«در حال حاضر، کاربرد روانشناسی در قلمرو قانون، توجه تمامی متخصصان زمینههای تجربی و کاربردی روانشناسی را نسبت به خود معطوف کرده است و این کاربردها آنقدر متنوعند که محال است بتوان آنها را تحت یک عنوان ارائه کرد یا آنکه در یک اثر به تمامی آنها پوشش داد..... هدف اصلی این اثر از سویی ارزشیابی پیامدهای پژوهشهای اخیر روانشناسی جنایی در مقایسه با رویآوردهای سنتی و از سوی دیگر، بررسی اصول و روشهای مداخلههای روانشناختی در مورد شهود، متهمان، مجرمان و متخلفان است....». این مقدمه برگرفته از کتاب روانشناسی جنایی، اثر دکتر پریرخ دادستان، از روانشناسان برجسته ایرانی است که توسط سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)، در 455صفحه در سال 1382 انتشار یافته است. کارنامه درخشان مؤلف در پژوهش، ترجمه و تألیف و جایگاه ویژة آثار وی در ردیف منابع اصلی دروس دانشگاهی در زمینة روانشناسی، این انتظار را که اثری ممتاز در پیش روی علاقهمندان قلمروهای روانشناسی بهکاربسته قرار گرفته است، موجه میسازد. از زمان انتشار کتاب روانشناسی جنایی روانشاد دکتر علیاکبر سیاسی در سال 1343 تا انتشار اثر حاضر، یازده اثر(پنج ترجمه و شش تألیف) دیگر، با عناوین مختلف (روانشناسی جنایی، روانشناسی قضایی، روانشناسی کیفری، روانشناسی جرائم،....) به چاپ رسیدهاند که به دلیل اشکالهای ساختاری و محتوایی یا حجم کتاب(برای درس دو واحدی) مناسب تدریس در دانشگاه نیستند. مروری بر اثر کتاب شامل پیشگفتار مؤلف، شش فصل، فهرست منابع، نمایه اسامی افراد و دو واژهنامه(فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی) است. در پیشگفتار، پس از بیان اجمالی از فرایند شکلگیری روانشناسی جنایی، هدف اصلی اثر تشریح شده و نمای کلی آن از خلال فصلها مرور شده است. به دانشجویانی که اطلاعات زیر بنایی لازم را در قلمروهای روانشناسی بالینی و روانشناسی مرضی، در دست ندارند، توصیه شده که برای درک عمیقتر اثر به مطالعه کتابهای قلمروهای مذکور بپردازند. در فصل اول، نخست به ارائه تعاریف جرم از سه دیدگاه قراردادی، تعارضی و تعاملینگر پرداخته شده است: این سه نظریه جرمشناسی، بهرغم همپوشی برخی از جنبههای نظری آنها، در حد خطوط کلی، مستقل از یکدیگرند. بحث بعدی به تعریف و تاریخچه شکلگیری روانشناسی قضایی و روانشناسی جنایی اختصاص یافته است: شکلگیری تدریجی در پرتو روش تجربی و روش بالینی. در قسمت چهارم این فصل، کاربرد روانشناسی در قلمروهای مختلف قضایی مورد بررسی قرار گرفته است: در دعویهای حقوقی و تجاری، در مرحله تحقیق و بازپرسیهای اولیه، در ارزیابی اظهارهای متهمان و گواهان، و نقش قاضی پس از صدور حکم، ویژگیهای روششناختی روانشناسی قضایی(جمعآوری اطلاعات، اجرای آزمونهای روانشناختی) موضوع بحث پنجم است و با بحث در باب دادههای آماری در مورد جرایم(آمارهای رسمی، آمار جرایم مبتنی بر خود گزارشدهی و نظرسنجی از قربانیان جرایم)، فصل اول پایان میگیرد. در فصل دوم، دیدگاههای مختلف در زمینه علتشناسی جرائم طرح شدهاند. در نظریههای روانی- زیستشناختی، عوامل ژنتیک و جرم، نظریههای زیستشناسی و عصبشناختی، رابطه ریختهای بدنی با شخصیت و جرم مورد بررسی قرار گرفتهاند. در دیدگاههای روانپویشی به موضعگیری روانتحلیلگری و نظریه دلبستگی پرداخته شده است. در نظریههای یادگیری، نظریه دوفرایندی، یادگیری کنشی- ابزاری، نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه همخوانی افتراقی مورد بحث قرار گرفتهاند. چهارمین دیدگاه، دیدگاههای شناختی است که در چهارچوب آن، شکست در خودمهارگری، مفهوم مسند مهارگری، ادراک اجتماعی و نظریههای مهارگری، پیگرفته شدهاند. تحول اخلاقی در مجرمان به شکل مستقل پس از دیدگاههای شناختی آورده شده است. و بالاخره، تحت عنوان جرم در چهارچوب شخصیت، ابعاد شخصیت در نظریه آیسنک، رابطه این ابعاد با جرم و نتایج پژوهشی به دست آمده در این زمینه ارائه شدهاند. فصل سوم به موضوع اختلالهای روانی و جرم اختصاص یافته است. در آغاز فصل پس از ذکر نکتههای کلی، فراوانی بیماریهای روانی در مجرمان و فراوانی جرم در بیماران روانی گزارش شدهاند. ارتباط انواع اختلالهای