مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

آیا می دانید شیعیان به چه مواردی امتحان می شوند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الصادق (ع): امتحنوا شیعتنا عند ثلاث

عند مواقیت الصلوه کیف محافظتهم علیها، و عند اسرارهم کیف حفظهم لها عند عدونا، و عند اموالهم کیف مواساتهم لاخوانهم فیها.     الحیا، ج۲، ص۳۶۹

امام صادق (ع )فرمودند: شیعیان ما را در سه وقت بیازمایید:

۱٫ در اوقات نمازشان، که چگونه از آنها مواظبت می کنند؟

۲٫ در نگهداری اسرارشان، که چگونه در مقابل دشمنان ما راز داری دارند؟

۳٫ در (بذل و بخشش) اموالشان که چگونه نسبت به برادارن دینی شان کمک و مساعدت دارند.

ملاحظه می فرمایید، در این حدیث نماز اول وقت را علامت و وسیله امتحانات شیعیان معرفی می کند، بنابراین آنهاییکه نماز را به تاخیر می اندازند در این امتحان مورد نکوهش و ملامتند زیرا عند الامتحان یکرم الرجل اویهان

وقت آزمایش است که انسان (شناخته می شود اگر خوب امتحان داد) احترام می شود (و اگر بر امتحان داد) مورد اهانت قرار می گیرد.

رابطه ی بین هوش عاطفی و سلامت روانی

                                             

                                                                

یکی از عناصر هوش عاطفی، تفکر مثبت است. در مورد رابطه ی میان خوشبینی و بهداشت روانی، پژوهش هایی انجام گرفته است. خوشبینی به این اعتقاد اطلاق می شود که در زندگی یک فرد عموماً امور خوب (در مقابل امور بد) اتفاق می افتد. خوشبینی موجب حرکت به سوی هدف ، و بدبینی ، موجب دور شدن فرد از هدف می شود. خوشبینی در کنار آمدن با استرس ، نقش واسطه ای مهمی دارد. زمانی که افراد سعی دارند با استرس به صورت یک مسئله مقابله کنند، خوشبینی بیشتری در مورد حل مشکل خود دارند. افراد خوشبین از شیوه های مقابله ای فعال استفاده می کنند. تحقیقاتی که در مورد رابطه ی بین روان رنجور( معادل Psychoneurosis , neurosis که به ناراحتی روانی در حالت عصبی اطلاق می شود ) گرایی و حالات عاطفی مثل اضطراب، افسردگی، خشم، نفرت و حقارت انجام شده است، نشان می دهند که این حالت های عاطفی منجر به ایجاد دیدی منفی نسبت به دنیا و خود فرد می شود. همچنین میان رضایت شغلی و رضایت زناشویی و استرس و تعارض احساس شده توسط فرد رابطه وجود دارد. در بین افرادی که دچار حالات هیجانی منفی اند، گزارش های زیادی در مورد شکایت جسمانی وجود دارد .

پژوهش هایی در مورد بازداری فکر ( یعنی سعی در فکر نکردن به بعضی مسائل ، هیجانات و ... ) و تأثیر آن بر سلامت روان انجام گرفته است که نتایج آنها نشان می دهد بازداری، موجب افزایش فکر کردن در مورد مسائل بازداری شده می شود. یک احساس یا هیجان بازداری شده نسبت به حالت بیان آزاد، بیشتر تحریک کننده است. از این دیدگاه بازداری افکار مهیـّج می تواند مسئول ادامه یافتن واکنش های هیجانی ناخواسته باشد. بازداری فکر ممکن است بخش ضروری ایجاد فوییا (هراس)، وحشت زدگی و اضطراب نامتناسب باشد. بازداری هیجانی ( چه خودآگاه و چه ناخودآگاه) در سلامت روانی مؤثر است. استفاده از حمایت های اجتماعی و سطوح منطقی تنظیم هیجانی عموماً برای سلامت روانی فرد ، مفید و مثبت است. تلاش برای سرگرمی، وقفه یا انکار هیجان ها موجب تشویش درونی و تعارض می شود و بهداشت روانی فرد را به خطر می اندازد.

بنابراین وجود فضای آزاد در خانواده برای بیان احساسات و هیجانات و بیان افکار، موجب افزایش سلامت روان می شود، زیرا بازداری های دراز مدت موجب گسترش بیماری های روان – تنی (1) می شود . تحقیقات نشان داده است که نوشتن تجارب دردناک در طول درمان، بر سطح سیستم ایمنی، سطح فشار خون و اندوه ذهنی افراد، مؤثر است.

