عشق اصیل و حقیقی و به قول قرآن «مودت» و «رحمت» لازمه آغاز و استمرار
زندگی خانوادگی و مایه نشاط جسمی و عاطفی و روحی است. اگر زن و مرد، پروانه
های شمع عشق باشند، زیباترین زندگی را به تصویر می کشند اما برخی عشق در
زندگی را با دوستی ها خیابانی ... اشتباه گرفته اند، عشق مافوق نیازهای
جسمی و مادی است زیرا نیاز مادی و شهوانی، چیزی جز یک نیاز موقت بدنی نیست
که به مجرد تخیله انرژی فشرده جنسی به پایان می رسد. اما شور عشق همیشه
باقی است.[1]
به اعتراف دانشمندان اروپایی در جوامع آزاد که جاذبه های ظاهری و شوق جنسی
حاکم است، عشق اولین قربانی است. دراین صورت، عشق های برخاسته از نهاد و
درون به افسانه تبدیل شده جز مدعیان دروغین کسی یافت نمی شود زیرا پسری که
هر روز با دختری می گردد و هر دم که نگاه می کند عده ای را در حال جلوه گری
می بیند دیگر تنوع طلبی در او حاکم نشده و از عشق به دور است. جوانی
کهدنبال چشم چرانی است و در کوی و خیابان و بیابان ... دل به عشق بازی این و
آن سپرده است، آیا چیزی جز شهوت و هوس می داند؟[2]
استاد مطهری می گوید: «در مورد غریز جنسی و برخی غرایز دیگر، برداشتن قیود
در عشق به مفهوم واقعی را می میراند و طبیعت را هرزه و بی بند و بار می
کند، در این مورد هر چه عرضه بیش تر گردد هوس و میل به تنوع افزایش می
یابد».[3]
«موریس مترلینگ» می گوید: «عشق در تمامی موجودات وجود دارد، ولی درک آن ابع
شرایطی است که تا آن شرایط جور نشود امکان آن وجود ندارد ... بعضی آن را
منحرف می کنند و ندانسه به صورت تمتع از لزت، مصرف می نمایند و هیچ از
حقیقت آن برخودار نمی شوند».[4]
آری! هر که خود را رایگان و ارزان به این و آن بفروشد، معلوم می شود از
بازار قیمت انسان بی خبر است. هر کسی هم که زود عاشق شود و مرتب معشوق عوض
کند، معلوم است که عشق را به بازی گرفته یا خودش بازیچه هوس شده است. بازی
گری و بازیچه بودن، هر دو ایه شرمساری است. باید درباره مرز میان عشق و هوس
بیش تر اندیشید.[5]
عشقی که نه عشق جاودانی است
بازیچه شهوت جوانی است
عشق آینه بلند نور است
شهوت ز حساب عشق دور است
«کارن هرنای» می گوید: «فرق بین عشق و نیاز به جلب محبت آن است که درعشق
احساس دوستی و محبت بر همه چیز مقدم است. در حالی که در نیاز عصبی به جلب
محبت، همواره نیاز به رفع تشویش درونی مقدماست. بسیاری از این نوع روابط
بین انسان ها گرچه اساسش سودجویانه است. مع ذالک ماسک عشق و دل بستگی به
چهره می زنند ... به همین جهت یکی از مشخصات عشق حقیقی، پایدار بودن احساس
محبت می باشد».[6]بنابراین عشق جنسی و دوستی های خیابانی که با تشرح غدد
جنسی آغاز و با ارضای زودگذر جسمانی پایان می یابد، نابودکننده عشق حقیقی و
واقعی است. و عشق اصلی را به افسانه تبدیل می کند.
جوانی که با نامه و یا sms های «فدایت شوم» و «برایت می میرم» و «اگر تو
نباشی من هیچم» و «دوستت دارم» خود را می بازد و همچون پر اهی به این سو و
آن در حرکت است، همیشه در حال هیجانات روحی و التهاب جنسی به سر می برد
خصوصا برای جوانانی که زمینه ارضاء غرائض جنسی فراهم نیست، این گونه افراد
به شدت دچار کم خوابی، بی اشتهایی و عصبانیت هستند و به دنبال آن به شدت
دچار بیماری های جسمانی می شوند.
