قرآن می فرماید: « فَنَظَرَ فی النجوُم فقال انی سقیم فتو لوا عنه مدبرین ؛ (حضرت ابراهیم) به ستارگان نگاه کرد و گفت من ناخوشم ازاو روگردانده و دور شدند.» (1)
جریان از این قرار است که بت پرستان روز عیدشان به صحرا روند و هدایا و قربانی بر این بتها ببرند.
به ابراهیم گفتند تو هم با ما به صحرا می روی؟ بر طبق اعتقاد آنها که به ستاره نگاه کرده و پیش بینی می کردند. به ستارگان نگاه کرد و گفت: من ناخوشم همراه شما نمی توانم بیایم. ناخوشم یعنی چه؟
معنایش این نیست که من واقعاً مریضم و لو شنونده این مفهوم را برداشت کرد، ولی منظور حضرت ابراهیم ناخوش داشتن راه انتخابی آنها در بت پرستی و ترک توحید بود و ابراهیم دروغ نگفت.
این یکی از مهارت های مهم زندگی است که جوان و نوجوان اگر دید دوستانش یک پارتی یا مسافرتی دارند که بوی معصیت می دهد با جرعت «نه» بگوید و یالاقل بگوید من ناخوشم.
ضمن احترام به تعارفات شما، من نمی توانم همراه شما باشم. مگر در تاریخ نیست که حضرت ابوطالب عموی مهربان رسول خدا(ص) که سفارش قریشیان را به حضرتش بیان کرد که می گویند اگر دست از تبلیغ دین بردارد ، مال، ثروت، مقام حتی ازدواج دختران ثروتمند از آن حضرتش می شود.
فرمود: عموجان ضمن احترام بشما اگر خورشید و ماه را در دست راست من و هر آنچه خورشید و ماه می تابد، در دست چپ من قرار دهند از هدف عالی خود دست بر نمی دارم. نه گفتن یکی از مهم ترین مهارت های زندگی است که تعلیم جرعت اظهار وجود برای جوان است مگر نشنیدیم که برادر امام حسین(ع) محمد حنفیه در مدینه از باب دلسوزی می خواست امام حسین(ع) از سفر خود منصرف شود.
فرمود: برادر ضمن احترام به شما از هدف عالی و سرخطی که نبی اکرم جدم نشان داده غافل نمی شوم، پسر عمویش عبداله بن عباس آمد که مورد احترام همه اهل بیت بود. می خواست از سفر به کوفه منصرفش کند فرمود: ضمن احترام به شما من راه حق خود را که همانا احیای دین جدم می باشد انتخاب کرده ام.
عبدالله بن عمر آمد ، گفت: من از جدت چیزهایی شنیده ام ، می ترسم شهید این راه تو باشی. فرمود: من از هدف خود باز نمی مانم.
کارشناسان و متخصصان در پیشگیری از اعتیاد یادگیری مهارت های زندگی را مهم ترین عامل در عدم اعتیاد می دانند و در آن یادگیری اظهار شهامت، وجرعت نه گفتن در برابر دوستان و همسالان نقش بسزایی دارد که در دین مبین اسلام و تاریخ پربار تشیع موارد زیادی از آن بچشم می خورد.
آیاتی در مورد بعضی اس ام اس ها و دوست یابی ها قرآن کریم می فرماید: « قل انها حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن ؛ بگو خداوند تنها اعمال زشت را چه آشکار وپنهان حرام کرده است.» (2)
باز می فرماید: « ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و مابطن ؛ و نزدیک کارهای زشت و قبیح نروید چه آشکار و چه پنهان. » (3)
نزدیک نشوید یعنی حرمتها و قرقها را نشکنید با ارتباط پنهانی و با چت کردن، یواش یواش انسان خودِ گناه را، مرتکب می شود از اول حتی نزدیک نشوید.
باز فرمود: « ذروا ظاهرا لاثم و باطنه الذین یکسبون الاثم یجزون بما کانوا یقترفون ؛ گناهان آشکار و پنهان را رها کنید زیرا کسانی که تحصیل گناه می کنند در برابر آن مجازات، خواهند شد.» (4)
یعنی یا در این دنیا دامن آنها آلوده شده، گرفتار می شوند یا در آخرت یا در هر دو. پس چه بهتر که عاقلانه عواقب کار خود را اندیشه کنیم ، زرنگ ترین مردم کسی است که کاری را مرتکب نشود مگر اینکه با عقل حساب گر خود سود و زیان آنرا بسنجد، سپس اقدام نماید.
قرآن می فرماید: « ولا تتبعوا خطوات الشیطان ؛ ای مردم تابع قدمهای شیطان نشوید.» (5)
به این مضمون در چهار جای قرآن این کلام تکرار شده است.
