه دارد: گریختن از موقعیت تهدید کننده، جلوگیری از نیاز تکانشی که علت خطر است، یا اطاعت کردن ازاحکام وجدان.


اگر هیچ یک از این روش های منطقی موثر نباشند، فرد ممکن است به مکانیزم های دفاعی متوسل شود که راهبرد های غیر منطقی طراحی شده برای دفاع کردن از خود است]3[


نظریه های شخصیت؛فروید؛مکانیزم های دفاعی

مکانیزم های دفاعی به صورت ناهشیار عمل می کنند. آنها تحریف های واقعیت هستند که ازخود دربرابر تهدید اضطراب محافظت می کنند.
ازجمله مکانیزم های دفاعی این موارد هستند:
سرکوبی : انکار ناهشیار وجود چیزی که موجب اضطراب می شود. این نوعی فراموشی ناهشیار وجود چیزی است که موجب ناراحتی ما می شود واساسی ترین و رایج ترین مکانیزم دفاعی است.
مغهوم سرکوبی برای نظریه شخصیت فروید اهمیت زیادی داشته ودر تمام رفتار های روان رنجور دخالت دارد.
انکار: انکار کردن وجود تهدید بیرونی یا رویداد آسیب زا.
واکنش وارونه : نشان دادن تکانه نهاد که درست برعکس تکانه ای است که فرد را تحریک کرده است.برای مثال کسی که توسط تمایلات جنسی تهدید شده است شاید آن را وارونه کند ومبارز متعصبی علیه هرزه نگاری شود.
فرافکنی : نسبت دادن تکانه ناراحت کننده به فرد دیگر
واپس روی : برگشتن به دوره پیشین زندگی که کمتر ناکام کننده بوده ونشان دادن رفتارهای بچگانه و وابسته ای که مشخصه آن دوران امن تر بوده است.
دلیل تراشی : تعبیر متفاوت رفتار برای قابل قبول ترکردن وکمتر تهدید کننده بودن آن.مثلا کسی که از کار خود اخراج شده ممکن است با گفتن اینکه این کار در هرصورت به درد نمی خورد، خود را توجیه می کند .
جابجایی : جابجا کردن تکانه های نهاد از موضوع تهدید کننده یا غیر قابل دسترس به موضوعی جایگزین که در دسترس قرار دارد.
والایش : تغییر دادن یا جابجا کردن تکانه های نهاد با منحرف کردن انرژی غریزی به رفتار های جامعه پسند. برای مثال، انرژی جنسی      می تواند به رفتارهای هنری خلاق منحرف شده یا والایش یابد. فروید معتقد بود انواع فعالیت های انسان، مخصوصا آنهایی که ماهیت هنری دارند، جلوه هایی که از تکانه های نهاد هستند که به راه های خروجی جامعه پسند منحرف شده اند]3[
نظریه های شخصیت؛فروید؛مراحل روانی - جنسی رشد شخصیت
کودکان مراحل روانی – جنسی رشد را پشت سر می گذارند که با نواحی شهوت زای بدن توصیف می شوند. مرحله دهانی دو شیوه رفتار را شامل می شود: جذب دهانی وپرخاشگری دهانی.
مرحله مقعدی اولین مداخله در ارضای تکانه غریزی راشامل می¬شود.
مرحله آلتی عقده ادیپ را دربر دارد، یعنی تمایلات جنسی ناهشیار کودک به والد جنس مخالف واحساس رقابت وترس نسبت به والد هم جنس.
پسرها اضطراب اختگی ودخترها رشک آلت مردی را پرورش می دهند. پسرها از طریق همانندسازی با پدر وپذیرفتن معیارهای فراخود او وسرکوب کردن میل جنسی به مادر خود،عقده ادیپ را حل می کنند. دخترها در حل کردن این عقده چندان موفق نیستند که باعث می شود فراخودی داشته باشند که به قدر کافی رشد نکرده است.
در طول دوره نهفتگی، غریزه جنسی به فعالیتهای تحصیلی، ورزشها، وروابط دوستی با افراد هم جنس والایش می یابد.
مرحله تناسلی، به هنگام بلوغ از شروع روابط دگر جنس گرا خبر می دهد]2[

نظریه های شخصیت؛یونگ
یونگ تعریف فروید را از لیبیدو گسترش داد وآن را به صورت نیروی پویشی کلی تر توصیف کرد.
یونگ معتقد بود شخصیت علاوه بر گذشته توسط آینده نیز شکل می گیرد وبر ناهشیار تاکید کرد.یونگ اصطلاح لیبیدو را به دوصورت مورد استفاده قرار داد: انرژی پراکنده وکلی و انرژی محدودتری که به کار شخصیت سوخت می رساند و آن را روان نامید.
مقدار انرژی که در یک فکر یا احساس صرف می شود، ارزش نام دارد.برای مثال اگر انگیزه زیادی برای کسب قدرت داشته باشد در این صورت بیشتر انرژی روانی خود را صرف جستجو کردن قدرت می کنید.
انرژی روانی مطابق با اصول اضداد،هم ارزی وآنتروپی عمل می کند.
اصل اضداد اعلام می دارد که هر چنبه ای از روان ضد خود را دارد و این ضدیت انرژی روانی تولید می کند. اصل هم ارزی اعلام می دارد که انرژی هرگز درشخصیت از بین نمی رود بلکه ازیک قسمت به قست دیگر جابجا می شود. اصل انتروپی اعلام می دارد که در شخصیت گرایش به آرامش وتعادل وجود دارد.    

نظریه های شخصیت ؛ یونگ ؛ سیستم های شخصیت
خود (ego) مرکز هوشیاری است و به درک کردن ،فکر کردن، احساس کردن و یادآوری مربوط می شود.
بخشی از ادراک هشیار ما به وسیله نگرشهای درون گرایی وبرون گرایی مشخص می شود که به موجب آن لیبیدو به صورت درونی یا بیرونی هدایت می شود. برون گرایان افراد معاشرتی واز لحاظ اجتماعی جسور هستند وبه سمت دیگران ودنیای بیرون گرایش دارند. درون گرایان کناره گیر وخجالتی هستند و گرایش دارند که بر خود افکار و احساساتشان تمرکز داشته باشند- در مورد شخصیت خودتون فکر کنید؛ انرژی روانی تون به سمت بیرون هدایت می شه یا درون؛ برون گرایید یا درون گرا؟!- به عقیده یونگ همه افراد قابلیت هر دو گرایش را دارند ولی فقط یکی در شخصیت مسلط می شود.
یونگ تفاوتهای دیگری را نیز بین افراد بر اساس آنچه که او کارکردهای روانشناختی نامید مطرح کرد. این کارکردها به روش های متفاوت ومتضاد درک کردن دنیای بیرونی عملی ودنیای درونی ذهنی ما اشاره دارند]4[

نظریه های شخصیت؛ یونگ؛‌ کارکردهای روان شناختی
چهار کار کرد روان شناختی عبارتند از: حس کردن ، شهود، تفکر، و احساس.
حس کردن (sensing) و شهود (intuition) با هم به عنوان کارکردهای غیر عقلانی دسته بندی شده اند؛ آنها از فرایند عقل استفاده نمی کنند.حس کردن تجربه را از طریق حواس بازآفرینی می کند، به همان صورت که عکس شی را کپی می کند. شهود مستقیما از محرک بیرونی ناشی نمی شود.
دومین جفت کارکردهای متضاد، تفکر (thinking) و احساس (feeling) کارکردهای عقلانی هستند که قضاوت کردن وارزیابی تجربیاتمان را شامل می شود. کارکرد تفکر، قضاوت هشیار را درباره اینکه آیا تجربه ای درست یا غلط است ، شامل می شود. نوع ارزیابی که توسط کارکرد احساس صورت می گیرد بر حسب دوست داشتن یا دوست نداشتن، خوشایندی یا ناخوشایندی، تحریک یا بی حوصلگی ابراز می شود.
همانگونه که روان ما مقداری از هر دو نگرش برون گرایی و درون گرایی را در بر دارد، از قابلیت هر چهار کارکرد روانشناختی برخورداریم، و همانگونه که یک نگرش مسلط است، فقط یک کارکرد مسلط می باشد. کارکردهای دیگر در ناهشیاری شخص پنهان هستند]4[

نظریه های بشردوستان (انسان گرایانه)
مازلو معتقد است که روان شناسی باید خلاق ترین و سالمترین افراد را برای نشان دادن بالاترین توانایی های بالقوه انسان برگزیند و مورد مطالعه قرار دهد. سلسله مراتب نیازهای عنوان شده به وسیله مزلو عبارتند از: نیازهای فیزیولوژیایی، نیازهای ایمنی، نیازهای تعلق و عشق، نیازهای حرمت و نیازهای خودشکوفایی است. نیازهای فیزیولوژیایی شامل نیاز به غذا، آب، هوا، خواب و جنس مخالف هستند. نیازهای ایمنی شامل نیاز به امنیت، ثبات، نظم و رهایی از ترس و اضطراب است. نیازهای تعلق و عشق از طریق ارتباط شخص با دیگر مردمان برآورده می شود. نیازهای حرمت شامل نیاز به عزت نفس و احترام از سوی خود و دیگران است. نیازهای خودشکوفایی تشخیص توانهای بالقوه و قابلیتهای شخص است و مستلزم داشتن دانش واقع بینانه نسبت به نقاط ضعف و قوت خود است.
نیازهای رده پایین تر باید بیش از ظهور نیازهای ردههای بالاتر سلسله مراتب ارضاء شده باشند، اگرچه یک نیاز نباید به طور کامل و قطعی ارضاء شود تا نیاز دیگری ظاهر شود. نیازهای رده پایین تر نیازهای نقص یا کمبود نامیده می شوند. زیرا شکست در ارضاء آنها در فرد کمبود جسمانی و عاطفی با ارضای آنها افزایش می یابد. نیازهای رده های بالاتر برای بقاء انسان کمتر موردنیازند، اما سلامت جسمانی و عاطفی با ارضای آنها افزایش می یابد. نیازهای ترقی یا نیازهای هستی نام دارند]5[

