مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

راهنماییهایی برای پرسش های پیش ازازدواج

بیشتر مشاجره های لفظی میان زن و شوهرها از حرف هایی که میان آن ها رد و بدل می شود، برمی خیزد؛ حرف هایی که یا نشان دهنده ی اختلاف نظر درباره ی عقاید و سلایق آن هاست یا قرار است منجر به یک تصمیم مشترک برای یکی از امور زندگی شود. اما چرا این اختلافات در دوران آشنایی پیش از ازدواج مجال بروز پیدا نمی کنند؟

دلیل اول آن است که تا زمانی که دو نفر زیر یک سقف نروند و زندگی مشترکشان را شروع نکنند، کمتر ممکن است حرف هایی از این دست پیش بیاید و دلیل دیگر آن که اگر هم پیش بیاید، رودربایستی ها و ملاحظات باعث می شود، طرفین حرف خود را فروبخورند.

پس اگر دختر و پسر در دوران آشنایی پیش از ازدواج در چنین مواردی حرفی پیش بکشند و بدون خودسانسوری و واقع بینانه نظر خود را بگویند و نظر طرف مقابل را بشنوند، می توانند دوران زناشویی بهتری را برای خود متصور باشند

دقت کنید که هیچ یک از محورهای پیشنهادی گفت وگو که در ادامه می خوانید، برای ارزش گذاری رفتار شما یا طرف مقابلتان نیست؛ هدف، تنها روشن شدن تفاوت ها است. تفاوت هایی که اغلب یکی از این سه حالت را دارند: مفید و مکمل هم، قابل اغماض و مدیریت، غیرقابل اغماض و مدیریت .

● محاسن خانواده ها؛ محور اول

هر یک از طرفین، ابتدا از نظر خود، محاسن خانواده ای را که در آن بزرگ شده است، برشمرده و سپس به طرف مقابل فرصت دهد تا بگوید آیا او هم مواردی را که به عنوان ارزش ها و محاسن خانواده ی همسر آینده اش شنیده است، «ارزش» و «حُسن» می داند؟

نکته: ممکن است رفتاری که شما همیشه به عنوان یکی از خوبی های خانواده و اقوام خود می پنداشته اید، در نظر همسر آینده تان، یک رفتار ناپسند یا مشکل ساز تلقی شود.

● معایب خانواده ها؛ محور دوم

هریک از طرفین، ابتدا باید بر اساس معیارهای عرفی جامعه، معایب خانواده ای را که در آن بزرگ شده است، برشمرده و بگوید که آیا این معایب در زندگی شخصی و مشترک با همسر آینده اش مشکل ساز خواهد بود یا نه؟ (اگر مشکل ساز خواهد بود، تا چه اندازه؟)

همچنین صادقانه بگوید که افکار و رفتار خودش نیز تحت تأثیر این خلقیات غلط خانوادگی هست یا نه؟ (اگر تحت تأثیر است، تا چه اندازه؟)

سپس طرف مقابل بدون تعارف و رودربایستی باید بگوید که آیا می تواند با چنین روحیاتی کنار بیاید یا نه؟

● زمان بچه دار شدن؛ محور سوم

هریک از طرفین باید نظر خود را درباره ی زمان بچه دار شدن بگوید.

ممکن است شما معتقد باشید بلافاصله پس از ازدواج باید بچه دار شد. این عقیده تنها مختص به کسانی که دیر ازدواج می کنند و نگران فاصله ی سنی خود و فرزندشان هستند نیست، بل که کسانی هم هستند که معتقدند با زود آمدن بچه، زن و شوهر بیشتر وابسته ی هم می شوند و رفتارهای کودکانه ی خود را زودتر کنار می گذارند.

در این میان عده ای هم معتقدند همین طور که زندگی سر و سامان می گیرد، بچه ی زودآمده هم از آب و گل در می آید و همه ی دردسرهای اول زندگی با هم تمام می شود.

