اگر شما هم یکی از میلیون ها نفری
هستید که با خجالت و کمبود اعتماد به نفس روبرو هستند، تایید می کنید که
این ویژگی رفتاری بر سطوح مختلف زندگی شما تاثیر می گذارد، به خصوص هنگامی
که با دیگران تعامل برقرار می کنید.متاسفانه افراد خجالتی بسیاری
از موقعیت های خوب زندگی خود را صرفا به دلیل آنکه خجالتی هستند از دست می
دهند. ممکن است یک فرصت شغلی یا فرصت آشنایی با افراد جذاب را از دست بدهند
یا نتوانند در مقابل دیگران از خود دفاع کنند.
اگر دوست دارید بر خجالتتان چیره شوید ، گام های زیر را دنبال کنید:
تماس چشمی برقرار کنید و لبخند بزنید.
مستقیما
به چشم های طرف مقابل نگاه کنید و لبخند بزنید. چنین کاری از نظر بسیاری
از افراد آسان و پیش پا افتاده است ولی برای خجالتی ها می تواند مثل یک
کابوس باشد. بنابراین از امروز تمرین را شروع کنید، در روز حداقل به چشم
های 3 نفر نگاه کنید، لبخند بزنید و بگویید "سلام".
زبان بدنتان را تغییر دهید.
اکثر خجالتی ها سرشان را پایین می اندازند، به زمین نگاه می کنند، قوز می کنند و دست هایشان را در جیب قرار می دهند.
سعی
کنید زبان بدنتان را تغییر دهید. تماس چشمی برقرار کنید، هنگام راه رفتن
به بالا نگاه کنید، به روشنی و با قاطعیت صحبت کنید، وقتی صحبت می کنید دست
هایتان را حرکت دهید، وقتی با شما حرف می زنند سر تکان دهید و صاف
بایستید. این کار به تمرین نیاز دارد بنابراین کار خود را با کسانی شروع
کنید که آنها را می شناسید و با آنها احساس راحتی می کنید.
تظاهر کنید که خجالتی نیستید.
بعضی
اوقات لازم است تظاهر کنید که احساس راحتی می کنید تا اینکه آهسته آهسته
اعتماد به نفس خود را به دست آورید. اما این کار چگونه ممکن است؟ بهترین
راه این است که به رستوران یا فروشگاهی بروید که با آن آشنا نیستید. چون
افرادی که در آنجا هستند شما را نمی شناسند، می توانید هر طوری که دوست
دارید رفتار کنید.
قبل از اینکه از خانه خارج شوید، از خودتان
بپرسید که شخصیت جدید شما چگونه رفتار خواهد کرد. آسان ترین راه چیست؟ وقتی
به سوپرمارکت می روید برای چند لحظه با فروشنده ارتباط برقرار کنید، یک
مکالمه کوتاه داشته باشید و حتی با او شوخی کنید.
بهترین ظاهر را داشته باشید.
افراد
خجالتی اغلب به گونه ای لباس می پوشند که توجه دیگران را جلب نکنند، مثلا
موهایشان را روی صورتشان می ریزند، یا کلاه نقابدار می گذارند و آن را روی
چشم هایشان می کشند. یعنی به گونه ای سعی می کنند خودشان را پنهان کنند.
اما
اگر اعتماد به نفس کافی داشتید، چگونه لباس می پوشیدید؟ لزومی ندارد لباس
های گران قیمت تهیه کنید. کافی است ظاهری آراسته داشته باشید و مطمئن باشید
ظاهر آراسته اعتماد به نفس فرد را تقویت می کند. موهایتان را تمیز و مرتب
نگه دارید، لباس های نو و شیک بپوشید و از عطرهای خوشبو استفاده کنید.
قبل از اینکه از خانه خارج شوید، همه تلاش خود را بکنید تا خوب به نظر برسید و خودتان را دوست داشته باشید.
خوش بینی را تمرین کنید.
بسیاری
از خجالتی ها نسبت به زندگی و سایر افراد نگاهی بدبینانه دارند. ممکن است
کارتان را دوست داشته باشید ولی از برقراری ارتباط با دیگران خوشان نیاید.
ممکن است نسبت به کسانی که از شما خوشحال تر یا موفق ترند دید بدی داشته
باشید. مطمئنا آن ابر خاکستری بدبینی که با خود به هرکجا می برید، به عزت
نفستان صدمه خواهد زد.میگنا دات آی آر.پس دیدگاه ها و تفکرات منفی را کنار
بگذارید و خوش بین باشید. به زودی در می یابید که وقتی نسبت به دیگران و
دنیای اطرافتان دید مثبت تری داشته باشید، اعتماد به نفستان بیشتر خواهد
شد.
از دیگران یاد بگیرید.
وقتی با کسی
روبرو می شوید که برون گرا، اجتماعی و خوش سر و زبان است، به طرز رفتار،
گفتار و حرکات بدنش توجه کنید. چهره او هنگام صحبت کردن چه حالاتی دارد؟
چگونه عقاید و تفکراتش را منتقل می کند؟ سعی کنید بعضی از این نکات را در
زندگی خود پیاده کنید. لازم نیست کسی را الگوی خود قرار دهید یا از او
تقلید کنید، ولی توجه به رفتار دیگران به شما کمک خواهد کرد تا روش خاص خود
را پیدا کنید.
آنچه در بالا گفته شد به شما کمک می کند تا بر
خجالت خود غلبه کنید و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. فراموش نکنید که
قرار نیست معجزه اتفاق بیفتد و همه چیز یک شبه درست شود، ولی اگر از اراده
کافی برخوردار باشید و نکات بالا را هر روز اجرا کنید، کم کم خواهید دید که
خجالتتان ناپدید شده است.
قبل از خواب، ذهن خود را از تمامی افکار پاک کنید، و بر موضوعاتی تمرکز کنید که به خالی ماندن ذهن شما از افکار کمک می کنند. اگر فکری خواست وارد ذهن شما شود، مانع ورودش شوید و فقط استراحت کنید.
داشتن تخیلی فعال و خلاق، نعمتی بزرگ و فوق العاده است. با این حال، گاهی اوقات هنگامی که می خواهیم بخوابیم، این قوه خلاق اصلا خوشایند نمی باشد. در واقع، می تواند آزار دهنده نیز باشد. اماجای هیچ نگرانی نیست، زیرا روش هایی برای حل این مشکل وجود دارد.
در واقع بیداری شما می تواند دلایل متعددی داشته باشد، مثلا در برخی موارد، شما ممکن است بیدار بمانید، چون در رابطه با مشکلی شخصی فکر می کنید و بابت آن نگرانید، مانند مشکلات ایجاد شده در محل کار، یا جر و بحث با دوستی صمیمی.
این مقاله به شما کمک می کند تا با وجود مشغله های ذهنی فراوان، باز هم خوابی آرام داشته باشید.
1- سنتی ترین روش برای کنار آمدن با ذهنی پر مشغله در نیمه شب، شمردن است. برای انجام این روش، گوسفندها انتخابی مناسب به شمار می آیند، اما شما می توانید هر چیزی را که دوست دارید انتخاب کنید. منطقی که پشت این رویکرد قرار دارد، می گوید که خسته کردن ذهن، سبب به خواب رفتن می شود. بنابراین، برای رسیدن به این هدف، چیزهای خسته کننده (مانند گوسفند) بهتر و مناسب تر می باشد.
2- روش دوم، تمرکز بر یک موضوع خاص می باشد، یک موضوع خسته کننده؛ و هدف از آن متوقف ساختن ذهن شما از سریع حرکت کردن می باشد. این روش، نیاز به تمرین بیشتری دارد، زیرا تخیل شما ممکن است این کار را دوست نداشته باشد.
بهتر است در مورد چیزی فکر کنید که تا حد امکان از سر شما دور باشد، مانند انگشت کوچک پای چپ خود. سعی کنید انگشت پای خود را احساس کنید و تنها درباره ی این انگشت فکر کنید. اگر فکرتان منحرف شد، باز هم به انگشت پا بر گردید.
