مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

اسرار زندگی مجردی ...

یکی از نکات بسیار مهم در جلسات خواستگاری این است که فرد تا چه حد می تواند اسرار زندگی خود را به فرد مقابل بیان نماید؟ آیا اگر خطا و اشتباهی یا مسئله ای در زندگی اش رخ داده است، اجازه دارد آن را با نامزدش مطرح کند یا نه؟ مبادا بیان این اسرار دست مایه ای برای سرکوب وی توسط همسرش در زندگی زناشویی آینده گردد؟

اسرار زندگی را می توان مانند مباحث امنیتی اطلاعات به چهار طبقه ( بکلی سری، سری، خیلی محرمانه و محرمانه ) تقسیم نمود. در زندگی نیز برای مسائل خود طبقه بندی داشته باشید.

1 - در جلسات اول خواستگاری می توانید مسائلی را مطرح کنید که دیگران اطلاع و آگاهی دارند ولی خواستگار شما از آن بی اطلاع است. مثلاً در محل و فامیل همه می دانند شما با یک ازدواج غیر موفق روبرو بوده اید بهتر است این نکته را قبل از قرار خواستگاری به اطلاع فرد مورد نظر برسانید که اگر با شنیدن این موضوع نظرش تغییر می کند قبل از جلسات خواستگاری و ایجاد زحمات و مشکلات متوجه شود.

2 - گاهی ازدواج تا مراحلی پیش رفته است و بعد به دلایلی انجام نشده و در شناسنامه هم ثبت نشده و عروسی هم انجام نگرفته است در این شرایط لازم نیست قبل از خواستگاری اطلاع دهید ولی در آخر جلسه اول خواستگاری باید برای فرد تشریح کنید. برخی از اسرار را که جز خانواده شما کسی از آن اطلاع ندارد نباید در جلسات اول بیان کنید. شما می توانید در مراحل بعد و به میزان اعتمادی که به فرد مقابل پیدا کرده اید، او را از این اسرار مطلع سازید.

3 - هرگز نباید از اشتباهات و لغزش هایی که در دوران مجردی انجام داده اید و کسی هم از آن باخبر نیست و شما نیز توبه کرده اید و یقیناً بعد از ازدواج هم همسرتان متوجه آن نخواهد شد، سخنی به میان بیاورید. زیرا گناهان وخطاها امری ما بین ما و خدای ماست، و هیچ کس اجازه ندارد آبروی خود را جلوی دیگران ببرد. علاوه بر این هرگز از فرد مقابل نخواهید که به اینگونه مسائل اشاره کند.

ولی اگر مسئله ای قبل از ازدواج برای شما پیش آمده و شما مرتکب جرم وخطایی شده اید و امکان بر ملاشدن آن را پس از ازدواج وجود دارد، باید حتماً به نحوی آن را برای فرد مقابل بیان کنید.

4 - گفتن تمام جزئیات ( عصبانیت های موردی، بی نظمی های موردی، ضعف در مهارتهای زندگی و... ) لازم نیست زیرا مفسده دارد و باعث نگرانی و ایجاد تردید می شود و زمینه وسوسه های شیطانی را فراهم می آورد و ممکن است فرد مقابل اینگونه برداشت کند که مشکل بسیار بزرگ بوده و فقط قسمتی از آن گفته شده است. به همین ترتیب گفتن جزئیات و مسائلی که به زندگی مشترک مربوط نمی شود لازم نیست، پرسیدن از آنها نیز لزومی ندارد بنابراین پرسش درباره اینکه چه گناهی مرتکب شده‌ای؟، آیا دوست پسر یا دختر داشته‌ای؟، چند تا خواستگار برایت آمده است؟، به خواستگاری چند نفر رفته‌اید؟ و... لازم نیست و گاهی توهین و بی‌حرمتی به شمار می ‌رود و پیامدهای منفی بسیاری دارد.