اما شاید طرف مقابل شما از آن هایی باشد که معتقدند چند سال اول زندگی را باید در غیاب بچه خوش بود و گشت و گذار کرد یا از آن هایی که عقیده دارند تا رفاه کامل برقرار نشود، نباید بچه دار شد. پس در این موارد به صراحت صحبت کنید.

● تعداد بچه ها؛ محور چهارم

هریک از طرفین باید نظر خود را درباره ی تعداد بچه ها بگوید.

ممکن است شما معتقد به تک فرزندی باشید و معتقد باشید یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است و یا اصلا حوصله ی بیش از یک بچه را نداشته باشید.

شاید هم برعکس؛ عقیده داشته باشید که بچه ی یکی یک دانه، خل و دیوانه می شود و بچه باید هم بازی داشته باشد و یا بیش از یکی باشد تا در سنین بالاتر تنهایی شما را بیش تر پر کند.

حالت دیگر این است که شما معتقد به جوری جنس باشید؛ یعنی بگویید بچه دار شدن را باید حتی الامکان تا وقتی هم که فرزند پسر داشت و هم فرزند دختر ادامه داد.

پس عقیده ی خود را ـ هرچه که هست ـ در این مورد پنهان نکنید.

● تربیت بچه ها؛ محور پنجم

هریک از طرفین باید نظر خود را درباره ی نحوه ی تربیت بچه ها بگویند.

ممکن است شما معتقد باشید که هنوز هم روش های سنتی تربیت و سخت گیری به بچه از همان سنین طفولیت، مطمئن ترین راه برای حفظ او در مسیر صحیح رشد فکری است.

شاید هم معتقد به روش های نوین تربیتی باشید و یادگیری روش درست تربیت بچه را مستلزم مطالعه ی کتاب های روان شناسی تربیت بدانید.

کسانی هم هستند که می گویند باید کتاب های تربیتی را خواند اما این روش ها را با در نظر گرفتن واقعیات و شرایط فرهنگی جامعه به کار بست.

در هرحال فراموش نکنید که در بحث تربیت، جدال سخت گیران و آسان گیران و نیز نبرد سنت و مدرنیزم یکی از زمینه های بروز اختلاف است.

● دایره ی همدلی و پایبندی؛ محور ششم

همدلی و پایبندی برای هرکس تعریف خاص خود را دارد.

ممکن است شما نوع برخورد یا نوع پوشش همسرتان در محافل خانوادگی یا عمومی را نشان دهنده ی میزان پایبندی او به زندگی مشترکتان بدانید.

یا ممکن است شما به همسرتان اعتماد کامل داشته باشید، اما باز هم به خاطر ناپسند شمردن رفتارهای برخی اشخاص دیگر ـ اعم از مرد و زن و فامیل و غیرفامیل ـ متوقع همدلی و همکاری او در محدود کردن ارتباطات خود با آن ها باشید.

این هم ممکن است که شما نگران گذشته ی نامزدتان باشید.

اما درهرحال دو چیز را از یاد مبرید:

اول این که؛ هرگز نمی توانید متوقع قطع ارتباط همسرتان با والدینش باشید.

دوم این که؛ از ماجراهای گذشته ی خود، آن چه را که ممکن است در آینده برای زندگی مشترکتان مشکل ساز شود، ناگفته نگذارید و متقابلا به نامزدتان نیز این را یادآور شوید، اما در گذشته ی یکدیگر بیش از این جست وجو نکنید.

● خرج کردن؛ محور هفتم

از نظر شما چه هزینه هایی خرج لازم و چه هزینه هایی خرج زائد هستند؟

ممکن است کاری که شما به حساب صرفه جویی خود می گذارید، همسر آینده ی شما به پای خساست شما بگذارد.

در اطراف خود، چه کسی را ولخرج، چه کسی را خسیس و چه کسی را مدبر می دانید؟ نمونه هایی از ولخرجی، خساست و تدبیر آن ها را مثال بزنید.

مثلا ممکن است شما هدایا و کادوهای متقابل مناسبتی را باعث افزایش محبت بین اعضای خانواده یا اقوام بدانید و ممکن است آن را نوعی ولخرجی و عرصه ای برای بروز چشم و هم چشمی ها تلقی کنید.