ذهن خود را از افکاری که شما را بیدار نگه می دارند، پاک کنید. یک کیسه ی زباله را تصور کنید. افکاری که بر ذهن شما غالب هستند و اجازه نمی دهند تا به خواب بروید را از ذهن خود پاک کرده و در این کیسه زباله قرار دهید
3- می توانید موضوع دیگری را نیز تصور کنید و آن دوچرخه سواری کردن است. مسیری خاص در محله ی خود را که به طور معمول در آن راه رفته، رانندگی کرده، یا دوچرخه سواری می کنید، تصور کنید (برای مثال، از خانه ی خود به محل کارتان یا مرکز شهر). تصور کنید که در امتداد این جاده در حال دوچرخه سواری هستید، و این کار رو واقعا و با تمام جزئیاتش تصور کنید.
در حالی که دوچرخه سواری می کنید، نگاهی به اطراف خود کنید، به خانه ها، مغازه ها، درخت ها، و تمام چیزهایی که در مسیرتان با آنها رو به رو می شوید. انجام این کار بسیار خسته کننده می باشد و به احتمال زیاد شما بیش از صد متر را نتوانید تصور کنید (زیرا شما به خواب خواهید رفت).
با کمی تمرین، می توانید بیش از صد متر را نیز در خیال خود تصور کنید.
4- روش خوب دیگری نیز وجود دارد: تصور کنید که یک میلیارد تومان برنده شده اید؛ آن را در خیال خود مصرف کنید. محاسبه کنید که قیمت یک اتومبیل شیک، یک خانه ی رویایی، کارهای خیریه و غیره، چقدر خواهد بود. تصور جالبی است، این طور فکر نمی کنید؟!
5- همچنین، می توانید تلاش کنید تا ذهن خود را قبل از خوابیدن آرام نمایید. انجام جدول کلمات متقاطع، یا کمی خواندن (کتاب یا روزنامه)، ممکن است ذهن شما را آرام کرده و به راحتی به خواب روید.
توجه: برای برخی افراد، این کار نتیجه ی بالعکس دارد. ممکن است سبب شود تا آنها بیشتر بیدار بمانند، بخصوص اگر در حال خواندن کتابی هیجان انگیز باشند. یکی از بهترین انتخاب ها برای خواندن قبل از خواب، خواندن کتاب هایی هیجان انگیز است که قبلاً آنها را خوانده اید و از پایان ماجراها اطلاع دارید. بهتر است بدانید که خواندن چه کتاب هایی شما را بیدار نگه می دارد و کدام به خواب می برد.
6- به جای آنکه بر ذهن خود تمرکز کنید، ممکن است دوست داشته باشید که بر بدن خود تمرکز نمایید. پیش از خوابیدن کمی نرمش کنید (برای مثال، کمی راه بروید) تا بدنتان برای خوابیدن آماده شود. البته، انجام این کارها، بر روی برخی افراد اثر معکوس دارد.
7- قبل از خوابیدن کمی یوگا انجام دهید. یوگا ذهن شما را آرام می کند و برخی از انواع آن به شما یاد می دهد تا ذهن خود را به طور کامل از افکار مزاحم پاک کنید.
8- تلاش کنید، داستانی با جزئیات کامل در ذهن خود بسازید؛ داستانی که شما را جلب خود می کند. مطمئن باشید قبل از به پایان رسیدن داستان، به خواب خواهید رفت.
9- بر هر دم و بازدم خود تمرکز کنید. آرام تر نفس بکشید و از نفس کشیدن خود لذت ببرید. بر این موضوع تمرکز کنید که نفس کشیدن، چه کار لذت بخشی است و چقدر خوب است که می توانید نفس بکشید.
هنگامی که آرام تر نفس می کشید، ضربان قلب شما نیز آرام تر می شود و در نتیجه ذهن و بدن شما نیز آرام خواهد شد.
قبل از خواب موادغذایی شور مصرف نکنید، زیرا نمک شما را تشنه کرده و مانع از به خواب رفتن شما می شود
10- ذهن خود را از تمامی افکار پاک کنید، و بر موضوعاتی تمرکز کنید که به
خالی ماندن ذهن شما از افکار کمک می کنند. اگر فکری خواست وارد ذهن شما شود، مانع
ورودش شوید و فقط استراحت کنید.
11- ذهن خود را از افکاری که شما را بیدار نگه می دارند، پاک کنید. یک کیسه ی زباله را تصور کنید. افکاری که بر ذهن شما غالب هستند و اجازه نمی دهند تا به خواب بروید را از ذهن خود پاک کرده و در این کیسه زباله قرار دهید.
حال که این فکر از ذهن شما خارج شده است، فکر دیگری شما را به خود مشغول می کند. این فکر را نیز در کیسه زباله قرار دهید. این کار را ادامه دهید تا زمانی که فکری در ذهن تان باقی نماند. حال سر کیسه را گره زده و آن را تا جایی که می توانید از ذهن خود دور نگه دارید. حال زمان خوابیدن است.
12- میان وعده ای کوچک خورده و یک لیوان شیر گرم بنوشید. گرسنه نبودن به شما کمک می کند تا درباره گرسنگی فکر نکنید. این به معنای پُرخوری نیست. می توانید یک عدد موز یا کمی نان گرم بخورید، اما موادغذایی شور مصرف نکنید، زیرا نمک شما را تشنه کرده و مانع از به خواب رفتن شما می شود.
13- یک بطری آب در کنار رختخواب خود بگذارید و هر زمان که احساس تشنگی کردید، جرعه ای از آن بنوشید.
14- بر روی فعالیت های مورد علاقه ی خود تمرکز کنید (برای مثال فوتبال یا غیره). خود را در درون بازی قرار دهید.
15- برخی افراد توانایی عجیب، اما شگفت انگیزی در استفاده از "رویاهای پشتیبان" دارند. اما رویاهای پشتیبان چیست؟ رویایی است که بارها و بارها آزمایش شده است و ثابت شده که چون یک لالایی آرام، افراد را به خواب می برد. برای مثال، یکی از عیب های خود را تصور کنید و تلاش نمایید تا به نحوی آن را تغییر داده و به سمت درستی هدایت کنید. نترسید؛ این تجربه شگفت انگیز خواهد بود.
16- تصور کنید که می توانید هر چیزی را در رابطه با خود تغییر دهید (چشم ها، مو، قدرت افسانه ای و غیره). تصور کنید اگر بتوانید کاری را انجام دهید، آن کار را انجام می دهید.
17- به آرامی خود را بی حس کنید. از انگشت کوچک پای راست خود شروع کنید تا به موهای سر برسید. این کار به احتمال زیاد شما را به خواب خواهد برد. اگر خوابتان نبرد، بار دیگر این کار را شروع کنید، اما این بار آهسته تر. اگر دچار خارش شدید، سعی کنید از آن چشم پوشی نمایید، یا اینکه این کار را بار دیگر انجام دهید.
فراموش
کردن گذشته میتواند کنار آمدن با مرگ، طلاق یا برهم خوردن رابطهها را
شامل شود. توصیههایی که برایتان آوردهایم کمکتان میکند با گذشته
خداحافظی کنید و به سمت آینده پیش روید.
بطور کلی برای هر انسانی فراموش کردن
روزها و گذشتههای تلخ زندگی و کنار آمدن با فقدانهای مختلف، مانند؛ مرگ
عزیزان، قطع ارتباط با یک دوستو... کار بسیار سختی محسوب میشود و
بیتردید نمیتوان گفت که این کار، یک کار ساده است، اما با این وجود
راههایی عملی، برای فراموش کردن چنین گذشتههای تلخی وجود دارد.
توجه داشته باشید که قبل از اینکه
بخواهید مثلا از یک رابطه خداحافظی کنید، یا گذشتهای را به فراموشی
بسپارید، لازم است که با آنها کاملا روبرو شده و اگر اشتباهی وجود دارد که
شما تاکنون با آن دست و پنجه نرم میکردید، از این پس باید مسئولیت
اعمالتان را بپذیرید.