از استاد خود آیت الله العظمی مکارم شیرازی سؤال کردیم که چرا خداوند فرمود تابع قدمهای شیطان نشوید؟ نفرمود تابع شیطان نشوید؟ ایشان گفت: چون شیطان قدم بقدم بسوی جنایات بزرگ می برد ، جنایتکران بزرگ از جنایات کوچک شروع می کنند اول فکر گناه بعد اس ام اس زدن بعد کلام شفاهی و بعد لمس و بعد گناهان بزرگ.
پس از ابتدا باید با اولین قدم شیطان مخالفت کنیم که فکر گناه است. مولای متقیان امیر بیان چه زیبا فرمودند:
- مواظب افکارت باش که گفتارت می شود
- مواظب گفتارت باش که رفتارت می شود مواظب رفتارت باش که عادت می شود
- مواظب عادت باش که شخصیت تو می شود
- مواظب شخصیت خود باش که سرنوشت تو می شود
مولا چه زیبا فرمودند : تمام مراحل ناهنجاری ها را به شکل زیبا سلسله وار بیان فرمودند: باید جوان دقت کند که اول فکر گناه نکند. مگر ممکن است؟ بلی از مرحوم مقدس اردبیلی سؤال شد آیا شما گناه می کنید؟
فرمود: نه. سؤال شد فکر گناه هم نمی کنید؟ فرمود: نه. تعجب کردند.
فرمود: همانگونه که شما هیچ وقت فکر نمی کنید که زغال سرخ شده را که داغ است یا فضولات را بخورید من هم گناه را کثیف می دانم و یا آتش تلقی می کنم و لذا فکر آن هم به ذهنم خطور نمی کند.
پس چه خوب است که در اولین وسوسه شیطانی ذکر خدا گفته، بیدار شویم و مخالفت کنیم تا به گناهان بزرگ وادارمان نکند.
کارهای خوب هم اگر انسان زیاد به فکر آن باشد و به زبان بیاورد ، آخر آن عمل خوب را رفتار خود قرار خواهد داد با رفتار تکراری عادت خواهد شد و با عادت شخصیت او را آن کار خیر و نیک می سازد .
چه خوب است در این مسیر قرار بگیریم و سرنوشت خود را نیک بسازیم. خداوند می فرماید: « محصناتٍ غیرمسافحاتٍ ولا متخذاتِ اخدانٍ ؛ ازدواج کنید بشرط آنکه با زنان پاکدامن باشد نه به طور آشکار مرتکب زنا شوند ونه دوست پنهانی بگیرند.» (6)
محصن از حصن و حصار و محفوظ است یعنی با زنانی که خود را در حصار حیاء و عفت قرار داده اند، ازدواج کنند نه با زنانی که از لباس حیاء و عفت بیرون آمده اند ، حتی با زنانی که صرفاً با دیگران دوستی پنهانی دارند، ازدواج نکنید.
باز در قرآن می فرماید: « محصنینَ غیر مسافحینَ ولا متخذی اخدانٍ ؛ یعنی ازدواج کنید با کسانی که پاکدامن باشند نه زناکار و نه دوست پنهانی داشته باشند.» (7)
در زمان جاهلیت گناهان پنهانی را ممنوع نمی دانستند.
خداوند در آیات متعدد این امر را نکوهش می کند اما متأسفانه الان هم جاهلیت اُخری و مدرن دوباره معاصی پنهانی را نکوهش نمی کند.
عده ای ازدواج قانونی و شرعی را کنار گذاشته ولی ارتباط پنهانی و دوستی در خفاء را رواج می دهند.
اخطار به جوانان:
بدانیم که هر عملی عکس العملی دارد، هر کنشی واکنشی دارد اگر ناموس دوست هستیم به خواهر، دختر و مادر خود غیرت می ورزیم باید از اعمال خلاف ، چه پنهانی و چه آشکار با دختران و مادران و خواهران دیگران خودداری کنیم.
جوانی که غیرت داشته باشد با عنوان تنوع طلبی با دهها دختر دوست نمی شود و آنها را سرکار نمی گذارد.
اما جهت ازدواج با نیت پاک ، جهت شناخت همدیگر و خواسته ها و ایده های همدیگر صحبت مانعی ندارد.
جوانی که با دختری ازدواج کند که می داند با چندین پسر قبل از خودش مراوده و گفتگو داشته، عشق و علاقه اش خالصانه نخواهد بود و دختری که با پسری بالإجبار بعد از چندین تماس با جنس مخالف، ازدواج می کند، مادری خوب برای فرزندانش نخواهد بود و شوهرش نیز شوهر ایده آل نخواهد شد.
منابع :
1- قرآن کریم ، سوره صافات، آیه 89
2- سوره اعراف، آیه 32
3- سوره انعام، آیه 151
4- سوره انعام، آیه 120
5- سوره بقره، آیه 168
6- سوره نساء، آیه 25
7- سوره مائده، آیه 5
نگرش سیستماتیک
با گسترش
علم در دنیای امروز، میتوانیم نمونههای بسیاری از ارتباط و همبستگی را دریابیم.