شاید هم نفس عمل را ستایش کنید اما معتقد باشید که باید در هر مورد، فراخور حال عمل کرد.

یا ممکن است صرف ناهار و شام را در بیرون از منزل، یک تفریح خوب یا یک ولخرجی بی مورد به حساب آورید.

نظرتان در مورد خرج کردن برای سرگرمی هایی مثل مسافرت، شهربازی، سینما، تآتر، گالری های هنری و کنسرت های موسیقی یا میهمانی دادن چیست؟

● پیشرفت مالی؛ محور هشتم

آیا شما فکر می کنید که طی هر یک سال باید پیشرفت های مهمی در زندگی تان محقق شود یا در عرض کمتر از یک سال؟

آیا شما فقط خودتان را به عنوان مدیر برنامه های کاری و مالی خود قبول دارید یا همسرتان را نیز به عنوان کسی که از مسائل کاری و مالی شما خبر دارد، مشاور و حتی مدیر خوبی برای برنامه های تان می دانید؟

به عنوان مثال؛ آیا شما فکر می کنید فعلا بیش از این نمی توان برای تغییر شرایط مالی و ارتقای وضعیت شغلی کاری کرد یا معتقدید که دو فکر بهتر از یک فکر جواب می دهد و همفکری با همسرتان در این مورد، می تواند منشاء تحول باشد؟

آیا شما معتقدید که زن نیز باید در این مسیر با شوهر خود همراه شود و بیرون از خانه شغلی داشته باشد؟

نهایت پیشرفت برای شما چیست؟ تصاحب یک خانه ی مناسب و یک اتومبیل؟ تصاحب یک خانه مجلل در بالای شهر و یک اتومبیل مدل بالا و یک ویلا در منطقه ای خوش آب و هوا؟ یا...؟

● اوقات فراغت و امور منزل؛ محور نهم

به نظر شما ایام تعطیل و اوقات فراغت برای چه کاری است؟

امور منزل و کارهای عقب افتاده؟ استراحت؟ تفریح؟ مطالعه؟ اهمیت هرکدام از این موارد برای شما چه قدر است؟ بیشتر اهل کدام یک از این کارها هستید؟

آیا حاضرید وقتی که نیاز به استراحت ندارید، بدون دلخوری از سر رفتن حوصله تان، فرصت استراحت به همسرتان بدهید؟

به نظر شما همکاری شوهر در انجام امور منزل ـ جمع و جور، رُفت و روب، شست و شو، آشپزی، خرید مایحتاج روزانه، امور بچه ها و... ـ تا چه اندازه باید باشد؟ برای روشن شدن این میزان، درصد بگویید.

چه کارهایی برای اوقات فراغت روزانه و چه کارهایی برای ایام تعطیل مناسب اند؟

تماشای فیلم را در منزل ترجیح می دهید یا سینما؟

مطالعه را مفید می دانید یا ضروری؟

چه قدر میهمانی رفتن یا میهمانی دادن را دوست دارید؟

دوست دارید چه مقدار از اوقات فراغت خود را دو نفری و چه مقدار از آن را در جمع دوستان و آشنایان بگذرانید؟

چه قدر اهل سفر هستید و چه گونه مسافرتی را دوست دارید؟

آیا قدم زدن در کوچه ها و خیابان های شهر را دوست دارید؟

آیا...؟

● صمیمیت و احترام؛ محور دهم

دایره ی پرهیز از توهین و حفظ احترام طرفین در هنگام بروز اختلافات و مشاجره های لفظی را چه گونه ترسیم می کنید؟

آیا درصورت بروز مشاجره با یک شخص، معمولا آن را محدود به موضوع مورد اختلافتان با او می کنید، یا کل شخصیت و کل رابطه ای را که با او دارید، زیر سوال می برید؟

ابراز علاقه، عشق و محبتِ همسرتان به شما باید چه گونه باشد؟ با حرف های محبت آمیز؟ با دادن هدیه؟ با کمک در انجام کارهای شخصی شما؟