اختلافات شخصیّت
اختلالات شخصیّت با اختلالات روانی از قبیل روان رنجوری و روان پریشی تفاوت دارند. این الگوهای اختلالی رفتارهایی هستند که برای دیگران زیان آور بوده یا منبع پاداش دهندۀ آنها از نظر اجتماعی مضرّ یا غیر قانونی شناخته شده است. عمده ترین اختلالات شخصیّت عبارتند از: شخصیّت نافعال ـ پرخاشگری با وجود ظاهری همکاری کننده و پذیرش، با طفره رفتن، سماجت و ناکارآمدی مشخص می شود. شخصیّت ناکارآور عدم کارآیی او است نه خصومت داشتن که مختص شخصیّت نافعال پرخاشگر است. شخصیّت هیستریابی با عدم ثبات عاطفی، خود نمایشی، خود محوری و اتکاء به دیگران مشخص می شود. شخصیّت ادواری خوی که بیشتر در مردان دیده می شود از یکسو شبیه شخصیّت هیستریابی و از سوی دیگر شبیه به شخصیّت اسکیزوئیدی است در واقع این تیپ شخصیّتی نمایشگر شکل ملایمی از شیدائی ـ افسردگی است.
شخصیّت اسکیزوئیدی که عملاً با خود بیگانه است، خجول بودن، حساسیت بیش از حد و مردم گریزی بعضی از دیگر از مشخصات شخص اسکیزوئید هستند. شخصیّت ضعیف علاوه بر داشتن حالت اسکیزوئیدی علائم دیگری چون زود خسته شدن، فقدان اشتیاق و علاقه و سطح انرژی پائین را دارند. شخصیّت پارانویایی ویژگیهایی از جمله حسادت، مسکوک بودن، خشک و انعطاف ناپذیر بودن و حساس بودن بیش از حدّ را دارند]6[


نظریه ویژگی های شخصیت
نظریه ویژگی های شخصیت یکی از مهم ترین محدوده های نظری در مطالعه شخصیت است. براساس این نظریه، شخصیت افراد از خصوصیات وصفات گسترده ای ترکیب یافته است. برای مثال، در نظر بگیرید که خودتان چگونه شخصیت یک دوست نزدیکتان را توصیف می کنید. به احتمال زیاد، از تعدادی از ویژگی های او مانند اجتماعی بودن، مهربانی و خونسردی نام می برید. منظور از «ویژگی» یک خصوصیت نسبتاً پایدار است که باعث می شود افراد به شیوه های خاصی رفتار کنند.میگنا دات آی آر. نظریه ویژگی های شخصیت بر خلاف سایر نظریه های شخصیت مانند نظریه های روانکاوانه و انسان گرایانه، بر تفاوت های بین افراد تمرکز دارد. ترکیب و تعامل ویژگی های مختلف است که شخصیت یک فرد را تشکیل    می دهد و این برای هر شخص، یگانه و منحصر به فرد است. نظریه ویژگی های شخصیت بر تعیین و اندازه گیری این خصوصیات فردی شخصیت تمرکز دارد]3[

نظریه گوردون آلپورت
در سال ۱۹۳۶، گوردون آلپورت، روان شناس، متوجه شد که تنها در یک فرهنگ لغات انگلیسی، بیش از   ۴۰۰۰ واژه برای توصیف ویژگی های مختلف شخصیت وجود دارد. او این ویژگی ها را در سه سطح رده بندی نمود:
▪ ویژگی های اصلی: ویژگی هایی که بر کلّ زندگی فرد غالب است، تا جایی که آن شخص معمولاً به خاطر این ویژگی ها شناخته می شود. در واقع، شنیدن نام فرد، این ویژگی ها را به ذهن شنونده متبادر می کند. برای درک بهتر این موضوع، عبارت هایی نظیر فرویدی، ماکیاولی، دون ژوان، مسیح گونه و ... را در نظر آورید. به نظر آلپورت، ویژگی های اصلی نادرند و در طول زندگی ساخته می شوند.
▪ ویژگی های مرکزی: خصیصه های عمومی که پایه های اصلی شخصیت را شکل می دهند. این ویژگی های مرکزی، هر چند به نفوذ و اقتدار ویژگی های اصلی نیستند، امّا خصیصه های عمده ای هستند که ممکن است برای توصیف یک فرد دیگر به کار آیند. عبارت هایی چون هوشمند، امین، کمرو و مضطرب نمونه هایی از ویژگی های مرکزی هستند .
▪ ویژگی های ثانویه: ویژگی هایی که گاهی به نگرش ها یا اولویت ها مربوطند و غالباً تنها در وضعیت های خاص یا تحت شرایط خاص پدیدار می شوند. به عنوان نمونه می توان به مضطرب شدن به هنگام صحبت در میان جمع یا بی صبری در هنگام انتظار در صف اشاره کرد]3[

● پرسشنامه ۱۶ عامل شخصیت ریموند کاتل
ریموند کاتل، یکی از نظریه پردازان ویژگی های شخصیت، تعداد ویژگی های اصلی شخصیت را از بیش از ۴۰۰۰ مورد که در لیست اولیه آلپورت وجود داشت به ۱۷۱ مورد تقلیل داد. او این کار را عمدتاً از طریق حذف ویژگی های غیرمتداول و ترکیب خصوصیات مشترک انجام داد. کاتل سپس نمونه بزرگی از افراد را برای این ۱۷۱ ویژگی مختلف مورد ارزیابی قرار داد. وی آنگاه با استفاده از یک روش آماری به نام «تحلیل عوامل» ، ویژگی های نزدیک به هم را معین کرد و سرانجام لیست خود را به تنها ۱۶ ویژگی شخصیت کاهش داد. به گفته کاتل، این ۱۶ ویژگی، منبع و منشاء شخصیت تمام انسان ها می باشند. او همچنین یکی از پرکاربردترین آزمون های ارزیابی شخصیت به نام پرسشنامه ۱۶ عامل شخصیت (16PF)را طراحی کرد]4[

سه بعد شخصیت آیزنک
هانس آیزنک، روان شناس انگلیسی، مدلی برای شخصیت، بر پایه تنها سه ویژگی عمومی بنا کرد:
۱)درون گرایی/برون گرایی: درون گرایی مستلزم جهت دهی توجه و تمرکز بر روی تجربیات درونی است در حالی که برون گرایی به تمرکز و توجه بر سایر مردم و محیط ارتباط دارد. بنابراین، یک فرد درون گرا معمولاً فردی ساکت و خوددار است و یک فرد برون گرا بیشتر خونگرم و اجتماعی.
2) تهییج پذیری/پایداری هیجانی: این بعد از نظریه ویژگی های شخصیت آیزنک به دمدمی مزاجی در مقابل خونسردی و آرامی مربوط است. فرد تهییج پذیر، زود ناراحت یاهیجان زده می شود در حالی که منظور از پایداری هیجانی یعنی از نظر هیجانی، ثابت و یکنواخت باقی ماندن.
۳)روان پریشی گرایی: آیزنک بعداً پس از مطالعه افرادی که از بیماری روانی رنج می بردند، بعد دیگری از شخصیت را به نظریه خود افزود. او این بعد را روان پریشی گرایی نامید. کسانی که این ویژگی در آن ها برجسته است در برخورد با واقعیت ها مشکل دارند و معمولاً جامعه ستیز، مخالف، غیرهمدل و عوام فریب هستند]4[

● نظریه پنج عامل شخصیت
نظریه های کاتل و آیزنک موضوع پژوهش های بسیاری قرار گرفته است و برخی از نظریه پردازان عقیده دارند که کاتل بر روی تعداد زیادی ویژگی تمرکز کرده است و آیزنک بر روی تعداد کمی. در نتیجه، یک نظریه جدید ویژگی های شخصیت به نام نظریه پنج عامل شکل گرفت. این مدل پنج عامل شخصیت نشانگر پنج ویژگی اصلی است که در تعامل با یکدیگر، شخصیت انسان را شکل می دهند. با وجودی که پژوهشگران غالباً با یکدیگر بر روی نامگذاری دقیق این ابعاداختلاف نظر دارند امّا نام های زیر بیشتر متداول است:
▪ برون گرایی
▪ خوشایندی (مقبولیت)
▪ وظیفه شناسی (وجدان)
▪ تهییج پذیری
▪ آزاداندیشی]7[

●ارزیابی نظریه ویژگی های شخصیت
با وجودی که اغلب روان شناسان قبول دارند که می توان مردم را بر حسب ویژگی های شخصیتی شان توصیف کرد امّا نظریه پردازان همچنان به بحث در مورد تعداد ویژگی های اصلی سازنده شخصیت انسان ادامه می دهند. در حالی که نظریه ویژگی های شخصیت دارای واقع بینی هایی است که برخی دیگر از نظریه های شخصیت (مانند نظریه روانکاوانه شخصیت فروید) فاقد آن هستند، امّا دارای نقاط ضعفی نیز هست. برخی از متداول ترین انتقاداتی که به نظریه ویژگی های شخصیت می شود بر این واقعیت تمرکز دارد که ویژگی ها غالباً پیش بین های ضعیفی برای رفتار هستند. مثلاً در حالی که یک فرد ممکن است امتیاز بالایی در ارزیابی یک ویژگی خاص به دست آورد امّا او شاید همیشه و تحت هر شرایط، به همان شیوه رفتار نکند. مشکل دیگر این است که نظریه ویژگی های شخصیت مشخص نمی سازد که چگونه و چرا تفاوت های شخصیتی افراد شکل می گیرد یا پدید می آید]8[

شخصیت سالم از دیدگاه مکاتب مختلف روانشناسی


مکتب روانکاوی
به عقیده ی فروید، ویژگی خاصی که برای سلامت روان شناختی ، ضروری است خودآگاهی است یعنی هرانچه که ممکن است در ناخودآگاهی موجب مشکل شود بایستی خوداگاه شود . به عقیده ی فروید ، انسان عادی کسی است که مراحل رشدو روان جنسی را با موفقیت گذرانده باشد و در هیچ یک از مراحل ، بیش از حد تثبیت نشده باشد . بنظر او کمتر انسانی ، متعارف است . فروید از منظر روان شناسی ، انسان نامتعارف را به دو گروه روان نژند و روان پریش ، تقسیم می کند و هسته ی مرکزی بیماری روانی را اضطراب می داند . به عقیده ی فروید ، نوع مکانیسم های دفاعی مورد استفاده ی افراد سالم ، روان نژند و روان پریش ، متفاوت است . شخص سالم از مکانیسم های دفاعی نوع دوستی ، شوخ طبعی ، پارسایی و ریاضت و والایش ، استفاده می کند]4[

روان شناسی فردی آدلر
زندگی به عقیده ی آدلر ، بودن نیست بلکه شدن است . آدلر به انتخاب مسئولیت و معناداری مفاهیم در شیوه ی زندگی ، اعتقاد دارد و شیوه ی زندگی افراد را متفاوت می داند و محرک اصلی رفتار بشر ، هدف ها و انتظار او از آینده است . هدف انسان نیاز به سازگاری با محیط و پاسخ گویی به آن است . فرد سالم به عقیده ی ادلر از مفاهیم و اهداف خودش اگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست ، او جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد .فرد دارای سلامت روان بنظر ادلر ، روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خودش را در خانواده و گروه های اجتماعی بخوبی می شناسد . همچنین فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است . غایی ترین هدف شخصیت سالم ، تحقق خویشتن است . از ویژگیهای دیگر سلامت روان شناختی ، این است که فرد سالم مرتبا به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش می پردازد و اشتباهاتش را برطرف می کند . چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آنها ، آفرینش گری و ابتکار فیزیکی از ویژگی های دیگر این افراد است . فرد سالم از اشتباه های اساسی پرهیز می کند . اشتباه های اساسی شامل تعمیم مطلق ، اهداف نادرست و محال ، درک نادرست و توقع بی مورد از زندگی ، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود و ارزش ها و باورهای غلط می باشد]2[

