همه ما برای زندگی خود برنامه ای در نظر گرفته ایم و اهدافی را در ذهن پرورانده ایم و تلاش می کنیم تا به آنها دست پیدا کنیم. حال در این راه پر فراز و نشیب نیاز داریم تا با آشنایی با برخی تکنیک ها، بر سختی های راه فائق آمده و سربلند به راه خود ادامه دهیم.
چند راه برای رسیدن به هدف های زندگی:
- هدف را برای خود تعریف کنید.
- آن را مبهم و مجهول باقی نگذارید. به روشن ترین شکل ممکن به آن بنگربد.
- برای آن که یک هدف تحقق یابد نیاز است تا اقدامات مورد نیاز برای رسیدن به آن انجام شود. پیش خود فکر کنید که برای رسیدن به هدفتان چه کارهایی باید انجام دهید.
- آن هدف را به بخش های کوچک تقسیم کنید و از همه زوایا مورد ارزیابی قرار دهید. برای هر بخش اقدام مورد نیاز را شناسایی کنید تا مستقیماً به انجام آن کار بپردازید.
- برای هدف خود یک مقیاس در نظر بگیرید. به عنوان مثال اگر هدفتان ارتقای سطح تحصیلی است، فکر کنید که تا چه درجه ای می خواهید پیش بروید؛ یا اگر به فکر کسب ثروت بیشتری هستید، محاسبه کنید که در هدف خود چه سقف پولی را در نظر گرفته اید.
- میزان پیشرفت خود را محاسبه کنید. همیشه مدت زمانی بنشینید و به کارهایی که برای تحقق آرمانتان انجام داده اید و میزانی که موفق شده اید، فکر کنید.
- یک مدت زمان برای رسیدن به هدف تعیین کنید و فرصت نهایی را در نظر بگیرید. این کار باعث می شود که برای پیشبرد کارها تلاش بیشتری کنید و هدف خود را جدی تر ببینید.
- هدفی انتخاب کنید که از پس آن بر می آیید. زندگی یک رؤیای شیرین نیست که با تخیل به آن دست یابید، بلکه واقعیتی است که خیلی چیزها در آن محدود شده است. از این رو، هدفی داشته باشید که می دانید می توانید به آن برسید و از عهده شما خارج نیست.
- برای رسیدن به هدف برنامه ریزی کنید. راه ها و استراتژی هایی طراحی کنید که شما را برای رسیدن به هدفتان یاری می دهد.
- هدف خود را مرحله ای کنید. زندگی متشکل از مراحل مختلف است و برای رسیدن به یک هدف می بایست مراحل مختلف را پله پله طی کرد.
اتفاق یک شبه، راه رسیدن به هدف نیست، بلکه قدم های استوار و مداوم رمز موفقیت است.
تهیه کننده :طاهره قربانی
کوتاه ترین راه رسیدن به ثروت آن است که قابلیت هایت را بشناسی و برآنها تکیه کنی.
کوتاه ترین راه برای جلوگیری از شکست احتمالی ، مشورت با کسانی است که قبلاً آن راه را رفته اند.
کوتاه ترین راه برای داشتن روانی سالم ، در نظر گرفتن زمانی برای خنده و شادی در هر روز است
کوتاه ترین راه بری اینکه نخواهی چیزی را به خاطر بسپاری ، نگفتن دروغ است.
کوتاه ترین راه برای رسیدن به آرزوها ، واقع بین بودن است.
کوتاه ترین راه برای غیبت نکردن آن است که عیوب خود را مثل عیب دیگران ، ببینی .
کوتاه ترین راه برای داشتن جسمی سالم ، اعتدال در خوردن است ، نه زیاد و نه کم.
کوتاه ترین راه برای یافتن یک دوست ، توجه به علایق طرف مقابل است.
کوتاه ترین راه مبارزه با ترس ، روبه رو شدن با آن ترس است.
کوتاه ترین راه عشق ورزیدن ، نگاهی است خالص و بی ریا توام با عشق.
کوتاه ترین راه برای رهایی از افسردگی ، فکر کردن به چیزهای خوب است.
کوتاه ترین راه برای رسیدن به ثبات ، آن است که بر آن چه ایمان داری پافشاری کنی ، حتی اگر یک لشکر مخالف داشته باشی.
کوتاه ترین راه برای رسیدن به تکامل ، انتقاد پذیریی است.
کوتاه ترین راه برای دروغ نگفتن ، شجاع بودن است.
کوتاه ترین راه برای آینده نگری ، قناعت است.
کوتاه ترین راه برای حسرت نخوردن ، آن است که همیشه در حال زندگی کنی.