بدون هدف، پیوستگی، ارتباط و هماهنگی معنا ندارد و اساساً مجموعه دارای نظام، شکل
نمیگیرد. همکاری و پیوستگی و نظام، همواره برای آن است که به هدف معینی منجر شود و
به سرانجام روشنی برسد. این حالت را میتوانیم در همه موجودات پیرامون خود، همچون
سنگها، فلزات، گیاهان، حیوانها و انسانها ببینیم و دریابیم که:
1- هر موجودی از اجزای خاص و معینی تشکیل شده است.
2- این اجزاء با آرایش مخصوص به خود در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
3- هریک از این اجزاء خواص ویژهای دارند که با وظیفه آنها هماهنگی دارد.
4- هر جزئی کار مخصوصی انجام میدهد و وظیفه معینی بر عهده دارد.
5- میان وظایف و مسئولیتها پیوستگی و ارتباط مشاهده میشود، به گونهای که کار هریک مکمل و ارائه کار دیگری است و کارها و مسئولیتها در ارتباط باهم معنا مییابند و اگر به کار یک جزء به تنهایی نگاه شود، ناقص و ناتمام به نظر میآید.
6- نتیجه هر سامان و نظمی و هر همکاری و فعالیتی، هدف خاصی است که آن را از سایر ساماندهیها و همکاریها جدا میکند.
«... خدای متعال همه مخلوقات را بر اساس مقیاس، نظم مشخص، اندازههای مخصوص و متناسب با هریک از آن مخلوقات آفرید و در آفرینش آنها طوری اندازهها را برقرار کرد که محکم و استوار بمانند و از هم فرو نپاشند.
هر چیزی را مطابق برنامهای دقیق به بهترین شکل طراحی کرد و آنگاه بدان نظم و ظرافت بخشید و آن را در مسیر انجام وظیفه و دستیابی به هدف خاص وی هدایت کرد.
همه این کارها بدان جهت بود که هیچیک از مخلوقات از محدوده و چهارچوب تعیین شده از جانب خداوند تجاوز نکند و برای رسیدن به مقصد مورد نظر و کمال نهایی کوتاهی ننماید و اگر خداوند به او دستوری داد، انجام دادنش بر وی دشوار نباشد و سرکشی نکند». [1]
عمر موجودات و نظامهای این دنیای به هم پیوسته، نامحدود و دائمی نیست. هریک از این نظامها انرژی و استعدادی محدود دارد و روزی به پایان میرسد. اما این فروپاشی و انهدام به معنای نیستی و نابودی نیست، بلکه برای پیوستن به نظامی دیگر و تجدید سازمان و استمرار در متن نظامهای دیگر صورت میگیرد. اجزای متلاشی شده در یک چرخه طبیعی دوباره بازسازی میشوند و به نظامی بالاتر و برتر با انرژی بیشتر به هم میپیوندند.
از این منظر هیچ چیز در متن عالم طبیعت از بین نمیرود بلکه در نظامی تازهتر خود را مینمایاند. [2]
خداوند ما را به نظر در آفرینش دعوت میکند و میفرماید: «... ما تَری فی خلق الرَّحْمنِ من تفاوت فارجع البَصَرَ هَلْ تَری من فطور» (ملک/3) نمیبینی در آفرینش خدای رحمان هیچ بینظمی و گسستی. پس بار دیگر دیده بگردان، آیا هیچ شکافی میبینی؟
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درباره همین آیه میفرماید: منظور از عدم تفاوت این است که تدبیر الهی چون حلقههای زنجیر، در سراسر جهان به هم پیوسته و متصل است. موجودات به گونهای با یکدیگر مربوطند که آثار فعالیت یکی، نصیب دیگری میشود، همانطور که خودِ آن برای ثمر دادن به موجودات دیگروابسته و نیازمند است...
خداوند تمام هستی را احصاء (شمارهگزاری) کرده است و هرچه را خلق کرده اندازه دارد
«وَ اَحصی کُلَّ شیءٍ عدداً» (جن/28). «انّا کلّ شیءٍ خلقناه بقدر» (قمر/49).
گناه یعنی خروج از اندازه ها
همهچیز در جهان هستی بهم مربوط است. به میزانی که از خود، جامعه و خانواده اطلاع داشته باشیم، بهتر میتوانیم مسایل را تحلیل کنیم و مسایل را حلّ و فصل نماییم. چون مسائل ریشه در خود، در جامعه و خانواده دارد.
وجود انسان یک سیستم است. جسم، فکر، دل و جان دارد که همگی باهم در تعاملند.
«کلّ نفسٍ بما کسبت رهینه» (مدثر/38) جان شما در گرو کارکردهایتان است.
