شادى، از مهمترین احساسها و نیازهای بشر بهشمار میرود. هر ملتی با توجه به باورهایش، به گونهای ابراز غم و شادى میکند. اسلام نه تنها این احساسات را سرکوب نمیکند، بلکه بر اساس برخی آیهها و روایتها، آن را امری ضروری میداند و البته برای آنها حد و مرزی قائل شده است تا بهصورت مثبت کنترل شوند.
تعریف شادى
شادى در لغت، به معنای خوشحالى، سلامتی و فرح آمده است.
در تعریف اصطلاحی شادى، شهید مطهری(ره) میفرماید:
سرور، حالت خوشی و لذتبخشی است که از علم و اطلاع بر اینکه یکی از اهداف و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست میدهد و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدفها و آرزوها به انسان دست میدهد.
دکتر مایل آیزنگ، روانشناس شادى میگوید:
شادى، عبارت است از مجموع لذتهای بدون درد. شادى، آرامش خاطر و رضایت باطن است. شادى، آن کیفیت زندگی است که همهکس آرزوی یافتنش را دارد. شادى و خرسندی، از آرامشخاطر و رضایت باطن حکایت میکند.
شادى آن شادى است کز جان رویدت
تا درون از هر ملالی شویدت
ور نه آن شادى که از سیم و زر است
آتشی دان کاخرش خاکستر است
آداب و شرایط شادى گرچه شادى از نیازهای اولیه انسان است، هر شادمانی و نشاطی در اسلام پذیرفته نیست. بعضی گمان میکنند با ثروتاندوزی از راه حرام، استفاده از موسیقیهای مبتذل، شرکت در مجالس گناه و فساد و با تمسخر و غیبت میتوانند خوشی و شادى واقعی و بیپایانی را برای خود فراهم کنند، در حالی که هرکدام از این موارد، موجب غم و اندوه درونی در دنیا و حسرت و پشیمانی در آخرت است. آنچه اسلام آن را شادى مینامد و ضروری میداند، شادمانی و نشاطی است که با رعایت آداب و موازین اسلامی و شرعی به دست آمده باشد. از جمله این آداب، میتوان به این موارد اشاره کرد:
1. گناه و معصیت نباشد
2. همراه با اذیت و آزار نباشد
3. نکوهش و تمسخر نباشد
4. لهو نباشد
5. میانهروی در غم و شادى رعایت شود
هر کسی را از شادىها و غمهایش میتوان شناخت؛ یکی خوشحالیاش به عفو و گذشت است، دیگری به انتقام. یکی غصه میخورد که چرا مردم خلاف میکنند، دیگری برای این غمگین است که چرا او را از خلاف بازمیدارند. شادى وقتی مطلوب است که در مسیر کمال و سعادت فرد باشد.
شادى در دین
دین شادىهای مادی را نفی نمیکند، ولی در سلسله مراتب شادىها، اولویت را به لذتهای مانا میدهد. لذتهای شادىبخش جسمیکه در طول لذتهای اصیل واقع شوند مدال لیاقت میگیرند و لذتهای عرضی و معارض که جاودانگی را از آدم میربایند و او را بهفنا میسپارند؛ غیرحقیقی و ممنوعند.
آن یکی در کنج زندان، مست و شاد
و آن یکی در باغ، ترش و بیمراد
مولوى
بههمیندلیل، روآوردن به اموری مثل تفریح و گشتوگذار در طبیعت، شنیدن آواز خوش، مسافرت، مهمانی رفتن و مهمانی دادن، بزرگداشت برادران دینى، خوشخُلقی با خانواده، تهیه خانه وسیع، به کار بردن بوهای خوش، شانه کردن موها، نظافت بدن و صدها مورد دیگر که در شادابى جسم مؤثرند، مقدمه پندپذیری و حکمتآموزى، تجربهاندوزى، زدودن کدورتها و کینهها، انبساط خاطر و کاستن اضطراب و تشویش درون میشوند که در نهایت، یک شادى مانا و اصیل را میآفرینند.
دیدگاه پیشوایان دینی درباره شادى و غم
عبدالله بن عباس میگفت: پس از رسول خدا(ص)، از هیچ کلامیبه اندازه این سخن علی(ع) بهره نگرفتم که فرمود:
اما بعد؛ آدمیگاه برای دست یافتن به چیزی شاد میشود که درهرحال به آن میرسد و برای نرسیدن به چیزی اندوهگین میشود که هرگز به آن نمیرسد؛ پس شادمانی تو در جایی باشد که به امری از امور آخرتت دست یابی و اندوهت آنجا باشد که امری از امور آن را از دست بدهى.[1]
از امام علی(ع) روایت کردهاند که فرمود: «به اندازه خیری که پیش فرستادهاى، بر شادمانی خود بیفزا و بهاندازه نیکوییهایی که از دستت رفته غمگین باش».[2]
همچنین فرمود: «شادمانی انسان با ایمان در فرمانبرداری از پروردگارش، و غم و اندوه او نسبت به گناهانش است».[3]
از امام رضا(ع) نیز نقل شده است که فرمود:
اوقات فراغت خود را به چهار بخش تقسیم کنید: بخشی را برای عبادت؛ بخشی را برای کار و فعالیت در راه تأمین زندگى؛ بخشی را برای همنشینی با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیبهایتان آگاه سازند و بخشی را به تفریحها و لذتهای خود اختصاص دهید و از وقتهایی که به تفریح و شادى میگذرانید، نیرو و توان برای انجام دادن دیگر وظایف خود را تأمین کنید.