با ناز و نوازش و رفتارهای زناشویی؟

توقع دارید همسرتان هرکدام از این کارها را با چه فواصل زمانی و در چه اوقاتی برای شما انجام دهد؟

تا چه اندازه آمادگی پیش قدم شدن برای انجام هرکدام از این کارها را دارید و تا چه اندازه متوقع هستید همسرتان در این موارد پیش قدم شود؟

شـمـا آدم نـرمـالـی هـسـتـیـد؟

«عجب آدمیه؟! اصلا یک جورهایی قاطی داره! یک روز وقتی می بیننت کلی سلام و علیک می کنه و یک روز انگار یک غریبه دیده!... اصلا آدم نرمالی نیست.»

آدم نرمال! تعریف شما از آدم نرمال چیست؟ آیا شما آدم نرمالی هستید؟ اصلا چگونه می توان یک آدم نرمال بود؟ آدمی که دیگران در مورد او چیزهایی که در ابتدای متن خواندیم، نگویند. مطلبی که در ادامه می آید به شما کمک می کند تا در میان جمع دوستان، آشنایان و همکاران به عنوان فرد نرمالی شناخته شوید.

● خانه تان را مرتب و تمیز نگه دارید

شاید خانه شما از تمیزی و نظافت برق نزند اما اگر می خواهید فرد نرمالی باشید، باید خانه مرتبی داشته باشید. اگر خانه تان همیشه کثیف و درهم و برهم باشد، دیگران ناخودآگاه همین حس را درباره خودتان پیدا می کنند و شما را با همین تصویر به یاد می آورند. کافی است کمی خانه را تمیز و مرتب کنید آن هم نه با ویژگی های یک آدم احساسی، بلکه خیلی معمولی و عادی. لازم نیست ذره به ذره خانه را گردگیری کنید، فقط کافی است شر ظرف های کثیف را از سینک ظرفشویی کم کنید. نگاهی هم به سرویس بهداشتی خانه بیندازید. مطمئن شوید تمیز است و دستمال کاغذی در آن گذاشته اید.

● لباس مناسب بپوشید

پوشیدن لباس مناسب، به معنای تهیه لباس گران قیمت و تجملی نیست بلکه لباس مناسب، لباسی است که در یک کلام «معقول» باشد، چروک نباشد بیش از حد کهنه نباش.د و روی آن لکه های غذا دیده نشود. این نکته درباره کیف یا حتی کیسه ای که با آن وسایلی را حمل می کنید هم صدق می کند. سعی کنید اگر وسیله ای همراه خود دارید، یا آن را درون کیف بگذارید یا درون کیسه ای شکیل نه یک کیسه رنگ ورو رفته یا کیسه های سیاهی که از بعضی مغازه دارها می گیرید. کیف پول هم از ضرورت ها برای ایجاد یک تصویر خوب در ذهن دیگران است. به جای اینکه پول هایتان را مچاله کنید و در جیب هایتان بگذارید، آنها را مرتب در یک کیف پول قرار دهید مخصوصا اگر می خواهید در حضور دیگران بهای چیزی را بپردازید.

● احساساتتان را به اندازه نشان دهید

آدم های نرمال، احساسات شان را به صورت طبیعی بروز می دهند. آنها کمتر از کوره درمی روند، کمتر عصبانی می شوند و کمتر رفتارشان تغییرات اساسی پیدامی کند. اگر به شدت و ناگهان عصبانی می شوید و به قول معروف نمی خواهید سر به تن هیچ کس بماند، باید حتما به مشاور مراجعه کنید چون این رفتار نه تنها نشان دهنده مشکلی در شماست بلکه قضاوت دیگران را هم در مورد شما خراب می کند. در مقابل دیگران به اندازه احساسات نشان بدهید یعنی وقتی کسی با هیجان با شما صحبت می کند، سعی کنید با هیجان به حرف های او گوش دهید تا احساس نکند با دیوار حرف می زند. هیجانی شدن بی اندازه هم مناسب یک فرد نرمال نیست، پس بی اندازه خود را مشتاق نشان ندهید. اگر کسی در حال فریاد کشیدن بر سر شماست، سعی نکنید مانند همان فرد و حتی شدیدتر پاسخش را بدهید. متوجه چشم های دیگری که دارند شما را نظاره می کنند هم باشید. اگر فردی با خشونت با شما صحبت کرد، بعد از گذشت مدتی که کمی آرام شد، از او بپرسید دقیقا چه مشکلی با شما دارد. اگر آن فرد نرمال باشد، حتما به شیوه ای درست پاسخ شما را می دهد. چون در ذهن خود شما را فردی منطقی می بیند.