روانی مانند روانگسیختگی، اختلالهای خلقی، روان دردمندی (اختلال شخصیت ضداجتماعی) با جرم در ذیل این بحث بررسی شده است. به دلیل ارتباط ویژه رواندردمندی با جرم، جایگاه این اختلال در مقوله اختلالهای شخصیت و توصیف و ضوابط تشخیصی آن بر مبنای چهارمین مجموعه بازنگری شده تشخیصی و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا (DSM IV-TR) برجسته شده است. در بخش پایانی فصل، رابطه معلولیت عقلی و جرم، از خلال دیدگاهها و پژوهشها مورد نظر قرار گرفته است. در فصل چهارم، به رویآوردهای روانشناختی نسبت به جرائم وخیم پرداخته شده است. هسته اصلی بحث، جرایم خشونتآمیز و جرایم جنسی است. در آغاز کوشش شده است که معنای مفهوم پرخاشگری که مبنای جرائم وخیم قرار میگیرد، با ارائه تعاریف و نظریههای روانشناختی و رفتارشناسی طبیعی (روانپویشی، رفتارشناسی طبیعی، رفتارنگری، نورفتارینگری، ناکامی- پرخاشگری) و زیستشناختی تصریح شود. سپس در بحث خشونت، رابطه خشونت با شخصیت، بستر اجتماعی خشونتزا، و برانگیختگی خشونت تحت تأثیر محیط جسمانی و مصرف الکل بررسی شدهاند. اعتیاد و جرم، مواد توهمزا، مواد محرک، مواد مخدر و الکل عناوین بعدی فصل را تشکیل میدهند. در نتیجهگیری از بخش نخست این فصل، به روابط بین مصرف مواد و الکل با رفتار غیرقانونی از خلال گزارشهای پژوهشی پرداخته شده است. بخش دوم فصل چهارم به انحرافها و جرائم جنسی اختصاص یافته است. پس از ارائه طبقهبندی اختلالهای جنسی بر اساس DSM IV-TR، موقعیتهای بروز تجاوز و ویژگیهای روانشناختی تجاوزگران برشمرده شدهاند. در ادامه جرائم جنسی در رابطه با کودکان به بحث کشیده شده است. در پایان فصل، دیدگاههای نظری درباره جرایم جنسی در مد نظر قرار گرفتهاند. روانشناسی شهادت و شهود و نقش روانشناس در دادگاه، عنوان فصل پنجم است. در آغاز، به بیان اجمالی سیر تاریخی شهادت و شهود پرداخته شده است. سپس اهمیت شهادت و نقش روانشناسی در تعیین ارزش و اعتبار شهادت، حافظه شاهد عینی و ادای شهادت مورد بررسی قرار گرفته است. حافظه شهود عینی در سطح دریافتهای حسی و ادراک دادهها، عوامل مؤثر بر یادآوری رویدادها، ارزشیابیهای روانشناختی شرایط ادای شهادت، و فرایند بازپرسیها، با مرور بر پژوهشها، تحلیل شدهاند. سپس به بحث دوگانه صحت(دوری از اشتباه) و صداقت(احتراز از دروغ) شاهد از دیدگاه روانشناختی اشاره شده است. ارزشیابی اظهارات شهود و ارزشیابی اعتبار شاهد از مسائل مورد توجه در بحث صحت و صداقت هستند. در پایان این فصل، به نقش تجربی، بالینی، آماری و مشورتی روانشناس به عنوان کارشناس در دادگاه پرداخته شده است. در فصل پایانی(ششم) ، روشهای پیشگیری و درمانگری مجرمان در قلمرو روانشناسی جنایی طرح شده است. در بحث پیشگیری از جرائم، پیشگیری اولیه و ثانویه با عطف به سه مقوله مداخلههای زودرس، کاهش مداخلههای قانونی و کاهش فرصتهای ارتکاب جرم، مورد بررسی قرار گرفتهاند. در بحث درمانگری(پیشگیری ثالث) مجرمان با توجه به جهتگیریهای نظری، روشهای متفاوت مداخلههای روانشناختی(روانپویشی، انسانینگری، رفتارینگری و شناختی-رفتاری)، میزان و نوع اثربخشی هریک از روشها با تکیه بر نتایج پژوهشهای مختلف بیان شدهاند. در پایان این فصل، روشهای درمانگری مجرمان جرایم وخیم(پرخاشگر، رواندردمندی و اختلال شخصیت ضداجتماعی، و مجرمان پرخاشگر) مورد بررسی قرار گرفته و شیوههای پیشگیری از عود اختلال برجسته شدهاند. برجستگی اثر کتاب روانشناسی جنایی در میان دیگر آثار ارزشمند مؤلف، واجد برجستگیهای ویژهای است. محتوای کتاب غنی و به روز است: با بیش از 600 منبع، که بالغ بر 85 منبع از 1990 تا 2001، که تاریخ 16 منبع 2000 و 2001 است. نثر روان و شیوای کتاب و معادلسازیهای دقیق و متناسب فارسی برای اصطلاحات تخصصی، اثر را خواندنی و جذاب نموده است. سازماندهی فصول کتاب منطقی و به گستره موضوعها پوششی منطقی بخشیده است. در بررسی مسائل به جهتگیریهای نظری جدید، و در ذکر یافتههای پژوهشی به یافتههای فراتحلیلی، توجه لازم مبذول شده است. فصل پیشگیری و درمانگری پاسخگوی مناسبی برای مقاصد بالینی است و به مخاطبان کتاب افزوده است. فهرست تفصیلی، نمایه اسامی، دو