اریک اریکسون
بعقیده ی اریکسون ، سلامت روان شناختی اصولا نتیجه ی عملکرد قوی و قدرتمندی "من" عنوان و مفهومی است که نشان دهنده ی توانایی یکپارچه سازی اعمال و تجارب شخص بصورت انطباقی و سازشی است . "من" تنظیم کننده ی درونی روان است که تجارب فرد را سازماندهی می کند و در نتیجه از انسان در مقابل فشارهای "نهاد" و "من برتر" حمایت می کند . هنگامیکه رشد انسان و سازمان های اجتماعی به نحو متناسب ، هماهنگ شود ، در هرکدام از مراحل رشد روانی – اجتماعی توانایی ها و استعدادهای مشخصی ظهور می نماید .به عقیدهی اریکسون ، سلامت روان شناختی هر فرد به همان اندازه است که توانسته است توانایی متناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کند]4[

مکتب انسان گرایی کارل راجرز
به عقیده ی راجرز ، آفرینندگی ، مهمترین میل ذاتی انسان سالم است . همچنین شیوه ای خاصی که موجب تکامل و سلامت خود می شوند به میزان محبتی بستگی دارد که کودک در شیرخوارگی دریافت کرده است . ارضای "توجه مثبت غیر مشروط" و دریافت غیر مشروط محبت و تایید دیگران برای رشد و تکامل سلامت روان فرد با اهمیت است . این افراد فاقد نقاب و ماسک هستند و با خودشان روراست هستند . چنین افرادی آمادگی تجربه را دارند و لذا بسته نیستند ، انعطاف پذیرند و حالات تدافعی ندارند و از بقیه ی انسان ها عاطفی تر هستند ، زیرا عواطف مثبت و منفی وسیع تر را در مقایسه با انسان های تدافعی تجربه می کنند .به عقیده ی راجرز اساسی ترین خصوصیت شخصیت سالم ، زندگی هستی دار است یعنی آماده است و در هر تجربه ، ساختاری را می یابد و بر اساس مقتضیات ، تجربه ی لحظه ی بعدی به سادگی دگرگون می شود . انسان سالم به ارگانیزم خویش اعتماد می کند . دیگر ویژگی های انسان سالم عبارتند از : آمدگی کسب تجربه ، زندگی هستی دار ، احساس آزادی]3[
مکتب رفتارگرایی بی . اف . اسکینر
سلامت روانی و انسان سالم به عقیده ی اسکینر معادل با رفتار منطبق بر قوانین و ضوابط جامعه است و همچنین انسان وقتی با مشکلی روبرو شود تا هنگامیکه از طریق جامعه بهنجار تلقی شود از طریق شیوه ی اصلاح رفتار برای بهبودی و بهنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش ، بطور متناوب استفاده می جوید . بعلاوه انسان سالم باید آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد و بداند که رفتار او تابعی از محیط است و هر رفتار توسط معدودی از عوامل محیطی مشخص می گردد . انسان سالم کسی است که تایید اجتماعی بیشتری بخاطر رفتارهای اجتماعی متناسب از محیط و اطرافیانش دریافت می کند . شاید معیار تلویحی دیگر در مورد خصوصیات انسان سالم از دیدگاه اسکینر این باشد که انسان باید از علم نه برای پیش بینی بلکه برای تسلط بر محیط خویش استفده کند . در این معنا فرد سالم کسی است که بتواند برای انجام هر روش بیشتر از اصول علمی استفاده کند و به نتایج سودمندتری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال ، هدفمندی ، غایت نگری و مانند آن را کنار بگذارد]3[


مکتب شناختی ویلیام گلاسر
انسان سالم بنابه نظریه ی گلاسر کسی است که دارای این ویژگی ها باشد:
1-واقعیت را انکار نکند و درد و رنج موقعیت ها را با انکار کردن نادیده نگیرد ، بلکه با موقعیتها بصورت واقع گرایانه روبرو شود.
2-هویت موفق داشته باشد یعنی عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت نماید هم احساس ارزشمندیکند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تایید کنند.
3- مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسئولانه رفتار کند . پذیرش مسئولیت ، کاملترین نشانه ی سلامت روانی است.
4-توجه او به لذات دراز مدت تر و منطقی تر و منطبق با واقعیت باشد .
5- بر زمان حال و آینده تاکید نماید نه بر گذشته و تاکید بر آینده ، نیز جنبه ی درون گری داشته باشد نه بصورت خیال پردازی.
6-واقعیت درمانی گلاسر نیز بر سه اصل قبول واقعیت ، قضاوت در درستی رفتار و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخصی این سه اصل تحقق یابد ، نشانگرسلامت روانی اوست]4[
مکتب هستی گرایی ویکتور فرانکل
نگرش فرانکل به سلامت روان تاکید عمده را بر اراده ی معطوف به معنا می گذارد . جستجوی معنا مستلزم پذیرفتن مسئولیت شخصی است . هیچ کس و خیچ چیز به زندگی انسان معنا نمی دهد مگر خودش . انسان باید با احساس مسئولیت آزادانه با شرایط هستی و زندگی روبرو شود و معنایی در آن بیابد . بنظر فرانکل ماهیت وجودی انسان از سه عضو معنویت ، آزادی و  مسئولیت تشکیل شده است و سلامت روان مستلزم تجربه ی شخصی این سه عامل است . معیار سنجش معنادار بودن زندگی ، کیفیت آن است نه کمیت آن ، حصول و کاربرد معنویت ، آزادی و مسئولیت نیز با خود انسان است .بنابه نظریه ی فرانکل ، انسان کامل بودن یعنی با کسی یا چیزی فراسوی خود پیوستن ، به عقیده ی فرانکل جستجوی هدف در خود ، شکست خویشتن است . لذا وی هدف رشد تکامل انسان را تحقق خود نمی داند بلکه چیزی بالاتر از آن می داند . سلامت روان یعنی از مرز توجه به خود گذشتن ، از خود فراتر رفتن به جذب معنا و منظوری شدن . در این صورت خود نیز بطور طبیعی و خودبخود تحقق می یابد . بطور خلاصه می توان گفت شخص برخوردار از سلامت روانی به عقیده ی فرانکل ،دارای این ویژگی هاست:
1- آزادی انتخاب عمل دارد .
2- مسئولیت هدایت زندگی و سرنوشت خویش را می پذیرد .
3- معلول نیروهای خارجی نیست .
4- از زندگی معنای مناسبی یافته است .
5- بر زندگی تسلط آگاهانه دارد.
6- ارزشهای خلاقیت ، تجربی و گرایشی خودش را نمایان و آشکار می سازد .
7- از توجه به خودش فراتر می رود.
8-آینده نگر است.
9-تعهد حرفه ای و شغلی دارد.
10- توانایی ایثار و دریافت عشق را دارد.
11- عشق ، هدف نهایی شخص برخوردار از سلامت روان شناختی است . به عقیده ی فرانکل انسانی که واجد این صفات و خصوصیات باشد "انسان از خود رونده" نامیده می شود]3[

نتیجه گیری
با وجودی که اغلب روان شناسان قبول دارند که می توان مردم را بر حسب ویژگی های شخصیتی شان توصیف کرد امّا نظریه پردازان همچنان به بحث در مورد تعداد ویژگی های اصلی سازنده شخصیت انسان ادامه می دهند. از آنجا که روانشناسی ادّعا می‏کند یک علم تجربی است، ممکن است گمان رود که همه گزاره‏های نظری شخصیت شناس نتیجه تحقیقند؛ اما تحقیق یا اکتشافی است یا تأییدی.  البته مهم است که تأکید کنیم براینکه نظریه‏های شخصیت، منحصراً ـ یا حتی اولاً و بالذات ـ بر معرفت تجربی مبتنی نیستند؛ زیرا معرفت تجربی‏ای که در دسترس شخصیت‏شناس است، هنگامی که در کنار غنا و پیچیدگی انسانها و زندگیهایشان گذاشته شود، کافی نیست، و گاهی به‏قدری متعصبانه است که باید به صورتی جدّی کلیّتش محدود شود. شمول نظریه‏های شخصیت نسبت به گزاره‏هایی که مبنای محکمی در تحقیق ندارند، صرف نظر از اینکه زیانبار نیست، در مرحله اولیه رشد این حوزه تحقیقاتی، رویّه بالقوه سودمندی است؛ زیرا آزادی عملی که این رویّه به آدمی می‏دهد، به نظریه پرداز اجازه می‏دهد که پیچیدگی کامل انسان را ملاحظه کند.
به طور جدّی تردیدی ندارد که «شخصیت» وجود دارد. در واقع ما به طور روزمره، شخصیت خود و دیگران را در فعالیتها و تصمیمهای روزانه به حساب می‏آوریم؛ اما هنگامی که سعی می‏کنیم ماهیت شخصیت را به صورتی دقیق مشخص کنیم، ظاهرا همین شخصیت از مقابل چشم ما محو می‏شود، و ما را ناکام و متزلزل وا می‏نهد. فی‏الواقع توضیح شخصیت هم مشکل است؛ زیرا با اینکه شخصیت، ملموسترین و انسانیترین چیز در پیرامون ماست؛ اما نمی‏توانیم از طریق مطالعه موجودات زیستیِ دون پایه‏تر از انسان، فهم چندانی در مورد شخصیت به دست آوریم، و توانایی ما برای مشاهده دقیق انسانهای دیگر نیز محدود است، از این جهت که تمام مشاهدات ما باید از صافی شخصیتهای خودمان عبور کند؛ لذا بهتر است صعوبت کار را بپذیریم و درست در آن غوطه‏ور شویم. برای فهم «شخصیت» می‏توانیم با مرور بر تعاریف موجود شخصیت شروع کنیم؛ اما به نظر می رسد از این روش مطلب کمی به دست می‏آوریم؛ زیرا تعاریف بیشماری در کار است که هر یک از آنها کاملاً مفصّل و پیچیده است

منابع ومراجع:
1-    مادی، سالواتوره، «تحلیل تطبیقی از نظرهای شخصیت»،ترجمه علی حقیقی،صفحه13-36
2-    شاملو، سعید؛« مکاتب و نظریه‌ها در روان‌شناسی شخصیت»، تهران، رشد، 1382، چاپ هفتم.
3-    شولتز، دوان؛شولتز،سیدنی «نظریه‌های شخصیت»، ترجمه یحیی سید محمدی، نشر نی.صفحه17-185و260-276
4-    شولتز، دوان؛ «نظریه‌های شخصیت»، یوسف کریمی و دیگران، تهران، ارسباران، 1384، چاپ پنجم.صفحه60-156
5-    فکوهی، ناصر،« تاریخ اندیشه ها و نظریات انسان شناسی» تهران، 1381،نشر نی.
6-    شولتز، دوان ، « روانشناسی کمال »، ترجمه گیتی خوش؛ نشر نی.صفحه30-58
7-    ریویر، کلود،. « درآمدی بر انسان شناسی» ترجمه ناصر فکوهی، تهران،1379، نشر نی.
8-    فربد، محمد صادق،  « مبانی انسان شناسی»  تهران، 1381،انتشارات پشتون.