فراموش کردن گذشته تلخ یعنی چه؟
فراموش کردن گذشته؛ یعنی اینکه قبول
کنید که برای تغییر گذشته کاری از دستتان برنمیآید. در مواجهه با شکست
خود شما هرچه از دستتان برمیآمده کردهاید. باید بدانید که تا جاییکه
میتوانستهاید خوب، مهربان و موثر بودهاید. اگر قرار بود به عقب برگردید
مطمئنا نمیتوانستید کاری بیش از آن انجام دهید. پس باید گذشته را فراموش
کنید. فراموش کردن گذشته؛ یعنی خود را برای اشتباهاتتان ببخشید. فکر کردن
دوباره به آنچه که میتوانستید یا باید انجام میدانید هیچ اثری ندارد. اگر
با اشتباهاتتان درگیر هستید یا شکست خوردهاید سعی کنید خودتان را ببخشید.
فراموش کردن گذشته؛ یعنی افکارتان را
بشناسید. اگر میبینید که مدام درگیر گذشته هستید، با ملایمت افکارتان را
به زمان حال برگردانید. سعی کنید این عادت را کنار بگذارید که مدام به
اشتباهات گذشتهتان فکر کنید. فراموش کردن گذشته؛ یعنی به ذات زمان اعتماد
کنید. زمان میگذرد و شما هم باید از گذشته بگذرید. زخمهایتان به مرور
التیام مییابند و فقط جای آن برجا میماند. فراموش کردن گذشته؛ یعنی
ارتباطات جدید ایجاد کنید. لازم نیست که حتما یک گروه دوست تازه پیدا کنید،
میتوانید یک دوستی جدید را با یکی از همکارانتان شروع کنید یا یکی از
همسایهها را برای شام به خانهتان دعوت کنید. اگر در مورد شکستهایتان با
کسی حرف بزنید راحتتر میتوانید با آنها کنار بیایید.
فراموش کردن گذشته؛ یعنی در مکالمات
خود به دنبال تعادل باشید. خیلی مهم است که دردها و ناراحتیهایتان را با
دیگران قسمت کنید اما به همان اندازه مهم است که به زندگی دیگران هم علاقه
نشان دهید. فراموش کردن گذشته؛ یعنی یک دنیای تازه را تجربه کنید. شروع به
تحصیل در یک رشته تازه کنید یا یک سرگرمی جدید پیدا کنید. برای فراموش کردن
گذشته باید به دنبال جهتهای تازه باشید. فراموش کردن گذشته؛ یعنی
زمانتان را در اختیار دیگران قرار دهید. فرصتهای بیشمار تازهای وجود
دارد که به شما کمک میکند با گذشتهتان خداحافظی کنید.
فراموش کردن گذشته—چه به معنای ترک یک
رابطه عادتی یا سوگواری از مرگ عزیزی باشد—یکی از سختترین کارهاست. حتی
بااینکه آن رابطه، رابطهای ناسالم بوده اما هنوز هم برای جدا شدن از آن
مشکل دارید.
آسان نیست، اما راههای عملی وجود دارد که کمکتان کند
گذشتهتان را فراموش کنید. اما قبل از اینکه با گذشته خداجافظی کنید، لازم
است با خاطرات و تجربیاتتان روبهرو شوید.
راهکارهایی برای فراموش کردن گذشته های تلخ از ذهن
با جرات میشود گفت در همه جای دنیا
کسی وجود ندارد که تا به حال اتفاق و خاطرهای بد را تجربه نکرده باشد. همه
ما تجربههای ناخوشایندی داشتهایم که در گوشهای از ذهن ما ثبت شده و هر
ازگاهی مرور آن برایمان عذاب آور است.عدهای آن را به سرنوشت نسبت میدهند
و عدهای همه اتفاقات را بازتاب رفتار خود انسانها میدانند اما چیزی که
مهم است نحوه نگرش و برخورد ما با خاطرههای تلخ است. یادآوری و تفکر در
مورد خاطرات ناگوار گاهی تا آنجا پیش میرود که انرژی و توانایی ادامه
زندگی را از انسان سلب میکند و اینجاست که بالاخره همه مان با این سوال
روبهرو میشویم که با این خاطرات تلخ چه باید کرد؟ اما ما راه رویارویی با
خاطرات ناخوشایندتان را برایتان میگوییم.
با خودت روراست باش
قبل
از هرچیز باید با خودتان شفاف باشید و در مورد این موضوع به نتیجهای روشن
برسید که فکر کردن در مورد گذشته و مرور تجربههای تلخ برایتان
آزاردهنده است و مثل یک سم کشنده در دراز مدت شما را از پا خواهد انداخت.
باید از این وضعیت خسته شوید، خسته از غصه خوردن و فکر کردن و مرور
تجربههای گذشته، خسته از احساس افسردگی و حسرت در مورد گذشته و بعد از این
خستگی سودمند و به موقع، باید همه توانت را برای مقابله با این حس یک جا
جمع کنی. تنها به این فکر کن که همین الان درست همین الان دیگر نمیخواهی
حسرت گذشته را بخوری و از داشتن حس افسردگی و ناراحتی به اندازه کافی خسته
شدهای.
یک راهکار عملی و موثر
یک
مکان دنج و راحتی را درنظر بگیرید و آنجا بنشینید. چشمهایتان را ببندید و
چند نفس عمیق بکشید. به تاریکی پشت پلکتان توجه کنید و سعی کنید فضای
تاریک را در مقیاسی بزرگتر تصور کنید آنقدر که سیاهی همه اطراف شما را
احاطه کند. حالا یک تلویزیون را تصور کنید که در مقابلتان قرار گرفته است و
حتیالامکان این تلویزیون را قدیمی در نظرتان تجسم کنید چون شما در حال
بازسازی اتفاقات گذشتهتان هستید. بعد از این کار حادثهای که باعث دلخوری
شما شده است را در صفحه تلویزیون خلق کنید و با دقت به آن نگاه کنید.
شخصیتهایی که هنگام بهوجود آمدن آن حادثه تلخ وجود داشتهاند را با
جزئیات تصویرسازی کنید. صداها، رنگها و حتی بویی که در آن لحظه حس
کردهاید را از قلم نیندازید. بعد از این کار نوبت شماست.
سعی کنید با دکمهای که روی بدنه تلویزیون است (یادتان باشد که تلویزیون شما از نوع قدیمی است و کنترل ندارد) صداها را کم و زیاد کنید. صداهایی که باعث رنجشتان شده را کم و آنهایی که حس خوبی به شما میدهد را زیاد کنید. migna.ir میتوانید رنگ صورت یا لباس شخصیتهایی که در این فیلم سینمایی خودساخته، باعث آزارتان شده است را کمرنگ تصویرسازی کنید. بهتدریج شخصیتها را حذف کنید و حتی میتوانید نوع جملات آنها را با سلیقه خود تغییر دهید. بعد از اینکه تصاویر کمرنگ و کمرنگتر شد دستتان را روی دکمه خاموش تلویزیون بگذارید و تمام صحنه مربوط به آن تجربه تلخ را برای همیشه محو کنید. انجام این تمرین را اگر برای چند بار انجام دهید، میتواند کمک زیادی به فراموشی اتفاق تلخ گذشته تان کند.
تغییر خاطرات آنطور که دوست دارید
وقتی
از یک خاطره تلخ صحبت میکنید و سعی دارید آن را با کسی به اشتراک بگذارید
تقریبا همه آدمها یک جواب مشترکی را به شما میدهند و آن این جمله است«
از خاطره بد بگذر و فراموشش کن» اما در دنیای واقعیت وقتی صحبت از عمل وسط
میآید اینکار کمی مشکل بهنظر میرسد. فراموش کردن اتفاق تلخ کار خیلی
سختی است اما حداقل میتوانید نوع احساسی که نسبت به آن تجربه بد را دارید
تغییر بدهید. وقتی خاطرهای تلخ را مرور میکنید قبل از هرچیز به این فکر
کن که این اتفاق میتواند جنبه مثبتی هم برای شما داشته باشد. بهدنبال آن
جنبه مثبت و خوب، تجربه ناخوشایند هم داشته باش تا حسی جدید را جایگزین حس
آزاردهنده سابقت کنی.