تمام تعلیم و تربیت قرآن کریم مبتنی بر این باور است که خلقه مفقودهای که فقدانش سبب گسست بین آرمانهای قرآنی و افراد سالم قرآنی شده، «نگرش سیستمی» است به مفهوم قرآنی معادل نگرش سیستمی، همان «نگرش حکیمانه» است. اصطلاح «نگرش سیستمی» از نظریه سیستمها اخذ شده است. این نظریه یک تئوری ابتکاری بی سابقه نیست، بلکه تنها کشفی است در روش اندیشیدن آدمی که آن هم از بررسی و دقت در نظام موجود در پدیدههای طبیعی حاصل شده است. امروزه زبان علمی در جهان، زبان سیستماتیک است. نظریه سیستمها، انسان را دعوت به حل مسائل خود و محیط خود از طریق درک عمیق روابط میان پدیدهها میکند. از نتایج نگرش سیستمی میتوان به سه مورد زیر اشاره نمود:
1- تأثیر و تأثر
2- خروجی
3- امکان محاسبه [3]
تمامی اعضاء یک سیستم باهم در تعاملند و برهم تأثیر گذارند. امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه ثمالی 11 «لعلّک = شاید» برای کسالت خودش در نمازهایش میآورد. سیستمی که خروجی نداشته باشد، خفه است. هر اتفاقی که درونتان میافتد باید خروجی (علائم) داشته باشد تا متوجه شویم چه اتفاقی میافتد. باید برویم به سمت یک دینداری علامتدار. هر ادعایی که هرکسی میکند باید نشانه داشته باشد. برای مثال میتوان گفت: اولین درجه تقوا در حدیث «عنوان بصری» است. و درجه وسط آن خطبه متقین است و آخرین درجه تقوا حدیث «صد و یک نکته» از رسول خدا (ص) است.
برای آشنایی با این نوع نگرش در ابتدا به تعریف مفهوم «سیستم» میپردازیم.
تعریف کامل سیستم یا نظام
مجموعهایست از اجزای مرتبط و متأثر از یکدیگر که متفقاً برای رسیدن به هدفی خاص و یا تولید کالایی مشخص فعالیت میکند. یک نظام «کارآمد» معمولاً «سیزژستیک» است. یعنی حاصل کار یک نظام، بیش از حاصل جمعکار مجموعه اجزای تشکیل دهنده آن نظام است. هر سیستم از 6 بخش تشکیل شده است.
1- ورودیها: همان اطلاعات خام است.
2- پردازش: دادهها را به اطلاعات مفید تبدیل میکند.
3- خروجیها: نتایج حاصل از پردازش دادهها است.
4- بازخورد: قسمتی از نتایج حاصل از پردازش دادهها که برای کنترل و ارزیابی نتایج به کار میرود.
5- کنترل: برای حصول اطمینان از عملکرد درست نظام، بازخوردها را بررسی و آزمایش میکند.
6- تطبیق: نتایج حاصل از کنترل را برای تنظیم عملکرد نظام بکار میبرد.
نگرش سیستمی، نگرشی است «جامع» که دربرگیرنده همه مسائل و مشکلات است (جامعیت) و میتواند پیچیدگیهای خود و محیط خود
را درک کرده، تحلیل نموده و به انسان راهکارهای تسلّط بر خود و محیط را ارائه دهد (سازگاری) و از این طریق دست به تغییر خود و محیط خود زند. (کارآمدی)
در این نوع نگرش هیچ مسئلهای را نمیتوان بطور مستقل تحلیل کرده بلکه تمامی مسائل به هم مرتبطند.یعنی برای حل یک مسئله، قبل از آن بایستی به مسائل دیگری به عنوان مقدمات مرتبط با آن مسئله پرداخت. نگرش سیستمی به ما میگوید که تنها در صورت «هماهنگی» بین اندیشهها، احساسات، گرایشها و رفتارهای آدمی است که انسان میتواند به یک تعادل که مقدمه واجب رشد او در مسیر تعالی جویی، توسعه طلبی و عمقبخشی است، برسد نگرش سیستمی با شناخت واقعیات موجود، فرصتها و تهدیدهای فرد و جامعه را به سمت «پیشگیری» از وقوع بحرانها و یا در صورت وقوع، آنها را آماده استقبال از بحرانها میکند و بدین وسیله «ماندگاری» و «تثبیت» حرکت رو به رشد فرد و جامعه را تضمین مینماید. در طرح نظام تعلیم و تربیت قرآن کریم، به تمامی آموزهها و توصیهها به روش سیستماتیک نگاه شده و سازمان داده میشود.
õسیستم تربیت قرآنی:
تعریف تربیت قرآنی: فرآیندی که طی آن جان آدمی از حیات طبیعی به حیات معقول و در نهایت به حیات طیبه الهی میرسد. (عملکرد یا پردازش درونی).
ورودی: انسان به طور عام.
مسئله: استیصال و درماندگی انسان در برابر مسائل شخصی و اجتماعی در عصر حاضر.
هدف: تسلّط بر سرنوشت و تحقّق تمامیت انسان.
نتیجه: حیات طیبه و مدینه فاضله.
برای فهم بیشتر این سخن 3 نمونه (مثال) در زیر بیان میشود.
ª مثال 1:
- و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکوراً. (اسراء/9).