شاید قانع کننده ترین داده ها در مورد اهمیت عواطف، از تحقیقات گسترده و عمیقی که بر روی چند هزار نفر مرد و زن انجام گرفته است، حاصل شده باشد. نتیجه ی این بررسی ها با قاطعیت تأیید می کند که عواطف نگران کننده تا اندازه ای برای سلامت بدن مضرند. کسانی که دچار نگرانی مزمن ، دوره های طولانی مدت غم و اندوه ، بدبینی، تنش مداوم ، یا تنفر و کینه توزی دائم و سوء ظن شدید هستند ، دو برابر افراد عادی در معرض ابتلا به بیماری هایی مثل آسم ، درد مفاصل ، سردرد ، زخم دستگاه گوارش و بیمارهای قلبی قرار دارند. خطر عواطف منفی برای این نوع بیماری ها ، مثل خطر سیگار کشیدن یا کلسترول بالا برای بیماران قلبی است.

این تحقیق آماری هیچ گونه شکی باقی نمی گذارد که هر کس دارای عواطف مزمن و وخیمی که بر شمردیم باشد، مستعد ابتلا به بیماری است. نگرانی و اضطراب – گرفتاری ناشی از فشارهای زندگی – شاید احساسی است که بیشترین شواهد علمی در مورد ارتباط آن با بروز بیماری وجود دارد.

به نظر می رسد کیفیت روابط با دیگران به همان اندازه ی کمیت آن ها، برای مقاومت در برابر فشارهای روحی مهم است. روابط منفی ، عواقب خاص خود را در پی دارد. برای مثال بحث و جدل های زناشویی ، بر روی دستگاه ایمنی بدن تأثیر منفی بر جای می گذارد. تحقیقی که بر روی دانشجویان هم اتاق در یک کالج صورت گرفت، نشان داد هر قدر آنها بیشتر از همدیگر متنفر بودند، بیشتر در مقابل سرماخوردگی و آنفلوانزا حساسیت داشتند و بیشتر به پزشک مراجعه می کردند.

جان کاسپیو، روان شناس دانشگاه اوهایو که تحقیق فوق را انجام داده است می گوید: « آدم هایی که در زندگی روزمره با آنها نشست و برخاست می کنید، نقش مهمی در سلامت شما ایفا می کنند و هر قدر این روابط معنی دارتر باشد، تأثیر آنها بیشتر خواهد بود.» 

 

ایا نقص در هوش عاطفی ، زندگی زناشویی را دچار آسیب می کند؟

گتمن»، روان شناس دانشگاه واشنگتن، موشکافانه ترین تحلیل ها را در مورد چسب عاطفی که زوج ها را به هم پیوند می دهد و هم چنین احساسات مخربی که زندگی زناشویی را از هم می پاشد به عمل آورده است و این کار را از طریق گوش دادن و مشاهده نوارهای ویدیویی از روابط زوج ها انجام داده است.

او دریافته است که یکی از نخستین پیام های هشدار دهنده، در مورد در خطر بودن زندگی زناشویی، انتقاد تند و بیرحمانه ی طرفین از یکدیگر است. در یک رابطه ی زناشویی سالم، زن و شوهر به طور آزادانه از هم انتقاد می کنند. اما غالباً در لحظات خشم است که گلایه ها به روشی مخرب و به شکل تهاجم به شخصیت همسر بیان می شوند. در صورتی که می توان به جای حمله کردن به طرف مقابل ، با اعتماد به نفس احساسات خود را بیان کرد.

بدتر از همه ، انتقاد همراه با تحقیر و تنفر است که این را می توان از کلمات و حالات غیر کلامی مثل پوزخند زدن، کج کردن لب به علامت تحقیر یا گرداندن چشم ها نشان داد. بدیهی است که بروز هر از چند گاه تنفر، هیچ پیوندی را متلاشی نمی کند ، ولی این گونه ضربه های عاطفی همانند سیگار کشیدن و افزایش کلسترول خون که عوامل خطرساز برای بیماری های قلبی اند، هر چه مدت و شدتشان بیشتر شود، خطر آنها نیز افزایش می یابد و در جاده ی منتهی به طلاق، یکی از این عوامل، به طور زنجیره وار، دیگری را به دنبال می آورد.