واژهنامه(انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی) و زیرنویسها، اهداف آموزشی کتاب را تأمین نموده است. کاستیهای اثر بهرغم تقسیمبندی منطقی فصلهای کتاب، طبقهبندی مباحث در فصلهای دوم و چهارم نیازمند حک و اصلاح جزیی است. در فصل دوم، مبحث 6(تحول اخلاقی در مجرمان)، میتواند در ذیل مبحث 5-4(نظریههای مهارگری) قرار گیرد و برای مبحث 11 (فراوانی جرائم جنسی و تجاوز) فصل چهارم، میتوان «فراوانی» را از عنوان اصلی حذف کرد و تحت عنوان 11-1(فراوانی) طرح کرد. هرچند در فصل اول به موضوع آزمونهای روانشناختی(عنوان 5-2) پرداخته شده است، اما افزودن فصلی تحت عنوان «پیشآگهی و ارزشیابی رفتار مجرمانه» پیش از فصل ششم، غنای بیشتری به اثر خواهد بخشید. همچنین افزودن یک فصل انتهایی تحت عنوان «چشماندازهای آینده»، اشتیاق جستجوگری را در خوانندگان آیندهنگر دامن خواهد زد. همچنانکه مؤلف اثر نیز یادآور شده، دستیابی به آمار و ارقام دقیق و پژوهشهای فاقد مشکلات روششناختی در داخل کشور به دشواری ممکن است. این که آثار علمی ایرانی از تحلیل مسائل کشور خویش بازمانند، کاستی تأمل برانگیزی است.از نظر شکلی، افزودن شمارة صفحهها در قسمت عناوین تفصیلی و تنظیم نمایه موضوعی، خوانندگان را یاری خواهد رساند. متأسفانه مانند دیگر آثار منتشر شده از سوی انتشارات سمت، در اثر حاضر نیز به جنبههای زیباییشناختی صفحهآرایی کمتوجهی شده است. سخن آخر برای جامعه دانشگاهی، خاصه روانشناسان ایرانی، انتشار کتاب روانشناسی جنایی اقدامی خجسته تلقی میشود. انتظار میرود این کتاب در میان دیگر آثار برجسته مؤلف، ارزش و اعتبار ویژهای بیابد. کتاب روانشناسی جنایی که براساس مقاصد آموزشی انتشار یافته است، میتواند با اهداف آموزشی و کاربردهای متفاوت مورد استفاده قرار گیرد. از اثر مورد نظر دانشجویان رشته روانشناسی در مقطع کارشناسی به عنوان یک منبع اصلی در درس روانشناسی جنایی، دانشجویان حقوق در مقطع کارشناسی ارشد برای درس روانپزشکی جنایی، میتوانند بهرهمند گردند. علاوه بر این، حقوقدانان، قضات و مسؤولین دستگاه قضایی با مطالعه کتاب میتوانند با چشماندازهای نوین روانشناختی در قلمرو قانون آشنا شوند. امید است انتشار کتابهایی از این دست، تعمیق اندیشهها در باب مسائل قضایی را در پی داشته باشد. تهیه کننده:محمدتقی دلخموش دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب |
|
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه می جویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه می گویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک الوده ات را دوست می دارم طلب کن خالق خود را. بجو مارا تو خواهی یافت که عاشق می شوی بر ما و عاشق می شوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته می گویم، خدایی عالمی دارد تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم. که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت می گفتم مگر ایا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشکستی. ببینم من تورا از درگه ام راندم؟ که می ترساندت از من؟رها کن ان خدای دور آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را این منم پروردگار مهربانت.خالقت اینک صدایم کن مرا با قطره اشکی به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟ بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان قسم بر اسب های خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد برای درک آغوشم,شروع کن,یک قدم با تو تمام گام های مانده اش با من تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو می گوید ترا در بیکران دنیای تنهایان.رهایت من نخواهم کرد سهراب سپهری |
دو آقای دکتر روان درمان باهم در مورد اینکه ما چگونه ناخودآگاه چیزی میگوئیم بدون اینکه تصمیم به گفتن آن گرفته باشیم گفتگو می کردند . یکی به دیگری گفت: هفته گذشته مادرم را برای ناهار دعوت کرده بودم ، سر میز غذا خواستم به مادرم بگویم نمک را بده به من ، ولی به جای آن گفتم"ٌ تو بودی که زندگی منو خراب کردی" مادرم فکر کرد که من با او شوخی می کنم وخندید .