(سعی سازمان یافته عاقبت گرا) سعی قابل تقدیر و شکرگزاری = (ایمان) باور اعتقاد قلبی + سعی و تلاش + خواستن و اراده آخرت
ª مثال 2:
- من عمل صالحاً من ذکر اَو انثی و هو مؤمن فلنحییّنه حیوه طیبه. (نحل/97).
حیات طیبه الهی = عمل صالح + ایمان (باور قلبی)
ª مثال 3:
- واستعینوا بالصّبر والصّلوه. (بقره/45).
- انّ الانسان خلق هلوعاً.... الاّ الّذین هم علی صلواتهم دائمون (معارج/20)
1- ارزیابی شخصیت براساس روان شناسی:
در داستان حضرت سلیمان میخوانیم :
«وانی مرسله الیهم بهدیه فناظره بم یرجع المرسلون فلما جاء سلیمان قال اتمدونن بمال فما آتانی الله خیر مما آتاکم بل انتم بهدیتکم تفرحون»(2)
«و در واقع من هدیه ای به سوی آنان میفرستم، پس بنگرم که فرستادگان با چیزی باز میگردند.»
و هنگامی که (فرستاده ملکه) نزد سلیمان آمد،(سلیمان) گفت: «آیا [مرا] با مال امداد میرسانید! پس آنچه خدا [به من] داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلکه شما فقط به هدیه خود شادمان میشوید.»
2- شخصیت:
در سوره ی اسراء آیه ی 84 میفرماید:
«قل کل یعمل علی شاکلته فربکم اعلم بمن هو هدی سبیلا»
بگو:«همه برطبق (روش وخلق وخوی) خویش عمل میکنند؛ و پروردگارتان داناتر است، به کسی که او ره یافته تر است.»
توضیح «شاکله» ازماده «شکل» به معنای «مهارکردن حیوان» است.(3) به خود مهار «شکال»گفته میشود و از آنجا که روحیات و سجایا و عادت های هر انسانی او را به رویه ای خاص مقید میکند با آن «شاکله» گویند.(4)
3- واکنش های روانی، افشاگر راز درون :
خداوند متعال در این باره میفرماید:
«واذا ما انزلت سوره نظر بعضهم الی بعض هل یراکم من احد ثم انصرفوا صرف الله فلوبهم بانهم قوم لا یفقهون »(5)
«وهنگامی که سوره ای فرو فرستاده شود، برخی آن (منافق) آن برخی (دیگر) نگاه میکنند( در حالی که میگویند: ) آیا هیچ کس شما را می بیند! سپس منصرف میشوند(وبیرون میروند)؛ خدادلهایشان را (از رحمت) منصرف ساخته ؛ بخاطر آنکه آنان گروهی هستندکه فهم عمیق نمیکنند.»
4- تقسیم شخصیت براساس عقیده:
در قران کریم با توجه به اهمیت این موضوع ، شخصیت به سه دسته «مومن» ،«کافر» و «منافق» تقسیم شده است.
5- روانشناسی رنگ ها:
«قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما لونها قال انه یقول انها بقره صفراء فاقع لونها تسر الناظرین»(6)
گفتند:«برای ما از پروردگارت بخواه تا برای ما روشن بیان کند که رنگ آن (گاو) چگونه است!( موسی ) گفت که اومیگوید:«در حقیقت آن گاوی زرد است که رنگش یکدست است، که بینندگان را شاد سازد.»
بابررسی های انجام گرفته «رنگ زرد» باعث آرامش وسرور باطنی انسان میشود لذا معمولا در خوابگاه های روان درمانی ، از رنگ زرد برای لباس های بیماران استفاده میشود.(7)
6- روانشناسی رشد:
1-6 رشدکودک ومراحل آن(8):
«والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا وجعل لکم السمع والابصار والافئذه لعلکم تشکرون»(9)
«خداوند شمارا از رحم مادرانتان بیرون آورد درحالی که هیچ نمیدانستید، وبه شما گوش وچشم وقلب عطا فرمود تا اینکه شکر به جا آورید.»
2-6 رشد زبان:
«خلق الانسان علمه البیان»(10)
«انسان را خلق کرد، به اوگفتار را تعلیم داد.»
3-6 عوامل موثردر رشد زبان:
در رشد زبان یک سلسله عوامل مادی(رسش بدنی، هوش ، محیط خانواده و....) (11) که قابل اثبات در آزمایشگاه ها میباشد و عوامل غیرمادی (اراده خداوند وسخن گفتن در گهواره ) دخالت دارد.
4-6 خانواده:
خانواده از عوامل موثر در رشد انسان است. قران کریم با تاکید برایجاد خانواده ای سالم وآرام ، بر این نکته تاکید کرده است ومیفرماید:(14)
«ومن ایاته خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»(15)
«و از نشانه های او این است که همسرانی از (جنس) خودتان برای شما آفرید، تا بدان ها آرامش یابید، ودربین شما دوستی و رحمت قرار داد؛ قطعا در آن [ها] نشانه هایی است برای گروهی که تفکر میکنند.»