5 - از گفتن عیبی که خواستگاریتان را به هم می ‌زند، ابا نداشته باشید، چون در غیر این صورت خانه را درزمین سستی بنا کرده‌اید. عیبی که امکان دارد گفتن آن یک خواستگاری را به هم بزند،نگفتن آن یک زندگی را به هم خواهد زد .

6 - اگر شما دارای نقص عضو یا بیماری هستید باید به طور کامل و به دور از ابهام در مورد شناخت نقص، ناتوانایی‌ های آن و روش درمانش توضیح دهید. بهتر است در این موارد از پزشک بخواهید شرح بیماری شما را به طور دقیق و شفاف به زبان فارسی مکتوب بنویسد و آن را به فرد ارائه دهید وبا معرفی پزشک خود از آنها بخواهید هرگونه سوالی که دارند از پزشک معالجتان بپرسند.

7 - اگر فرد مقابل شما دارای نقص عضو یا بیماری است، نباید عجولانه و ناآگاهانه تصمیم بگیرید، بلکه باید بر اساس میزان ظرفیت و تحمل خود یا فرد مقابل و به دور از هرگونه ترحمی تصمیم ‌گیری کنید و هرگز به فکر تغییر اوضاع نباشید. 

منبع:‌ پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده

درک متقابل!

زوج هایی که تفاوت های بین خود را درک کرده و با آنها کنار آمده اند، موفق تر بوده و بهتر با هم ارتباط برقرار می کنند. توجه به نکات زیر می تواند به زن و شوهر در مستحکم ساختن زندگی شان کمک کند.
خوب شنیدن
بهترین نوع ارتباط، احترام متقابل، تأیید احساسی، شنوا بودن، تمایل به آرامش و گفت وگو را شامل می شود. مطالعات انجام شده حاکی از آن است زوج هایی که از یکدیگر در رابطه با نگرانی های شخصی مانند کار، روابط دوستانه و ‎.‎.‎. حمایت می کنند زندگی مستحکم تری دارند.
اختصاص زمان
در شرایطی که زن و شوهر هر دو مشغول به کار بوده و برنامه روزانه فشرده ای دارند، یافتن زمانی برای گفت وگو دشوار است، به گفته متخصصان باید زمانی را برای گفت وگو، در محیطی آرام در نظر گرفت و در این فرصت به بیان احساسات و حل مسائل و مشکلات پرداخت.
باید توجه داشت که سعی در حل مسائل هنگامی که مشاجره کرده یا فشار روحی زیادی بر آنان وارد می شود، مؤثر نیست.
ابراز توجه و نگرانی
ابراز همدلی یکی از روش های کاهش مشاجره است و باعث تقویت روابط می شود.
ترمیم روابط
مشاجره در طول زندگی اجتناب ناپذیر است. زوج هایی که در گذشته اوقات دشواری را پشت سر گذاشته اند، باید مهارت ترمیم روابط را فراگرفته و درصدد جبران آن برآیند.
کمک گرفتن هنگام مشکلات
همانگونه که افراد هنگام درد و بیماری به پزشک مراجعه می کنند، هنگام بروز مشکلات در روابط و عدم توانایی در حل آنها نیز باید به مشاور و یک فرد متخصص مراجعه کنند.
مرور نکردن گذشته
زن و شوهر نباید هنگام بیکاری خود به مرور ظلم ها، مشاجرات و خطاهای همسر خود بپردازند. به جای آن باید تغییرات اخیر همسر و مهربانی های او را مرور کنند.
تمرکز نکردن بر حساسیت های همسر
گاهی زن و شوهر ناخواسته بر نقاط حساسیت یکدیگر دست می گذارند و ناخودآگاه زندگی را دچار مشکل می سازند. آنها باید با درایت از نقاط حساسیت همسر خود که می تواند ریشه درگذشته او داشته باشد، آگاه شده و از تمرکز روی آن خودداری کنند.
جواد شاهسنایی