● مواظب اندام خود باشید

مراقب سلامت خود باشید. خوردن غذای سالم، غذایی تهیه شده از مواد طبیعی و بدون افزودنی های غیرمجاز و چربی زیاد، می تواند از شما فرد سالمی بسازد. به اندازه غذا بخورید و دور رژیم های غذایی احمقانه و پرخوری های غیرمنطقی را خط بکشید. در انتخاب غذا دمدمی مزاج نباشید. آدم های نرمال هم گاهی بعضی از غذاها را دوست ندارند اما هیچ وقت بهانه بیجا نمی گیرند. وسواسی نباشید و گاهی مثلا یک بار در هفته یا ماه، خوراکی هایی را که دوست دارید ولی کمی مضرند، امتحان کنید. کمی هم جنب وجوش داشته باشید و اگر عادت کرده اید مدام جلوی تلویزیون بنشینید، این عادت را ترک کنید و وقت کمتری را به تماشای تلویزیون اختصاص دهید به جای آن با سرعت کم درجا بزنید. این کار به شما کمک می کند کمی کالری بسوزانید و از کرختی و بی حالی بیرون بیایید. قدم زدن، شنا و هر فعالیت دیگری که کرختی را از بدن شما دور کند؛ می تواند کرختی را از ذهن و روحتان هم بزداید پس وقت خود را تلف نکنید و بعد از خواندن هر پاراگراف از همین مطلب، ۳۰ تا ۴۰ ثانیه در جا بزنید.

● زندگی اجتماعی داشته باشید

آدم های نرمال به هیچ قیمت زندگی اجتماعی شان را از دست نمی دهند. اگر دوستان زیادی ندارید، سعی کنید حداقل یکی، دو دوست برای خودتان پیدا کنید. این کار خیلی ساده است و فقط با یک «سلام» دوستی آغاز می شود. امروز که برای پیاده روی به پارک می روید یا در کلاس نقاشی، به یک نفر که از نظر شما آدم موجهی است، سلام کنید. آدم های اطرافتان را بیشتر بشناسید. هر آدمی می تواند گوشه ای از این دنیا را به شما نشان دهد. شاید هم به بهترین دوست شما تبدیل شد!

● در کارتان بهترین باشید

این حرف به معنای خودکشی برای بهتر بودن نیست، فقط کافی است نهایت تلاشتان را برای خوب بودن انجام دهید. تلاش برای نمره مطلوب گرفتن، کسب رتبه کاری بهتر و حتی بالا بردن درآمد. نتیجه مهم نیست، فقط مهم این است که تمام تلاشتان را بکنید.

نرمال بودن به این معنا نیست که هر چیزی را در مورد خودتان تغییر بدهید. مطمئن باشید این تغییرات کوچک شخصیت و وجهه اجتماعی تان را تغییر کلی نمی دهد اما به شما کمک می کند از قبل بهتر باشید. ارزش ها را همیشه در نظر بگیرید و آنها را زیر پا نگذارید و اجازه ندهید که افراد مختلف مدام شما را با حرف هایشان تغییر دهند.

● خطر

اجازه ندهید آدم ها آنقدر روی شما اثر بگذارند که تبدیل به آدم دیگری شوید. روی اصول انسانی ای که به آنها معتقد و از خوب بودن آنها مطمئن هستید، پافشاری کنید و آدمی باشید که آرزو دارید نه آدمی که نیستید و دیگران شما را آن گونه می خواهند.