روانشناسان بر این عقیده اند که امراضی از قبیل زخم معده، کمبود ویتامین
ها، رماتیسم، و بیماری های روانی و اعصاب و ... از هیجان و التهاب سرچشمه
می گیرد،[7]
«ویل کارنگی» به نقل از دکتری می گوید: «آنچه می خورید، باعث زخم معده نمی
شود، بلکه آن چه که شما را می خورد (هیجان) موجب پیدایش این زخم می
شود».[8]
استاد مطهری می گوید: «(این نوع روابط) هیجان ها و التهاب های جنسی را
فزونی می بخشد ... با توجه به این که روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است.
اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیی روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن
پس آرام می گیرد. هیچ فردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن
مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس (و رفاقت های هوس آلود»
سیر نمی شود. تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون
به نوعی احساس محرومیت و دست نیافتن به آرزوها و به نوبه خود منجر به
اختلالات روحی و بیماری های روانی می گردد که امروزه در دنیای غرب بسیار به
چشم می خورد.»[9]
هرگونه ارتباط و دوستی دختر و پسر تا زمانیکه نامحرم هستند از دیدگاه شرع
ممنوع است. از مراجع عظام پرسیده شده است که «نامه نگاری با نامحرم و طرح
مسائل عشقی یا شهوانی در نامه و ... چه حکمی دارد؟
فرموده اند: جایز نیست و از هر کاری که موجب مفسده است اجتناب شود.[10]
این گونه روابط خلاف تقواس و ایمان و معنویت را نابود می کند. علی(ع)
فرمود: «لا یجتمع الشهوة و الحکمة؛ شهوت و حکمت در یک قلب جمع نمی
شود.»[11] و در جایی دیگر فرمود: «لاتفسد التقوی الا غلبة الشهوات؛ هیچ چیز
به اندازه چیرگی شهوت، تقوا ا از بین نمی برد».[12] و در جای دیگر تصریح
کرد که «قرین الشهوة مریض النفس معلول العقل؛ کسی که با شهوت همراه شود جان
و عقلش بیمار می شود».[13]
استاد مطهری می نویسد: «جوانی که از دیدن رویی زیبا و مویی مجعد به خود می
لرزد و از لمس دستی ظریف به خود می پیچد، باید بداند جز جریان مادی حوانی
در کار نیست. این گونه عشق ها به سرعت می آید و به سرعت می رود، قابل
اعتماد و توصیه نیست، خطرناک و فضیلت کُش است تنها با کمک عفاف و تقوا و
تسلیم نشدن در برابر آن است که آدمی سود می برد ... ».[14]
پیامدهای منفی دوستی های قبل از ازدواج
1. ترس از افشای ارتباط های گذشته
جوانی که انتظار دارد که زندگی او سرشار ازعشقو محبت و آرامش باشد اگر در
گذشته دوستی هایی داشته، همیشه نگران است که مبادا روابط گذشته او آثار بدی
در زندگی اش گذارد و هر آن احتمالافشای آن سبب بروز مشکلاتی گردد، به ویژه
در بافت اجتماعی جامعه اسلامی ما.
2. بدگمانی نسبت به همدیگر
پسری که قبل از ازدواج با افراد زیادیارتباط داشته است به هنگام ازدواج به
هر دختری نظر می کند، می پندارداو نیز با پسرهای متعددی ارتباط داشته پاک و
عفیف نیست.
حال اگر جوانی با تجربه های قبل از ازدواج بخواهد کانون عشقی بر پا کند،
خانواده ای تشکیل دهد، اولین مشکل او بدگمانی به همسر اوست که نکند او هم
به سان دیگر دختران از دوستان پسری برخوردار باشد. و طبعا اضطراب و ناآرامی
بر زندگی او حاکم خواهد شد.