این اشتباه لفظی را می توان از دو طرف بررسی کرد .
اول- اینکه چنین حرفی نمی تواند همینطوری گفته شود .
دوم- اینکه از یک روان درمان شنیده شود ، واقعاً باعث تعجب است .
ولی از طرفی نشان می دهد که امکان اینکه یک روان درمان هم در زندگی خود مشکل داشته باشد وجود دارد واینکه او هم نتوانسته مسئله گذشته خودش را حل کند . احتمالاً رابطه او با مادرش چنان مشکل بوده که او قادر به گفتن چنین جمله ای بوده است.
حقیقت اینستکه هیچکس نمی تواند از کوچک کردن وآزردگی به راحتی بگذرد ،حتی یک روان درمان هم نمی تواند چنین کاری بکند. اگر کسی ما را به رنجاند یا به ما بی احترامی کند ما مطمناً به شدت می رنجیم .در این جا این سئوال پیش می آید که ما چگونه می خواهیم با این رابطه آسیب دیده رفتار کنیم؟
آیا می خواهیم این رابطه را به طریقی بهبود به بخشیم؟
آیا می خواهیم آنرا کلاً فراموش کنیم ؟
آیا می خواهیم طرف مقابل را به بخشیم واز نو شروع کنیم؟
جایگاه قربانی را داشتن برای انسان جالب وضمناً دردناک است، زیرا وابستگی انسان را به گذشته نشان می دهد وباعث می شود که شخص این ناراحتی ودلگیری را مرتب به خاطر بیآورد.
بهترین روش اینستکه شخص ناحقی را به بخشد یا آنرا به گذشته بسپارد. اما اگر کسی نتوانست به بخشد ،می تواند در آینده از این مسئله استفاده کند به این صورت که طرف مقابل را همیشه در دست دارد.
متخصصین در تحقیقات دراز مدت متوجه شده اند که یک جو عدم بخشش در اکثر مردم بوجود آمده ، مردم دیگر اجازه نمی دهند که دیگری به راحتی آنها را به رنجاند وسعی می کنند تلافی کنند ، از همه بد تر اینستکه دیگری را برای خطاهای خودشان که در زندگی مرتکب شده اند مقصر می دانند.اکثراً حتی حاضر به پذیرش خطا های خودشان هم نیستند.
اگر کمی دقت کنیم متوجه می شویم که اکثر مردم به کوچکترین خطائی اعتراض می کنند، حتی اگر خیلی کوچک هم باشد،اعتراض آنها علیه همسایه ،همکار،یا فامیل وخانواده وحتی زوج درواقع آنها همه را به دید دشمن می بینند،گاهی چنان به فکر تلافی هستند که حاضرند جان خودشان را هم به خطر بیاندازند ، این حالت را معمولاً در رانندگی مشاهده میکنیم که آنها بدون توجه به جان خودشان وهمراهانشان سبقت می گیرند و جان همه را به خطر می اندازند.
سئوال اینستکه آیا امیدی به بهبودی وجود دارد ؟
صاحب نظران معتقدند در دراز مدت کسانی که مهربان هستند وگذ شت می کنند وسعی دارند که بدیها را فراموش کنند بهتر می توانند علائق خود را دنبال کنند و به نتیجه برسندزیرا آنها با بخشیدن در حقیقت خودشان را آزاد می کنند ،بنابراین بهترمی توانند به هدف خود توجه کنند و صد در صد در کارشان موفق می شوند . در حالیکه کسی که نمی بخشد مثل اینستکه شخصی با عینکی کثیف سعی می کند ببیند در حالیکه تا شیشه عینکش را تمیز نکند نمی تواند راهش را بیابد و به علائق و هدفش برسد.
متخصصین روانشناسی معتقدند که انسانها باید فراموش کردن را تمرین کنند تا بتوانند راحت به بخشند. در حقیقت قضیه این است ( دعوا کنید وآشتی کنید ) این تعادلی است بین بزرگواری وجرائت. در واقع چه اهمیتی دارد که دیروز حرف بی خودی زده شده باید آدم خودش را برای چیزهای جدید آماده کند.