کوتاه ترین راه برای حل یک مساله ، فهمیدن درست صورت مساله است.
کوتاه ترین راه برای رسیدن به آرامش ، آن است که کمتر به چیزهایی که نداری فکر کنی.
کوتاه ترین راه برای اثبات دوستی ات به یک دوست ، آن است که شنوده خوبی باشی.
کوتاه ترین راه برای فاش نساختن راز دیگران آن است که هرگز به رازشان گوش ندهی.
کوتاه ترین راه برای تحقیر نکردن دیگران این است که فقط چند لحظه خودت را جای آنها قرار دهی.
کوتاه ترین راه برای رسیدن به قدرت واقعی ، تقویت هر چه بیشتر منطق است.
کوتاه ترین راه مقابله با دشمنان آن است که هرگز خونسردی ات را از دست ندهی.
کوتاه ترین راه غلبه بر مشکلات ، کوچک و ناچیز شمردن آنها است.
کوتاه ترین راه برای دانستن یک ارتباط سالم ، داشتن فکر و اندیشه سالم و قلب پاک است
تهیه کننده:طاهره قربانی
* انتقادات باید منصفانه باشند. این جمله را قطعا همه ما به دفعات شنیدهایم که پدر و مادر خیر و صلاح فرزندانشان را میخواهند، اما مگر پذیرفتن این اصل کافی است؟ قطعا پاسخ این سوال منفی است. چرا که مفهومی که همه ما به عنوان خیر از آن تلقی میکنیم، میتواند روش رسیدن به آن کاملا شخصی و متفاوت باشد. تصور کنید که مادری از انتخاب همسر آینده دخترش که در دانشگاه همکلاس اوست ناراضی است و با این دیدگاه که خیر و صلاح دخترش را میخواهد، سعی میکند او را از انتخابش منصرف کند و ابتدا با یک انتقاد و سپس با اعمال فشار روانی به مقاصدش میرسد. در واقع مادر گمان میکند که به صلاح دخترش فکر میکند و نه چیز دیگری، اما همه ما قطعا میدانیم وی سخت در اشتباه است. پس نتیجه میگیریم که در قدم اول انتقادها باید اصولی و منطقی و از همه مهمتر منصفانه باشد. ما به عنوان پدر و مادر باید این واقعیت را بپذیریم که زمانه کاملا تغییر کرده و ایدهآلهای جوان امروز با دوران جوانی ما کاملا متفاوت است و نمیتوانیم همه دیدگاههای خودمان را به عنوان راههای طلایی به جوانانمان دیکته کنیم و از آنها تنها اطاعت بیچون و چرا طلب کنیم.
*در انتقاد کردن، مواظب شخصیت جوانتان باشید. در انتقاد هرگز شخصیت جوان را زیر سوال نبرید، بدین معنا که اگر مرتکب فعلی اشتباه شده دلیلی ندارد که شخصیت و شعور وی کوچک شمرده شود و با رفتاری خشن وی را محکوم کرده و شخصیتش را حتی پیش بقیه اعضای خانواده خرد کنیم. همچنین از مقایسه جوانمان جدا پرهیز کنیم. بزرگترین سرمایه جوانان غرورشان است و هرگز نباید با یک مقایسه ساده غرور وی را خدشهدار کنیم. باید بپذیریم که فرزندمان در حقیقت یک شخصیت مستقل از همه جوانان عالم است و باید با او مستقل از همه آدمهای دیگر برخورد کنیم، چرا که فرزندمان جزئی از وجود خودمان است.با دادن اعتماد به نفس، به جوانان شجاعت دهید و حل مشکلات را در نظر ایشان راحت و ممکن سازید و با اعطای اعتبار و عزت و کرامت بر روحیه شان بیفزایید
*سعی کنید در جمع دوستان به جوان تذکر ندهید، در انتقاداتتان تنها باشید و سایر اعضای خانواده را وارد موضوع نکنید. اینکه به طبع شما هر کسی به خودش اجازه دهد که جوان را مورد نصیحت و پند قرار دهد برای جوان دشوار است و به همین دلیل هم هرگز انتقاداتتان کارساز نخواهد بود، چه بسا سبب شرمندگی و شکستن غرور و ایجاد عقده در او می شود. بنابراین برای این که موعظه و پند، مفید باشد، باید به دور از حضور جمع و با زبان نرم و مهربان صورت پذیرد تا لجاجت جوان را به دنبال نداشته باشد.
*بکوشید خود، الگوی عمل آن چیزی باشید که مورد توجه و نظر شماست. نیکوست که فرد موعظه کننده خود، نمونه کاملی از محتوای پند و اندرز خویش باشد و به عبارت دیگر، خود نیز به آنچه به دیگران سفارش می کند، عامل باشد.