«ویل دورانت» در این زمینه می گوید: «مرد، نگران و مضطرب است که مباداکسی
پیش از او زنش را تصرف کرده باشد، ولی این نگرانی و اضطراب در زن کمتر
است».[15]
3. تنوع طلبی
مرد با زنیکه قبل از ازدواج با افراد متعددی ارتباط دوستی دانسته خواه
ناخواه تنوع طلب می شود و این امر بعد از تشکیل خانواده و زندگی مشترک
همچنان ادامه می یابد، و این امر عامل کم شدن محبت به کانون گرم خانواده می
شود.
«ویل دورانت» می نویسد: «فساد پس از ازدواج، بیش تر محصول عادات پیش از
ازدواج است ... (که) در زیر عوامل سطحی طلاق، نفرت از بچه داری و میل به
تنوع طلبی نهان است. میل به تنوع گرچه از همان آغاز در بشر بوده است ولی
امروزه به سبب اصالت فرد در زندگی و تعدد محرکات جنسی در شهرها و تجاری شدن
لذت جنسی، ده برار گشته است». [16]
4. دشمنی و نفرت
فلسفه منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع و منع ارتباط با نامحرمان از نظر
خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوش بخت کردن او
به شمار برود، در حالی که در سیستم آزاد کامیابی و ارتباط دوستانه، همسر
قانونی از لحاظ روانی، یک رمیت و فراهم و زندانبان و نگهبان به شمار می رود
و در نتیجه کانون خانوادگی بر اساس و دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.[17]
5. جرّ و بحث دائمی
بدگمانی از یک طرف و تنوع طلبی از طرف دیگر باعث می شود همیشه جر و بحثی
بین زوجین در گیرد و هر چند وقت یکبار به این مسأله اشاره شود که بلی اگر
تو سالم بودی با من دوست نمی شدی.
جمعی از جوانان در مصاحبه درباره روابط دختر و پسر علیرغم اصرار بر رفع
محدودیت های موجود در جامعه و خانواده در لا به لای سخن خود به برخی از
مفاسد اشاره نموده اند.
پسری می گوید: «به نر من اگر پس ازایجاد ارتباط، ازدواجی صورت گیرد مشکل
آفرین می شود، چون پسرهایی که (با دختری) دوست می شوند، تا مشکلی در زندگی
مشترک پیش می آید می گویند: آره تو همان کسی بودی که با من دوست شدی ...
».[18]
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: جوانان و روابط، ابوالقاسم مقیمی حاجی، مرکز مطالعات حوزه علمیه، 1380، ص 20.
[2] . نگاه کنید. به همان، ص 21، با تغییر و تلخیص.
[3] . مسأله حجاب، مرتضی مطهری، قم: صدرا، ص 113.
[4] . مورس مترلینگ، عقل و سرنوشت، ترجمه موسوی فرهنگ، ج 3، ص 146، تهران: مطبوعاتی فرخی.
[5] . نگاه تا نگاه، جواد محدثی، تهران: نشر نهال، 1376، ص 7.
[6] . عصبانی های عصر ما، کارن هورنای، ترجمه ابراهیم خواجه نوری، تبریز: کتاب فروشی امید، ص 138.
[7] . ساز و آواز، سیدمرتضی علم الهی، پیام اسلام، قم: ص 62.
[8] . آئین زندگی،ویل کارنگی، ص 47، به نقل از ساز و آواز، همان، ص 62.
[9] . مسأله حجاب، مرتضی مطهری، قم: صدرا، همان، صص 84-87.
[10] . جوانان و روابط، همان، ص 156؛ احکام روابط زن و مرد، سید مسعود معصومی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات، 22، 1380، صص 139-145.
[11] . میزان الحکمه، محمدی ری شهری، قم: دفتر تبلیغات، ج 10، ص 386.