وقتی که حمله ای از جانب یکی از طرفین صورت می گیرد ، طرف مقابل پاسخ « جنگ یا گریز» را در اختیار دارد. بدیهی ترین پاسخ، جنگیدن متقابل است که معمولاً به یک مسابقه ی بی حاصل داد و فریاد منتهی می شود. اما پاسخ دیگر - یعنی گریز - ممکن است مضرتر باشد، به ویژه وقتی که با حربه ی سنگین سکوت انجام شود. سکوت، پیامی سردکننده ، پرقدرت و آمیزه ای از بی میلی، فاصله و برتری ، و ویران گر سلامت رابطه است.

مکالمه های درونی و اندیشه ای افراد که در پس زمینه ی ذهن جاخوش کرده اند بسیار قدرتمندند و سیستم هشدار دهنده ی عصبی را به اشتباه می اندازند. وقتی فرد خود را قربانی زندگی بداند، به سادگی فهرستی از اعمال و رفتار همسرش را به خاطر می آورد که تداعی کننده ی قربانی بودن اوست و کارهای محبت آمیز او را نادیده می گیرد. افکار مسموم، عواطف را در چنگال خود می گیرند و نگرش های بدبینانه باعث می شوند فرد ، همسر خود را فطرتاً بدذات و غیر قابل تغییر بداند، اما نگرش های خوش بینانه و مثبت، شرایط را قابل تغییر جلوه می دهند. نگرش بدبینانه، اندوه بی امان را به ارمغان می آورد و نگاه خوش بینانه آرامش و تسکین.

در بین زن و شوهرها گاهی مشاجره هایی پیش می اید که منجر به طغیان می شود. زنان و شوهران پرخاشگر آن چنان در بدبینی نسبت به همسرشان غرق می شوند که در باتلاق احساسات وحشتناک و غیر قابل کنترل فرو می روند. در این حالت نه می توانند حرف ها را بدون تحریف بشنوند، نه می توانند با فکر باز و روشن به چیزی پاسخ دهند و نه می توانند به افکار خود نظم دهند، در نتیجه به واکنش های بدوی متوسل می شوند. البته آستانه ی طغیان برخی از افراد بسیار بالاست و به راحتی در مقابل خشونت و تنفر مقاومت می کنند (مثل یک انتقاد ساده از سوی همسر).

در هنگام پرخاش ( طغیان ) ، تعداد ضربان قلب به 10 یا 30 بار بیشتر از حالت عادی می رسد و در بدن مقداری آدرنالین و چند هورمون دیگر ترشح می شود که رنج و اندوه را برای مدتی افزایش می دهد؟ عضلات کشیده می شود ؛ تنفس مشکل می گردد؛ باتلاقی از احساسات مسموم، ترس و خشم ناخوشایند به وجود می اید که گریز از آن ناممکن است ؛ اندیشه به قدری مغشوش می شود که امکان حل و فصل منطقی مسائل از بین می رود. فرد در این حالت مشکلات را غیر قابل حل می بیند. وقتی زن و شوهر در چرخه ی تکرار شونده ی انتقاد و تنفر، دفاع و سکوت سهمگین، اندیشه های اندوهبار و طغیان عواطف گرفتار می شوند، در زمینه ی خودآگاهی عاطفی، همدلی و توانایی آرامش بخشیدن به یکدیگر و خود ، دچار ناهماهنگی شده اند.

شوهرها در مقایسه با زن ها آمادگی طغیان بیشتری در برابر انتقاد از سوی همسران خود دارند. در هنگام طغیان آدرنالین بیشتری در خون مردها ترشح می شود و آنها در مقایسه با زن ها در برخورد با سطح پایین تری از رفتار منفی شروع به ترشح آدرنالین می کنند و به همین دلیل بهبود طغیان از نظر جسمانی در شوهرها بیشتر از زن ها طول می کشد.

 