خودت را از قلم نینداز
هنگام
مرور و تصویرسازی یک حادثه تلخ، آیا خودت را در تصاویری که دوباره
بازسازی کردهای میبینی یا خیر؟ اگر خودت را در صحنه نمیبینی این نشان
میدهد که شما هنوز غرق در احساسات باقی مانده از خاطرات گذشتهات هستی.
اما وقتی در تصویرسازی تجربههای تلخ گذشتهات خودت را هم تجسم میکنی این
نشانه خوبی است چون شما بهعنوان یک تماشاچی به آن اتفاق نگاه میکنید و
خودتان را جدا کردهاید و آن صحنه تلخ را در زمان حال و جایی که هماکنون
هستی نگاه میکنی. یادت باشد گذشته تنها یک خاطره است و این ما هستیم که
آنها را زنده میکنیم. در این تصویرسازی و احیای دوباره زمان حال را از
دست نده.
شش قدم برای فراموش کردن گذشته
1. درمورد افکار و خاطراتتان بنویسید،
نقاشی بکشید و درموردشان حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به
خاطراتتان احترام بگذارید.
2. با دور ریختن احساسات و عواطف مربوط
به خاطرات دردناکتان ، آنها را فراموش کنید. خواهید دید که بعد از آن چقدر
احساس آرامش می کنید.
3. درصورت امکان به عقب برگردید و با کسانیکه
در آن خاطرات دخیل بوده اند حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید
به عقب برگردید.
4. احساسات واقعیتان را با کسی در میان بگذارید.
اگر صلاح است به آنها اعتراف کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید
احساساتتان را بروز دهید. اگر باید با اشتباهاتتان کنار بیایید، باید تقصیر
یا گناهتان را گردن بگیرید.
5. معذرت خواهی کرده و طلب بخشش کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید آسیب پذیر باشید.
6.
برای کنترل پرخوری ها، اعتیاد یا آسیب رساندن به خودتان به خاطر گذشته
دردناکتان کمک بگیرید. برای فراموش کردن گذشته باید غرور را کنار بگذارید.
فراموش کردن عزیزان، چه همسرتان باشد که از او طلاق گرفته اید، چه فرزندتان باشد که فوت کرده، چه خواهر یا برادرتان باشد که از شما دور شده یا هر کس دیگری، بسیار مشکل است. فراموش کردن گذشته نیاز به تلاش و انرژی بسیار دارد. مطمئن باشید که بعد از این گذشته دردناک نه تنها می توانید به زندگیتان ادامه دهید بلکه عاقل تر، آرام تر، و متمرکز تر خواهید بود.
باید بپذیرید که نمیتوانید برای
تغییر گذشته کاری کنید. هر چه در توان داشتهاید را انجام دادهاید. وقتی
با شکست مواجه میشوید، بدانید که تا جاییکه میتوانستهاید خوب، مهربان و
موثر بودهاید. اگر میبایست به عقب برگردید، کار متفاوتتری نمیتوانستید
انجام دهید زیرا هر چه در توانتان بوده را همان موقع انجام دادهاید و همه
چیز تمام شده است. گذشته را فراموش کنید.
خودتان را بخاطر اشتباهاتتان
ببخشید. فکر کردن به کارهایی که میتوانستید یا باید انجام میدادید،
بیتاثیر و ناسالم است. اگر میخواهید با اشتباهات یا شکستهایتان کنار
بیایید، باید بتوانید خود را ببخشید.
مراقب افکارتان باشید. وقتی میبینید که مشغول فکر کردن به گذشته هستید، به آرامی افکارتان را به زمان حال برگردانید.
به
ذات و طبیعت زمان اعتماد کنید. مطمئن باشید به مرور زمان التیام یافته و
پیش میروید. زخمهایتان به تدریج رویه بسته و خیلی زود فقط جای آن باقی
میماند—البته به شرطی که بتوانید گذشته را رها کنید.
با افراد جدید
وارد رابطه شوید. لازم نیست دایره دوستانتان را به کل عوض کنید؛ میتوانید
یک دوستی تازه با یکی از همکارانتان برقرار کنید یا همسایهتان را برای صرف
قهوه دعوت کنید. اگر درمورد اینکه مشغول کنار آمدن با شکستهایتان هستید
برای او حرف بزنید، خیلی بهتر خواهید توانست با گذشته دردناکتان خداحافظی
کنید.
در مکالماتتان به دنبال تعادل باشید. خیلی مهم است که درد و
ناراحتی خود را تقسیم کنید اما به همان اندازه هم مهم است که علاقهتان به
زندگی دیگران را نشان دهید. رها کردن گذشته یعنی رها کردن خودتان.
دنیایی
تازه را تجربه کنید. در یک رشته جدید ثبتنام کرده و برای آموزش بروید.
برای فراموش کردن گذشته، باید بتوانید از جهتهای تازهای به زندگی نگاه
کنید.
وقتی میخواهید شریک زندگی خود در گذشته را فراموش کنید، باید جدی
فکر کنید که آیا عاقلانه است با هم وقت بگذرانید یا باید به کلی او را
فراموش کنید. شاید هنوز دوستش داشته باشید و افکار و احساساتتان درمورد او
هنوز پیچیده باشد. ایجاد یک وقفه عاقلانهترین کاری است که میتوانید انجام
دهید—شاید بتوانید با این وقفه او را به کلی فراموش کنید.
فراموش کردن گذشته ظرف 24 روز
همه
ی ما در زندگی روابطی با افراد اطرافمان داریم که گاهی با شکست در این
روابط مواجه می شویم. چه دختر باشیم چه پسر با این مساله آشنایی داریم و
این درد را چشیده ایم. افرادی به زندگی ما سرک می کشند و آنچنان جا پای خود
را در خاطرات ما محکم می کنند که کنار آمدن با خاطرات آنها بسیار دشوار
است. اما تا کی؟
تا کی میخواهی به چنین زندگی ای که با
یاد او روز را شروع می کنی و با یاد او تمام می کنی را ادامه دهی؟ اکنون
که این مقاله را می خوانی وقتش رسیده که به این اوضاع سرو سامان دهی. بسمه
الله..
روزهای اول؛ مقابله با عادت
به اولین روز «خود ساختگی» خوش آمدید. میدانیم که درد زیادی روی دل شما سنگینی میکند
* روز اول:
میدانیم
که انگار به شما شوک بزرگی وارد شده است و حسی کودکی را دارید که خانه
رویایی با دست ساختهاش یکهو نابود و فنا شده است. طبیعی است که حس «خود
گم گشتگی» پیدا کرده باشید و به عبارتی دیگر اعتماد به نفس خود را از دست
دادهاید. نگران نباشید، این حس همیشگی نیست.
با کمی صبر و کمی هم تفکر دوباره خودتان خواهید شد. فقط کافی است که به آن کمی زمان بدهید.
* روز دوم:
در
این مواقع است که ارزش داشتن یک دوست خوب مشخص میشود. حداقل داشتن دو نفر
دوست همدل که پذیرای شنیدن حرفهای شما باشند لازم و ضروری است. هر گاه
دستان شما به طرف تلفن رفت که به همسر سابق زنگ بزنید، با دست دیگر محکم
جلوی آن را بگیرید. در عوض به دوستان خود زنگ زده و ترتیب یک قرار دوستانه
را بدهید. هیچ چیز مفیدتر از دو گوش شنوا برای شما در این شرایط بهتر نیست.
* روز سوم:
روز
سوم روز سرنوشت سازی است. از این جهت که شما قرار است تمام اثرات این دوست
یا همسر سابق را از زندگی خود پاک کنید. پاک کردن شامل پاک کردن شماره
تلفنش، پاک کردن آدرس منزلش، پاک کردن شماره تماس تمام دوستان دور و
نزدیکش، و در آخر پاک کردن هر گونه نشانهای از او در منزل و حتی اگر
مجبور به عوض کردن دکوراسیون منزل شوید، این کار را بکنید. تماس شما و هر
گونه موردی که باعث یادآوری او به شما شود باید از صفحه زندگیتان پاک شود.
در نتیجه این است دست آورد روز سوم «روح زدایی» شما:
تلفن ممنوع!
ناگهانی سر کار یا دم در منزلش رفتن ممنوع! به دوستانش تلفن زدن به منظور
خبر گرفتن از او ممنوع! اگر به هر دلیلی مجبور شدید که با او تماس بگیرید،
تماس باید کوتاه، مختصر، و سر راست باشد. میدانید خوبی ماجرا در چیست؟ این
کار نه تنها به شما در «پاکسازی» کمک میکند،باعث میشود کمی او به خاطر
عدم توجه شما «دیوانه» شود!
* روز چهارم:
امروز
روز دفترچه خاطرات است. صفحه اول، دفتر امروز قراراست پر شود. در نهایت
آرامش، لیست تمام عواملی که از نظر شما باعث بهم خوردن رابطه شما شده را
تهیه کنید. در نهایت آرامش و صد البته صداقت این لیست را تکمیل کنید. این
لیست فقط و فقط برای شما قرار است نوشته شود. و به هیچ کس دیگر هم نشان
نخواهد داده شد. پس از کوچکترین تا بزرگترین عامل جدایی را بر روی کاغذ
بیاورید. دوباره یاد آوری میکنیم این لیست برای شما و از طرف شما نوشته
میشود. پس از آن که کامل شد، یک بار دیگر آن را مرور کنید. یادتان باشد،
همه اینها در نهایت آرامش قرار است انجام شود.
* روز پنجم:
امروز
روز وقت صرف کردن با خانواده است. سعی کنید که از تک تک دقایق «با
خانواده» بودن استفاده کنید. آنها بهترین تکیه گاهی هستند که هر زنی دارد.
* روز ششم:
یک
تقویت روحیه برای خود بسازید. مثلا یک «پلی لیست» از ترانههایی تهیه کنید
که با شنیدن آنها حس خوبی به شما دست دهد. سعی کنید روزی چند بار به آن
گوش کنید.
* روز هفتم:
امروز
اولین باری است که باید تلقین «تمام شدن رابطه» به خود را شروع کنید. اگر
نمیتوانید ما به شما این را تلقین میکنیم: «رابطه شما تمام شده است». چه
برای عذر خواهی برگشته چه بر نگشته، لیاقت داشتن شما را به عنوان همسر و
همدم در کنار خود نداشته است.
یک هفته گذشت و نمردید!
بله واقعا راحت نیست، اما باید تمرین کرد و تن به سختی داد... پیروزی نزدیک است.
* روز هشتم:
امروز
روز آخر پاک کردن تمام اثرات او از زندگی شماست. اگر احیانا عکسی، نامه
ای، هدیه ای، یا هر چیزی دیگری از قلم افتاده بوده است، اکنون قرار است به
طور کلی حذف شوند. اگر جرات پاک کردن تمام عکس هایش را ندارید، آنها را در
یک فولدر جداگانه با نام «هرگز آن را نبین» قرار دهید. باور کنیدء هر گونه
کاری که منجر به یاد آوری دوباره او برای شما شود، به منزله یک سم مهلک
برای شما خواهد بود. پس از الان جواب این سوالات را میدانید: آیا دوست
دارید که از او خبر داشته باشید؟ «خیر»! آیا دوست دارید که او از شما خبر
داشته باشد؟ «صد البته خیر!»
* روز نهم:
پس
از پاک کردن کامل او از زندگی خود، حالا نوبت این است که بدانید چگونه با
او رفتار کنید. اگر مجبور شدید، یادتان باشد که شما دوست ندارید که با او
در تماس باشید و تماس شما فقط در صورت اجبار خواهد بود، مکالمه هایتان
کوتاه، مختصر، و سر راست خواهد بود. یادتان باشد که این که وقتی او را
دیدید پشت دوستانتان پنهان شوید و یا آن که وانمود کنید که او را ندیده اید
، این طرز تصور را به او میدهد که هنوز به او فکر میکنید. پس از الان
خود را آماده کنید که اگر با او برخورد کردید، شوکه نشوید. اگر شده حتی
میتوانید جلوی آینه هم تمرین کنید!
* روز دهم:
امروز
روز شماست. هر چه که فکر میکنید و یا میگویید باید از شما باشد. اگر
دارید راجع به دلایل شکست عاطفی فکر میکنید، راجع به این که او چه کرد،
فکر نکنید.
* روز یازدهم:
لیستی از اهداف جدید خود را به صورت مکتوب بنویسید. به خاطر داشته باشید که این مدت بهترین فرصت برای این است که خودتان را در یابید.
* روز دوازدهم:
اما
الان نوبت تغییر دکوراسیون است. اول نوبت منزل است. لازم نیست حتما تمام
مبلمان را عوض کنید. این تغییر میتواند به کوچکی عوض کردن یک تابلو یا
تغییر عکس قابهای بالای تلویزیون باشد.
* روز سیزدهم:
امروز
همان روز مرگ یک بار، شیون یک بار است. امروز اجازه دارید که سراغ آن
فولدر عکسها یا اس ام اسهایی بروید که پنهان کرده بودید. اجازه دارید که
ترانه مشترکتان را گوش دهید و زار زار گریه کنید. میتوانید در تمام روز
فقط «شکلات تراپی» داشته باشید و تا آن جا که میتوانید پشت سر او حرف
بزنید. از دوستانتان بخواهید به حرفهای شما فقط گوش بدهند. migna.ir با
صدای بلند این را تکرار کنید «من زمان احتیاج دارم که در غم از دست دادن
علاقه ام ناراحتی کنم. من میتوانم برای آخرین بار گریه کنم». و بعد از آن
دیگر پلی برای بازگشت به گذشته وجود نخواهد داشت. اعتماد به نفس باز می
گردد.
تبریک می گوییم، باید به خودتان پاداش بدهید.
* روز چهاردهم:
باورتان
میشود که 14 روز گذشته است؟ 14 روز از زمانی که شما «تصمیم کبری» خودتان
را گرفتید گذشته است و حتی اگر هم به ما نگویید ما مطمئن هستیم که نسبت به
14 روز گذشته تغییرات روحی زیادی در شما رخ داده است. کافی است که از
دوستان خود بپرسید.به پاس این وفاداری به تصمیم تان، باید به خودتان پاداش
بدهید. بهترین زمان برای خرید لباس مورد علاقه، کفش مهمانی، و یا حتی یک
بسته شکلات همین الان است.
* روز پانزدهم:
خب
یادتان است که به شما گفتیم خودتان را برای رویارویی با او آماده کنید؟
یادتان باشد که برای شما مهم نیست و نباید باشد که حال او چه طور است. یک
مکالمه کوتاه، مختصر و سرراست. به طور مثال: «وقتی او را دیدید، به چشمانش
نگاه میکنید، سلام میکنید، مودبانه یک لبخند میزنید، بعد سرتان را
پایین میاندازید و سعی میکنید هر چه زود تر آن جا را ترک کنید»
حالا بلند شوید و جلوی آینه بروید، و همینها را تمرین کنید.
* روز شانزدهم:
خب، دیگر در خانه ماندن بس است. برای یک پیاده روی حاضر شوید. سعی کنید به
جایی بروید که تا حالا نرفتید. مثلا یک پارک یا خیابان جدید را برای پیاده
روی انتخاب کنید. از بودن در هوای آزاد لذت ببرید. شما همان آدمی هستید که
قبل از ملاقات با همسر قبلی تان بودید. همانی که اعتماد به نفسش به هیچ
مردی اجازه نمیداد که به او ضربهای وارد کند. زیبایی و پاکی در درون شما
نهادینه شده است. اگر شریک سابق شما آن را ندیده گرفته است، به خاطر کمبود
شما نبوده است. به «خود»تان یاد بدهید که از تک تک لحظاتی که در پیش رو
دارید نهایت استفاده را بکنید.
* روز هفدهم:
خب،
اما امروز باید کمی صحبت جدی با هم داشته باشیم. شما برای از بین بردن
ناراحتی پس از جدایی چه نوع تراپی را انتخاب کرده اید: سایکو تراپی مثل
رفتن به یک روانشناس یا مدیتیشن، شیرینی تراپی مانند پناه بردن به شکلات و
شیرینی و نقل و نبات، خواب تراپی، سیگار تراپی، و...! حالا از شما
میخواهیم که بنشینید و بهطور جدی به این فکر کنید که چگونه میخواهید روح
خود را درمان کنید. آیا این روشهای درمانی که تا حالا انجام دادهاید،
برای شما کارساز بوده است؟ یادتان باشد که تغییرات درونی بدون پاکسازی
بیرونی زیاد کار ساز نخواهد بود.
* روز هجدهم:
به
سراغ دفترچه خاطرات خود بروید. و نگاهی به لیست دلایلی که باعث جدایی شما
شده است بیندازید. اکنون با گذشت 18 روز ، نظری منصفانهتر به ماجرا خواهید
داشت. اگر لازم هست تغییراتی در لیست خود بدهید.
* روز نوزدهم:
امروز؛
روز کشف استعداد است. به موسیقی علاقه دارید؟ همیشه میخواستید یک زبان
دیگر یاد بگیرید؟ عاشق شیرینی پزی هستید؟ لحظهای درنگ نکنید. پشتکار داشته
باشید و مطمئن باشید که بهترین نتیجه را خواهید دید.
* روز بیستم:
زمان،
زمان چیدن یک برنامه جدید برای زندگی است. لیستی که از اهداف زندگی تهیه
کرده بودید را اکنون احتیاج دارید. با دقت آن را مرور کرده و از همین دقیقه
برا ی رسیدن به اهداف جدید برنامهریزی کنید. یادتان باشد که این کاری است
که برای آن باید حسابی فکر و زمان صرف کنید و چه زمانی بهتر از الان که
فکر شما آماده پذیرش هر گونه تغییری است.
* روز بیست و یکم:
سه
هفته گذشت، هوراااااا! چه حسی دارید؟ آن را در دفترچه خاطراتتان بنویسید.
شما کاری را شروع و به نیمه رساندید که از عهده هر کسی بر نمیآید. این
یعنی یک شمای نو! ما هم در تبریک گفتن به شما شریک میشویم! «مبارکه!»
* روز بیست و دوم:
ممکن است هنوز هم گهگاهی به او فکرکنید.
به
جای افسوس خوردن این که چرا رابطه شما بهم خورده است و تمام تقصیرها را
سر خود بگذارید، یک کار دیگر بکنید و آن این است که با آن که ممکن است تمام
تقصیرها از او نباشد، اما برای این قسمت «روح زدایی»، سعی کنید که او را
مقصر بدانید تا بتوانید زودتر فراموشش کنید. تا زمانی که شما خود را برای
وقایع اتفاق افتاده سرزنش میکنید، نمی توانید به طور کامل او را از ذهن
خود بیرون بیندازید. از ما بشنوید: کمی بی منطقی در این جا واجب است! هر
کاری میتوانید بکنید که عصبانیت شما از او به حد زیادی برسید. آن جاست که
شما به راحتی حتی حاضر نخواهید بود که اسمش را بیاورید چه برسد به اینکه به
او فکر کنید.
* روز بیست و سوم:
درد
فراق دیگر نباید برای شما مسئله باشد. یادتان باشد که برای خوشحالی شما
وجود شخص دومی نیاز نیست. شما مسئولیت کامل برای ناراحتی، خوشحالی و
خوشبختی خود دارید. سعی کنید این طرز تفکر را در خود پرورش دهید چرا که در
تمام مراحل زندگی برای شما مفید خواهد بود.
خیلی زود به آخرش رسیدیم
شما از شر یادآوری خلاص شدهاید...
* روز بیست و چهارم:
عطر خود را عوض کنید. به ویژه اگر عطر قبلی شما یک هدیه از طرف همسر سابق بوده باشد! عطر جدید، بوی جدید، زندگی جدید!
بی نظمی در زمان خواب وبیداری به اختلال خواب منجر می شود
همه انسان ها به خواب نیاز دارند و به
طور معمول همه متخصصان به مردم توصیه می کنند که ۸ساعت خواب شبانه داشته
باشند. اما نیاز به خوابیدن در افراد متفاوت است؛ ممکن است افرادی به خواب
بیشتر یا کمتر برای برطرف کردن خستگی نیاز داشته باشند.
به طور کلی گفته می شود که در ۲مرحله از
زندگی مدت زمان خواب بیشتر است. یکی در دوران نوزادی که یک نوزاد ممکن است
تا ۲۰ساعت هم در روز بخوابد و مرحله دیگر دوران سالمندی است که البته همه
سالمندان در این دوران پرخواب نمی شوند. اما اختلال خواب در هر سن و مقطعی
ممکن است رخ دهد. نوزاد ممکن است به علت ابتلا به قولنج که در ماه های اول
زندگی بسیار شایع است، کم خواب شود یا از خواب بپرد و در دوران سالمندی نیز
ممکن است مصرف برخی داروها خواب بیمار را کم کند.
همچنین بسیاری از
نوجوانان در سال های بلوغ ممکن است به علت تغییرات هورمونی، استرس و
اضطراب بی خوابی یا پرخوابی را تجربه کنند.بزرگسالان نیز به دلایل متعدد از
قبیل استرس شغلی، مواجه شدن با رویدادهای تنش زا طی روز و یا به هم ریختن
برنامه خواب شبانه ممکن است دچار اختلال خواب شوند.خوب است بدانید بیشتر
افراد پرخواب که به بیش از ۹ساعت خواب نیاز دارند، احساس اضطراب و افسردگی
می کنند و از نظر اجتماعی افرادی منزوی محسوب می شوند. اما افراد کم خواب
که به کمتر از ۴ساعت خواب نیاز دارند و عملکرد خوبی نیز طی روز از خود نشان
می دهند، اغلب افرادی باکفایت و از نظر اجتماعی مسلط و راضی هستند.
در یک دوره ۲۴ساعته، یک فرد بالغ یک یا ۲بار می خوابد که این ریتم در دوران نوزادی وجود ندارد و یک نوزاد در ۲سال اول زندگی ریتم خواب مشخصی پیدا می کند.زنان به دلیل ویژگی های فیزیولوژیکی، الگوی خواب متغیری دارند و بسیاری از آنان به هنگام قاعدگی دچار اختلال خواب می شوند.نتایج تحقیقات نشان می دهد افرادی که کمتر از ۳ساعت و بیش از ۸ساعت می خوابند، ۱۵درصد بیش از افرادی که هر شب ۷ساعت می خوابند در معرض خطر مرگ قرار دارند. با این حال نمی توان الگوی خواب مشخص و قطعی برای تمام افراد تعیین کرد و اختلال خواب افراد را باید بر اساس الگو یا ریتم خواب وی شناسایی و بررسی کرد.به طور کلی اختلالات خواب را می توان در ۴محور بررسی کرد. بی خوابی، پرخوابی، ناهنجاری های خواب و آشفتگی برنامه خواب و بیداری ۴محور اصلی اختلالات خواب است.