منابع لاتین:

1. Kendra Van Wagner , 1008,"Personality Psychology Study Guide".
2. "Personality: A  Behavioural Analysis" by Lundin (1984), pp:137-167
3. Gifts Differing: Understanding Personality Type  by Isabel Briggs Myers ,(2010)
4. Type Talk: The 16 Personality Types That Determine How We Live, Love, and Work  by Otoo Kroeger,(2011)
5. Quick Guide to the 16 Personality Types in Organizations by Roger R. Pearman ,(2009)

 

 

علیرضا یاراحمدی خراسانی

بهداشت روان در پرتو آموزه های نبوی

اگر بتوان بهداشت روان را ـ نه صرفاً در هماهنگی و تطابق با عاملی متغیّر ، بلکه در پرتو التزام عملی به آموزه های وحیانی ـ تعریف و تبیین نمود ، دیگر وقایع و تحولات بیرونی نمی تواند به طور مرتب آرامش و سکون فرد را بر هم زند . فرد گذشته از حضور کوشا و پویا در زندگی ، این توانایی را خواهد داشت که آرامش و اطمینان درونی اش تحت تأثیر تغییرات محیطی مختل نشود .
موضوع بهداشت روان در پرتو آموزه های نبوی ، مسأله ای است در قلمرو روان شناسی دین که در سطح یک مقاله ، صورت بندی شده است . اگرچه همه ی آموزه ها و تعالیم حیات بخش اسلام برای سلامت و سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع شده اند ، اما به طور خاص، در آموزه ها و سیره نبوی ، دستورالعمل هایی وجود دارد که در بحث بهداشت روانی اثربخش است : این مقاله ، به صورت مختصر ، به آموزه هایی چون : خداباوری ، شکرگزاری ، توکل ، توبه ، نیایش ، انس با قرآن ، دعا ، روابط نیکو و اهتمام در امور مسلمین و نقش هریک از این آموزه ها در بهداشت روانی می پردازد .
کلید واژه ها : بهداشت روانی ، آموزه های دینی ، اسلام ، خداباوری ، شکرگزاری ، توکل ، توبه و ارتباط سالم .
مقدمه
در عصر فن آوری ، در دهکده ی جهانی و دوران پُست مدرنیسم شاهد دور افتادن قافله تمدن بشری از ارزش های حقیقی هستیم . لذا در بطن این حادثه ی ناگوار ، سلامت و بهداشت روانی نیز بیش از پیش در معرض خطر قرار دارد . در راه تبین مشکلات و یافتن راه حلی برای آن ها گویا تنها به نسخه های ترجمه ای و رهیافت های بریده از وحی نمی توان بسنده کرد . بی گمان امروزه دست نیاز بشریت فراتر و فریاد احتیاج و نیازمندی اش به تعالیم حیات بخش الهی بلندتر از هر زمان دیگری است ؛ زیرا به هر راهی که پا نهاده ، سر از بیراهه ها درآورده و جز گرفتار شدن و غوطه ور گشتن در ورطه ی تباهی و انحراف ، سرانجامی نداشته است .
بدین رو موضوع بهداشت روانی ، یکی از مهم ترین مسائل انسان معاصر است . گمشده ی انسان متمدنِ قرنِ فر آوری هایِ مدرن ، شادکامی و رضایت مندی از داشته های زندگی است . 1
زندگی ماشینی ، سرعت فرصت درون نگری و خودشناسی را از انسان گرفته است . در روزگار کنونی ، بشر چنان گرفتار تمدن مادی و ظواهر گوناگون آن شده است . که از خودیابی و خویشتن شناسی دور مانده است . علی رغم پیشرفت حیرت آوری که انسان به مدد فن آوری کسب کرده ، تحقیقات نشان می دهد که نه تنها هنوز به آرامش روانی ـ که از عناصر پایه ی سلامتی از دیدگاه سازمان جهانی بهداشت ( W.H.O ) و اساس یک زندگی سعادتمندانه است ـ دست نیافته ، بلکه به موازات پیشرفت های علمی و مادیِ تمدنِ مدرن بر مشکلات و ناراحتی های روانی انسان نظیر ناامیدی ، پوچ گرایی اضطراب ، ترس ، افسردگی ، اعتیاد ، طلاق و خودکشی افزوده شده است . 2
از این روست که اخیراً کارشناسان و متخصصان ، حتی در کشور های صنعتی و توسعه یافته ، سمینارها و پژوهش های خود را متوجه نقش معنویت ، دین و آموزه های دینی در بهداشت و سلامت روانی نموده اند . بسیاری از روان شناسان بر نفوذ و تأثیر دین در سلامت روان و درمان بیماری های روانی پرداخته و به لزوم حمایت از آن تأکید کرده اند . در بین ایشان ، گروهی معتقدند که انسجام و توحید یافتگی سازمان روانی از سلامت معنوی افراد ناشی می شود . در رأس این اندیشمندان ، روان شناس بزرگی به نام ویلیام جیمز را می توان نام برد که پژوهش هایش بیش تر بالینی بوده است . او درباره ی رسیدن به آرامش می گوید :
وقتی ما رابطه ی محبت بین خود و خداوندی را که پدید آورنده ی این جهان است ، حفظ کنیم ، ترس ها و خودخواهی های ما از میان رفته ،به جای آن ، یک آرامش و صفای باطنی عجیب برقرار می شود . هرلحظه که می گذرد ، لحظات و حالی است که به جان نیرو بخشیده و روح را سرشار از نشاط و سعادت می کند . به نظر می رسد که همه درها به روی ما باز و راه ها هموارگشته است . 3
اسلام و سلامت
و ننزل من القرآن ماهو شفاء ورحمه للمومنین ولا یزید الظالمین الا خسارا ( اسراء : 82 )
الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکرالله تطمئن القلوب ( رعد : 28 )
یکی از مهم ترین مسائل دین اسلام ، توجه به بهداشت و سلامت جسمانی و روانی است . بعضی از واجبات و محرّمات الهی برای تأمین سلامتی و پیشگیری از ابتلا به امراض روحی و روانی تشریع شده است . سلامتی یا بیماری در مقیاس فرد و اجتماع ، بسیار مهم و قابل توجه است و البته جامعه ای که از دغدغه های بیماری فردی و اجتماعی ، پاک و مبرّا باشد ، دست نیافتنی است . از این رو بشر پیوسته به دنبال کشف علل و عوامل پیدایش بیماری و راه های پیشگیری از آن بوده و می باشد . گذشته از انسان های عادی ، برگزیدگان خدا و راویان وحی نیز انسان ها را به رعایت و حفظ بهداشت جسم و جان سفارش نموده و در شناسایی بلایای جسمی و روحی و راه های پیشگیری از آن ها توصیه ها ودستورالعمل هایی را یادآور شده اند .
خداوند در قرآن مجید ، باتأکید بسیار ، تنها راه رستگاری و سعادت انسان را در « تزکیه » و پالایش روح و روان آدمی می داند . 4 در تعالیم اسلامی ، به بهداشت و سلامت جسم و جان ، بسیار اهمیّت داده شده است . امام علی علیه السلام فرموده است :
سلامتی یکی از نعمت های بزرگ الهی است و مانند هر نعمت دیگری ، تا از دست نرود قدرش شناخته نشود . 5
این مقاله کوشیده است تا با استفاده از آموزه های نبوی به موضوع بهداشت روانی و راه های پیشگیری و درمان بیماری های روحی و روانی بپردازد .
پیامبر اسوه ی جاوید
به حکم عقل سلیم و تصریح قرآن مجید ، به عنوان کلام صادق مصدق ، انسان در زندگی فردی و اجتماعی خویش برای نیل به سعادت و کمال مطلوب در دنیا و آخرت به راهنما ، هادی و الگو نیازمند است . اگر راهنما و الگو گزیده شده ، انسان را به سمت نور و حقیقت رهنمون گردد ، وی به کمال انسانی ارتقا می یابد ؛ ولی اگر راهنما و الگو ، خود انسان گمراه و منحرفی باشد ، انسان را نیز به گمراهی و تباهی می کشاند . آیا شایسته نیست که انسان ، پیرو کسانی باشد که خود به حقیقت نایل گشته اند و در قله کمال جای دارند ؟ تا در پرتو پیروی از ایشان ، آدمی نیز به کمال و سعادت و سلامت دنیا و آخرت باریابد و از گمراهی و تباهی دور ماند . 6 امام باقر علیه السلام فرموده اند :
در شرق و غرب عالم ، علم سودمند برای سعادتمندی انسان و راهنمای واقعی برای بشریت ، جز پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام نیست و نخواهید یافت . 7
پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله شخصیتی بی نظیر و الهی است که جهانی از حکمت ، رحمت و عاطفه است . او همان کسی است که در مسیر تأمین سلامت و سعادت بشریت ، خویشتن را به زحمت و مشقت وامی دارد . بی تردید امروز برای بشر تشنه ی آب حیات ، هیچ آبی به گوارایی آب زلال و حیاتبخش عصمت نبوی دلنشین نیست . 8
درباره ی نقش اسوه و سرمشق در آرامش روانی ، قرآن کریم خطاب به پیامبر فرموده است :
وکلا نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک 9 ؛ ما قصه ی انبیاء پیشین را برای تثبیت قلب تو نقل می کنیم .
بدیهی است که یاد اولیای الهی ، آرامش بخش جان است . حضرت امام صادق علیه السلام ـ در تفسیر آیه ی 28 سوره ی رعد ـ فرموده اند :
دل ها با یاد محمد صلی الله علیه وآله ، که یاد او همان یاد خداوند است ، آرامش می گیرد . 10
در این ره انبیا چون ساربانند
دلیل و رهنمای کاروانند
وزیشان سید ما گشته سالار
همو اول همو آخر در این کار
مقام دلگشایش جمع جمع است
جمال جان فزایش شمع جمع است
شده او پیش و دل ها جمله در پی
گرفته دست جان ها دامن وی 11
به طور کلی ، الگوی صالح در زندگی ، دارای آثار سودمند و اثربخشی است که بخشی از تأثیرات بهداشت روانی آن عبارتند از :
1. ایجاد انگیزه ، نشاط و امید برای همانندی و همراهی با اسوه ی صالح ؛
2. جهت بخشیدن به فعالیت ها و برنامه های پراکنده ، در مسیر یکپارچگی و شکوفایی شخصیت
3. پیشگیری و جلوگیری از گمراهی و انحراف از خط رشد و کمال مطلوب ؛
4. تسهیل در حرکت تعالی جویانه و رشد مادی و معنوی .
آموزه های نبوی ، گستره ی تمام حیات فردی ، اجتماعی ، دنیوی و اخروی بشر را در بر می گیرد . برای آن که قلمرو بحث در این مجال کوتاه ، محدود و مشخص باشد ، تنها به برخی از آموزه های نبوی که با تأمین سلامت و بهداشت روان انسان در ارتباط است ، پرداخته می شود .