*از در دوستی و محبت وارد شوید تا جوان با علاقه و آسودگی خاطر بیشتر به موعظه شما گوش دهد و احساس امنیت کند.
*شفقت و خیراندیشی موعظه گر، با موعظه اش نمودار است و از تذکر آمرانه پرهیز شود و به صورت تبادل نظر و رهنمود خواستن، صحبت شود. صبورانه به حرف هایش گوش فرا دهید و بدون تحقیر نظر و افکارش (هر چند ناپسند باشد) به اندیشه اش جهت داده شود.
*دیدگاه های خود را به گونه ای بیان کنید که جوان در گفت و گو با شما، احساس نکند شما می خواهید نظر خودتان را بر او تحمیل کنید. چنانچه به صورت غیر مستقیم موعظه کنید، قطعا سازنده تر و دارای نتیجه بهتری خواهد بود. چه بسا، موعظه ای که با یک اشاره و یا در قالب کلمه و عبارتی کوتاه و کلیدی (در صورت دارا بودن شروط لازم) بیشتر از پند و اندرزهای طولانی و خسته کننده مفید و موثر باشد.
*با دادن اعتماد به نفس، به آنان شجاعت دهید و حل مشکلات را در نظر ایشان راحت و ممکن سازید و با اعطای اعتبار و عزت و کرامت بر روحیه شان بیفزایید.
*جایگاه و ویژگی های خاص او را برایش تعیین کنید تا با انگیزه و شتاب بیشتری در مسیر شکوفایی استعدادها و توانمندی هایش گام بردارد. مثلا بگویید: در شان شما نیست که وقت اذان یا زمان امتحان، سرگرم بازی رایانه باشی
*به فردی باید پند و اندرز داد که پندپذیر باشد و در موقعیتی به او پند دهید که از نظر روانی آمادگی آن را داشته باشد.
به اعتقاد بسیاری از روانشناسان وقتی از کسی انتقاد میکنی گویی شخصیت وی را جراحی میکنی، پس قبول کنید در نگاه اول هیچکس از انتقادکردن خوشش نمیآید، بنابراین هرگز در انتقاد از جوان به شخصیت وی یورش نبرید و تنها همان مورد خاص را کالبدشکافی کنید و مورد بحث و بررسی قرار دهید
*موعظه باید رسا و بلیغ باشد و از شرایط بلیغ بودن موعظه این است که سنجیده و بجا و متناسب با وضعیت فکری و حساسیت های روحی جوان باشد.
تیکتیک ساعت به گوش میرسد و همه روی شما حساب میکنند. همه چیز به شما بستگی دارد! به اراده و خواسته تان. به هدفهایی که در زندگی دارید و راهی که برای رسیدن به آن انتخاب میکنید.
بیشتر ما در طول زندگی نباید با موضوعاتی مثل خنثیکردن بمب که موجب مرگ یا زندگی است، درگیر باشیم. مسائل اکثر ما در زندگی به مصاحبه شغلی، سخنرانی و موضوعات خانوادگی و کاری ختم میشود که اگر به رویارویی با آنها عادت نکرده باشیم میتواند خیلی اضطرابآور باشد.
فراموش نکنید شما در دورهی جوانی به سر میبرید و این یعنی روزهای انتخابهای حساس زندگی و طبیعی است که شما با مسائل استرسزای زیادی روبه رو باشید اما باید بتوانید بر آنها غلبه کنید.یادگیری این که چگونه در شرایط اضطرابآور آرام بمانیم باعث نمیشود که همه چیز فوراً حالت طبیعی به خود بگیرد بلکه فقط کمک میکند که سالمتر بمانیم و زندگی شادتری داشته باشیم و از جوانی خود بیشتر لذت ببریم.
در این راستا، تمرکز روی مسائل مهم زندگیتان از اهمیت خاصی برخوردار است. زندگی شما ارزشمند است، پس نگذارید مسائل بیاهمیت آن را تحتالشعاع قرار دهند.یادگیری این که چگونه در شرایط اضطرابآور آرام بمانیم باعث نمیشود که همه چیز فوراً حالت طبیعی به خود بگیرد بلکه فقط کمک میکند که سالمتر بمانیم و زندگی شادتری داشته باشیم و از جوانی خود بیشتر لذت ببریم.
اگر شرایط تحت کنترل شما نیست یا موضوع اهمیت چندانی ندارد، پس در مورد آن نگران نباشید! شاید سخت به نظر برسد، اما فقط کافی است که آن را انجام دهید.