5-6 رشدشخصیت:
تاکید قران بر این نکته که محرومیت جنسی لزوما موجب آسیب نیست. این نظریه برخلاف نظریه ی فروید» است ولی با نظر «مزلو» قابل تفسیر است.(16)
«ولیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله »(17)
«وکسانی که (وسایل) ازدواج نمی یابند،باید خویشتنداری کنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد.»
6-6 کفایت اجتماعی:
کفایت اجتماعی عبارت است از: «قابلیتی که کودک میتواند به وسیله ی آن از منابع محیطی بهره جوید ونتیجه ی رشدی خوبی به دست آورد.»(18)
از قران کریم نیز ویژگی نیاز به پیشرفت را در آدمی میتوان استنباط کرد:
«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه»(19)
ای انسان! در حقیقت توبه سوی پروردگارت کاملا تلاش میکنی(ورنج میکشی) و او را ملاقات میکنی.
منابع
1- این عدد با توجه به شمارش آیات ارائه شده در کتاب "قران و روانشناسی" نوشته دکتر "محمد عثمان نجاتی" میباشد
2- نمل /35 و36
3- مصباح المنیر، قیومی ،ص 321. نشر دارالهجره،1405
4- تفسیر نمونه .ج 12 ،ص247
5- توبه/127
6- بقره/69
7- روانشناسی رنگها،ص 87
8- نحل/ 87
9 - الرحمن/3 و4
10 - المیزان ج19، ص717
11- آل عمران/46
12- مریم/29
13- لقمان/17-12 ونسا /35-34
14- روم /21
15- نور/33
16- انشقاق /6
17- روانشناسی رشد(2) بانگرش به منابع اسلامی، جمعی از نویسندگان،ج 2 ص978
18- روانشناسی رشد(2) بانگرش به منابع اسلامی، ص 965
19-روانشناسی رشد(2)بانگرش به منابع اسلامی، جمعی از نویسندگان،ج 2 ص636، دفتر همکاری حوزه ودانشگاه
این نوشته درصدد بیان این است که قرآن و روانشناسی چقدر در زندگی انسان نقش دارند.
درتفکر اسلامی عقیده بر این است که ویژگیهای منحصر به فرد انسان و ساختار زندگی وی، به گونه ای است که برای رفتارهای اجتماعی و فردی خویش، و همچنین برای سعادت ابدی، نیازمند راهنمایی الهی و قوانین و ضوابطی است که ازسوی خداوند توسط وحی تامین گردد. بدیهی است که سخن برخلقت ناقص انسان نیست تا وحی برای تکمیل کمبودهای انسان از جهت آفرینش مورد نظر باشد بلکه وحی و قرآن، قوانین و نیازهای انسان و جامعه انسانی را مورد بررسی قرار می دهد که انسان را از ناموس فطری دور می سازد، و فطرت آدمی را به فساد و تباهی می کشاند. به این ترتیب هدف قرآن باز گردانیدن انسان به فطرت پاک و برگردانیدن قوانین ناقص بشری به قانون الهی است، و لذا قرآن، کتاب آموزش نظریه ای نیست که در تلاش چیره شدن بر طبیعت بوسیله اندیشه و نظر باشد، و زمینه را برای غلبه روح بر ماده فراهم کند. بلکه تلاش قرآن در آن است که ایمان را بر اساس هماهنگی میان محسوسات و معقولات بنا کند، به گونه ای که انسان با داشتن ایمان تنها در جهان غیب به سر نبرد، و همه زندگیش را هم در جهان خالص ماده نگذراند، بلکه در زندگی میان نیروها و طبیعت ها تعادل ایجاد کند، و معنویت را در همه جای زندگی مادی فراهم گرداند.
وضعیت موجود گر چه از تدوین روانشناسی به عنوان یک علم، مدت زمان زیادی نمی گذرد، و در این فاصله، تحقیقات چشمگیری صورت پذیرفته و دست آوردهای گرانبهایی در اختیار محققان قرار گرفته است، اما انسان هنوز بسیاری از علومی را که می بایست بیاموزد، نیاموخته است و علی رغم کوشش های فراوان که در زمینه های تعلیم و تربیت و پرورش انسان ها به عمل آمد ه، اما این تلاش ها کامل نبوده و مورد انتظار و متناسب با نیازهای فطری انسان را به بار نیاورده است، بلکه هنوز جرائم، انحرافها و مشکلات روحی و روانی وجود دارد و در برخی موارد به صورت روز افزونی رو به گسترش است. حاکمیت رویکرد مادی بر روان شناسی غربی علی رغم ظهور مکاتب متنوع در این گستره، موجبات ناکامی روان شناسی را در بسیاری از زمینه های روحی و روانی در کمک به انسان و حل مشکلات و اختلالات روانی او را فراهم کرده است، به گونه ای که این زمزمه معمولأ شنیده می شود که:میانگین بهبود بیماران عصبی، عملأثابت و راکد مانده است. امّا خوشبختانه در میان صاحبنظران علوم اجتماعی، گرایشهایی حاکی از توجه بیشتر به دین برای دستیابی به سلامت روان و درمان بیماری ها پیدا شده است. ایشان معتقدند، در ایمان به خدا، نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان می بخشد که در تحمل سختیهای زندگی او را کمک می کند و از نگرانی و اضطرابی که بسیاری ار مردم قرن ما در معرض ابتلای آن هستند دور می سازد . در همین راستا کارل یونگ، روانکاو مشهور می گوید: در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیت های مختلف جهان متمدن، با من مشورت کرده اند، به جراُ ت می توانم بگویم که تک تک آنها به این دلیل قربانی بیماری روانی شده بودند که آن چیزی را که ادیان در هر زمانی به پیروان خود می دهند، فاقد بودند و فرد فرد آنها وقتی که به دین و دیدگاههای دینی بازگشته بودند بطور کامل درمان شدند.