[12] . همان، ج 10، ص 386.
[13] . همان، ص 378 و ر.ک: مستدرک الوسائل، نوری، آل البیت، ج 11، صص 344-346.
[14] . جاذبه و دافعه علی(ع)، قم: صدرا، 1380.
[15] . لذت فلسفه، ص 136، به نقل از جوانان و روابط، ص 45.
[16] . لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، تهران: نشر دانشجویی، 1373، ص 46
[17] . با نگاهی به مسأله حجاب، همان، صص 89-90.
[18] . ایران جوان، شماره 135، ص 36.
نویسنده : سید جواد حسینی
روایات، جهان را در روزگار امام عصر ارواحنا له الفداء، جهانى متمدن و در اوج قدرت و پیشرفت علمى معرفى مى کند. فرق اساسى پیشرفت در روزگار حضرت مهدى ارواحنا له الفداء با جهان کنونى در این است که در آن زمان، بشر در عین این که به بالاترین رشد علمى و صنعتى مى رسد، به همان اندازه به تعالى اخلاق و کمال انسانى نزدیک مى گردد .
دانش و علمى که امام عصر ارواحنا له الفداء بر روى مردم مى گشاید، قابل سنجش با پیشرفتى ائمه بشر از نظر علمى داشته است، نیست و مردم نیز استقبال بیشترى به فراگیرى دانش نشان خواهند داد تا جایى که حتى زنان جوان که هنوز سنى از آنان نگذشته است آن چنان به کتاب خدا و مبانى مذهب آشنا مى شوند که به آسانى، حکم خدا را از قرآن کریم استخراج مى کنند [1]
روایاتى که درباره پیشرفت صنعت در عصر ظهور آمده است، نمایانگر دگرگونى شگرفى در این زمینه است مانند روایاتى که مى گوید: شخصى در مشرق برادرش را در مغرب مى بیند [2] حضرت را به هنگام سخنرانى، همه جهانیان مى بینند [3] یاران حضرت از فاصله دور با هم سخن مى گویند و سخن یکدیگر را مى شنوند [4] چوب تعلیمى و بند کفش با انسان سخن مى گویند [5]
اشیاى درون خانه و دیوارهاى خانه به انسان گزارش مى دهند [6] براى مسافرت، در یک چشم به هم زدن به مقصد خود مى رسند [7] و نمونه هاى بسیارى که هر چند برخى از آن ها شاید اشاره به اعجاز داشته باشد، ولى با توجه به همه روایات، آن دگرگونى را مى توان دریافت.
حکومت آن حضرت باعث رشد و تکامل خردها واخلاق است. در نظام الهى مهدى ارواحنا له الفداء، بشریت به نهایت بلوغ خود مى رسد و اخلاق، اندیشه، آرزو و... رنگ کمال به خود مى گیرد. امام صادق علیه السلام فرمود: علم و دانش، بیست و هفت حرف است و همه آن چه پیامبران آورده اند، تنها دو حرف آن است و مردم تاکنون جز با آن دو حرف، آشنایى ندارند و هنگامى که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون آورده، آن را میان مردم نشر و گسترش مى دهد. [8] از این روایت استفاده مى شود که بشر هر چه از نظر علم و دانش پیشرفت کند، در روزگار حضرت مهدى ارواحنا له الفداء به یک باره، بیش از دوازده برابر رشد و گسترش مى یابد. [9]
شیعیان در عصر ظهور حضرت مهدى ارواحنا له الفداء در طلیعه یاران او هستند و در عصر ظهور به اوج اقتدار و شکوه خواهند رسید. امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان ما در حکومت قائم ارواحنا له الفداء سروران و زمامداران زمین، و فرمانروایان آن هستند و به هرکدام، قدرت و نیروى چهل قهرمان داده مى شود. [10]
و نیز فرمود: خداوند خوف و ترس را از قلب شیعیان ما برکنده و آن را در قلب دشمنان ما جاى مى دهد . از این رو هرکدام از آنان برنده تر از نیزه و پرشهامت تر از شیرند. دشمنان را با سرنیزه خویش زخمِ کارى مى زنند و به وسیله شمشیر از پاى درمى آورند و پایمال مى سازند. [11]