خدامحوری
نخستین آموزه ی پیامبران ، سوق دادن انسان ها و جوامع بشری به سوی خدا است . آن ها کوشش می کنند تا بشررا به یکتاپرستی و دلبستگی به خدا دعوت کنند و از وابستگی و تبعیت از غیر خدا بازدارند :
ولقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت 12 ؛ و در هر امتی رسولی برانگیختم تا خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید .
خدامحوری تنها در دایره ی عبادات فردی و زندگی شخصی محدود نمی شود ؛ بلکه خدامحوری اساس تمام کنش ورزی های فردی و جمعی را پوشش می دهد . خدامحوری در نظام کنش وری پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله از زبان قرآن کریم چنین بیان شده است :
قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین 13 ؛ بگو به تأکید نماز و سایر عبادات من و زندگی و مرگ من ، برای خدا ، پروردگار جهانیان است .
با استناد بدین آیه ، بدست می آید که کلیه ی کوشش ها و فعالیت های پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله در چارچوب خدا محور متحقق می گردد . در روایتی آمده است که یک روز شخصی به پیامبر عرض کرد : « یا رسول الله به چه چیزی از دیگر پیامبران پیشی گرفتی ، حال آن که تو آخرین و خاتم آنان برانگیخته شده ای ؟ » پیامبر فرمود : « من نخستین کسی بودم که به پروردگار ایمان آوردم ... » 14
یکی از مفاهیم مهم در بهداشت و سلامت روان ، مفهوم « امنیت روانی » است . اگر فرد امنیت روانی نداشته باشد ، زندگی اش بی معنا و از اسلامت روانی بی نصیب خواهد بود . آنجا که ترس رخنه کند ، امنیت رخت بر بندد ، امنیت روانی یعنی داشتن روح و روانی عاری از هراس . این نعمتی بزرگ است که که در سایه ی آن ، امنیت و آرامش برقرار خواهد ماند . خدا محوری و ایمان به خدای قادر متعال ، انسان را از نگرانی ، اضطراب و دغدغه مصون می دارد و در برابر ناملایمات زندگی ، استوار و آسیب ناپذیر می نماید. از سوی دیگر ، انسان بی ایمان از این پشتوانه مستحکم روحی و روانی محروم است . گویی از فراز آسمان فرو افتاده یا تندبادی او را به مکانی دور پرتاب کرده است .
و من یشرک بالله فکانما خر من السماء فتخطفه الطیر او تهوی به الریح فی مکان سحیق 15 ؛ فقدان ایمان به خدا ، زندگی را از مفاهیم عالی و ارزش های شریف انسانی تهی ساخته و منجر به آشفتگی و اغتشاش در هویت می گردد .
اساساً اضطراب و نگرانی ، ناشی از ترس یا ناتوانی است . آن کس که به خداوند قادر و توانای مطلق ، ایمان دارد ، همواره خود را در پناه تکیه گاه ایمنی می بیند که از هر طرف ضعف و نقصی بع دور و نسبت به انجام هر امری قادر و تواناست ، از این رو دارای نشاط و سروری می گردد . نشاطی که برآمده از روانی امن و آرام است .
انسان ، زمانی به این امنیت و اطمینان نفس می رسد ، که ترنم نام خدا بر لب و یاد او بر قلب و جانش طنین انداخته باشد و آنچنان به خدا دلبستگی پیدا کرده باشد که ذکر او سراسر اندیشه ، عاطفه و رفتارش را فرا گرفته و جانش را زنده و آباد ساخته باشد . ( و بذکرک معموره ) 16 در این صورت است که به اصطلاح روان شناسان فرد احساس دلبستگی ایمن نسبت به وجودی دارد که هم قادر است و هم همیشه حاضر و در همه حال پاسخگوی نیازها می باشد . در این حال است که همه ی بیم ها از میان می روند و جای خود را به امید می دهند . همه ی دغدغه ها و خاطر پریشی ها به طمأنینه بدل می گردند و دارای معنا و مفهوم می شوند . 17 در مقابل ، بی خدایی و بی ایمانی زندگی را آشفته و پر از سختی و تنگنا می سازد . ( و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا ) 18 دوری از خدا زندگی را تنگ و سخت می گرداند .
خوشبختانه توجه به نقش ایمان و خداگرایی در بهداشت روانی ، از اصولی است که در مکاتب روان شناسی معاصر ، بسیار بدان پرداخته می شود . ویلیام جیمز ، کارل یونگ ، هنری لینک و بسیاری دیگر از روان شناسان بزرگ معاصر درباره ی تأثیرات ایمان به خدا بر بهداشت روانی ، بحث و تحقیق کرده اند . 19
به طور کلی برخی از آثار ایمان ، بر بهداشت روان از این قرا ر است :
الف . خدا باوری به انسان احساس خود ارزشمندی و هویت می بخشد ؛
ب . خدا باوری انسان را از رهایی و بیهودگی می رهاند ؛
ج . خداباوری انسان را از تزلزل فکی و عملی مصون ساخته ، موجب استواری و ثبات قدم می شود ؛
د . خداباوری نیاز به کمال جویی انسان را پاسخ می گوید ؛
هـ . خداباوری پاسخگوی نیازهای حقیقی انسان است؛
و . خداباوری به زندگی انسان معنا می بخشد ؛
ز . خداشناسی گامی است به سوی خود شناسی ، و خود شناسی و خودیابی تأثیر مستقیم بر سلامت روان دارد . 20
شکرگذاری و سلامت روان
« شکر » در لغت به یاد آوری و تصور نعمت و اظهار آن گفته شده که نقطه مقابل آن ، « کفر » یعنی فراموشی نعمت و پوشیده داشتن آن است . 21 منظور از « سپاس و ثنا » چیزی است که مقابل شکایت و گله است . شکر یعنی اظهار نعمت منعم به واسطه ی اعتراف دل و زبان . 22
داشتن روحیه ی شکرگذاری از نشانه های سلامت روح و روان آدمی است ؛ علت این مطلب را در سه نکته می توان بیان کرد :
1. درساحت شناختی به درجه ای از رشد و سلامت رسیده که نعمت را شناخته ، قدرت تمیز بین نعمت و نقمت را پیدا کرده و نیز تشخیص داده که چه کسی این نعمت را به او عطا نموده است . شناخت موارد یادشده جز در سایه ی سلامت عقل و نفس میسر نمی شود و این رشد شناختی و سلامت نفسانی در ساحت بینش و اندیشه ، او را بر انگیخته است که از صاحب نعمت تشکر و قدردانی نماید .
روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه وآله ، شب ها برای عبادت خدا برمی خواست و پاهای مبارکش متورم گردیده بود . به حضورش عرض شد : « آیا تو این کار را انجام می دهی ، حال آنکه خداوند لغزش های گذشته و آینده ات را بخشوده است ؟ » پس پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند : « آیا بنده ای سپاسگزار نباشم ؟ » 23
همچنین پیامبر فرموده اند : « خداوند در شکر را بر کسی نگشوده ، که درِ افزایش نعمت را بر او بسته باشد . » 24
2. از طرفی ، داشتن روحیه ی شکرگذاری نشان دهنده ی سلامت در ساحت احساس و عواطف فرد نیز هست ؛ زیرا احساس تشکر از صاحب نعمت در او پدیدار شده و این نشان دهنده ی آن است که به آسیب های روحی و روانی همچون غرور ،بخل ، کینه و حسادت مبتلا نیست ؛ روح و روان او مکدر و مخدوش نگشته و این خود درجه ای از سلامت روان است .
3. در حوزه ی رفتاری و کنش ورزی بیرونی نیز ابراز تشکر و قدردانی به زبان و رفتار ظاهری نشان از سلامت روح وروان دارد ؛ زیرا شکر زبانی و قدردانی رفتاری فرد ، مبین آن است که فرد شاکر در حوزه ی شناخت و عواطف از سلامت برخوردار بوده سات . چه بسا افراد که نعمت و ارزش برخورداری از آن را شناختند و در قلب خویش نسبت به صاحب آن احساس رضایت نمودند ، اما از ابراز این محبت و ابراز رضایت به صورت عمل و رفتار ناتوان هستند . این ناتوانی ، نشانگر بیماری و عدم سلامت فرد در حوزه رفتاری ، و چه بسا حاکی از بیماری در دو ساحت وجودی پیشین نیز باشد . از این رو ، ابراز رضایت و شکر زبانی و رفتاری ، نشانه ی سلامت روانی شخص به شمار می آید . البته باید توجه داشت که سلامت رفتار ظاهری در صورتی نشان از سلامت درونی فرد است که قصد فریب و نیرنگ نداشته باشد و ظاهر از باطن حکایت نماید ؛ نه خدای ناکرده مانند عمل ریاکارانه و منافقانه ، سلامت ظاهری نشانه ی بیماری درونی باشد . 25بنابر آنچه گذشت ، انسان شاکر ، هم در بعد اندیشه و فکر داری سلامت است و هم در ساحت عواطف و رفتار بهنجار و رشد یافته عمل می کند .
توکل و بهداشت روان
« توکل » از آموزه هایی است که تأثیر شگرفی بر سلامت روان انسان دارد . توکل به انسان جرأت اقدام و عمل می دهد و بازدارنده های رفتاری را از میان بر می دارد . قرآن خطاب به پیامبر می فرماید :
آن گاه که عزم کردی و تصمیم گرفتی ، به خدا توکل کن و کار خود را دنبال نما . 26
توکل ، اولاً مستلزم حرکت و تلاش انسان است و ثانیاً چون بر خدا اعتمادمی کنیم کار را با اطمینان بیش تری انجام می دهیم . توکل یعنی انسان همیشه به آن چه منطبق با حق است ، عمل کند ، و در این راه به خدا اعتماد بورزد ، که خداوند پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق باشند . 27
همچنان که اشاره شد توکل دستورالعمل قرآنی زندگی نبوی است . این آموزه ی مهم در سیره و سنت پیامبر صلی الله علیه وآله در نهایت درجه و کامل ترین وجه آن وجود داشت و سرلوحه ی برنامه های ایشان ایمان به خدا و توکل بر او قرار داشت . اساساً یکی از علایم ایمان به خدا توکل بر اوست . انسان اگر معتقد است که مجموعه ی جهان هستی زیر سیطره ی حکومت و ربوبیت خدا قرار دارد و تنها معبود شایسته ی پرستش اوست ، هرگز به خود اجازه نمی دهد به دنبال دیگری برود و از غیر استمداد جوید ؛ بلکه همواره به خداوند اعتماد کرده ، فقط از او درخواست کمک می کند . 28