ما معتقدیم درست است که روان شناسی در تمام زوایای زندگی بشری حضور یافته است به گونه ای که انسان از هیچ کدام بی نیاز نیست. ولی باید توجه داشت که در سلسله مراتب تکاملی موجودات، هرقدر بالاتر برویم، پیچیدگی و در نتیجه پیش بینی ناپذیری ها، بیشتر می شود، بعد انسانی انسان، و قانون مندی های حاکم بر آن، با دیگر موجودات جهان هستی، قابل مقایسه نخواهد بود، از همین روی باید توجه داشت که روان شناسی محصول دست بشر است که به عنوان یک علم تجربی، فضای بسیارمحدودی را پیش پای خود قرار داده است، در حالیکه دین تبیین و تنظیم سبک زندگی انسانها را رسالت خود می داند و برای تصمیم گیری ها و رفتارهای ریزو درشت زندگی انسان، دستورالعمل داشته و مسلماتی دارد که مستند به خالق بشر، و دارای اعتبار ویژه ای است، چرا که آفریدگار، به طبیعت و اسرار آفرینش مخلوق خود، داناتر است« الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر» آیا آن خدایی که مردم را آفریده، عالم و بر اسرار آنها نیست؟ حال آنکه او به همه چیز آگاه است( ملک/14 ). و بدیهی است که اساسی ترین منبع و سند دینی که به اعتقاد مسلمانان حتی کلمات و الفاظش نیز، عین کلمات و الفاظ خداوند متعال هستند که کلام الله می خوانندش، همان قرآن کریم می باشد.
قرآن کریم به منظور دست یابی به خودشناسی و رشد شخصیت و ارتقای نفس انسان به مدارج کمال انسانی، مناسب ترین و بهترین راهی را که بتواند زمینة خوشبختی دنیا و آخرت او را فراهم کند، به وی نشان داده است. در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و راههای تهذیب و تربیت و معالجة روان انسان را نشان داده است و سؤالاتی که ریشه در درون ذات آدمی دارد و از اعماق وجود انسان سرچشمه گرفته و اختصاص به قشر و گروه خاصی ندارد و در محدودة زمان و مکان خاص هم قرار نمی گیرد، ازقبیل اینکه: از کجا آمده ام ؟ برای چه آمده ام ؟ به کجا می روم ؟ چرا باید بروم؟ چه باید بکنم ؟ سؤالاتی که معماهای وجود انسان هستند، را پاسخ می دهد. و همچنین برخی از آیات قرآنی حاوی دستورات و سفارش هایی در زمینه های متفاوت است که در آرامش روانی و روحی انسان تأثیر مثبت داشته و موجب رفع اضطراب و نگرانی های بشری شده و در نهایت او را به تعادل می رساند.