در روایات است: هنگامى که قائم ارواحنا له الفداء قیام کند، خداوند در دستگاه شنوایى و بینایى شیعیان ما، گستردگى و کشش ویژه اى مى بخشد تا میان آنان و مهدى ما، واسطه و نامه رسان یا فاصله اى نباشد. [12]
یا این که فرموده اند: مؤمن در عصر قائم ارواحنا له الفداء در حالى که در مشرق است، برادر خویش را که در مغرب است مى بیند و همان گونه که در مغرب است، برادر مؤمن خویش را در مشرق مى بیند. [13]
امام باقر علیه السلام فرمود: مردم، مالیات اموال و امکانات خویش را خود به دلخواه و افتخار به سوى دولت مهدى مى برند و خداوند بر شیعیان، چنان وسعت و برکت و رفاه و امکاناتى ارزانى مى دارد که اگر حقیقت سعادت و نیکبختى را نمى فهمیدند و به ارزش هاى اخلاقى آراسته نبودند، مست امکانات مى شدند و به طغیان و تجاوز سر بر مى داشتند، اما آنان به دلیل رشد فکرى و تکامل عقلى، خداى را سپاس مى گذارند و به وظایف خویش در نهایت جدیت عمل مى کنند. [14] این روایت نشانگر اوج رشد فکرى و تکامل عقلى شیعیان در عصر ظهور است.
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html
[1] بحار الانوار ج 52 ص 352.
[2] همان ص 1 39.
[3] کافى ج 8ص 240 بحار الانوار ج 2 5 ص 336.
[4] همان.
[5] مسند احمد، ج 3، ص 89 فردوس الاخبار ج 5 ص 98.
[6] بحار الانوار ج 52، ص 365 غیبة نعمانى ص 319.
[7] احقاق الحق ج 3 1 ص 1 35 فردوس الا خبار ج 2 ص 449.
[8] بحارالانوار ج 52، ص 326 خرائج ج2 ص 1 84.
[9] چشم اندازى به حکومت مهدى ارواحنا له الفداء نجم الدین طبسى، ص 178.
[10] بحارالانوار ج52 ص372 معجم احادیث الامام المهدى ارواحنا له الفداء ج4 ص 6.
[11] بحارالانوار ج52 ص332 اختصاص مفید ص 8.
[12] کافى ج8 ص 240.
[13] بحارالانوار ج 52ص1 39 معجم احادیث الامام المهدى ارواحنا له الفداء ج 4 ص 56.
[14] بحارالانوار ج52ص 345.
از
دیرباز جامعه ی روانشناسی در ایران با این سئوال مواجه بوده است که
روانشناسی بنویسیم یا روان شناسی؟ برخی از صاحب نظران و موسسه های متخصص در
نگارش فارسی مطرح می کنند که همانند "زیست شناسی" که از دو کلمه زیست و
شناسی تشکیل شده است و نمی توان آن را در یک کلمه ادغام نمود، لازم است
روانشناسی نیز به صورت روان شناسی / روان شناسی نوشته شود. از طرفدارانِ
جدانویسی این ادله نیز شنیده می شود که نگارش به صورت "روانشناسی" ممکن است
موجب شود این کلمه "روا" "نَشناسی" خوانده شود. در طرفِ دیگر، صاحب نظرانی
مطرح می کنند که "روان شناسی" اسم با مسمایی برای این رشته نیست. به
عبارتی دیگر رشته ی روانشناسی، رشته ای نیست که در آن "روان" مورد مطالعه
قرار گیرد و به همین خاطر اگر بتوان زیست شناسی را جدا نوشت این امر در
خصوص روانشناسی صادق نخواهد بود. نگاه دوم باعث شد که در بسیاری از کتاب ها
و مجله ها و سازمان ها، سبک نگارش "روانشناسی" مقبول افتاد که از آن جمله
می توان به آرم انجمن های علمی نظیر انجمن روانشناسی ایران، انجمن ایرانی
روانشناسی، انجمن روانشناسی بالینی ایران، و انجمن روانشناسی اجتماعی
ایران؛ لوگوی مجله های روانشناختی نظیر روانشناسی معاصر، روانشناسی؛ آرم
دانشکده هایی نظیر دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران؛ و واژه
نامه هایی نظیر واژه نامه ی روانشناسیِ زنده یاد دکتر محمدنقی براهنی اشاره
کرد.