آیا والدین باید برای ازدواج فرزندان تصمیم بگیرند؟

در زندگی هر کدام از ما، والدین‌مان نقش مهمی دارند اما گاهی دخالت‌های نابجای آنها می‌تواند آسیب‌های فراوانی داشته باشد به خصوص در مرحله انتخاب همسر، وقتی مخالفت‌های آنها آنقدر زیاد باشد که امکان تصمیم‌گیری را از ما بگیرد. اما در این مواقع چه باید کرد؟معمولا چه قبل از ازدواج، چه بعد از ازدواج حضور والدین و همیاری و کمک‌شان می‌تواند مفید و موثر باشد و ما این امر را کتمان نمی‌کنیم و چه بسا در ابتدای زندگی زناشویی کمک‌های ‌مالی آنها، راهنمایی‌هایشان و همچنین دلگرمی ‌آنها  کمک فراوانی به زوج‌ها کرده و مسیری را برای آنها مهیا می‌کند تا آجرهای زندگی آنها تا به آخر درست و صاف روی هم چیده‌ شود و بالا رود. اما والدین همان‌قدر که می‌توانند تاثیرگذاری مثبت داشته‌ باشند، می‌توانند تاثیرگذاری منفی هم داشته باشند که تشخیص تفاوت بین این دو حالت کار چندان ساده‌ای نیست. در اینجا ضمن بررسی این اختلاف‌نظرها، درباره سبک‌های ازدواج هم بحث می‌کنیم و اینکه هرکدام چه معایب و مزایایی دارد.
همه انسان‌ها احساس تعلق به گروه و به‌خصوص خانواده را دوست دارند، حالا کسانی که از خانواده‌هایشان به طور کلی جدا می‌شوند و بدون رضایت آنها زندگی مشترک تشکیل می‌دهند، ممکن است در سال‌های اول چندان به مشکل برنخورند، اما بعد از چند سال همین احساس بدون خانواده بودن غم‌هایی را برایشان به ارمغان می‌آورد که می‌تواند در زندگی تاثیرات بدی را به‌جا بگذارد.


انتخاب نهایی با چه کسی است؟

پدرها و مادرها وقتی قبل از ازدواج می‌گویند: «تو باید با شخص موردنظر من ازدواج کنی» یا «تو نباید با فرد موردنظرت به فلان دلایل ازدواج کنی و من او را دوست ندارم» و... اینهاباعث به وجود آمدن کدورت می‌شود و خواه ناخواه از فرزندشان فاصله می‌گیرند. شاید اینجا این سؤال پیش بیاید که پدرها و مادرها تا کجا می‌توانند برای ازدواج فرزندشان نظر بدهند؟ والدین نباید به گونه‌ای رفتار کنند که فرزندشان احساس کند از خودش هیچ اراده‌ای ندارد. باید به جرات گفت در این موضوع نظر نهایی را باید خود فرزند بدهد چون یک عمر زندگی را با یک مسئولیت بزرگ پیش‌رو دارد وکسی تا آخر این مسئولیت را به دوش می‌کشد که خودش از اول انتخاب کرده‌ باشد. در واقع بهترین حالت این است که والدین نظر موافق یا مخالف خودشان اعلام را کنند ولی در نهایت تصمیم‌گیری را به عهده خود فرزند بگذارند. پدر و مادر باید به جای دخالت کردن در کار فرزندشان این فضا را به او بدهند تا خودش فکر کند و تنها به اعلام نظر قناعت کنند.