تهیه و تنظیم:مینا طراویان
قرآن کتاب دینی و هدایت است، و برای دست یابی به رشد شخصیت و خودشناسی بهترین راه را نشان میدهد؛زیرا انسان تنها موجودی است که از دو بعد مادی و غیر مادی شکل گرفته است. به این آیه شریفه توجه کنید: «یا ایها النّاس قد جائتکم موعظة من ربّکم …؛ای مردم نامهای (قرآن) که همه پند و اندرز و شفای دلهای شما و هدایت و رحمت برای مؤمنان است،از جانب خدا برای نجات شما آمد».(سوره یونس،آیه 57) همچنین آیات:(89 /نمل ـ 151/بقره ـ 2/ جمعه ـ 20/عنکبوت) و آیاتی از این قبیل. قرآن کریم فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و علل انحراف و بیماری،و همچنین راههای تهذیب و تربیت و معالجه روان انسان را به طور جامع نشان میدهد و در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی ما تأثیر بسزایی دارد. یکی از این انفعالهای روانی که معمولاً غالب مردم دچار آن هستند حسد است. حسد را علمای اخلاق این گونه تعریف کردهاند: حسادت،تمنای سلب نعمت است از دیگری که به صلاح او باشد،یعنی حسود دوست دارد نعمتها از طرف مقابل گرفته شود،خواه آن نعمت به حسود برسد! یا نرسد. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در این باره میفرماید:«منشأ و ریشه رزایل حسادت است».1 البته یک حالتی هم نزدیک به حسادت وجود دارد، که پسندیده و مایه ترقّی و پیشرفت است،و آن حالت غبطه است. امام صادق(ع) میفرمایند:«به راستی مؤمن غبطه میخورد،ولی حسادت نمیورزد اما منافق حسادت میورزد و غبطه نمیخورد».2 راستی میدانید نخستین حسدی که از سوی انسان در روی زمین صورت گرفت چه زمانی بود؟ که بود؟برای چه بود؟ و نتیجهاش چه شد؟ آری،نخستین حسد،حسادت قابیل نسبت به برادرش هابیل بود،آن هم به جهت اینکه خداوند قربانی هابیل را پذیرفت ولی قربانی قابیل را نپذیرفت،و این موضوع برای قابیل انگیزهای برای کشتن برادرش شد.به این آیه شریفه توجه کنید:«و اتل نبأ ابنی آدم بالحقّ اذا قرّباً قرباناً…».(سوره مائده،آیه 27) در این آیه کریمه داستان حسادت قابیل نسبت به هابیل بیان شده است. جوانان عزیز در قرآن نمونههایی از این قبیل ذکر شده است.مانند:داستان برادران یوسف،پسر نوح، هابیل و قابیل و داستانهای عبرت آموز دیگر. عزیزان،ما نمیدانیم چه نعمتی به صلاح هست یا نه،پس به جای تقویت حسّ حسادت،برای جبران کاستیها و بالا بردن تواناییهای خود تلاش کنیم. نشانههای حسد1.ناراحتی از رسیدن نعمت به دیگری،بدون نشان دادن عکس العمل. 2.غیبت و عیب جویی. 3.دشمنی،عداوت و کارشکنی. 4.بیمهری یا قطع رابطه از شخص،و پنهان کردن صفات برجسته او به طوری که حتی نمیخواهد سخنی از او بشنود. آثار حسدالف: آثار اجتماعی1.نابسامانیهای اجتماعی حسود تمام یا بیشتر نیرو و انرژی بدنی و فکری خود را صرف حسادت میکند، لذا این کار منشأ نابسامانیهای اجتماعی است. قرآن مجید میفرماید:و کسانی که بعد از آنها آمدند،میگویند:پروردگارا ما و برادرانمان را که در ایمان به ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان کینه و حسدی نسبت به مؤمنان قرار مده…(سوره حشر،آیه 10) 2.قتلها و جنایتها:چنان که در داستان هابیل و قابیل ملاحظه کردید. 3.از بین رفتن دوستیها. 4.عقب ماندگی اجتماعی؛اشخاص حسود و تنگ نظر میکوشند دیگران را به عقب بکشند. 5.هرج و مرج،پیامبر اکرم(ص) حسد را به بیماری بزرگ امتها تشبیه کرده و میفرمایند:«…در اثر اختلاف و نفاق و حسد نسبت به یکدیگر،سرانجام به ظلم و ستم و سپس به هرج و مرج مبتلا میشوند».3 ب: آثار معنوی حسد1.نابود کننده ایمان، 2.آفت دین، 3.نابود کننده نیکیها، 4.رسیدن به کفر و تفکرات کفر آمیز، 5.غیبت، 6. حسرت زیاد،(گناه زیاد)، 7.حجاب ضخیمی در برابر شناخت حقایق میافکند، 8.مانع رشد و تعالی ـ روحی فکری،معنوی خانوادگی و اجتماعی میگردد. ج: آثار جسمانی حسدافراد حسود معمولاً افرادی رنجور،حساس،عصبی،پرخاشگر و افسرده میباشند.دستگاههای مختلف بدن تحت تأثیر این حالت روحی دچار بیماری میگردد. حضرت علی(ع) میفرماید:«شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل ماندهاند».4 د: آثار اخروی حسد1.بدون حساب به جهنم میرود، 2.بدبختی و شقاوت دنیا و آخرت برخی از ویژگیهای حسود1.دشمن خیر و طالب شر است، 2.خواهان زوال نعمت از دیگران،3.به بدی گرایش دارد، 4.منافق است، 5.غیبت،شماتت و تملّق میکند،قرآن کریم میفرماید:«انّ تصبک حسنة تسؤهم و إن تصبک مصیبة…».(سوره توبه،آیه 50) ، 6.در حال خوشی دیگران غمگین است، 7.رفیق بدی است،8.دشمن نعمتهای خدا است، 9.به خود ظلم میکند،10.زود عصبانی میشود. 1.غررالحکم،5242. 2.اصول کافی،2،307. 3.المحجة البیضاء،5،326. 4.غررالحکم،1803. |
تهیه و تنطیم: مینا طراویان