در قلمرو بهداشت روانی یکی از عوامل اضطراب و نگرانی انسان ، کارهای مهم و سرنوشت ساز هستند . هنگامی که شخص می خواهد می خواهد به کار ویژه ای که در زندگی اش جایگاه مهمی دارد ، اقدام نماید ، چون انجام آن دارای ثمرات مثبت است و از سوی دیگر ، انجام ندادنش ضرر قابل توجهی دارد ، در انجام آن دچار شک و تردید و گرفتار دلهره و اضطراب می گردد در نتیجه تنیدگی زیادی بر روح و روان او عارض می شود . در این مواقع به دنبال یک تکیه گاه مورد اعتماد است تا او را در انجام آن کار ، یار و پشتیبان باشد . با گزینش پشتیبانی مطمئن به عنوان تکیه گاه ، قلبش آرام می شود . نیرویی دوچندان پیدا می کند و از نگرانی خلاص می شود .
آثار عینی توکل در بهداشت روان
به طور کلی ، توکل بر خدای قادر عالم حکیم ، سبب می شود فرد بر توانایی ها و استعدادهای خدادادی خویش اعتماد نماید . همچنین در موفقیت ها و پیروزی ها گرفتار غرور و خودپسندی نمی شود و در مشکلات گرفتار درماندگی و دچار اختلال عملکردی نمی گردد . احساس پایداری و مقاومت می کند و این خود بهترین وسیله ی تأمین سلامت روانی فرد است . دیگر آثار توکل بر بهداشت روان به اختصار عبارت است از :
الف. برآورده شدن احساس نیاز محبت در بالاترین سطح ( متوکّل محبوب خداست . ) 29
ب. تأمین احساس دلبستگی به عنوان نیاز نخستین . 30
ج. یافتن احساس انگیزه ی مثبت و نشاط نسبت به توانایی انجام کار و احساس اعتماد به نفس بالا .
د. رهایی از اضطراب و ترس ، با دریافت این مطلب که دیگران نمی توانند ضرری به او بزنند .
هـ . رهایی از وابستگی ذلیلانه با دریافت این مطلب که دیگران سودی به حال او ندارند .
و. ایجاد امید به لطف و عنایت الهی .
ز. رهایی از تعارض های درونی و روانی با نجات یافتن از وسوسه ی شک و تردید .
ح. یافتن احساس استقلال ، با بی نیازی از غیر خدا .
ط. افزایش ارتباط با خداوند به عنوان حمایت گری توانا .
ی. رسیدن به عزت نفس و احساس ایمنی .
توبه و بهداشت روانی
« توبه » در لغت ، به معنای رجوع است . 31 وقتی بنده به مولای خود بر می گرد ، می گویند توبه کرده است . خداوند در قرآن کریم به همه ی مؤمنان دستور توبه می دهد . 32 رسول مکرّم اسلام فرموده اند : « خودتان را با استغفار و توبه معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند » 33 . در جای دیگر فرموده اند : « من در هر روز هفتاد بار استغفار می کنم تا مبادا این ابرها فضای دل را بگیرند .» 34البته استغفار برای انسان کامل در حقیقت ، دفع است نه رفع . امام صادق علیه السلام فرموده اند : هرکس زیاد استغفار نماید ، خداوند او را از هر غمی رها و از هر تنگی ای خارج می سازد ، و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می بخشد . » 35
بازگشت انسان تائب به سوی خداوند ، موجب تخلیه ی روان از فشار احساس گناه گردید ، حالت طهارت و فطرت پاکی به او برمی گردد . با آمرزش معاصی و گناهان و آلودگی های درونی در پرتو توبه ، آدمی آرامش و آسایش روحی پیدا می کند . در فرایند توبه و بازگشت ، فرد احساس گناه خود را سرکوب نکرده در ناخودآگاه آن را بایگانی نمی سازد ، تا پرحجم بار و انرژی منفی روح بیفزاید . بلکه در فضایی عاشقانه در محضر خدای رفیق شفیق اعتراف می کند و از او آمرزش می طلبد . خداوند نیز وی را مشمول لطف و رحمت بی منتهایش قرار می دهد ، 36 و با مهر و رأفت از او استقبال می نماید .
برخی از آثار عینی توبه در بهداشت روان عبارتند از :
1. توبه روح و روان آدمی را شست و شو و تطهیر می کند ؛
2. توبه احساس منفی گناه را کاملاً می زداید ؛
3. توبه باعث محبوبیت انسان در نزد خدا می گردد ؛
4. توبه انسان را به کار و تلاش سازنده و مثبت بر می انگیزد ؛
5. توبه از عوارض منفی جانبی آسیب های روحی و روانی جلوگیری می نماید .
نیایش و بهداشت روان
پیامبر اعظم اسلام صلی الله علیه وآله هنگام برخورد با سختی ها ، برای کسب آرامش به نماز پناه می برد . 37
اساساً نیایش و گفت و گو با خداوند مهربان باعث ، آرامش اعصاب و تخلیه ی روان از بار انرژی های منفی می شود .
الکسیس کارل می گوید :
نیایش در روح و جسم تأثیر دارد ، نیایش موجب صفای دل ، متانت رفتار ، انبساط خاطر ، نشاط و شادی پایدار و رضایت خاطر می گردد .
خداوند متعال در قرآن مجید با مهرآمیز ترین سخنان ، آدمیان را به نیایش دعوت نموده است :
و إذا سألک عبادی عنی فإنی قرب اجیب دعوه الداع إذا دعان فلیستجیبوا لی ولیؤمنوا بی لعلهم یرشدون 38 ؛ آن گاه که بنده ای درخواست نماید از من ، پس من نزدیک هستم ، اجابت می نمایم درخواست اورا ؛ بنابر این دعوت مرا پذیرا ؛ باشید و ایمان بیاورید تا به رشد حقیقی بار یابید
حضرت امام صادق علیه السلام فرموده اند :
چه مانعی دارد که چون بر یکی از شما غم و اندوهی عارض گردید ، وضو بگیرد و به مسجد رود ، دو رکعت نماز بخواند و برای رفع اندوه خود ، خدا را بخواند . مگر نشنیده اید که خداوند فرموده است : « از صبر و نماز یاری بجویید . » 39
نیایش و گفت و گو با خداوند مصادیق متعدد دارد که از جمله آن ها ، انس با قرآن و دعا است .
انس با قرآن و بهداشت روان
پیامبر می فرمایند :
هرکس قرآن را شعار و میزان خود سازد ؛ خدا او را سعادتمند گرداند ؛ و هرکه قرآن را پیشوای خود گرداند و به آن اقتدا نماید و او را پناه گاه خویش قرار دهد ، خداوند او را در بهشت پر نعمت و خوشی دلنشین و پایدار پناه می دهد . 40
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده اند :
برای رسول خدا ، هیچ چیز مانع تلاوت کردن قرآن نبود . 41
بی گمان انس با قرآن ، باعث تأثیر شگرف در نفس آدمی می گردد . در قرآن ، نیروی معنوی عظیمی وجود دارد که موجب آرامش روان و بیداری وجدان ، و صیقل روح انسان می شود . تلاوت قرآن سطح ادراک و تفکر را ارتقا بخشیده ، باعث بصیرت می گردد 42 . در هر عصری انسان هایی متخلّق به آداب والای انسانی و رفتار متعالی در پرتو انس با قرآن کریم پرورش یافته اند که می توان در میان آن ها به افراد و بزرگان زیر اشاره کرد :
سلمان ، مقداد ، ابوذر ، عمّار ، اویس قرنی در عصر نزول قرآن و امام خمینی ابرمرد یگانه ی دوران و یاران آن مرد بزرگ که همگی پرورش یافتگان مکتب انسان ساز قرآن بوده اند . انس با قرآن ، چنان آرامشی به ارمغان می آورد که هیچ آرام بخشی از عهده ی آن برنمی آید . این بیان شگفت انگیز ، و سخن دل انگیز امام خمینی ، به عنوان پرورش یافته ی مکتب قرآن است که فرموده است :والله ! من هرگز در عمرم نترسیدم .
بی گمان این استواری و احساس ایمنی ، جز در پرتو انس با قرآن ، میسر نمی شود . گرچه این مطلب به لحاظ نظری روشن و بی نیاز از استدلال است ؛ لکن خوشبختانه برای نشان دادن نقش قرآن در سلامت و بهداشت روان ، تحقیقات میدانی نیز انجام گرفته است که همگی بیانگر رابطه ی معنادار و تأثیر مثبت آن بوده است . 43
دعا و بهداشت روان
دعا از تعالیم و آموزه های اساسی اسلام است . دعا راه ارتباط مستقیم با خداوند است . در قرآن دعا کردن توصیه شده است و در سنت نبوی نیز بسیار مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است . 44
دعا رابطه ی بین انسان و خدا را تقویت کرده ، احساس تنهایی را برطرف می نماید . ارتباط با خدای بی نیاز ، موجب احساس عزت و لذت انسان می گرددد که در ناملایمات زندگی ، تکیه گاهی مطمئن به حساب می آید . 45 هیچ کس نیست که در زندگی مشکل و گرفتاری نداشته باشد . همه ی ما در معرض انواع آسیب ها قرار داریم . در این میان تنها راه کار دعا می تواند آرام بخش و تسکین دهنده باشد .
امام صادق علیه السلام فرموده اند :
دعا کن که شفای همه ی دردها در دعاست . 46
برخی دیگر از آثار روان شناختی و بهداشت روانی دعا عبارت است از :
تخلیه هیجانی در محضر خداوند ؛
احساس حمایت در برابر مشکلات و مصائب زندگی ؛
ایجاد امید و انرژی مثبت برای کوشش هدفمند ؛
یافتن نشاط و سرور درونی
ارتباطات سالم و بهداشت روان
تأکید قرآن به اظهار محبت مسلمانان به یکدیگر و داشتن روابط گرم و برادرانه ، از یک سو موجب رشد عاطفه ی نوع دوستی در نفس و ترغیب انسان ها به ایثار و رعایت منافع مردم و به طور کلی جامعه می گردد . از سوی دیگر ، اسباب تضعیف حالت های منفی نفرت و کینه و انگیزه های ظلم و تجاوز و خودخواهی را فراهم می آورد . علت اصلی برخی از آسیب های روانی ، بدگمانی ، حسد ، کینه توزی و ناامیدی است که با برقراری روابط بین شخصی محبت آمیز از بین رفته و روح و جان آدمی از آسیب روانی فاصله می گیرد .
پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده اند :
سوگند به ذاتی که جانم در دست ( قدرت ) اوست ، به بهشت درنمی آیید مگر آن که ایمان آورید ؛ و ایمان نمی آورید مگر آن که همدیگر را دوست بدارید . آیا شمایان را بر چیزی رهنمون شوم که چون آن را انجام دهید ، همدیگر را دوست بدارید ؟ ( آن این است که ) سلام را در میان خویش آشکار سازید . 47