همیشه حق با پدر و مادرها نیست

امروز فضای سنتی ازدواج تا حد زیادی تغییر کرده‌ و بچه‌ها ترجیح می‌دهند خودشان انتخابگر باشند و تصمیم بگیرند و انصافا باید گفت گاهی ملاک‌های واقعی‌تری هم برای ازدواج دارند. مثلا من بین مراجعانم جوان‌هایی را داشتم که وقتی درباره دلایل مخالفت‌های والدین و نظرات خودشان صحبت می‌کردند، می‌دیدم دلایل بچه‌ها خیلی منطقی‌تر است. البته در کشور ما نمی‌توان بدون خانواده‌ زندگی کرد. اگر خانواده‌ها  برای ازدواج موافق نباشند بچه‌ها هم امروز به مشکل برمی‌خورند و هم فردا. آنها چند سال بعد از ازدواج مشکلاتی هم در رابطه‌شان و هم احساسات بدی را درون خودشان تجربه می‌کنند. وقتی جوانی با خانواده‌اش قهر باشد عملا با خودش و همه آدم‌‌های اطراف به طور ناخودآگاه دچار تنش‌هایی می‌شود، اضطراب‌ها و احساس گناه را تجربه می‌کند و همه اینها می‌تواند روی زندگی شخصی و زناشویی تاثیر منفی بگذارد.

ازدواج پنهانی چه عواقبی دارد


متاسفانه برخی مواقع هیجان‌ها و آن کودک درون بر رفتارهای ما مسلط می‌شود و ما را به سوی تصمیم‌گیری‌هایی می‌برد که شاید در شرایط عقلانی به آنها تن ندهیم، تنها چیزی که فکر می‌کنیم این است که من او را دوست دارم پس باید با او ازدواج کنم و تحت تاثیر همین هیجانات و احساسات اقدام هم می‌کنیم و بدون اطلاع پدر و مادر تن به ازدواج می‌‌دهیم، در چنین موقعیتی اول از همه باید در نظر بگیریم تمام مسئولیت این انتخاب بر عهده خودمان است و نباید انتظار داشته ‌باشید والدین به همین راحتی‌ها شما را ببخشند.میگنا.irاگر خودتان را هم جای آنها بگذارید می‌بینید، حق دارند. زمان می‌برد تا وضعیت به حالت عادی برگردد، حتی ممکن است تا مدت‌ها واکنش‌های منفی بسیاری چون متلک، حرف‌های نامناسب و... از خود بروز ‌دهند. اما بچه‌ها باید عذرخواهی کرده و سعی کنند آرامش را به همراه هم به فضا بازگردانند تا نشان دهند که انتخاب درست بوده ‌است. در چنین شرایطی شاید پدر و مادر ببخشند و آن اعتماد گذشته بازگردد و شاید هم شرایط هیچ وقت عادی نشود.


چه زمانی خودتان باید برای ازدواج تصمیم بگیرید

هرچند دل‌کندن سخت است ولی پیشنهاد ما این است که بدون رضایت والدین تن به ازدواج ندهید، مگر اینکه پدر و مادر یا آگاهی مناسب یا سلامت روانی چندانی نداشته باشند. مثلا پدری را می‌شناختم که دچار بیماری پارانوئید بود و با همه رفتار‌های اطرافیان دچار سوءظن می‌شد، مسلما مخالفت چنین پدری با ازدواج جای اما و اگر بسیاری دارد. در چنین جاهایی شاید ازدواج بدون رضایت خانواده چندان بد نباشد چرا که همان محیط ناسالم خانواده می‌تواند آسیب‌زا باشد، چون پدر و مادرهایی که به لحاظ روانی چندان سالم نیستند برای اعضای خانواده و فرزندانشان نیز تصمیمات ناسالمی می‌گیرند. البته ناگفته نماند که بهتر است در چنین مواردی حداقل با یک مشاور مشورت کنید تا مطمئن شوید تصمیم درستی گرفته‌اید.