برای افزایش آرامش میتوانید به چیزهای دیگر فکر کنید. به چیزهایی فکر کنید که باعث شادی شما میشوند مثل فرزندان یا همسرتان یا به برنامههای روزمره خود بیندیشید. به چیزهای آرامشبخش مثل یک روستای خوش آب و هوا یا صدای دریا فکر کنید. چشمهای خود را ببندید و تصویری با تمام جزییات از مکانی که دوست دارید در ذهن تجسم کنید.البته کار خیلی مهمی هم که باید انجام بدهید این است که از آنچه منبع استرستان است، خود را خلاص کنید. مثلاً از اتاقی که در آن هستید خارج شوید.
جوامع بشر در طی قرون و اعصار به وسیله دو سرمایه بزرگ به زندگی خویش ادامه داده و ادامه حیات نموده اند. سرمایه اول ذخایری است که به قضاء حکیمانه الهی در جوانان بشر آفریده شده است مانند عقل ، هوش، غرایز و دیگر قوای طبیعی و سرمایه دوم ذخایری است که بشر با سعی و کوشش بدست آورده است مانند علوم، فنون ، تجارب و دیگر اطلاعات اکتسابی.
صفت تقلید در بشر از مواهب بزرگ خداوند حکیم و از ارکان اساسی زندگی اجتماعی است. این ویژگی از دوران کودکی آغاز می گردد و در تمام ایام جوانی و میانسالی و پیری هم چنان مورد استفاده و بهره برداری انسان است. آدمی از راه تقلید با سال های گذشته مرتبط می شود . معلومات و تجارب آنان را اقتباس دمی کند، خود را به شرایط زندگی مجهز می سازد و به این وسیله کمبود غرایز خویش را جبران می نماید. غریزه تقلید به طور آگاه یا نا آگاه، اخلاق ، آداب و رسوم و زبان و فرهنگ را از نسل سابق به نسل فعلی منتقل می کند و خصایص ملل و اقوام را از خطر نابودی و زوال مصون می دارد. چه بسیار افرادی که در آغاز زندگی بر اثر تربیت های صحیح خانوادگی، وارث صفات پسندیده گذشتگان خود شدند و به خوبی و شایستگی پرورش یافتند. ولی در سنین جوانی یا میانسالی با اشخاص آلوده و گناهکار طرح دوستی ریختند ، از کارهای نادرستشان تقلید کردند و ترجیحاً روش های ناپسند آنان را جایگزین مکارم اخلاق و میراث های خانوادگی خود ساختند . حضرت علی (ع) می فرمایند: من لم یوکد قدیمه بحدیثه شان سلفه و خان خلفه (1).
کسیکه گذشته خوب خود را با رفتار های خویش محکم و استوار نسازد، پیشینیان خود را زشت و غمگین نموده و به فرزندان آنان و آیندگان خویش نیز خیانت کرده است.
تقلید از دنیای غرب باید آگاهانه و با اندازه گیری صحیح در چهار چوب عقل و مصلحت باشد. چون تقلید بی قید و شرط از تمام روش های غربیان به معنی قبول بسیاری از رذایل اخلاقی و پلیدهای اجتماعی است. غریزه تقلید مانند سایر غرایز کور و بی شعور است، خوب و بد را نمی فهمد، به صلاح و فساد توجهی ندارد. در زمینه تقلید دو مطلب اساسی وجود دارد که باید همواره مورد توجه باشند:
1- آنکه تقلید کننده بداند هدفش از عمل مورد تقلید چیست و برای چه منظوری از پی آن کار می رود. 2- آنکه بداند راه رسیدن به هدف کدام است و چگونه می تواند به منظور خویش نائل گردد.
اشخاص کوتاه فکر و ابله و همچنین اطفال خردسال که هنوز نیروی تفکرشان شکفته نشده است تحت تاثیر افراد قوی تر از خود قرار می گیرند و برای آنکه خود را شبیه آن ها بسازند کورکورانه از اعمال آن ها تقلید می کنند و کاهی افراد کم ارزش یا جامعه عقب افتاده، خود را همانند افراد یا جوامع بزرگ می سازند و مانند کودکان و ابلهان، ناسنجیده و بی رویه از کارهای آنان تقلید می نمایند و تصور می کنند با این عمل از حقارت و پستی رهایی می یابند. غافل از اینکه این تقلید های کورکورانه و غیر عاقلانه تنها ذلت آن ها را بر طرف نمی کند، بلکه بر ذلتشان می افزاید و بلکه حماقت و نارسایی فکر را نیز بر سایر نقاط ضعفشان اضافه می کند.
تهیه کننده :زهرا یوسفی مصری