اهمیت هوش عاطفی در حفظ پیوندهای زناشویی

روند متداول ازدواج و طلاق باعث می شود هوش عاطفی بیش از پیش اهمیت پیدا کند. خطر افزایش طلاق بیشتر متوجه زوج های تازه ازدواج کرده است. طی سال های اخیر، پیوندهای عاطفی میان زن و شوهر و نیز مرزهای گسل عاطفی که می توانند بنیان زندگی را از هم بشکافند ، با دقتی بی سابقه مورد بررسی قرار گرفته اند. شاید بزرگ ترین پیشرفت برای فهم عواملی که یک ازدواج را حفظ می کند یا آن را از هم می پاشد، با استفاده از ابزارهای دقیق فیزیولوژیک حاصل شده است. این ابزارها ردیابی لحظه به لحظه ی تفاوت ها ی ظریف احساسی میان زن و شوهر را میسر ساخته اند. اکنون دانشمندان قادرند کوچک ترین تغییر و تحول در میزان آدرنالین یا فشار خون یک شوهر را تشخیص دهند و جزئی ترین عواطف را در چهره ی یک زن مشاهده کنند. این اندازه گیری های فیریولوژیک ، نوعی تفاوت بیولوژیک پنهان را به عنوان منشأ بروز اختلاف میان و زن و شوهر آشکار می کند؛ یک اختلاف سطح بحرانی در قابلیت های عاطفی ، که برای زن و شوهر نامحسوس است یا مورد بی توجهی واقع شده است. این اندازه گیری ها همان نیروهای عاطفی را که قادر به حفظ یا نابودی یک رابطه مشترک اند، در معرض دید قرار می دهند. مرزهای عاطفی، تفاوت میان دنیای عاطفی دختران و پسران را نشان می دهد.

در بسیاری از اختلاف های زناشویی مشاهده می شود که مرد از خواست های « غیر منطقی » زن شکایت می کند و زن از " بی تفاوتی " مرد نسبت به آن چه او می گوید ناله سر می دهد. ریشه ی این تمایزات عاطفی را ، علیرغم آن که بخشی از آن ممکن است بیولوژیک باشد – می توان در دوران کودکی در تفاوت دنیای عاطفی که دختران و پسران در آنها رشد می کنند، ردیابی نمود. چرا که به دختر و پسر در مورد کنترل عواطف خویش درس های بسیار متفاوتی داده می شود. به دختران راجع به عواطف اطلاعات بیشتری داده می شود تا به پسرها و با پسرها بیشتر در مورد نتایج احساساتی مانند خشم، صحبت می شود.

« لسلی برودیم» و « جودیت هال» که در زمینه ی تفاوت های عاطفی میان دو جنس مذکر و مؤنث تحقیق می کنند اظهار می دارند که چون دخترها در به کارگیری زبان خیلی سریع تر از پسرها مهارت پیدا می کنند، بنابراین با فصاحت بیشتری می توانند احساسات خود را بیان کنند و همچنین بهتر از پسرها می توانند واکنش های عاطفی را جایگزین جنگ های تن به تن کنند. برعکس ، پسرها چون هیچ تأکیدی بر توصیف احساسات خود ندارند احتمالاً از وضعیت عاطفی خود و دیگران بی خبرند. از پسرها انتظار می رود که در موقع زمین خوردن گریه نکنند و با خروج خود از زمین بازی اجازه بدهند که بازی ادامه یابد، اما دخترها بازی را برای کمک به فرد صدمه دیده متوقف می کنند.

از همین رو پسرها از جانب هر چیزی که استقلال آنها را به مبارزه بطلبد تهدید می شوند، در حالی که دخترها با بروز گسیختگی در روابطشان مورد تهدید قرار می گیرند. « دیواتانن » اشاره کرده است که این تفاوت دیدگاه ها بدین معنی است که زنها و مردها از یک گفت و گو چیزهای کاملاً متفاوتی انتظار دارند. مردها به صحبت درباره ی « مسائل » قانع اند، در حالی که زن ها در جست وجوی روابط عاطفی اند.

صدها تحقیق نشان می دهد که حس همدلی زن ها خیلی قوی تر از مردهاست. آنها حداقل خیلی بهتر از مردها می توانند از طریق چهره، لحن صدا و دیگر علائم غیر کلامی به احساسات درونی دیگران پی ببرند. به طور کلی زن ها هنگامی که وارد زندگی زناشویی می شوند برای ایفای نقش مدیریت عواطف و احساسات کاملاً تعلیم دیده اند، در حالی که مردها از اهمیت این امر برای حفظ بقای رابطه ی زناشویی درک کافی ندارند. تحقیقی که بر روی 264 زوج انجام گرفت نشان داد به راستی مهم ترین عنصر برای زنان – نه مردان – در رضایت از روابطشان این حس بود که « ارتباط خوبی » با شوهرشان داشته باشند. « تدهوستون » معتقد است که از دیدگاه زن ها، صمیمیت و نزدیکی یعنی گفت و گو راجع به مسائل، به ویژه در مورد رابطه ی زن و شوهر، اما مردها روی هم رفته درک نمی کنند که زن هایشان از آنها چه می خواهند. آنها می گویند: « من از او می خواهم که به اتفاق هم کاری انجام دهیم ولی همه ی کاری که او می خواهد انجام بدهیم این است که بنشینیم و حرف بزنیم ». « هوستون » دریافته است که مردها در دوران آشنایی قبل از ازدواج تمایل بیشتری به صحبت کردن و ایجاد صمیمیت با همسران خود دارند، اما به محض آن که ازدواج می کنند و وارد زندگی مشترک می شوند ( به ویژه در ازدواج های سنتی ) وقت کمتری صرف صحبت کردن با همسرشان می کنند.