با مخالفت شدید والدین چه کنیم؟

اگر پدر و مادر به هیچ عنوان با ازدواج موافقت نمی‌کنند، جنگیدن با آنها اصلا توصیه نمی‌شود، فرزندان باید آنقدر درایت داشته ‌باشند تا بتوانند با دوستی و جلب اعتماد با پدر و مادر کنار بیایند، کمک یک مشاور هم می‌تواند در چنین مواقعی بسیار کمک‌کننده باشد، چرا که می‌توان با تشکیل جلسات و گفت‌وگوهای گروهی به همراه مشاور، فضا را کمی بازتر کرد تا والدین تا حدی نرم شوند. بهترین راه در اینجا صبور بودن است حتی تا چند سال، شاید کمی مشکلات سبک‌تر شوند، اگر هم مشکلات حل نشوند اما این اطمینان‌خاطر وجود خواهد داشت که به اندازه کافی سعی خود را کرده‌اید و هیچگاه احساس گناه نخواهید کرد.

کدام بهتر است؟

من نه کاملا ازدواج به سبک سنتی را توصیه می‌کنم نه غیر سنتی را بلکه می‌گویم باید چیزهای خوبی را که در ازدواج سنتی وجود دارد با خوبی‌های ازدواج غیر سنتی ترکیب کرد تا بهترین تصمیم گرفته شود. باید بدانید هنر ما در تلفیق است نه در حذف یکی به نفع دیگری.

ازدواج‌‌های سنتی روز به روز کمتر می‌شود


آمار ازدواج‌های سنتی روز به روز کمتر می‌شود به‌خصوص در شهرهای بزرگ و در میان افراد تحصیلکرده، از جهت دیگر فاصله نگرش بین پدر و مادرها و بچه‌ها روزبه‌روز بیشتر می‌شود چرا که والدین خودشان را به روز نمی‌کنند و در نتیجه تفاوت سلیقه‌ها بیشتر می‌شود و همین می‌تواند تنش‌ها را بیشتر کند. گاهی والدین فراموش می‌کنند که دیگر گذشت آن دورانی که در مهمانی‌های زنانه یا حمام‌ها برای پسرانشان همسر انتخاب می‌کردند، حالا بچه‌ها می‌خواهند خودشان انتخاب کنند. از طرف دیگر گاهی ملاک‌های پدر و مادر خیلی متفاوت از بچه‌هاست چون عموما از نظر آنها ظاهر، میزان تمکن مالی، اصالت خانواده و... مهم است در حالی که فرزندان این‌طور فکر نمی‌کنند.


 

برای درمان اعتیاد چقدر زمان لازم است ؟


اعتیاد یک بیماری قابل درمان است، اما در درمان این بیماری آگاهی و شناخت بیمار و خانواده نسبت به ویژگیهای و خصوصیات اعتیاد و درمانش لازم و ضروری . لازم است هم بیمار و هم خانواده اش بدانند که این بیماری مزمن است و بهبودی نیازمند صبر و بردباری آنها می باشد .


معنای بهبودی و توضیح آن از دیدگاه های افراد مختلف ، متفاوت است. بعضی بهبودی را به معنی قطع مصرف مصرف موادمخدر غیر قانونی  و پرهیز طولانی مدت می دانند ؛ عده ای دیگر  آن را به معنی تغییر رفتار بیمار و تبدیل اخلاق و روحیات او به وضعیت دوره قبل از مصرف تلقی  می کنند؛ بعضی حتی توقع دارند رفتار بیمار آنان از قبل از سوء مصرف هم، بهتر باشد و ایده ال گردد ، تعدادی از  خانواد هها نیز با وجود اینکه رفتارکنونی فرد  بیمار را دوست ندارند و نمی پسندند، ولی معمولاً یک تعریف درست و دقیق   از رفتار اید ه ال هم در ذهن ندارند و گاه رویا پردازی هم می کنند و دچار تعارض می شوند.


بسیاری از خانواده ها فرزند در حال بهبودی خود را با افراد دیگر خانواده که هرگز مصرف مواد نداشته اند و افرادی کاملا متعادل و منظم هستند مقایسه کرده ؛و  هر روز افسرده تر می شوند و از اینکه روند درمان کٌند است و بیمار به ایده ال های خانواده نمی رسد ، آشفته و ناراضی می شوند و این افکار و احساسات منفی را به شکل تحقیر و سرکوفت به بیمارشان منتقل می نمایند.


بعضی از خانواده ها رفتار طبیعی را نمی شناسند و هرگز فرد بیمار را به صورت متعادل ندیده اند به شکلی برایشان نا آشنا و غریب است و نمی دانند چه می خواهند اینان نیز با خواسته های متعارض خود بیمار را آشفته  و خسته کرده و خودشان هم سرخورده می گردند .
از نظر علمی، بهبودی فرایندی است که از زمانی که فرد مصرف کننده این واقعیت را می پذیرد که سالم ماندن او با ادامه  مصرف و ادامه وضع کنونی  امکان پذیر نیست شروع می گردد و با ادامه پرهیز وسعت و عمق پیدا می کند و تمام جنبه های زندگی فرد را در بر می گیرد .
داشتن انتظارات واقعی از بیمار و درمان سبب تسریع روند درمان و دلگرم شدن فرد بیمار به تداوم مسیر می گردد و خانواده نیز آرامش یافته و در این راه به بیمارش کمک می نماید . گذر زمان تغییراتی در خود فرد و روابط بین فرد ی اش ایجاد می کند  و بیمار به تدریج به وضعیت ایده ال بهبودی و زندگی عادی و سالم نزدیک  گشته، عملکردهایش در تمامی حوزه ها افزایش می یابد.



انتظارات غیر طبیعی و بسیار کمال گرایانه مخصوصا در اوائل بهبودی که تمرکز روی قطع مصرف و بالا بردن انگیزه در بیمار می باشد باعث بازگشت و  عود بیماران می گردد . هماهنگ شدن خانواده با درمانگر و ارزیابی واقع بینانه نسبت به روند بهبودی باعث افزایش انگیزه می گردد و بدین شکل تاثیرات مثبتی در تسریع روند درمان خواهد گذاشت .


برای درمان اعتیاد یک زمان مشخص وجود ندارد .پیشینه اعتیاد ، میزان مصرف، ویژگیهای شخصیتی و خانوادگی ، نوع ماده مصرفی ، بیماریهای همراه با اعتیاد ، میزان حمایت، استفاده از درمانهای داروئی و غیر داروئی  و عوامل دیگری در طول مدت بهبودی تاثیر گذار هستند و البته گاهی حتی بیمار برای درمان روش مناسب را انتخاب نمی نماید که این موضوع نیز باعث به تاخیر افتادن بهبودی می شود .


موضوع مسلم اینکه بیماری اعتیاد بسیار پیچیده است و درمان آن نیز گاه پیچیده و بسیار سخت می نماید و مسلم تر اینکه حمایت خانواده و پذیرش فرد بهترین تسریع کننده روند بهبودی می تواند باشد .

کارمند، این گونه کارآفرین می شود!

 تفاوت میان کارآفرینان و کارمندان را مطالعه کنید تا دریابید که شما به کدام گروه تعلق دارید.
 

اگر در سال های نخستین ورود به بازار کار بتوانید با خواسته درونی خود آشنا شوید بهتر می توانید برای آینده خود تصمیم گیری کنید. به همین خاطر 9 تفاوت میان کارآفرینان و کارمندان را مطالعه کنید تا دریابید که شما به کدام گروه تعلق دارید.

آیا آرزو دارید که با سختکوشی و خطرپذیری، ایده بزرگی را بپرورانید و محصولی یا خدماتی را روانه بازار کنید؟ یا اینکه ترجیح می دهید در طول دوران زندگی درآمد ثابتی داشته باشید؟

تفاوت های میان کسی که ذهنی کارآفرین دارد و کسی که برای دیگران کار کردن را مقدم می داند، مهم و تعیین کننده است و به خصوص اگر در سال های نخستین ورود به بازار کار بتوانید با خواسته درونی خود آشنا شوید بهتر می توانید برای آینده خود تصمیم گیری کنید. به همین خاطر 9 تفاوت میان کارآفرینان و کارمندان را مطالعه کنید تا دریابید که شما به کدام گروه تعلق دارید.