به نظر می رسد تا این اواخر سنگینی رای در میان صاحب نظران به نفع سرهم
نوشتن، یعنی نگارش به سبک"روانشناسی" بوده است، اما ورود فرهنگستانِ زبان و
ادب فارسی به امر واژه گزینی در رشته های مختلف از جمله روانشناسی و نگاه
فرهنگستان مبنی بر جدانویسی البته با نیم فاصله، یعنی نوشتن به صورتِ "روان
شناسی" موضعی را ایجاد کرده است که هرچند ممکن است به نفع جدانویسان
ارزیابی شود، در عین حال شاید بتوان آن را موضعی میانه تلقی نمود؛ چرا که
در جدانویسی با نیم¬فاصله در واقع با یک واژه مواجه هستیم.
اما ضرورت پرداختن به این بحث چیست؟ زمانی در عرصه ی روانشناسی کشور،
مجله ها و کتاب های چاپ شده آنقدر محدود بود که شاید اختلاف نظر در سبک
نگارش مشکل عمده¬ای ایجاد نمی کرد. اینک فرهنگ مکتوب در حوزه ی روانشناسی
کشور با سرعت تمام حجیم می شود. آخرین سندِ جمعی منتشر شده، یعنی "مجموعه
مقالات سومین کنگره انجمن روانشناسی ایران" که قریب 360 مقاله را در 864
صفحه با قلم 5/8 در خود جای داده است، یکی از شواهد این مدعاست. در چنین
شرایطی وجود اختلاف نظر و یا سلیقه باعث می شود وقت قابل توجهی از
ویرایشگران صرف توجه سبک نگارش شود. به نظر می رسد وقت آن رسیده است که
انجمن روانشناسی ایران به عنوان وسیع ترین تشکل عملی کشور در حوزه ی
روانشناسی به تنهایی و یا با هماهنگی دیگر انجمن های علمی کشور، در این
خصوص موضع رسمی و مشخصی را اتخاذ نماید.
لازم است به دانشجویان عزیز یادآوری شود که اگر روزی انجمن روانشناسی ایران
بخواهد موضع رسمی خود را اعلام نماید به نظر می رسد انتخاب میان دو سبک
نگارش "روانشناسی" یا "روان شناسی" خواهد بود و می توان به جرات گفت نوشتن
"روان شناسی" یعنی وجود یک فاصله بین "روان" و "شناسی" نادرست است و به نظر
می رسد "روان شناسی" توسط کسانی نوشته می شود که به جدانویسی معتقدند ولی
به نیم فاصله یا نحوه ی تایپ آن آگاهی ندارند و یا اینکه در این خصوص دقت
لازم را مبذول نمی کنند. یادآوری دیگر اینکه خواه "روانشناسی" انتخاب شود
خواه "روان شناسی"، لازم است در کل متن تعهد به این انتخاب حفظ شود.