اکثر روانشناسان پیشنهاد می کنند که آدم باید سعی به گذ شت داشته باشد در حقیقت منظورشان این نیست که بزرگواری را مد روز کنند بلکه آنها می دانند که مسئله گذشت کردن و به فراموشی سپاردن چیز ساده ای نیست و برای خیلی از انسانها بسیار دشوار است و نمی شود به کسی راحت گفت به بخش و فراموش کن، ولی هر دفعه که ما کسی را می بخشیم یا نمی بخشیم در حقیقت این امتحانی برای شخصیت ماست .
گذشت کردن ریشه عمیقی در شخصیت ما دارد و زخم روحی را که ما را در اثر رفتار غلط دیگری بر داشته ایم تحت تاثیر قرار می دهد . بنابراین گذشت کردن وبخشیدن دیگری از دو نظر باعث آزادی می شود ، ولی این عمل احتیاج به این دارد که شخص اول خودش را خوب بشناسد وشخصیت خودش را بپذیرد .کلاً کسانی می توانند گذشت کنند که خوبی ها وبدی های شخصیت خود را به خوبی می شناسند در این صورت است که آنها می توانند بپذیرند که دیگری هم خطا می کند وقابل بخشش است.
آنچه که مسلم است هر انسانی که به دلیلی دست به خودکشی میزند حتماً به نقطه نا امیدی مطلق رسیده است و به نظرش تنها راه نجات خاتمه دادن به زندگی خودش بوده. ولی باعث تاسف است که کسی نتوانسته به این افراد کمک کند ، در این حالت این وظیفه جامعه است که به خاطر بازماندگان آنها هم که شده حرمت این افراد را نگه داشته و باری بر غم آنها اضافه نکنند
سازمان بهداشت جهانیweltgesundheitsorganisation (who) برای اولین بار روز دهم سپتامبر 2003 را روز جهانی پیشگیری از خودکشی نامید. از آن تاریخ هر ساله کنفرانسی با شرکت متخصصین جهت بررسی علل و چگونگی پیشگیری از خودکشی تشکیل می شود وهدف اینستکه افکار عمومی بیشتر به این معضل اجتماعی توجه کند.
سازمان بهداشت جهانی این روز را روز پیشگیری از خودکشی نامید ، زیرا خودکشی یکی از بزرگترین مشکلات سلامتی در جهان است .
بنا به گزارش این سازمان هر ساله نزدیک به یک میلیون نفر در جهان خودکشی می کنند ، یعنی در هر 3 دقیقه یک نفر خودکشی می کند . در حقیقت تعداد خودکشی سالانه بیشتر از نفراتی است که طی تمام جنگها کشته شده اند .
خصوصا در بین جوانان و نو جوانان خودکشی بعد از تصادفات رانندگی دومین دلیل مرگ می باشد .متخصصین معتقدند که معمولاً با بالا رفتن سن خطر خودکشی هم کاهش مییابد.
خودکشی بالا ترین درجه اعتراض و انقلاب است ، در واقع شخص علیه هستی خویش وبودنش اعتراض می کند ، این فرد نه تنها به زندگی (نه) می گوید بلکه به جامعه وکلاً به زنده ماندن نه می گوید .
خودکشی بوسیله علوم مختلف مورد بررسی وتحقیق قرار گرفته .مثلاً از نظر روانشناسی ، روان درمانی ، جامعه شناسی ، فلسفه ، مذاهب وحقوق وحتی ادبیات .
ادبیات
در ادبیات خودکشی به صورت عملی رومانتیک در داستانهای نویسندگان بزرگی مثل همینگوی، کورت کوباین یا گوته آمد ه خودکشی به خاطر عشق برای رسیدن به هدفی والا . ولی تعداد زیادی از نویسندگان هم به علت ابتلاء به افسردگی خود دست به خود کشی زده اند ،همانند ارنست همینگوی ،سیلویا پلات وهمچنین خانم جین ائمری او در نوشته ای که از خود به جای گذاشته ،چنین نوشته . " خودکشی یک دلیل فردی دارد و آن اینستکه آدم احساس می کند که دیگه راهی برای او وجود ندارد که ارزش زندگی کردن داشته باشد" .
خودکشی از نظر فلاسفه
آمانوئل کانت وفریدریچ هگل معتقد بودند که انسان حق خودکشی ندارد . کانت می گوید:" یک انسان نگهبان است بنابراین او اجازه ندارد پستش را قبل از وقت ترک کند." کلاً فلاسفه مخالف خودکشی هستند، واینکه انسانی خودش را به هر دلیلی نابود کند را حقیر می دانند.Fritz Mauthner یکی از فلاسفه در کتاب لغت خود می نویسد .فردی که خودکشی می کند شبیه گربه ای است که در بالای صخره ای سنگی رو به رودخانه بین نرده های داغی محاصره شده است وتنها راه نجاتش پرش مرگ بار در آب سرد است در این حالت گربه می داندکه طاقت سوختگی را ندارد و تنها راه رهائی پرش بسوی مرگ است.