پی نوشت ها:
[1] . محمد محمدی ری شهرى؛ میزان الحکمه، ترجمه: شیخى، قم، دارالحدیث، ص 2449، ح 8453.
[2] . همان، ح 8454.
[3] . همان، ح 8455.
تهیه و تنظیم:مینا طراویان
منبع:نورپورتال
این نوشته درصدد بیان این است که قرآن و روانشناسی چقدر در زندگی انسان نقش دارند.
درتفکر اسلامی عقیده بر این است که ویژگیهای منحصر به فرد انسان و ساختار زندگی وی، به گونه ای است که برای رفتارهای اجتماعی و فردی خویش، و همچنین برای سعادت ابدی، نیازمند راهنمایی الهی و قوانین و ضوابطی است که ازسوی خداوند توسط وحی تامین گردد. بدیهی است که سخن برخلقت ناقص انسان نیست تا وحی برای تکمیل کمبودهای انسان از جهت آفرینش مورد نظر باشد بلکه وحی و قرآن، قوانین و نیازهای انسان و جامعه انسانی را مورد بررسی قرار می دهد که انسان را از ناموس فطری دور می سازد، و فطرت آدمی را به فساد و تباهی می کشاند. به این ترتیب هدف قرآن باز گردانیدن انسان به فطرت پاک و برگردانیدن قوانین ناقص بشری به قانون الهی است، و لذا قرآن، کتاب آموزش نظریه ای نیست که در تلاش چیره شدن بر طبیعت بوسیله اندیشه و نظر باشد، و زمینه را برای غلبه روح بر ماده فراهم کند. بلکه تلاش قرآن در آن است که ایمان را بر اساس هماهنگی میان محسوسات و معقولات بنا کند، به گونه ای که انسان با داشتن ایمان تنها در جهان غیب به سر نبرد، و همه زندگیش را هم در جهان خالص ماده نگذراند، بلکه در زندگی میان نیروها و طبیعت ها تعادل ایجاد کند، و معنویت را در همه جای زندگی مادی فراهم گرداند.
وضعیت موجود گر چه از تدوین روانشناسی به عنوان یک علم، مدت زمان زیادی نمی گذرد، و در این فاصله، تحقیقات چشمگیری صورت پذیرفته و دست آوردهای گرانبهایی در اختیار محققان قرار گرفته است، اما انسان هنوز بسیاری از علومی را که می بایست بیاموزد، نیاموخته است و علی رغم کوشش های فراوان که در زمینه های تعلیم و تربیت و پرورش انسان ها به عمل آمد ه، اما این تلاش ها کامل نبوده و مورد انتظار و متناسب با نیازهای فطری انسان را به بار نیاورده است، بلکه هنوز جرائم، انحرافها و مشکلات روحی و روانی وجود دارد و در برخی موارد به صورت روز افزونی رو به گسترش است. حاکمیت رویکرد مادی بر روان شناسی غربی علی رغم ظهور مکاتب متنوع در این گستره، موجبات ناکامی روان شناسی را در بسیاری از زمینه های روحی و روانی در کمک به انسان و حل مشکلات و اختلالات روانی او را فراهم کرده است، به گونه ای که این زمزمه معمولأ شنیده می شود که:میانگین بهبود بیماران عصبی، عملأثابت و راکد مانده است. امّا خوشبختانه در میان صاحبنظران علوم اجتماعی، گرایشهایی حاکی از توجه بیشتر به دین برای دستیابی به سلامت روان و درمان بیماری ها پیدا شده است. ایشان معتقدند، در ایمان به خدا، نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان می بخشد که در تحمل سختیهای زندگی او را کمک می کند و از نگرانی و اضطرابی که بسیاری ار مردم قرن ما در معرض ابتلای آن هستند دور می سازد . در همین راستا کارل یونگ، روانکاو مشهور می گوید: در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیت های مختلف جهان متمدن، با من مشورت کرده اند، به جراُ ت می توانم بگویم که تک تک آنها به این دلیل قربانی بیماری روانی شده بودند که آن چیزی را که ادیان در هر زمانی به پیروان خود می دهند، فاقد بودند و فرد فرد آنها وقتی که به دین و دیدگاههای دینی بازگشته بودند بطور کامل درمان شدند.
ما معتقدیم درست است که روان شناسی در تمام زوایای زندگی بشری حضور یافته است به گونه ای که انسان از هیچ کدام بی نیاز نیست. ولی باید توجه داشت که در سلسله مراتب تکاملی موجودات، هرقدر بالاتر برویم، پیچیدگی و در نتیجه پیش بینی ناپذیری ها، بیشتر می شود، بعد انسانی انسان، و قانون مندی های حاکم بر آن، با دیگر موجودات جهان هستی، قابل مقایسه نخواهد بود، از همین روی باید توجه داشت که روان شناسی محصول دست بشر است که به عنوان یک علم تجربی، فضای بسیارمحدودی را پیش پای خود قرار داده است، در حالیکه دین تبیین و تنظیم سبک زندگی انسانها را رسالت خود می داند و برای تصمیم گیری ها و رفتارهای ریزو درشت زندگی انسان، دستورالعمل داشته و مسلماتی دارد که مستند به خالق بشر، و دارای اعتبار ویژه ای است، چرا که آفریدگار، به طبیعت و اسرار آفرینش مخلوق خود، داناتر است« الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر» آیا آن خدایی که مردم را آفریده، عالم و بر اسرار آنها نیست؟ حال آنکه او به همه چیز آگاه است( ملک/14 ). و بدیهی است که اساسی ترین منبع و سند دینی که به اعتقاد مسلمانان حتی کلمات و الفاظش نیز، عین کلمات و الفاظ خداوند متعال هستند که کلام الله می خوانندش، همان قرآن کریم می باشد.
قرآن کریم به منظور دست یابی به خودشناسی و رشد شخصیت و ارتقای نفس انسان به مدارج کمال انسانی، مناسب ترین و بهترین راهی را که بتواند زمینة خوشبختی دنیا و آخرت او را فراهم کند، به وی نشان داده است. در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و راههای تهذیب و تربیت و معالجة روان انسان را نشان داده است و سؤالاتی که ریشه در درون ذات آدمی دارد و از اعماق وجود انسان سرچشمه گرفته و اختصاص به قشر و گروه خاصی ندارد و در محدودة زمان و مکان خاص هم قرار نمی گیرد، ازقبیل اینکه: از کجا آمده ام ؟ برای چه آمده ام ؟ به کجا می روم ؟ چرا باید بروم؟ چه باید بکنم ؟ سؤالاتی که معماهای وجود انسان هستند، را پاسخ می دهد. و همچنین برخی از آیات قرآنی حاوی دستورات و سفارش هایی در زمینه های متفاوت است که در آرامش روانی و روحی انسان تأثیر مثبت داشته و موجب رفع اضطراب و نگرانی های بشری شده و در نهایت او را به تعادل می رساند.
تهیه و تنظیم:مینا طراویان
قرآن کتاب دینی و هدایت است، و برای دست یابی به رشد شخصیت و خودشناسی بهترین راه را نشان میدهد؛زیرا انسان تنها موجودی است که از دو بعد مادی و غیر مادی شکل گرفته است. به این آیه شریفه توجه کنید: «یا ایها النّاس قد جائتکم موعظة من ربّکم …؛ای مردم نامهای (قرآن) که همه پند و اندرز و شفای دلهای شما و هدایت و رحمت برای مؤمنان است،از جانب خدا برای نجات شما آمد».(سوره یونس،آیه 57) همچنین آیات:(89 /نمل ـ 151/بقره ـ 2/ جمعه ـ 20/عنکبوت) و آیاتی از این قبیل. قرآن کریم فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و علل انحراف و بیماری،و همچنین راههای تهذیب و تربیت و معالجه روان انسان را به طور جامع نشان میدهد و در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی ما تأثیر بسزایی دارد. یکی از این انفعالهای روانی که معمولاً غالب مردم دچار آن هستند حسد است. حسد را علمای اخلاق این گونه تعریف کردهاند: حسادت،تمنای سلب نعمت است از دیگری که به صلاح او باشد،یعنی حسود دوست دارد نعمتها از طرف مقابل گرفته شود،خواه آن نعمت به حسود برسد! یا نرسد. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در این باره میفرماید:«منشأ و ریشه رزایل حسادت است».1 البته یک حالتی هم نزدیک به حسادت وجود دارد، که پسندیده و مایه ترقّی و پیشرفت است،و آن حالت غبطه است. امام صادق(ع) میفرمایند:«به راستی مؤمن غبطه میخورد،ولی حسادت نمیورزد اما منافق حسادت میورزد و غبطه نمیخورد».2 راستی میدانید نخستین حسدی که از سوی انسان در روی زمین صورت گرفت چه زمانی بود؟ که بود؟برای چه بود؟ و نتیجهاش چه شد؟ آری،نخستین حسد،حسادت قابیل نسبت به برادرش هابیل بود،آن هم به جهت اینکه خداوند قربانی هابیل را پذیرفت ولی قربانی قابیل را نپذیرفت،و این موضوع برای قابیل انگیزهای برای کشتن برادرش شد.به این آیه شریفه توجه کنید:«و اتل نبأ ابنی آدم بالحقّ اذا قرّباً قرباناً…».(سوره مائده،آیه 27) در این آیه کریمه داستان حسادت قابیل نسبت به هابیل بیان شده است. جوانان عزیز در قرآن نمونههایی از این قبیل ذکر شده است.مانند:داستان برادران یوسف،پسر نوح، هابیل و قابیل و داستانهای عبرت آموز دیگر. عزیزان،ما نمیدانیم چه نعمتی به صلاح هست یا نه،پس به جای تقویت حسّ حسادت،برای جبران کاستیها و بالا بردن تواناییهای خود تلاش کنیم. نشانههای حسد1.ناراحتی از رسیدن نعمت به دیگری،بدون نشان دادن عکس العمل. 2.غیبت و عیب جویی. 3.دشمنی،عداوت و کارشکنی. 4.بیمهری یا قطع رابطه از شخص،و پنهان کردن صفات برجسته او به طوری که حتی نمیخواهد سخنی از او بشنود. آثار حسدالف: آثار اجتماعی1.نابسامانیهای اجتماعی حسود تمام یا بیشتر نیرو و انرژی بدنی و فکری خود را صرف حسادت میکند، لذا این کار منشأ نابسامانیهای اجتماعی است. قرآن مجید میفرماید:و کسانی که بعد از آنها آمدند،میگویند:پروردگارا ما و برادرانمان را که در ایمان به ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان کینه و حسدی نسبت به مؤمنان قرار مده…(سوره حشر،آیه 10) 2.قتلها و جنایتها:چنان که در داستان هابیل و قابیل ملاحظه کردید. 3.از بین رفتن دوستیها. 4.عقب ماندگی اجتماعی؛اشخاص حسود و تنگ نظر میکوشند دیگران را به عقب بکشند. 5.هرج و مرج،پیامبر اکرم(ص) حسد را به بیماری بزرگ امتها تشبیه کرده و میفرمایند:«…در اثر اختلاف و نفاق و حسد نسبت به یکدیگر،سرانجام به ظلم و ستم و سپس به هرج و مرج مبتلا میشوند».3 ب: آثار معنوی حسد1.نابود کننده ایمان، 2.آفت دین، 3.نابود کننده نیکیها، 4.رسیدن به کفر و تفکرات کفر آمیز، 5.غیبت، 6. حسرت زیاد،(گناه زیاد)، 7.حجاب ضخیمی در برابر شناخت حقایق میافکند، 8.مانع رشد و تعالی ـ روحی فکری،معنوی خانوادگی و اجتماعی میگردد. ج: آثار جسمانی حسدافراد حسود معمولاً افرادی رنجور،حساس،عصبی،پرخاشگر و افسرده میباشند.دستگاههای مختلف بدن تحت تأثیر این حالت روحی دچار بیماری میگردد. حضرت علی(ع) میفرماید:«شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل ماندهاند».4 د: آثار اخروی حسد1.بدون حساب به جهنم میرود، 2.بدبختی و شقاوت دنیا و آخرت برخی از ویژگیهای حسود1.دشمن خیر و طالب شر است، 2.خواهان زوال نعمت از دیگران،3.به بدی گرایش دارد، 4.منافق است، 5.غیبت،شماتت و تملّق میکند،قرآن کریم میفرماید:«انّ تصبک حسنة تسؤهم و إن تصبک مصیبة…».(سوره توبه،آیه 50) ، 6.در حال خوشی دیگران غمگین است، 7.رفیق بدی است،8.دشمن نعمتهای خدا است، 9.به خود ظلم میکند،10.زود عصبانی میشود. 1.غررالحکم،5242. 2.اصول کافی،2،307. 3.المحجة البیضاء،5،326. 4.غررالحکم،1803. |
تهیه و تنطیم: مینا طراویان
گاهی انسان برخی تمایلات و انگیزه های نامطلوب و یا نگران کننده ای در خود احساس می کند و می کوشد آنها را از حوزه شعور و احساس خود دور سازد و این در نهایت، منجر به نابودی و بایگانی آنها در ضمیر ناخودآگاه انسان می شود. اما بسیار اتفاق می افتد که انسان، همین تمایلات و انگیزه ها را به طور ناخودآگاه و در شکل لغزشهای زبانی و اشتباهات کلامی آشکار می سازد.قرآن به برخی انگیزه های ناخودآگاه که در درون انسان وجود دارند و او می کوشد آنها را کتمان کند، اما به هر حال از طریق لغزشهای زبانی آنها را بروز می دهد، چنین اشاره می فرماید:«امْ حسب الذّینَ فی قلوبهمْ مرضٌ اَنْ لّنْ یُخْرِجُ الله أضْعنهم وَ لو نشاءُ لاینکهُمْ فلعوفتَهُمْ بسمیهُمْ و لتعرفنهم فیالحن القولِ و اللهُ یعلمُ اَعمالکُمْ.» آیا آنان که در دل، مرض انفاق پنهان دادند، نپندارند که خدا کینه درونی آنها را بر اهل ایمان آشکار نمی سازد؟ و اگر ما می خواستیم حقیقت را به دمی بر تو آشکار ساختیم تا به باطن آنها از سیمای ظاهرشان بی پرده و در طی سخن، آنها را کاملاً بشناسی و خدا به همه کارهای بندگان شما آگاه است.» (سوره محمد، آیه 29ـ30)در جریان بحث درباره «شخصیت» خواهیم دید که قرآن به برخی از ترفندهای ناخودآگاه عقل مانند توجیه، فرافکنی و ابزار واکنشی، اشاراتی دارد. این موضوع روشن می کند که قرآن، حتی چهارده قرن پیش از تحقیقات فروید، بنیانگذار نظریه روانکاوی، جنبه های ناخودآگاه رفتار انسان را مطرح کرده است.
هرگاه در انسان برخی انگیزه ها با هم درگیر شوند، مثلاً انگیزه ای، انسان را به یک سو و انگیزه ای دیگر به سوی مقابل بکشاند. در این صورت به انسان حالتی دست می دهد که احساس سرگردانی و تردید می کند و از تصمیم گیری درباره تعیین سمت حرکت و شیوه عمل خود ناتوان می شود. چنین حالتی را «درگیری روانی» می نامند.قرآن این درگیری روانی را که برخی اشخاص در برابر ایمان، موضعی مشکوک و تردید آمیز دارند که در نتیجه از آن رنج می برند، به خوبی به تصویر می کشد. این گونه افراد، کسانی هستند که نه کاملاً به سوی ایمان می آیند و نه به طور کامل به طرف کفر می روند؛ بلکه در انتخاب ایمان و کفر مرددند و نمی توانند در این باره تصمیم نهایی را اتخاذ کنند. «انّما یستئذنُکَ الذّینَ لا یُؤمنونَ بِالله وَ الْیَومَالْ آخِرِ و اَرْتابَتْ قُلوُبُهمْ فهم فی بیعهمْ یتردوّنَ.» تنها آنهایی که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و در دلهایشان شک و تردبد است از تو اجازه معافی از جهاد می خواهند و آن منافقان پیوسته در تیرگی شک و تردید خواهند ماند». (سوره توبه، آیه 45)و: غلبه بر انگیزه ها
از مجموع مطالب گذشته، این مسأله روشن می شود که خواست خداوند متعال چنین است که در فطرت و سرشت انسان و حیوان یک سری انگیزه های فیزیولوژیک قرار دهد تا اهداف خداوندی، که همان حفظ وجود و بقای نوع است، تحقق یابد. بنابراین، بدیهی است که اشباع این انگیزه ها امری طبیعی می باشد که فطرت و سرشت وجودی انسان و حیوان، آن را می طلبد و لازم دارد؛ چون به طور کلی ادامه زندگی و بقای نوع، به اشباع آنها وابسته است.به همین دلیل احکام و فرامین قرآن در خصوص این انگیزه ها با فطرت انسان هماهنگی دارد زیرا، قرآن این انگیزه ها را می پذیرد و به آنها اقرار می کند و در حدودی که شرع مقدس اسلام اجازه می دهد، خواهان اشباع آن است. در اینجا، لازم است فرق میان دو واژه کنترل و سرکوبی را در ارتباط با انگیزه ها بیان کنیم.کنترل، به معنای بازداشتن ارادی یک انگیزه یا تمایل و مقاومت در برابر اشباع آن در شرایط نامناسب است. اما به طور کلی به معنای قبول نداشتن و یا نپذیرفتن آن نمی باشد؛ زیرا ممکن است در مواقع مناسب دیگر، اجازه اشباع و یا فعال کردن آن وجود داشته باشد.اما سرکوبی یک انگیزه، به معنای انکار و نپذیرفتن و کوچک شمردن و یا ترس از آن است و انسان می کوشد به طور کلی آن را از حوزه آگاهی و شعور خود دور سازد. تا از احساس گناه و نگرانی که از آن انگیزه ناشی می شود رهایی یابد به نحوی که این مسأله منجر به سرکوب آن در ضمیر ناخودآگاه انسان می شود.قرآن نمی گوید که انگیزه های فطری را به معنایی که گفته شد سرکوب کنیم، بلکه از ما می خواهد آنها را کنترل کنیم و بر آنها تسلط یابیم و طوری هدایتشان کنیم که هم منافع فرد و هم منافع جامعه به شایستگی، حفظ و رعایت شود.نظر قرآن را، آنجا که به مشروعیت اشباع انگیزه های فیزیولوژیک اعتراف می کند، به روشنی می توان دریافت. «یا ایّهاالذّینَ ءَامَنواُ لاتمرموا طیّب ما اَحَّلَ الله لکمْ و لا تعتدوُآ انّ اللهَ لا یُحبّ الْمُعتدینَ وَ کُلوُا مِمّا رَزَقَکُمِاللهُ حَللاً طَیّباً و اتّقوالله الذّی انتمْ به مؤمِنونْ.» ای اهل ایمان حرام مکنید طعامهای پاکیزه ای که خدا برای شما حلال کرده است و ستم مکنید که خدا ستمکاران را دوست نمی دارد و از هر چیز حلال و پاکیزه ای که خدا روزی شما کرده است بخورید و بپرهیزید از آن خدایی که به او گرویده اید.» (سوره مائده، آیه 87-88) و یا:
«نساؤُکُمْ حَرَثٌ فاتوا حَرْثکم انّی شِئْتُمْ....» آنان (زنان) کشتزار شمایند، پس برای کشت به آنان نزدیک شوید هرگاه که می خواهید....» (سوره بقره ، آیه 223)
در این آیه نیز به انگیزه جنسی بشر اشاره شده است و منظور از زنان، همسرانی هستند که شرعاً و قانوناً در کنار هم زندگی می کنند و یک زوج در حد شرعی و تا آن حد که مورد نیاز هر دوی ایشان است مجاز به بر طرف کردن نیاز جنسی یکدیگر می باشند.
آیات فوق، این موضوع را روشن می کند که قرآن نه تنها انسان را به نپذیرفتن و سرکوب کردن انگیزه های فطریش دعوت نمی کند، بلکه او را از درگیری روانی که نتیجه عدم انگیزه جنسی و سرکوب آن است ـ بر حذر می دارد، درگیریی که مسبب بروز عوارض و حالتهای اضطراب آمیز است که در رفتار انسان ظاهر می شوند.
ولی با این حال، قرآن انسان را افسار گسیخته رها نمی سازد که انگیزه های فطریش را بدون حساب و به صورت افراط، اشباع کند بلکه او را به سازماندهی و در دست گرفتن زمام انگیزه ها دعوت می کند. اصولاً هیچ اشکالی ندارد که انسان از طریق ارضای انگیزه های خود از راه حلال و مشروع لذت ببرد. قرآن در مسائل مربوط به ارضای انگیزه های فطری، انسان را به دو نوع سازماندهی دعوت می کند:اول ارضای آنها از طریق حلال که شرع مقدس تشریع و تجویز کرده است و دوم تعدیل (نه افراط و نه تفریط) در تأمین خواستهای انگیزه ها. خداوند با آفریدن جنس نر و ماده برنامه ارضای انگیزه جنسی را برای انسان منظم کرده است و برای ارضای این غریزه، زن و شوهر و زندگی خانوادگی و زناشویی را به منظور تأمین امنیت و آسایش و ایجاد محبت و عشق و فداکاری، قرار داد به طوریکه تضمین کننده زندگی خانوادگی انسان می باشد «وَ مِنْ آیتَه اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ انفسکِمْ ازواجاً لِتسکنواُ الیها و جَعَلَ بینَکُمْ موّدَةًّ و رحمةً إنّ فی ذلک لَآیت لقومٍ یتفکّروُنَ.» (سوره روم، آیه 21) و باز یکی از آیات الهی آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود و در این امر نیز برای مردم با فکرت، ادّله علم و حکمت حق آشکار است.»
«....هُنَّ لباسٌ لکُمْ وَ انتُمْ لِباسٌ لَّهُنَّ....» ...و آنها (زنان) جامه سِتر و عفاف شما و شما نیز لباس عفت آنها هستند....» (سوره بقره، آیه 187)
قرآن جوانان مسلمان را به زندگی در جامعه و محیطی تشویق می کند که در غلیه بر انگیزه جنسی به آنها کمک کند و آنها را در معرض چیزهایی قرار ندهد که سبب برانگیختن و تحریک غریزه جنسی شوند. از این رو قرآن از مردان مسلمان می خواهد که از نگاه نامشروع، خودداری کنند. چنان که از زنان نیز می خواهد زینت و آرایش و زیباییهای جسمی خویش را مانند مو و گردن و سینه که ممکن است سبب فریفتن مردان شود، بپوشانند.
پیامبر اکرم (ص) خلوت کردن زن و مرد (اجنبی) را نهی کرده است، زیرا تنها بودن آنها خود به خود فضای مناسبی برای برانگیختن انگیزه جنسی ایجاد می کند و امکان لغزش و خطا را افزایش می دهد. همچنین قرآن به نکته ای اشاره می کند، که باید به خدمه منزل و کودکانی که به سن بلوغ نرسیده اند گوشزد کرد که در سه موقع از شبانه روز بدون اجازه وارد اتاقی که زن و شوهر در آن هستند، نشوند. این سه وقت عبارتند از: پیش از نماز صبح، هنگام قیلوله در ظهر و پس از نماز عشا، وقتی که انسان برای استراحت و خواب آماده می شود. «ای کسانیکه به خدا ایمان آورده اید (بدانید که) باید بندگان ملکی شما و کودکانی که هنوز به وقت احتلام و زمان بلوغ نرسیده اند، شبانه روزی سه مرتبه از شما اجازه بخواهند، یک بار پیش از نماز صبح، دیگر هنگام ظهر که جامه ها را از تن برمی گیرید و سوم پس از نماز خفتن، که این سه وقت هنگام عورت و خلوت شماست (اغلب برهنه یا در لباس کوتاهید) و بعد از این سه بار اجازه، دیگر باکی بر شما و آنها نیست که بی دستور با بندگان و اطفال خود گرد هم جمع شوید و هر ساعت در کارها به شما مراجعه کنند. خدا آیاتش را بر شما چنین روشن بیان می کند و او به کار خلق دانا (و به مصالح خلق کاملاً آگاه) و محکم کار است.» (سوره نور، آیه 58 ـ 59)
چون در اوقات سه گانه مزبور، انسان غالباً لباسهایی را که معمولاً با آنها در اجتماع ظاهر می شود از تن خارج می کند و لباس خواب و استراحت می پوشد و در چنین لباسهایی احتمال ظاهر شدن قسمتهایی از بدن ـ که شایسته مشاهده نیست ـ می رود. دلیل این که قرآن ورود بدون اجازه خدمه و اطفال را به اتاق مردان و زنان ـ در این اوقات ـ ممنوع کرده. این است که از آگاهی بر آنچه نسبت به آنها مصلحت نیست جلوگیری کند، چرا که احتمال دارد کودکان، چیزهایی را که لزوماً نباید ببینند، از والدین مشاهده کنند و به برخی اعضای بدن که مستقیماً به امور جنسی مربوطند آگاهی می یابند. تحقیقات روانشناسی و روانکاوی، اثرات سویی را که دیدن این گونه امور در روان کودکان به جای می گذارد، ثابت و روشن کرده است.
علاوه بر این گاهی در روزنامه ها، اخبار و جراید، خبرهای ناگواری، را می بینیم که در اثر معاشرت و ارتباط بدون قید و شرط دختران و پسران و زنان و مردان جوان خانواده و عدم کنترل آنها اتفاق می افتد و خانواده هایی را دچار فاجعه می کند.
قرآن، انسان را به غلبه بر انگیزه تجاوز و مالکیت نیز تشویق می کند. مثلاً از نظر قرآن، خصلت خویشتنداری و حاکمیت بر خواسته ها و تمایلات نفس. اعم از جسمی و روانی، از خصلتهایی است که هر فرد مؤمن که دارای شخصیتی ثابت و بهنجار است باید بدان خصایل آراسته شود.درباره انگیزه تجاوز، قرآن مردم را از ستم و تجاوز به دیگران ـ چه از طریق بدن و چه لفظ ـ نهی می کند و به آنها دستور می دهد که با مردم رفتاری نیک و ملایم داشته باشند. «وَالذین یوذوُنَ الْمؤمِنینَ والمؤمِناتَ بِغَیرِ مااکتَسِبواُ فَقَدْ احْتمِلوُا بهتاتاً وَ اثْماً مبیناً». و آنان که مردان و زنان با ایمان را بی تقصیر و گناه بیازارند (بترسند) که دانستند گناه و تهمت بزرگی را مرتکب شده اند.» (سوره احزاب، آیه 58)
قرآن همچنین مردم را به مهار کردن انگیزه مالکیت فرا می خواند و آنها را از بخل ورزی، مال اندوزی، رباخواری، خوردن اموال مردم و دزدی نهی می کند و در مقابل، به انفاق در راه خدا و دادن صدقه به فقرا و بیچارگان و پرداخت زکات، امر می فرماید: «فاتقوُا الله ما استَطَعْتُمْ و اَطیعواُا و انفِقوُا خَیْر لانْفُسِکُمْ و مَنْ یوُقُ شُحَّ نفسِهِ فاولئِکَ هُمُ الْمُفلِحوُنَ.» پس تا می توانید خدا ترس و پرهیزگار باشید، سخن حق بشنوید و از آنها اطاعت کنید و از مال خود برای ذخیره آخرت خویش به فقیران انفاق کنید و کسانی که از خوی بد و بخل نفس خود محفوظ مانند آنها رستگاران عالمند.» (سوره تغابن، آیه 16)
مسأله انحراف انگیزه ها و سقط آنها بر انسان گاهی در همه انگیزه ها اعم از فیزیولوژیک و یا روانی به طور مساوی پیش می آید. یکی از مهمترین انگیزه های فیزیولوژیک که در معرض انحراف قرار دارد انگیزه جنسی است.
در قرآن، یکی از شیوه های رایج انحراف جنسی که همجنس گرایی است و قوم لوط به آن مبادرت می ورزیدند، ذکر شده است. از بیان قرآن درباره این انحراف جنسی استنباط می شود که این عمل برای نخستین بار در تاریخ بشری در میان قوم لوط پدید آمد. «اَتَاْتوُنَ الذّاکرانَ من العالَمینَ وَ تذَرَونَ ما خَلَقَ لَکُمْ ربّکُمْ من ازواجِکُمْ بَلْ أنتمْ قومٌ عادونَ.» آیا عمل زشت و منکر را با مردان انجام می دهید و زنان را که خدا همسر شما آفرید رها می کنید؟ آری شما بسیار مردم متجاوز و نابکاری هستید». (سوره شعرا، آیه 165 -166)
یکی از انحرافات رایج در انگیزه های روانی انسان، عشق شدید و اشتیاق زاید الوصفی است که در برخی از مردم نسبت به پول و جمع آوری مال و ثروت دیده می شود. در حالی که دارایی و مال در اصل از آن خداست و او ما را نماینده خویش قرار داده است تا اموالش را در راه رضا و خشنودی او و نیز آباد کردن زمین و پیشرفت نوع بشر قرار دهیم.
به طور کلی اهداف و زیاده روی در انگیزه ها و ناتوانی در مهار کردن و حاکمیت بر آنها، به انحراف آنها از اهداف حقیقی شان یعنی تداوم بخشیدن به زندگی فرد و بقای نوع و تحقق هماهنگی انسان با محیط منجر می شود. اما میانه روی در ارضای انگیزه ها، انسان را از فرو رفتن در گرداب انحراف باز می دارد. بنابراین می توان گفت بهترین کار، همان میانه روی است. «خَیْرَ الاموُرُ اوسَطَها» نه هرگز دست خود را (در احسان به خلق) بسته دارد و نه بسیار باز و گشاده دار که هر کدام را انجام دهی به نکوهش و حسرت خواهی نشست.» (سوره اسراء، آیه 29)
تهیه و تنظیم: مینا طراویان
مهدویت گستره وسیعی از تشیع، اسلام و جهان هستی را در بر می گیرد و می توان با آموزه های مهدوی بسیاری از نیازهای جامعه را بر طرف ساخت. مهدویت با امنیت در تمام ابعداد ارتباط تنگاتنگی دارد. نا امنی وجه مشترک تمام بحران های بشر است که با ایجاد امنیت بسیاری از بحران ها و معضلات جامعه رفع می شود.
از سویی دیگر نیاز انسان به دلدادگی و دلبستگی می تواند یکی از رویکردهای واکاوی در مهدویت باشد. بسیاری از سردگمی های انسان در طول تاریخ به دلیل معشوق های کاذب بوده است. با توجه به رابطه عمیق مهدویت و عشق، اگر مظهر خدای راستین و محبوب واقعی را که امام عصر (ع) باشد به درستی معرفی کنیم بسیاری از سردگمی ها پایان می یابد.
پیام ادیان الهی مخصوصا اسلام روان شناسی مثبت گراست یعنی به دنبال ارتقاء رشد و تعالی انسان هاست. نیاز به امید، خوشبینی عمیق و پایدار به جهان هستی، نیاز به امنیت در همه ابعاد و نیاز به به محبوب معنوی، بزرگ و واقعی جز در سایه حکومت دینی که در رأس آن انسان کامل و مصلح باشد، قابل دسترسی نیست.
معنای دیگر انتظار این است که در زمان سختی و مشکلات، افراد متدین به حکم خداوند متعال " ان مع العسر یسری" امید به گشایش داشته و این امید فرد را به تلاش وا می دارد تا از بن بستی که در آن قرار گرفته بیرون رود.
یکی از نیازهای مهم مطالعات مهدوی، مطالعات روشن، عملی و کاربردی جامعه پس از ظهور است. مهمترین خصوصیت انتظار این است که ویژگی های جامعه زمان ظهور بشناسیم و کمک کنیم تا جامعه کنونی ما به سوی آن جامعه حرکت کند.
باید روش های تحقیقی در حوزه مهدویت روش های میدانی باشد. برای اینکه انسان ها را به آینده ای روشن امیدوار کنیم. باید پس از شناخت نیازهای جامعه و تحقیقات میدانی، آموزه های اسلامی و مهدوی را در جامعه تزریق کنیم. برای ترویج و تبلیغ هر چه بیشتر فرهنگ مهدویت باید مسایل مهدویت به صورت پایان نامه پژوهشی در دانشگاه ها وارد شود.
نوشته:محمود گلزاری
به مناسبت آغاز امامت حضرت مهدی (ع)