منبع : پانزدهمین خبرنامه الکترونیکی انجمن روانشناسی ایران
poursharifih@gmail.com
دکتر حمید پورشریفی، متخصص در روانشناسی سلامت، فروردین 1390
مطمئنا بشر به خاطر اجتماعى بودنش ، در جامعهاى زندگى مىکند که همه افراد
آن ، از یک سطح اجتماعى برابرى ، برخوردار نیستند . تفاوت سطح زندگىها یک
واقعیت اجتماعى است . این واقعیت ، پدیده مقایسه اجتماعى را به وجود
مىآورد . مقایسه اجتماعى یعنى سنجش موقعیت خود ، با وضعیت دیگران.افراد
معمولا در مقایسه خود از دو نوع مقایسه استفاده می نمایند
1- مقایسه صعودى: این مقایسه زمانی است که هدف مقایسه ،
در سطح بالاترى باشد. یعنى سنجش وضعیت خود با کسانى که در موقعیت برترى
قرار دارند. اگر از مقایسه صعودى در امور مادى استفاده شود ، سطح رضایت از
زندگى کاهش مىیابد که مىتوان آن را مقایسه کاهنده نامید.
2- مقایسه نزولى : این مقایسه زمانی است که هدف مقایسه ،
در سطح پایینترى باشد. یعنى سنجش وضعیت خود با کسانى که در موقعیت
پایینترى قرار دارند. اگر از مقایسه نزولى استفاده شود ، سطح رضایت از
زندگى افزایش مىیابد که مقایسه افزاینده نامیده مىشود.
با توجه به تعریف بالا زمانی که انسان خود را با افرادی که بالاتر از او
قرار دارند مقایسه می کند، نا امیدی در او شکل می گیرد و احساس حقارت در
برابر دیگران می کند و زمانی که انسان خود را با افراد پائین تر از خود
مقایسه می کند، احساس رضایت به او دست می دهد؛ بنابراین انسان با توجه و
شرایط روانی خود باید از یکی از این دو روش استفاده کند. زمانی که در خود
احساس غرور می کنید، خودتان را با افراد بالاتر از خود مقایسه کنید و زمانی
که در شما احساس ناامیدی شکل گرفت خودتان را با افراد پائین تر از خودتان
مقایسه کنید.
هر کدام از این دو روش کارکرد خود را دارد؛ لذا باید کاربرد هر مقایسه را
به درستى شناخت و آن را در جاى خود به کار برد و از استفاده نابه جاى آن ،
خوددارى کرد ، تا سطح رضایت از زندگى افزایش یابد و زندگى ، قرین موفقیت
گردد و بشر از زندگى خود لذّت ببرد.
کارکرد روانى مقایسه صعودى
1- بی توجه بودن به داشته ها: اگر انسان به داشتههاى خود توجّه
کند و از آنها لذّت ببرد ، راحتتر مىتواند نداشتهها را تحمّل کند . اما
اگر کسى داشتههاى خود را نبیند ، زندگى را یکسره محرومیت مىداند
2- بزرگنمایى داشتههاى دیگران. کسى که قد متوسّط دارد، در کنار کسى که
کوتاه قد است، بلند قد ارزیابى مىشود. مقایسه صعودى در مال و ثروت نیز
موجب مىشود که زندگى فرد، بیش از آنچه هست ارزیابى گردد
کارکرد روانی مقایسه نزولی
مقایسه نزولی، توهم زا نیست؛ بلکه نقاط مثبت و امیدوار کننده زندگی را که
زیر سایه سیاه مقایسه صعودی از دیده ها پنهان شده است، آشکار می کند.مقایسه
نزولی، از آن دست آموزه هایی نیست که می گوید: «به خود تلقین کن که وضع
خوبی داری و از بهترین زندگی ها برخورداری و در بهترین مکان ها ساکن هستی و
بهترین شغل و همسر را داری و..».اینها توهم خوشی است .آموزه دین، نه
مقایسه صعودی ناامید کننده را می پذیرد و نه تلقین های توهم زا را. آموزه
دین، مبتنی بر درک واقعیت ها و شناخت نقاط مثبت موجود است، نه توهم وجود
آنها. پرورش یافته دین، نه با ناامیدی زندگی می کند و نه با تخیل و توهم؛
بلکه با واقعیت ها زندگی می کند و به آنچه دارد می اندیشد.