انسانها هم وقتی دست به خودکشی می زنند ، که احساس کنند زندگی دیگر ارزش ادامه دادن را ندارد .در این صورت است که انگیزه مردن قوی تر از نیروی طبیعی زنده ماندن می شود .
مذاهب
در دین اسلام خودکشی به شدت ممنوع شده (سوره 4 آیه 29) انسانهائی که خودکشی می کنند هرگز به بهشت نخواهند رفت ،زیرا این فقط خداست که می تواند در مورد زندگی و مرگ انسانها تصمیم بگیرد .
در دین مسیحیت آمده که جان انسانی مقدس واستثنائی است ، بنابراین باید با تمام امکانات سعی در حفظ آن کرد ،حتی تا قبل از جنگ جهانی اول اجازه بر گزاری مراسم سوگواری در کلیسا برای افرادی که خودکشی کرده بودند داده نمی شد. اما بعد از جنگ این ممنوعیت بر داشته شد.
روانشناسی و پزشکی
خودکشی بیشتر از همه از دید این دو علم مورد بررسی قرار گرفته و هم اکنون خود به عنوان علم Suizidologie شناخته می شود . از دید روانشناسی و پزشکی بیشتر خودکشی ها نتیجه افسردگی یا اختلال روانی است . از نظر متخصصین روانشناسی در صد خودکشی به دلیل اعتراض به مسائل اجتماعی یا گرفتاری زندگی بسیار پائین می باشد .
افرادی که دچار افسردگی عمیق هستند اگر به موقع مورد معالجه قرار نگیرند احتمال زیادی دارد که دست به خودکشی بزنند . علائم افسردگی عبارتند از : تفکربدبینانه ، اخلاق منفی،رفتارتردید آمیز ،احساس بی ارزشی .اما نشانه های جسمی افسردگی بصورت کمر درد ،اشکال تنفسی ،بی اشتهائی ، بد خوابی وبی میلی به روابط جنسی ظاهر می شود.
گروه دوم کسانی هستند که دچار اختلال رفتاری هستند که بنا به تئوری های پزشکی احتمالاً آنها دچار یک نوع اختلال در ترشح هورمونهای عصبی اند و به همین دلیل مقدار ترشح هورمونهای عصبی نئوآدرنالین و دوپامین آنها افزایش می یابد و دچار کم خوابی شدید می شوند و در نتیجه مغزشان دچار خستگی مفرط شده ، و اگر به موقع معالجه نشوند خطر خودکشی آنها را تهدید می کند.
علائم این بیماری عبارتند از : فعالیت زیاد، هیجان زدگی ، خود بزرگ بینی ،خوشحالی افراطی ، عصبانیت شدید ، ناآرامی وفعالیت بیش از نرمال ، عدم حساسیت به نیاز های نزدیکان و اطرافیان .
دلایل خودکشی
متخصصین در درجه اول خودکشی ها را نتیجه ناراحتی های روحی خصوصاً افسردگی عمیق می دانند و در دومین درجه اعتیاد واختلالات شخصییتی را باعث خودکشی می شناسند . در مرحله سوم مشکلات موقتی زندگی است ،مثل جدائی , عدم موفقیت ، ورشکستگی وبیکاری که البته این نوع خودکشی ها 5 تا 10 در صد کل خودکشی ها را تشکیل می دهند . در حقیقت این هم ناشی از افسردگی است زیرا شرایط زندگی نامناسب افراد افسرده را در افسردگی عمیق تری فرو می برد.
خودکشی بعلت اعتراض بیشتر جنبه سیاسی دارد . در دنیا افرادی یافت شده اند که بعلت اعتراض خودشان را زنده زنده آتش زده اند .مثلاً در 18 آگوست 1967 پدر روحانی Bruesewitz در ملع عام خودش را به آتش کشید که توجه دنیا را به رفتارغیر انسانی حکومت آلمان شرقی و قوانین سخت کلیسا جلب کند .
مهاتما گاندی به خاطر استقلال هند و اعتراض و ممانعت از جنگ بین مسلمانان با هندو ها دست به اعتصاب غذا زد ، این عمل او در حقیقت اقدام به خودکشی بود.
علائم قصد خودکشی
معمولاًافرادی که تصمیم به خودکشی دارند به نحوی قصد خودشان را اعلام می کنند ، که البته باید اطرافیان را حساس کند که این علائم را جدی بگیرند . آمار نشان می دهد که 70 تا 80 در صد کسانی که فکر خودکشی دارند قبل از هر اقدامی به دکتر خانوادگی خود مراجعه می کنند، معمولاً به یک بهانه غیر واقعی به پزشک مراجعه می کنند .