 



1- کارآفرینان افرادی نیستند که تنها می خواهند برای خودشان کار کنند بلکه افرادی هستند که چشم اندازی بزرگ در زندگی دارند و برای رسیدن به اهدافشان استراتژی های مشخص دارند.

2- افرادی که برای فرد دیگری کار می کنند (برای مثال کار شرکتی دارند) از امنیت شغلی و فیش حقوقی باثبات و پایدار لذت می برند و همچنین ترجیح می دهند در محیط های سازمان یافته مانند شرکت های بزرگ حضور داشته باشند.

3- کارآفرینان از این حقیقت که می توانند با تلاش و جدیت موفق شوند و با این موفقیت به درآمد خود بیفزایندن لذت می برند.


4- هم کارآفرینان و هم کارمندان وظیفه شناس سختکوش هستند اما کارآفرینی نیاز دارد که ذهن فرد 24 ساعت شبانه روز درگیر کار باشد (به خصوص در ابتدای کار). در شرکت ها نقش های گوناگونی وجود دارند، بنابراین اگر یک فرد کم کاری کند یا اشتباهی را مرتکب شود، فرد دیگری احتمالا آن را جبران خواهد کرد اما به عنوان یک کارآفرین شما باید بیشتر از حد معمول توانایی داشته باشید و به شدت هم مقاوم باشید تا در مقابل مشکلات و چالش ها دوام بیاورید. همچنین برخی مواقع برای یک کارآفرین، نخستین اشتباه می تواند آخرین اشتباه باشد و به نابودی کسب و کار بینجامد.


5- بسیاری از کارمندان شرکت ها تعهدات مالی دارند که باعث می شوند آنها از خطر کردن برای تحقق یک ایده و توسعه یک کسب و کار پرهیز کنند. اگر ایده جذابی به ذهن آنها برسد فورا نگرانی بابت پرداخت وام خانه یا دیگر قسط ها باعث می شود تا آنها از پیگیری ایده خود منصرف شوند، به همین خاطر است که بسیاری از کارآفرینان نسبتا جوان هستند و به تازگی فارغ التحصیل شده اند.

6- کارآفرینان به این فکر نمی کنند که هر چه زودتر به پول برسند بلکه آنها رشد بلندمدت و مداوم را مد نظر قرار می دهند و پول هایی را که به دست می آورند نیز به جای اینکه برای کالاهای مصرفی خرج کنند، به سرمایه گذاری مجدد در یک ایده اختصاص می دهند.


7- کارمندان از آخر هفته های خود لذت بیشتری می برند. با خانواده شام می خورند و به تعطیلات می روند اما کارآفرینان گاهی مجبور می شوند آخر هفته های خود را نیز به کسب و کار اختصاص دهند و از این بابت نگرانی ندارند.

8- کارمندان می توانند از تفریحات و سرگرمی ها لذت ببرند و به فکر ورزش کردن و موسیقی گوش کردن باشند اما ذهن یک کارآفرین موفق به خصوص در شروع کار به طور کامل به ایده هایش تعلق دارد و کمتر از امور دیگر لذت می برد.

9- کارآفرینان تا حدی خیره سر و کله شق هستند و معمولا در استدلال کردن توانایی بیشتری از سطح معمولی ندارند. در واقع اگر فرد بیش از حد منطقی باشد می تواند خودش را قانع کندن که ایده اقتصادی اش با شکست مواجه خواهد شد. کارآفرینان از توان بالایی در تحلیل بازار برخوردارند و به خوبی شرایط بازار را درک می کنند.