هنر مقایسه نزولی، این است که نقاط مثبت و امیدوار کننده زندگی را آشکار می
سازد و در برابر دید فرد قرار می دهد. این، کار کرد روانی مقایسه نزولی
است. پیامبر خدا(ص) در این باره می فرماید: به کسی که پایین تر از شماست،
بنگرید و به آن که بالاتر از شماست، نگاه نکنید؛ که این کار، برای آن که
نعمت های خدا را ناچیز نشمرید، بهتر است (صحیح مسلم، ج8، ص213454 (
انسان متعادل، با کمال شهامت می پذیرد که ممکن است دیگران چیزهایی داشته
باشند که او ندارد؛ ولی در عین حال، او چیزهای بسیاری نیز دارد که دیگران
ندارند و انسان می تواند به آنها دل خوش کند و امیدوارانه زندگی کند.
نادیده گرفتن داشته ها و ناچیز شمردن آنها هنر نیست؛ هنر، آن است که انسان
حتی با کوچک ترین امکانات، از روحیه ای قوی و با نشاط برخوردار باشد.
نکات عملی
1. درک اینکه یکى از واقعیتهاى زندگى ، تفاوت است . هرکسى در مسیرى که
قرار دارد ، از چیزهایى بهرهمند مىگردد و از چیزهاى دیگرى محروم . مثلاً
یک معلّم ، چیزهاى بسیارى مىداند ؛ ولى ممکن است از مکانیکى، کشاورزى،
نقاشى، کفاشى و ... بىخبر باشد . این ، هرگز عیب نیست . این تفاوتها وجود
دارند و باید با کمال شهامت، آنها را پذیرفت شاید شما در برخی جنبه ها
بالاتر از افراد دیگر باشید اما در هر صورت ابعادی از زندگی وجود دارد که
شما از دیگران پائین تر هستید، پس برای حفظ تعادل روانی لازم است هم به
داشته های خود توجه کنید و هم به نداشته ها.
2- خود را هر چه بیشتر بشناسید.سعی کنید آگاهى و شناخت از استعدادها،
توانمندىهاى فکرى و عملى خویش و ارزشهاى اخلاقى و انسانى موجود در خود
پیدا نمایید. شما نیاز به کسب و شناسایی نقاط مثبت خود دارید، به یاد داشته
باشید این داشته ها هدیه ای از جانب خدا برای پیمودن مسیر بندگی است پس به
هیچ عنوان بر این داشته ها مغرور نشوید.
3-نقص های خود را بهتر بشناسید و زمانی که این نقص موجب احساس حقارت شما می
شود با خود بگوئید تمام انسان ها دارای نقص هستند و تنها خداست که بی نقص
است.
4- بعد از این مراحل لازم است نقص و نقاط قوت خود را در کنار یکدیگر ببینید
تا دچار احساس حقارت و غرور نشوید. در ضمن موفقیت ها و شکستهای خود را در
کنار هم ببینید.
5-خود را با دیگران مقایسه نکنید هیچ گاه خود یا موفقیتها و شکستهاى خود را
با دیگران مقایسه نکنید چون هر فردى داراى شرایط و موقعیتهاى خاص و
امکانات، توامندیهاو نقاط ضعف و قوت ویژهاى مىباشد همواره با خودتان
رقابت کنید.
6- از انتقاد زیاد نسبت به خود بپرهیزید و بىجهت خود را سرزنش نکنید،
البته زمانی که احساس غرور کردید نقاط ضعف خود را یاد آور شوید.
7- در تمام این مراحل به خدا توکل کنید و به یاد او باشید زیرا با یاد خدا و
توکل به خدا انسان چون قطرهاى که به اقیانوس بیکران متصل شود خود را هم
اقیانوس و بزرگ مىبیند، علاوه بر این زمانی که انسان خود را در برابر خدا
می بیند به ضعف خود بیشتر پی می برد.
نویسنده:محمد صادق آقاجانی