علائم خطری که اطرافیان باید به آنها توجه کنند ، دقت به گفته های این افراد است : مثلاً آنها می گویند:
"اگر من این دفعه موفق نشوم بهترین کار این است که خودم را بکشم."
"در هر صورت کسی مرا دوست ندارد ، چون من ارزشی ندارم بنابراین بهترین کار این است که خودم را بکشم."
"برای خانواده بهتر است که من دیگر وجود نداشته باشم ."
روان درمان اطریشی Erwin Ringel طی تحقیقاتی که روی 700 بیماری که بعد از خودکشی نجات یافته بودند انجام داده به این نتیجه رسیده است که خودکشی سه مرحله دارد.
1- فرد احساس می کند که در تنگنا قرار گرفته است و شرایط زندگی به حدی به او فشار می آورد که شخص تصور می کند برای نجات تنها راه خود کشی است ،که البته باید اضافه کرد که این حالت فقط در افکار ورفتار یک انسان افسرده پیش می آید یا افرادی که دچار اختلال روانی هستند آنها وقتی که با یک واقعیت ناراحت کننده زندگی مثل جدائی ،بی کاری ، تنهائی وبیماری بر خورد می کنند فکر می کنند دنیا به آخر رسیده و راه رهائی خود را فقط در خودکشی می بینند .
2- خشونت علیه خویش- فرد دچار عصبانیت شدیدی است، ولی آنقدر دچار سردرگمی است که نمی تواند آنرا علیه اطرافیان بکار ببرد بنابراین برای رها شدن از این خشونت آنرا علیه خود بکار می برد. البته در بعضی موارد این خشونت را علیه خانواده هم بکار ببرد این حالت را در مردانی می بینیم که از ترس جدائی از همسر و فرزند آنها را می کشند و در پایان زندگی خودشان را هم به پایان می رسانند.
3- رویای خودکشی - شخص احساس می کند که تحمل واقعیت بیشتر از توانائی اوست ، این احساس باعث می شود که فرد به دنیای غیر واقعی رو بیاورد وبرای خودش یک دنیای رویائی بسازد که در آن مرگ وخودکشی نقش بزرگی دارند .
به نظر دکتر رینگل خودکشی در حقیقت پایان یک بیماری پیشرفته است .
زندگی مدرن وخودکشی
طرفداران زندگی مدرن امروز معتقد به آزادی کامل انسان هستند بنابراین آنها این را حق هر انسانی می دانند که خودش برای زندگی یا مرگ تصمیم بگیرد ودیگران باید آنرا بپذیرند. البته گروهی دیگر معتقدند که با اینکه این یک تصمیم شخصی است ولی هر انسانی در قبال جامعه ای که در آن زندگی می کند مسئولیتهائی دارد ، بنا به نظر این گروه افرادی که دست به خودکشی می زنند خیلی خودخواه هستند زیرا با خودکشی خود را از زنجیره جامعه پاره می کنند و جای خون آلودی بجا می گذارند . هر انسانی که خودکشی می کند حداقل شش انسان دیگر را به رنج وعزا می نشاند، خانواده، همسر، فرزند خواهر وبرادر ودوستان، هر کسی که خود کشی می کند در حقیقت یک بی انصافی در حق نزدیکان است زیرا او خانواده خودش را با مشکلات موجود تنها رها می کند ، یعنی او به جای جنگیدن راحترین راه را انتخاب می کند .
روانشناسان معتقدند که خودکشی در حقیقت یک روش کاهش درد ونگرانی است اگر اطرافیان خطر را احساس کنند و به موقع اقدام کنند می توان با کاهش این درد جلوی خودکشی گرفت .
خودکشی بین زنان و مردان
در سراسر دنیا مردان پیش از زنان موفق به خودکشی می شوند، و ضمناً آنها بیشترروشهای سخت را انتخاب می کنند ،اکثراً خودشان را حلق آویز می کنند یا با اسلحه گرم خودکشی می کنند در حالیکه زنان بیشتر روشهای آرام را انتخاب می کنند ،مثلاً خودکشی از طریق مسمومیت داروئی .یا زدن شاه رگ است . متخصصین علت کمتر بودن آمار خودکشی در زنان رابا توجه به آمار بالای افسردگی بین آنان به این دلیل می دانند که زنان با اینکه بیشتر دچار افسردگی هستند ولی آنها سریع تر به پزشک مراجعه می کنند و ضمناً درخواست کمک کردن برای آنها آسان تر است ، زنان بیشتر حرف می زنند و درد دل می کنند خود این عمل باعث کاهش فشار عصبی در آنها می شود .
خودکشی در مشاغل مختلف
در بین مشاغل مختلف پزشکان 3 برابر مردم عادی دست به خودکشی می زنند و ضمناً پزشکان 5 تا 6 برابر بیشتر از صاحبان مشاغل دیگر اقدام به خودکشی می کنند . مسئولین علت آنرا در شرایط شغلی پزشکان، فشار زیاد عصبی وارتباط دائمی آنها با بیماری ومرگ وضمنا ً دسترسی آسان آنان به دارو ها ی متفاوت می دانند.
خودکشی فقیر و غنی نمی شناسد .تنها طی چند ماه اخیر که بحران اقتصادی دنیا را به لرزه در آورده مردان بزرگی دست به خودکشی زده اند زیرا آنها از خودشان انتظار نداشتند که چنین
فاجعه ای راپیش بینی نکنند . اینهم نوعی افسردگی بوجود می آورد آنها تصور کرده اند که آنچه که تا کنون انجام داده بودند غلط بوده و در حقیقت عدم موفقیت و شکست را نتوانستند تحمل کنند . شاید اگر آنهاهم به موقع کمک می شدند الان زنده بودند . البته خودکشی آنهائی که خیلی معروف بودند بصورت عمومی اعلام شده . مثل
بزرگترین مشاور سرمایه گذاری فرانسه Rene- Thierry Magon
بانکدار دانمارکی Christen Schnor
سرمایه دار آمریکائی Steven Good
سرمایه دار بزرگ آلمانی Adolf Merckle
پیشگیری از خودکشی
با تمام تجزیه تحلیل ها ئی که از خودکشی می شود آنچه که مسلم است ، انسان سالم اسیر شرایط زندگی نمی باشد او می توانند شرایط بد زندگی را به میل خود وبا توانائی هایی که دارد تغییر دهد هر انسانی قادر است که برای خودش انگیزه های متفاوتی جهت ادامه زندگی بیابد تا بتواند یک زندگی با ارزش را ادامه دهد.
اما در مورد افرادی که دچار افسردگی هستند .اطرافیان باید هشیار باشند و به علائم خطری که معمولاً کسانی که قصد خودکشی دارند نشان می دهند توجه کنند وضمناً این علائم را جدی بگیرند در این حالت باید اطرافیان با فرد مورد نظر بیشتر حرف بزنند او را تنها نگذارند و ضمناً باید کمک کنند، که فرد به معالجه خود بپردازد .در مورد کسانی هم که از خودکشی جان سالم بدر برده اند باید بعد از معالجات جسمی حتماً تحت مراقبت های ویژه روانی بمانند تا پزشک معالج تشخیص دهد که شخص دیگر تفکر خودکشی ندارد .
روشهای پیشگیری از خودکشی.
به بنظر متخصصین " دنیای امروز دچار افسردگی همه گیر شده است . تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان می دهند که در اروپا و آمریکا 15 تا 30 در صد بزرگسالان در طول زندگیشان حتماً یکبار به افسردگی عمیق مبتلاشده اند .
بنابه گزارش سازمان بهداشت جهانی تقریباً 100 میلیون نفر در دنیا از بیماری افسردگی رنج می برند .بهمین دلیل در بسیاری از کشور های دنیا توجه زیادی به بیماری افسردگی می شود وبدلیل به روز کردن آگاهی مشاورین خانوادگی ، مددکاران وحتی پرستاران وپزشکان خانوادگی آنها را به دوره های آموزشی مخصوصی دعوت می کنند تا آنها را با روشهای تشخیص به موقع افسردگی وعلل خودکشی ها و چگونگی مقابله با آن آشنا کنند.
ضمناً بروشورهای اطلاعاتی هم در مورد افسردگی و علائم آن وخودکشی های ناشی از افسردگی وضمناً آگاهی از عواقب خودکشی های ناموفق که در بعضی از موارد فردی را که اقدام به خودکشی کرده با اینکه از مرگ نجات پیدا کرده ولی تمام عمر باید از اثرات خودکشی خود رنج بکشد ، مثلاً ناراحتی های ناشی ازسوختگی ، یا فلج شدن در اثر پرش از بلندی ، یا ناراحتی های داخلی در اثر مسمومیت داروئی. تمام این اطلاعات در اختیار همه خانوادها وخصوصاً والدین قرار می گیرد .معمولاً می توان این بروشور ها را در اکثر اطاقهای انتظار مطب های پزشکان و در مدارس وحتی مهد کودک ها بصورت مجانی در دسترس است .
در ایران هم این وظیفه سازمانهای مسئول است که برای شاغلین خدمات اجتماعی و آموزشی وبخش سلامتی همانند معلمین ، استادان دانشگاه مشاورین ومددکاران وپرستاران وحتی پزشکان خانواده که بطور مستقیم با ارباب رجوع سر کار دارند دوره های آموزشی مخصوصی برای تشخیص به موقع افسردگی همانند سایر کشور ها پیش بینی شود وضمناً باید برای والدین وکلاً عموم مردم بروشور های اطلاعاتی تهیه شود تا شناخت مردم را نسبت به این بیماری بالا ببرند.
منابع:
www.die zeit.de