انسان موجودی اجتماعی است و ایجاد ارتباط با دیگران نقش به سزایی در زندگی فردی و اجتماعی او دارد . موفقیت انسان در دوست یابی ، همسرداری ، پرورش فرزندان سالم و موفقیت های شغلی و امثال آن ، به الگوی رفتار ارتباطی و مهارت برقراری ارتباط او با دیگران بستگی دارد . بنابر این از یک سو زندگی منزوی برای انسان بسیار مشکل و از سوی دیگر ، ایجاد رابطه با افراد ، کاری بس دشوار و گاه برای برخی اشخاص غیر ممکن است . برقراری ارتباط اثر بخش با دیگران یک هنر است و شما می توانید هنرمند صحنه ی زندگی خود باشید .
بسیاری از روان شناسان نیز به اهمیت روابط انسانی به منظور تأمین بهداشت روانی توجه کرده اند ، آلفرد آدلر معتقد است : « بیماران روانی هرچه در درون جامعه قرار بگیرند و در شبکه ی ارتباطی بهتری باشند زودتر درمان می شوند . » 48 آلپورت نیز می گوید : « رابطه ، مهم ترین نقش را در زندگی انسان دارد ؛ و توانایی در برقراری روابط محبت آمیز از نشانه های شخصیت سالم است . » 49 مزلو ، روان شناس بزرگ انسان گرا ، یکی از نشانه های افراد نا ایمن را چنین بیان می کند : « احساس طرد شدن مورد عشق و علاقه ی دیگران نبودن و این که دیگران به سردی و بدون محبت با آنان رفتار می کنند . » 50
در تعالیم اسلامی بر جنبه های گوناگون روابط اجتماعی تأکید شده است و برای حفظ این روابط توصیه شده است . حتی افرادی که در این زمینه کوتاهی کنند ، فاقد ایمان و اعتقاد واقعی به شمار آمده اند . 51
اولین گام ارتباط بین شخصی با « سلام » شروع می شود ، در آموزه های نبوی به سلام ، بسیار اهمیت داده شده و به مؤمنان سفارش شده است که به یکدیگر سلام کنند . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به همه ، اعم از کوچک و بزرگ سلام می گفت . سلام با سلامتی هم خانواده است و مفهومش این است که هیچ خطر و تهدیدی از سوی سلام کننده متوجه مخاطب او نیست . سفارش اسلام به سلام ، مانند دیگر آموزه های اسلامی ، منطبق با فطرت انسان است . در اولین برخورد دوفرد ، مطلوب تریت نوع برقراری ارتباط ، دادن امنیت و آرامش به طرف مقابل و مخاطب است ؛ تا مطمئن شود که از طرف مقابل ، ضرری متوجه او نیست . سلام که یک تحیت و تعارف رسمی اسلامی است ، به معنای دعا و درخواست امنیت و سلامتی مخاطب است . قرآن می فرماید : در قیامت به مؤمنان گفته می شود :
با سلامتی و در حال امنیت وارد بهشت شوید . 52
برخی آثار عینی بهداشت روانی روابط سالم با دیگران عبارت است از :
ـ تأمین احساس امنیت و آرامش ؛
ـ تأمین نیاز محبت ورزیدن و مورد محبت قرار گرفتن ؛
ـ ایجاد احساس نشاط و خود ارزشمندی ؛
ـ تقویت پایگاه اجتماعی فرد و ایجاد اعتماد به نفس ؛
تبادل و انتقال انرژی روانی مثبت .
اهتمام به امر مسلمین یکی دیگر از مصادیق روابط مهرورزانه در اجتماع اسلامی به شمار می رود . پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرموده اند :
آن کس که صبح کند در حالی که به امر مسلمین اهتمام ندارد ، مسلمان نیست . 53
آن که صدای درخواست کمک مسلمانی را بشنود ، لکن پاسخ نگوید ، مسلمان نیست . 54
در جامعه ؛ افراد دارای مسائل و نیازهای مختلفی هستند ؛ از نیازهای اولیه گرفته تا نیازهای پیشرفته نظیر نیاز به خود شکوفایی و تعالی معنوی . بی تردید محرومیت در مقابل ارضای صحیح سلسله نیازها ، می تواند سبب بروز ناهنجاری و در نتیجه بروز اختلال گردد . در حالی که با اهتمام ورزیدن به امور دیگران در جامعه ، احتمال وقوع نابهنجاری ها و اعمال کج روانه ی اجتماعی ، کاهش یافته ، و برخی در زیر فشار محرومیت ، احساس اضطراب و رنج نداشته ، جامعه دارای همبستگی و صمیمیت می شود . در نتیجه احساس آرامش و امنیت روانی و اجتماعی ارتقا پیدا می کند .
نکته ی پایانی نه پایان سخن
آن چه در این مجال مختصر گفته آمد ، تنها قطره ای بود از اقیانوس بی کران ؛ از بابِ « آب دریا را اگر نتوان کشید ، هم به قدر تشنگی باید چشید . » امید است پژوهشگران با نگاهی وحیانی به انسان و مفاهیم مرتبط با آن ، از فضای محدود بشری و تجربیِ صرف فراتر رفته زوایای ناگشوده اندیشه و دانش رانشان بدهند ، تا شاهد تحولات مثبت و اثربخش باشیم . در همین چارچوب ، پیشنهاد می گردد تا موضوع بهداشت روانی در قلمرو تعالیم اسلامی مورد مطالعه و تحقیق علمی قرار گیرد ؛ تا هم فضای علم روان شناسی نورانیت بیشتری بگیرد و هم نتایج جامعه تری به دست آید .
توصیف و تحلیل روان شناختی پاره ای از آموزه های نبوی با نگاه بهداشت روانی ، موضوع اصلی این مقاله بود که با تمام کاستی ها صورت تحقق یافت . در پایان از خدای محمّد صلی الله علیه وآله می خواهیم تا توفیق ره پویی و الگو پذیری از سیره و سنت نبوی را نصیب ما گرداند و در تمام مراحل زندگی دستگیرمان باشد .
پی نوشت:
1. تجارب کلینکی و درمانگری مؤلف ، در ضمن برای آگاهی بیش تر با رویکرد های مفهومی و تاریخی در بهداشت روانی ر.ک: مربیان ش 19 ، مقاله ی : باورهای دینی و تأثیر آن بر بهداشت روانی ص 110 ، اثر نگارنده .
2. ر.ک: مجموعه مقالات نقش دین در بهداشت روان . 1383 .
3. یداله کوثری ، مربیان ( ش 19 ) ( نقش باورهای دینی در بهداشت روانی ) ، ص 111 .
4. قد افلح من زکاها ، وقدخاب من دساها ( شمس ) ، آیه ی 9 ـ 10 .
5. کلینی ، اصول کافی ، ج 8 ، ص 152 ، ح 136 ، محمد ری شهری ، میزان الحکمه ، ج 5 ، ص 280 .
6. یونس ( 10 )آیه 35.
7. محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج 2 ، ص 92 ؛ محمد ری شهری ، میزان الحکمه ، ج3 ، ص 2108 .
8. انفال ( 8 ) ، آیه 24 ـ 25 .
9. هود ( 11 ) ، آیه 120 .
10. دائره المعارف قرآن کریم ، ج3 ، ذیل « آرامش روان » 1385 .
11. شیخ محمود شبستری ، گلشن راز ، ص 12 .
12. نحل ، آیه 36 .
13. انعام ( 6 ) ، آیه 162 .
14. بهاء الدین خرمشاهی و مسعود انصاری ، پیام پیامبر ، ص 356 ، انتشارات جام ، 1376 .
15. حج ( 22 ) آیه 31 .
16. شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان ، فرازی از دعای کمیل .
17. همان ، مناجات الذاکرین ، امروزه معنا درمانی یکی از نحله های روان درمانگری در علم روان شناسی به شمار می رود .
18. طه ( 20 ) ، آیه 124 .
19. محمدعثمان نجاتی ، قرآن و روان شناسی ، ص 335 .
20. سلیمان قاسمی ، بهداشت روانی در آموزه های دینی ، پایان امه کارشناسی ارشد روان شناسی ، مؤسسه امام خمینی ، 1382 .
21. راغب اصفهانی ، مفردات راغب ، ج2 ، ص 487 .
22. علی اکبر دهخدا ، لغت نامه ی دهخدا ، ج9 ، واژه های « شکر و شکرگزاری »
23. پیام پیامبر ، ص 554 .
24. همان .
25. قالوا انما نحن مصلحون ، الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون : بقره ( 2 ) ، 11 ـ 12 .
26. آل عمران ( 3 ) ، آیه ی 169 .
27. مرتضی مطهری ، مجموعه آثار ، ج 3 ، ص 124 .
28. محمدتقی مصباح ، راهیان کوی دوست ، ص 25 . حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند : « در شب معراج پیامبر صلی الله علیه وآله از خدا سؤال کردند : پروردگار کدامین عمل برترین است ؟ خداوند فرمود : نزد من عملی برتر از توکل و رضایت بر آن چه داده ام ، نیست ( محمدباقر مجلسی ، بحار ، ج 77 ، ص 21 ) .
29. آل عمران ، ( 3 ) ، آیه 159 .
30. طلاق ( 65 )، آیه 3 ؛ نیز ر. ک : یدالله کوثری ، دلبستگی ، نیاز نخستین نشریه ی حدیث زندگی ، ش 11 .
31. ابن منظور ، لسان العرب ، ج 4 ، ص 23 .
32. نور ( 24 ) ، آیه 31 .
33. تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب ( محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج7 ، ص 278 ) .
34. محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج 25 ، ص 204 .
35. محمد ری شهری ، میزان الحکمه ، ج7 ، ص 252 .
36. زمر (39 ) ، آیه 53 .
37. محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج 80 ، ص 116 .
38. بقره ( 2 ) آیه 186 .
39. طبرسی ، مجمع البیان ، ج 1 ، ص 100 .
40. محمد ری شهری میزان الحکمه ، ج 4 ، ص 227 ، رسول جعفریان ، سیده رسول خدا صلی الله علیه وآله ، ص 331 .
41. طباطبایی سیدمحمدحسین ، السنن النبی ، ص 308 .
42. محمدعثمان نجاتی قرآن و روان شناسی ، ص 122 .
43. به نقل از : مسعود جان بزرگی ، بررسی اثر بخشی روان درمانگری کوتاه مدت ، پایان نامه دکتری روان شناسی 1378 ، تهران ، تربیت مدرس ، بحث آموزه های دینی و تأثیر و نقش مثبت آن در سلامت روانی افراد نسبت به افرادی که اعتقاد و باور درونی به آن نداشته اند ؛ همچنین ر.ک : مجموعه مقالات ، نقش در سلامت روان ؛ 1378 . 44. غافر ( 40 ) آیه 60 .
45. بقره ( 2 ) آیه 45 و 153 ؛ اعراف ( 7 ) آیه 128 .
46. محمد ری شهری ، میزان الحکمه ، ج 3 ، ص 284 .
47. بهاءالدین خرمشاهی و مسعود انصاری ، پیام پیامبر صلی الله علیه وآله ص 489 .
48. سلیمان قاسمی و مهدی صفورایی ، سلامت روان در پرتو آموزه های دینی ، معرفت ، شماره 97 ، ص 20 .
49. باقر ثنایی ، نقش رابطه و سلامت و بهداشت روان ، 1370 ، ص 69 .
50. سلمان قاسمی ، پیشین ، ص 21 .
51. محمدبن یعقوب کلینی ، اصول کافی ، ج 3 ، ص 238 .
52. ادخلوها بسلام آمنین : حجرات ( 49 ) آیه 46 .
53. کلینی ، اصول کافی ، ج 3 ، ص 238 .
54. همان .


