مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

احساسات

احساسات را می توان حس ششم نامید ، همانند لمس کردن – دیدن – بو کردن – چشیدن وشنیدن که به ما اطلاعات می دهند .

احساسات به ما اطلاعاتی در مورد شرایط محیط اطرافمان می دهد، در مورد اینکه چگونه ما به انسانها و شرایط اطرافمان واکنش نشان دهیم ، وقتیکه ما می ترسیم می توانیم مواظب باشیم .

ووقتیکه غمگین هستیم می توانیم گوشه گیری کنیم و هنگامی که به کسی اعتماد کنیم می توانیم با خیال راحت حرف دلمان را بزنیم .

متاسفانه در حال حاضر حس ششم ما اینطور واضح عمل نمی کند ، زیرا احساسات ما عدم وابستگی خودشان را از دست داده اند ، مدتهاست که احساسات هم قربانی تاثیرات بیرونی ، از جانب خودمان و دیگران شده است . به همین دلیل است که برای مثال : به خودمان اخطار می دهیم "عصبانی نشو" یا " زیاد خوشحال نشو" یا " لبخند بزن " حتی وقتیکه اصلاً خندت نمی آید .

به مرور یاد گرفته ایم که احساساتمان را جلوی هر کسی نشان ندهیم خصوصاً در جمع به نحوی تغییر کرده ایم که گاهی این احساسات را از خودمان هم مخفی می کنیم ، زیرا بنظر منفی می آیند وحتی نامناسب و بیش از اندازه بنظر می رسند.

آنچه که به ما یاد داده اند این است که احساسات را باید کنترل کرد و فقط احساسات مثبت خوب هستند و سایر احساسات همانند خشونت ، ترس ، خجالت – حسادت و عصبانیت را باید مدیریت کنیم تا سلامتی روانی ما را به خطر نیاندازد و مانع از رضایت و عدم موفقیت ما نشود .

در این شکی نیست که احساسات مثبت باعث سلامتی روحی و جسمی می شوند و گروهی معتقدند که نباید این تئوری را زیرا سئوال برد، در صورتیکه این یک اشتباه است ، درسته که داشتن احساسات منفی اگر طولانی شوند تبدیل به بیماری مزمن می شوند ولی از طرف دیگر هم این امر عادی نیست که شخص همیشه احساسات مثبت داشت باشد ، چون احساسات منفی هم جزیی از زندگی روزمره ما ست.

خانم Alice Holzhey متخصص تجزیه وتحلیل روانی به این نکته اشاره می کند :

" سلامت روانی این نیست که شخص فقط احساسات مثبت خود را حفظ کند و احساسات منفی را به سرعت به فراموشی بسپارد ، بلکه کسانی از سلامت روانی بر خوردارند که احساسات واقعی خودشان را نشان دهند و این به معنی آن است که شرایط خوب احساسات مثبت را در شخص زنده می کند و شرایط بد احساسات منفی را و این انتظار بی جاست که ما از خودمان توقع داشته باشیم که در شرایط سخت هم احساسات مثبت داشته باشیم ".

امروز واقعیت چنین است که به محض اینکه احساسات منفی سراغ ما می آید می خواهیم هر چه زودتر رهایش کنیم حتی اگر شده بوسیله دارو های آرام بخش، به همین دلیل است که روز بروز تعداد بیشتری از اشخاص سالم هم خیلی راحت قرص هایی را می خورند که در حقیقت فقط برای کسانی تجویز می شود که واقعاً بیمار هستند .

این آدمهای سالم این قرص ها را می خورند که فقط سر حال بیایند یا کمی خوشحال باشند و شاید حتی بیشتروبهتر از توانایی خودشان کار کنند . روز بروز بیشتر آدمها خودشان رامجبور می کنند که همیشه سر حال باشند و به همین دلیل است که بمرور توانایی حس کردن واقعی را از دست می دهند .

در حالیکه عدم رضایت ، ترس –بلاتکلیفی –حسادت و عصبانیت همه این احساسات در جای خود واکنش های واقعی انسانی هستند . واقعیت اینستکه ما انسانها باید سعی کنیم دوباره احساسات خودمان را نشان دهیم زیرا تنها احساسات ماست که به ما دروغ نمی گوید و راه صحیح را به ما نشان می دهد . 

 

منبع :2010 Psychologie-Heute compact

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد