حجت الاسلام علی انصاری میگوید: امام
خمینی رحمة الله علیه در یکی از روزهای آخر عمرشان میخواستند بخوابند به
من گفتند: اگر خوابیدم، اول وقت نماز بیدارم کن. گفتم: چَشم. دیدم اول وقت
شد و امام خوابیدهاند و حیفم آمد که صدایشان بزنم، عمل جراحی، سُرم به
دست، گفتم صدایشان نزنم. چند دقیقهای از اذان گذشت و امام چشمهایشان را
باز کردند و گفتند. وقت نماز شده است؟ گفتم بله امام فرمودند: چرا صدایم
نزدی؟ گفتم: ده دقیقه بیشتر از وقت نگذشته است فرمودند مگر به شما نگفتم؟
ایشان سپس فرزندشان را صدا زدند که: احمد بیا و فرمودند: ناراحتم، از اول
عمر تا حال، نمازم را اول وقت خواندم چرا الان که پایم لب گور است ده دقیقه
تاخیر افتاد؟
کلام امام :
زمام امر در دست تو است، خداى تبارک و تعالى حجّت را تمام و راههاى سعادت و
شقاوت را نموده و توفیقات ظاهرى و باطنى را عطا فرموده؛ آنچه از جانب او و
اولیاى او است تمام است، اکنون نوبت اقدام ما است؛ آنها راهنمایند و ما
راهرو. آنها عمل خود را انجام دادند به وجه احسن و عذرى باقى نگذاشتند و
لمحهاى(ذره ای ) کوتاهى نکردند، تو نیز از خواب غفلت برخیز و راه سعادت
خود را طى کن و از عمر و توانایى خود استفاده نما که اگر وقت بگذرد و این
نقد عمر و جوانى و گنج قوّت و توانائى از دستت برود جبران ندارد. اگر
جوانى، مگذار به پیرى رسى که در پیرى مصیبتهایى دارى که پیرها مىدانند و
تو غافلى. اصلاح در حال پیرى و ضعف از امور، بسیار مشکل است. و اگر پیرى،
مگذار بقیه عمر از دستت برود که باز هر چه باشد تا در اینعالم هستى راهى
به سعادت دارى و درى از سعادت به رویت باز است؛ خدا نکند که این در بسته
شود و این راه منسدّ (سد)گردد که آن وقت اختیار از دستت برود و جز حسرت و
ندامت و افسوس از گذشتن امر نصیبى ندارى.[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. آداب الصلوة ، امام خمینی ، ص، 42.