منبع : مجله مربیان

افرادی که با سردی طرد می شوند احتمالا ...

افرادی که با سردی طرد می شوند احتمالاً خیلی تند با دیگران رفتار می کنند. این تحقیق جدید به تشریح ارتباط میان طرد شدگی اجتماعی و رفتار پرخاشگرانه کمک می­کند. بر اساس یک مطالعه­ی جدید، افرادی که احساس می­کنند از نظر اجتماعی طرد شده­اند، به احتمال بیشتری اعمال دیگران را به عنوان اعمالی خصمانه درنظرمی گیرند و احتمال بیشتری دارد که با افرادی که هرگز حتی با آنها مواجه نشده­اند به شیوه­ای آسیب زا بر خورد کنند.
یافته­ها­ی حاضر ممکن است به توضیح این مطلب کمک کنند که چرا طردشدگی اجتماعی غالباً با پرخاشگری هایی مرتبط است که گاهی اوقات به نحو شگفت­انگیزی پدید می­آیند، همانطور که مثلا ًدر مورد تیراندازی­های مدارس چنین بوده است. براساس گفتۀ دکتر سی. ناتان دوال از دانشگاه کنتاکی- مؤلف اصلی این پژوهش، مطالعات موردی گذشته نشان می دهند اکثریت دانش­آموزانی که در مدرسه تیراندازی کرده­اند، تجاربی مربوط به طردشدگی­های مستمر از جانب گروه همسالان داشتند. اگرچه چنین نیست که هرکس احساس طردشدگی بکند ،لزوماً پرخاشگرانه رفتار می­کند، در عین حال ما متوجه شدیم که این گونه افراد معمولا به شیوه­های دیگری پرخاشگری خود را برون­ریزی می­کنند. ما قصد داشتیم به توضیح این مطلب کمک کنیم که از لحاظ روانشناختی چرا این امر اتفا­ق می­افتد. درشمارۀ ژانویۀ مجلۀ «شخصیت و روانشناسی اجتماعی» که توسط روانشناسان آمریکا چاپ می­شود، گزارش کامل این پژوهش منتشر شده است. دوال چهارآزمایش جداگانه با 190 شرکت کننده ازدانشجویان دانشکده انجام داد. دریک آزمایش 30 شرکت کننده به یک آزمون شخصیت پاسخ دادند و درمورد نتایج آزمون به آنها بازخورد دروغینی داده شد. به یک سوم از شرکت کننده­ها- گروه طردشده- گفته شد که شخصیت آنها دلالت بر این امر دارد که به احتمال زیاد بعدها در زندگی، سرانجام آنها به تنهایی کشیده خواهد شد. به بقیۀ شرکت کنند گان- گروه گواه- یا گفته شد که آنها روابطی بسیار زیاد، پایدار و پرمعنا خواهند داشت، یا هیچگونه بازخوردی به آنها داده نشد.
سپس به همۀ شرکت کنندگان دستور داده شد تا گزارشی را بخوانند که ظاهراً توسط شرکت کنندۀ دیگری نوشته شده بود که آنها نمی­شناختند. این گزارش در مورد واقعه­ای بود که رفتارهای نویسندۀ آن می توانست یا به عنوان رفتار جرأت­مندانه یا رفتار خصمانه برداشت شود و شرکت­کنندگان نظرات خود را در مورد رفتارهای نویسنده ذکر می­کردند. همچنین به آنها گفته شد که نویسندۀ آن گزارش ممکن است به عنوان دستیار دریک پژوهش کار کند و از آنها سؤال شدکه آیا فکر می کنند- براساس آنچه خوانده بودند- این فرد داوطلب خوبی برای این وظیفه خواهد بود یا خیر.
شرکت­کنندگانی که به آنها گفته شده بود زندگی تنهایی را درآینده خواهند داشت، اعمال نویسنده را به طورمعنی داری خصمانه تر برداشت کردند و ارزیابی بسیار منفی­تری نسبت به گروه گواه داشتند. پژوهشگران همچنین اشاره می­کنند که بنظر نمی رسید خلق و خوی شرکت کنندگان در گروه­های مختلف متفاوت بوده است. چرا که وجود چنین تفاوتی می توانست پژوهشگران را به این نتیجه­گیری رهنمون سازد که پاسخهای هیجانی شرکت­کنندگان به نتایج آزمونهای شخصیتی­شان، نقشی در چگونگی عملکرد آنها در آزمایشات نداشته است. درآزمایش دیگر، 32 دانشجو تحت همان ارزشیابی شخصیتی ساختگی قرارگرفتند و همان گزارش مربوط به آزمایش قبلی را ارزیابی کردند. مجدداً به برخی گفته شد که زندگی تنهایی را خواهند داشت، در حالیکه بقیۀ افراد به گروه گواه اختصاص داده شدند. این بار به شرکت کنندگان قبولانده شد که با فرد دیگری در آزمایشگاه- که نمی­توانستند او را ببینند و هرگز اورا ملاقات نکرده بودند- یک بازی کامپیوتری مربوط به زمان واکنش انجام می­دهند. درطول بازی، فرد بازندۀ هرمسابقه مجبور می شد از طریق هدفون به صدای یک سوت ممتد گوش کند. شرکت­کنندگان می­توانستند سطح شدت و مدت صدا را تنظیم کنند.
کسانی که به آنها گفته شده بود زندگی تنهایی را خواهند داشت، نسبت به گروه گواه، سطح بالاتری از صدای دردناک را ایجاد می­کردند. دوال اظهار کرد: «در جریان همۀ آزمایشات، شرکت کنندگانی که نوعی طرد اجتماعی را تجربه کردند، به شیوه های مشابهی عمل کردند. این امر بیانگر این مطلب است که افراد مذکور احساس می­کنند توسط دیگران مورد بی وفایی قرار گرفته­اند. لذا آنها نیز در مقابل، اعمالی را که از هر نظر خنثی هستند، به شکل اعمالی خصمانه می­بینند و به صورتی منفی در مقابل دیگران رفتار می کنند. »
پژهش­های قبلی این مطلب را بررسی کرده­اند که آیا هیجانات در این نوع از پرخاشگری نقشی ایفا می­کنند یا خیر، اما پژوهشگران این تحقیق می­گویند یافته های آنها از این نظر حمایت نمی کند. دوال می­گوید: «افراد طرد شده دنیا را از پشت شیشه هایی به رنگ خون می بینند و ما امیدواریم که این پژوهش منجربه درک بهتری شود در این مورد که چرا طرد شدن منجر به پرخاشگری می شود و اینکه ما چه کاری می­توانیم انجام دهیم تا از چنین رفتار ناخواسته و آسیب­زایی جلوگیری کنیم .»
منبع:
مترجم: فاطمه بهاء

یاری رسانی به دیگران یاری رساندن به سلامت خود است

پشتیبانی رساندن به یک عزیز نه تنها به سود یاری گیرنده است، بلکه برای یاری دهنده هم سودمند است، این نتیجه گیری یک مطالعه تصویربرداری از مغز توسط دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس (یو.سی.ال.ای.) است.

نآاومی ایزنبرگر نویسنده اصلی گزارش این مطالعه و استادیار روانشناسی در یو.سی.ال.ای. گفت: "هنگامی که مردم از چگونگی سودمند بودن حمایت های اجتماعی برای سلامتی ما حرف می زنند، آنها عموما بر پیش فرض مفید بودن دریافت حمایت های اجتماعی ای که ما از دیگران دریافت می کنیم حرکت می کنند، اما اکنون بسیار محتمل به نظر می رسد که در واقع کمک های اجتماعی ای که ما برای دیگران انجام می دهیم برای سلامت خود ما نیز مفید است." گزارش این مطالعه [این هفته] در شماره آنلاین "سایکوسماتیک مدیسین" (پزشکی روان تنی)، یک مجله علمی مرور شده توسط همتایان درباره بهداشت روان، انتشار یافت.

ایزنبرگر و تریستن ایناگاکی، دانشجوی پساکارشناسی روان شناسی یو.سی.ال.ای.، 20 زوج از دو جنس مخالف که دارای روابط خوبی بودند را در مرکز تصویربرداری اهمانسون-لاولیس مورد مطالعه قرار دادند. بیست زن این زوج ها پایش (اسکن) اف.ام.آر.آی. شدند، در حالی که مردان آنها در خارج اسکنر مورد شوک های الکتریکی دردآور قرار داشتند. در زمان هایی، این زنان می توانستند با گرفتن [چلاندن نرم] بازوی مردان خود آنها را مورد حمایت قرار دهند، در حالی که در زمان های دیگر، آنها مجبور بودند دریافت شوک های الکتریکی توسط مردان خود را تماشا کنند بدون آن که قادر باشند از آنان حمایت نمایند (در عوض هر کدام از زنان در این زمان یک توپ چلاندنی داشتند). در موردهایی دیگر، مردان شوک دریافت نمی کردند و زنان می توانستند آنها (مردان) را لمس کنند یا نکنند.

این دانشمندان علم حیات دریافتند، زنان هنگامی که از مردان خود در حال دردکشیدن حمایت می کردند، بخش های مرتبط با پاداش در مغز آنها، از جمله ونترال استریتم و سپتال، فعالیت افزونتر نشان می داد. به علاوه، هر اندازه که این زنان فعالیت های عصبی بیشتری مرتبط با ناحیه های پاداشی نشان می دادند، آنها احساس نزدیکی بیشتری با مردان خود را گزارش می کردند. در حالتی که هیچ حمایتی انجام نمی شد، این ناحیه ها کاهش فعالیت نشان می داد. ... ایزنبرگر گفت: "این یافته ها چنین القا می کند که پشتیبانی دادن ممکن است دارای تاثیرات استرس-کاهی برای فردی باشد که حمایت دهی را انجام می دهد." ...