یکی از شایع ترین شکایات افراد بزرگسال یا سالمند اختلال بی خوابی است که طی آن فرد در شروع یا تداوم خواب دچار مشکل می شود.علل متعددی برای این عارضه عنوان شده اما تجربه یک شوک شدید یا واقعه استرس زا و تنش آور شایع ترین علت آن است و در واکنش به این حادثه فرد دچار بی خوابی می شود. در پرخوابی که بیشتر به صورت خواب آلودگی مفرط روزانه تظاهر پیدا می کند، فرد با وجود خواب زیاد، انرژی و نشاط لازم را برای انجام فعالیت های روزانه ندارد و هر چه بیشتر می خوابد بیشتر به خوابیدن نیاز پیدا می کند.محور دیگر، ناهنجاری های خواب است که یک پدیده ناخوشایند و غیرعادی است و شامل خواب گردی، وحشت شبانه، حرف زدن در خواب، دندان قروچه، فلج خواب، کابوس شبانه و خروپف می شود. تمامی این عوارض باعث به هم خوردن الگوی خواب در فرد می شود و عملکرد وی را تحت تاثیر قرار می دهد. بیشتر افراد در مرحله خواب عمیق دچار این مشکلات می شوند و به همین دلیل نمی توانند اتفاقاتی را که در خواب افتاده است، به یاد آورند.
همچنین آشفتگی برنامه خواب و بیداری زمانی اتفاق می افتد که الگوی خواب فرد تغییر می کند و برنامه خواب و بیداری اش جابه جا می شود. بیشتر افرادی که در شیفت شب کار می کنند و یا عادت دارند تا پاسی از شب بیدار بمانند دچار این مشکل می شوند. بیشتر این افراد دوست دارند هر وقت دلشان خواست بخوابند اما به علت آشفتگی شدید برنامه خواب و بیداری، قادر نیستند به هنگام خستگی بخوابند و مشکلشان روز به روز بدتر می شود. همچنین می توان اختلالات خواب را از یک منظر دیگر نیز بررسی کرد. گاهی اختلال خواب اولیه است، گاهی مرتبط با یک اختلال روانی دیگر است. گاهی اختلال خواب مرتبط با یک بیماری جسمی و گاهی حاصل از سوء مصرف مواد است. در این میان فقط اختلال خواب اولیه مخصوص کودکان است و در موارد دیگر بزرگسالان هستند که به آن دچار می شوند.
بیشتر مردم از دیر به خواب رفتن یا ناتوانی در تداوم خواب شکایت دارند. در بیشتر موارد به هم خوردن الگوی خواب علت اصلی این عارضه است و توصیه ما رعایت بهداشت خواب است. یعنی فرد تحت هر شرایطی سر ساعت معین بخوابد و محیط خواب را آرام و ساکت نگه دارد. بیشتر افراد به علت بی نظمی در ساعت خواب و تجربه استرس و اضطراب طی روز به این مشکل دچار می شوند.توصیه اکید ما رعایت بهداشت خواب است. در موارد شدیدتر روان درمانی به بیماران پیشنهاد می شود تا طی این فرآیند بتوانند بر استرس، اضطراب و ترس خود غلبه کنند یا روش های آرام سازی را فرا بگیرند و با اجرای آن الگوی خواب خود را تنظیم کنند.میگنا دات آی آر. در موارد بسیار اندکی مصرف داروهای خواب آور ضروری است که آن هم بیشتر در مورد سالمندان یا افرادی که دچار کم خوابی شدید هستند، تجویز می شود. رعایت بهداشت خواب یکی از بهترین و آسان ترین روش ها برای رفع اختلال خواب است اما متاسفانه بسیاری از افراد بدیهیات و اصول اولیه بهداشت خواب را رعایت نمی کنند.البته رعایت این اصول برای افرادی که سال هاست عادت کرده اند هر وقت دلشان خواست بخوابند، کار بسیار دشواری است. زیرا فرد تصور می کند هر قدر بیشتر به خوابیدن فکر کند، بیشتر از آن فاصله می گیرد.
به این ترتیب در طول زمان دچار وسواس شده و مشکل تشدید می شود. توصیه اکید ما به این دسته از افراد این است که سعی کنند در لحظه زندگی کنند و با مطالعه کتاب، نرمش و مصرف یک لیوان شیر به رختخواب بروند و حتی اگر طی چند شب اول نتوانستند سر ساعت معینی به خواب بروند، برنامه خواب خود را تغییر ندهند. بدیهی است که هر کس خودش بهتر می تواند دریابد که با چه کارهایی می تواند خواب خوبی داشته باشد.
مهدی آزاد کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
فکر نکنید با
این خط و نشان کشیدنها خودتان را بیارزش کردهاید. اهمیتی که شما به
عزیزانتان و شرایطی که دارید میدهید، میتواند ارزش شما را در نظر او چند
برابر کند.
بسیاری از دلایل این افراد برای « نه » گفتن به
فرصتهایشان، تنها از عادتها یا ترسهایی ناشی میشود که از وجودشان
بیرون نمیرود. اگر شما هم به دلیلهای مشابه به ازدواج فکر نمیکنید، بهتر
است یکبار دیگر به زندگیتان و انتظاری که از آیندهتان دارید نگاه کنید و
با دلایل منطقیتر در این مورد تصمیم بگیرید.
زیاد از حد عشق کارید؟
شاید شما آنقدر غرق مناسبات شغلیتان
شدهاید که نمیتوانید فکری اساسی برای زندگی عاطفیتان کنید. ممکن است فکر
کنید هیچ چیز در دنیا شما را به اندازه پیشرفت کاری راضی نمیکند و البته
احتمالا آنقدر غرق این تفکر شدهاید، که حتی فکر تغییر هم در سرتان چرخ
نمیزند. نگاهی به محیط کارتان بیندازید. افرادی که مثل شما عشق کارند کم
نیستند.
کسانی که حتی در چهارمین و پنجمین دهه زندگیشان، تنها با
پروندههای روی میزشان زندگی میکنند. حالا کمی دقیقتر به آنها نگاه
کنید. آیا واقعا این افراد خوشبخت و راضی هستند؟
راه حل
شمایی که کارتان همه زندگیتان بوده،
قرار نیست یک شبه خانهنشین شوید. پس باید مردی را انتخاب کنید که توان
پذیرش محدودیتهای شما را داشته باشد. او باید با نوع کار شما و شرایطی که
دارید آشنایی داشته باشد تا بتواند تصویر دقیقی نسبت به مشکلات احتمالی که
در این مسیر پیش میآید را در ذهنش شکل دهد.
اگر نمیخواهید که در میانه
راه هم خودتان و هم او را ناامید کنید پس سعی کنید تصویری دقیق از اهداف و
شرایطتان را برای خواستگارتان شکل دهید و قبل از هر تصمیمی، ببینید که
چقدر اهدافتان در یک راستا هستند و تا چه حد میتوانید با محدودیتهای
یکدیگر کنار بیایید. البته این تمام ماجرا نیست.
شما نمیتوانید بدون هیچ تغییری پیش بروید و تنها انتظار داشتهباشید که همسر آیندهتان شما را درک کند. شما باید بپذیرید که بعد از ازدواج، شرایط کاریتان هم شکل دیگری بهخود میگیرد و شما دیگر نمیتوانید تمام لحظههای زندگیتان را با پروندههای کاریتان بگذرانید.
استانداردهای غیر قابل عبوری دارید؟
شاید معیارهای سفت و سخت شما در مورد
همسر آیندهتان دلیل این تنهایی باشد؛ حق هم دارید. پای یک عمر زندگی در
میان است و نمیخواهید که بیگدار به آب بزنید. احتمالا شما با دیدن مردهای
اطرافتان و همسر دوستانتان فورا ایرادهایشان را میبینید و در دلتان
میگویید اگر من بودم، با مردی که این ویژگی را داشته باشد ازدواج نمیکردم
و از آنجا که خواستگارهایتان هم یکی از مردهای همین کره خاکی هستند و از
همین دسته عیب و نقصها را در خود دارند، پس شما نمیتوانید دلتان را راضی
کنید و به مردی که چنین عیبهایی داشته باشد « بله » بگویید. از آنجایی که
خودتان سالها در مورد ازدواجهای دیگران قضاوت کردهاید، احتمالا در دلتان
میگویید، مردم در مورد انتخاب من چه میگویند...
راه حل
وقتی پای یک عمر زندگی در میان است،
قطعا نمیتوانید به مردی که هیچ کدام از معیارهایتان را ندارد « بله »
بگویید. اما قبل از اینکه با این قضاوت تنهایی را به جان بخرید، نگاهی به
خودتان و معیارهایتان بیندازید.
در درجه اول بهتر است نقاط ضعف و ایرادهای خودتان را ببینید. آیا شما یک فرد بیعیب و نقصید که به دنبال یک مرد بیعیب و نقص هستید؟
در درجه دوم، باید فهرستی از این معیارها که عمری شما را تنها نگهداشته است بنویسید. آنها را به ترتیب اهمیت فهرست کنید.
حالا
دوباره مرورشان کنید، از کدام ویژگیهایی که نوشتهاید میتوانید بگذرید و
کدامشان غیرقابل چشمپوشی هستند. حالا که این فهرست را پاکسازی کردید،
نگاهی به گزینههایی که برای ازدواج دارید بیندازید. شاید یکی از این
افراد، چند نمونه از این ویژگیهای منفی را داشته باشد اما این ویژگیها
ممکن است جزء اصلی شخصیت او نباشد. اگر این خصوصیات در او کمرنگ هستند و در
مقابل خصوصیات بسیار مطلوب دیگری دارد که میتوانید به آنها تکیه کنید،
بهتر است کمی بیشتر در مورد این گزینه فکر کنید.
بودن با دوستانتان برای شما کافیاست؟
ازدواج به چشم افرادی که یک لحظه هم
بدون دوستانشان زندگی نمیکنند، یعنی محدودیت. این افراد گروههای متفاوتی
از دوستان را در کنار خود دارند و برایشان تنهایی معنایی ندارد. آنها
نمیتوانند بپذیرند که بعد از ازدواج، باید دور خیلی از این لحظهها را خط
بکشند.
دوستان نزدیک و صمیمی، نمیگذارند که این افراد هیچ خلأ عاطفیای
را در زندگیشان احساس کنند و به همین دلیل خود را وارد زندگیای بکنند
که باعث میشود در ظاهر تنها تر از قبل شوند.
راه حل
اگر شما در گروه این افراد هستید، ازدواج برایتان تصمیم سختی است.
اما
بهتر است بهجای این سختگیری، چند قدم جلوتر را هم ببینید و به آینده نگاه
کنید. این دوستان صمیمی تا کجا با شما پیش میآیند؟ تجربه دیگران میگوید،
احتمالا آنها هم یکی یکی ازدواج میکنند و این گروههای سرشار از صمیمیت
هم روز به روز کوچکتر میشوند. اگر مراقب نباشید، این ماجرا خیلی زود از
شما یک فرد همیشه تنها میسازد.
فردی که در گروه متاهلها احساس خوشبختی
نمیکند و البته دیگر دوستانی ندارد که هر لحظه برای بودن در کنار او حاضر
باشند. گذشته از این، ازدواج قرار نیست به معنای از دست دادن دوستان و
تنها شدنتان باشد. شما میتوانید با کسی ازدواج کنید که از بودن در کنار
گروه دوستانتان هم لذت ببرد و بعد از شکل دادن زندگیتان، با پذیرش
محدودیتهایی که یک زندگی متاهلی دارد، تلاش کنید تا از این دوستان هم
فاصله نگیرید.
به دنبال موقعیتهای بهترید؟
فکر
میکنید که « بله » گفتن به یک گزینه، یعنی « نه » گفتن به باقی گزینهها و
به همین دلیل نمیتوانید خودتان را برای تصمیمگرفتن راضی کنید؟ شاید گمان
میکنید همیشه فرصتهای بهتری در مقابلتان قرار خواهند داشت و لیاقت شما
بیشتر از مواردی است که تا امروز به شما پیشنهاد شده. اگر شما گرفتار چنین
تفکراتی هستید، احتمالا نمیتوانید به گزینههایی که تا چند وقت پیش به
نظرتان ایدهآل میآمدند هم « بله » بگویید و به همین دلیل فرصتهایی که
روزی برایتان آرزو بودهاند را هم رد میکنید.
راهحل
در
مورد گزینههای بهتر، نمیتوان حکم قطعی صادر کرد. شاید حق با شما باشد و
کسانی شایستهتر از خواستگاران فعلیتان هم روزی به شما پیشنهاد ازدواج
دهند. اما نگاهی به خودتان بیندازید؛ احتمالا در آن زمان هم شما برای رسیدن
یک پیشنهاد بهتر به آنها « نه » میگویید.
فکر بهترین بودن را از سرتان بیرون
کنید. سری به همان فهرست اولویتها بزنید و خواستگارتان را با آن
اولویتهای اساسی بسنجید. اگر فکر میکنید مهمترین ویژگیهایی که برایتان
مطرح بوده را در خود دارد، مته به خشخاش نگذارید. بپذیرید که بهترینی وجود
ندارد و همه افراد ضعفهای خاص خودشان را دارند. ضعفهایی که در همه وجود
دارد اما نوعشان از فردی به فرد دیگر فرق میکند. پس بهجای این آرمان
گرایی، تلاش کنید سراغ کسی که ویژگیهایش با خط قرمزهای شما هماهنگی
ندارد، نروید.
از اینکه کسی واقعیت را بفهمد میترسید؟
ممکن است شما و خانوادهتان،
تفاوتهای زیادی داشته باشید. از عقاید شخصیتان گرفته تا سبک زندگی
اجتماعی شما که میتواند متفاوت یا حتی متضاد با خانوادهتان باشد. شمایی
که به سن ازدواج رسیدهاید و نسبت به این اتفاق بیمیل هم نیستید، بهخاطر
این تفاوتها به خواستگارهایتان « نه » میگویید.
از طرفی کسانیکه خانواده به شما
پیشنهاد میکنند، مرد رۆیاهای شما نیستند و از طرف دیگر نمیتوانید مردی که
در مقابلش خود را به شکل دیگری معرفی کردهاید را، با خانوادهتان آشنا
کنید. شما گمان میکنید که « بله » گفتن به انتخاب خانوادهتان؛ یعنی یک
عمر زندگی سرد و «بله» گفتن به خواستگاری که هنوز خانوادهتان را ندیده،
یعنی یک زندگی شکست خورده یا جدایی از همه عزیزانتان.
راهحل
اشتباه نکنید. ازدواج یک جعبه کامل
است که نمیتوانید هیچ کدام از محتویاتش را گلچین کنید. خانواده و دوستان
شما، خانواده و دوستان او و تمام محدودیتها و شرایطتان در این جعبه قرار
میگیرند و اگر بخواهید زندگی موفقی داشته باشید باید با همه آن شرایط
روبهرو شوید. میگنا دات آی آر.برای شمایی که در مورد ازدواج بیمیل
نیستید، چنین دلیلی نباید مانع بزرگی تلقی شود. کافی است خودتان باشید؛
همانطور که هستید نه آنطور که خانوادهتان میخواهد. از طرف دیگر، باید
پنهان کاری را کنار بگذارید.
با خواستگارتان در مورد شرایط
خانوادگیتان صحبت کنید و تفاوتها را روشن کنید. به او بگویید که حفظ
خانواده و ارتباطتان برای شما یک اولویت اساسی است و اگر میخواهد که در
کنار شما خوشبخت باشد، باید این موضوع را بپذیرد و در کمال احترام با این
تفاوتها کنار بیاید.
فکر نکنید با این خط و نشان کشیدنها خودتان را
بیارزش کردهاید. اهمیتی که شما به عزیزانتان و شرایطی که دارید میدهید،
میتواند ارزش شما را در نظر او چند برابر کند.
شاید روبهرو کردن این 2گروه با هم
آسان نباشد اما اگر منطقی پیش بروید و از مسیری مناسب با خانوادهتان وارد
مذاکره شوید که برایشان قابل پذیرش باشد، میتوانید خیلی زود و با کمترین
تنش، به نتیجه برسید.