قوانین زندگی

قانون یکم: به شما جسمی داده می‌شود. چه جسمتان را دوست داشته یا از آن متنفر باشید، باید بدانید که در طول زندگی در دنیای خاکی با شماست.

قانون دوم: در مدرسه‌ای غیر رسمی و تمام وقت نام‌نویسی کرده‌اید که "زندگی" نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس را دارید. چه این درس‌ها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان بیاید،پس بهتر
است به عنوان بخشی از برنامه آموزشی برایشان طرح‌ریزی کنید.

قانون سوم: اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است، یک سلسله دادرسی، خطا و پیروزی‌های گهگاهی، آزمایش‌های ناکام نیز به همان اندازه آزمایش‌های موفق بخشی از فرآیند رشد هستند.

قانون چهارم: درس آنقدر تکرار می‌شود تا آموخته شود. درس‌ها در اشکال مختلف آنقدر تکرار می‌شوند، تا آنها را بیاموزید. وقتی آموختید می‌توانید درس بعدی را شروع کنید، بنابراین بهتر است زودتر درس‌هایتان را بیاموزید

قانون پنجم: آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست که در آن
درسی نباشد. اگر زنده هستید درس‌هایتان را نیز باید بیاموزید

قانون ششم: قضاوت نکنید، غیبت نکنید، ادعا نکنید،سرزنش نکنید،تحقیرو مسخره نکنید، وگرنه سرتون میاد. خداوند شما را در همان شرایط قرار می‌دهد تا ببیند شما چکار می‌کنید.


قانون هفتم: دیگران فقط آینه شما هستند. نمی‌توانید از چیزی در دیگران خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنکه منعکس کننده چیزی باشد که درباره خودتان می‌پسندید یا از آن بدتان می‌آید.

قانون هشتم: انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نیاز را در اختیار دارید، این که با آنها چه می‌کنید، بستگی به خودتان دارد.

قانون نهم: جواب‌هایتان در وجود خودتان است. تنها کاری که باید بکنید این است که نگاه کنید، گوش بدهید و اعتماد کنید.

قانون دهم : خیرخواهِ همه باشید تا به شما نیز خیر برسد.
.  
 
 
تهیه کننده:  محمدصالحی- کارشناس دفترفرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی نجف آباد

درس اخلاقی

در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.خارپشت‌ها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگر را حفظ کنند. ولی خارهایشان یکدیگر را در کنار هم زخمی می‌کرد. مخصوصا که وقتی نزدیکتر بودند گرم‌تر می‌شدند. بخاطر همین مطلب تصمیم گرفتند ازکنار هم دور شوند. و به همین دلیل از سرما یخ زده و می‌مردند.

ازاین رو مجبور بودند برگزینند. یا خارهای دوستان را تحمل کنند و یا نسلشان از روی زمین برکنده شود.دریافتند که بازگردند و گردهم آیند. آموختند که با زخم‌های کوچکی که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می‌آورد زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهم‌تر است.و این چنین توانستند زنده بمانند.

درس اخلاقی

بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می‌آورد، بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنان را تحسین نماید.  

 

تهیه کننده:میرقباد- مدیر مرکز مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی نجف آباد

حکمت

هزار حکمت آموختم که از آن چهارصد انتخاب نمودم وازچهار صد هشت مورد بر گزیدم که جامع جمیع کلمات است
دوچیز را هیچو قت فراموش مکن
اول : خدا دوم : مرگ
دو چیز را همیشه فراموش کن
اول : به کسی خوبی کردی دوم : کسی به تو بدی کرد
واما چهارچیز دیگر
در سفره ای حاضر شدی ، شکم نگهدار
در مجلسی وارد شدی ، زبان نگهدار
در خانه ای وارد شدی ، چشم نگهدار
در نماز ایستادی ، دل نگهدار
لقمان حکیم 

 

تهیه کننده:طاهره قربانی