این سکوت فزاینده ناشی از این مسئله است که مردان با خوش باوری بیشتری به زندگی زناشویی خود نگاه می کنند. اما زن ها در کل و به خصوص در ازدواج های ناموفق ، بیش از شوهران خود به گله گزاری می پردازند. حالا چگونه می توان این شکاف عاطفی را در هنگام بروز اختلاف نظر و نارضایتی که در هر رابطه ی زناشویی بسیار طبیعی است، بررسی کرد؟ در حقیقت موضوعات خاص مثل تعداد دفعات رابطه ی زناشویی، نحوه ی تربیت فرزندان ، یا مقدار پس انداز و قرض هیچ کدام نمی توانند باعث تحکیم یا متلاشی شدن پیوند زناشویی شوند، بلکه عاملی که سرنوشت یک زندگی مشترک را رقم می زند این است که زن و شوهر چگونه راجع به رنجش ها و دلخوری ها و مسائل آزار دهنده ی فیمابین ، بحث و گفت و گو می کنند. حتی توافق در مورد این که چگونه مخالفت خود را ابراز کنیم می تواند راهی برای بقای زندگی زناشویی باشد. زن و شوهر باید در هنگام برخورد با احساسات و عواطف سخت و انعطاف ناپذیر یکدیگر ، بر تفاوت های درونی مربوط به جنسیت خود غلبه کنند.

 

 

منبع: مشاوره در آستانه ازدواج تالیف سید مهدی حسینی بیرجندی

به افکار و باورهای خود سروسامان دهید

افکار و باورهای انسان نقش مهمی در آرامش او دارند. و در واقع افکار و باورها قوی‌ترین منابع ذهنی هستند که می‌توانند آرامش فرد را بهم بریزند. هر چند به نظر می‌رسد که اغلب محرکات و شرایط محیطی مسبب از بین رفتن آرامش فرد هستند اما در واقع آن چه به وقایع بیرونی رنگ می‌دهد و آنها را نیرومند و تاثیرگذار می‌سازد باورها و برداشتهایی است که فرد نسبت به این وقایع دارد. واکنش افراد مختلف را در مقابل یک واقعه بیرونی و محیطی در نظر بگیرید. مثلا صحنه‌ای را مجسم کنید که تصادف خفیفی در یک خیابان نسبتا شلوغ بین دو خودرو اتفاق افتاده است.

واکنش رانندگان خودروها را تصور کنید، برخیها در این شرایط شدیدا پرخاشگر می‌شوند در حالی که برخی دیگر با خوشرویی بیشتری برخورد می‌کنند. آنچه تفاوت رفتار انسانها را در لحظه‌های مشخص و مشترک موجب می‌شود طرز فکری است که نسبت به آن اتفاق دارند و این که از چه زاویه‌ای به آن مساله نگاه می‌کنند. بر این اساس افرادی که افکار و باورهای منفی دارند زودتر و شدیدتر از افرادی که دارای باورهای مثبت و نگرشهای مثبت‌تری هستند آرامش خود را از دست می‌دهند. چنین افرادی ممکن است اسپندوار از جا بپرند و واکنشهای شدید از خود نشان دهند. این دسته از افکار هر چند ممکن است در طول زندگی فرد ایجاد و رشد یافته باشند و حتی به دوران کودکی فرد مربوط می‌باشند
اما قابل تغییر هستند.
افکار مزاحم و منفی خود را شناسایی کنید، آنها را شکار کنید، از بین ببرید و افکار مفیدتری را جایگزین آنها کنید. افکار مثبت به شما آرامش ، انرژی و قدرت می‌بخشد. پس یادتان باشد اولین تکنیک: مبارزه با افکار منفی. برای این کار می‌توانید از یادداشت کردن و پی‌گیری افکارتان استفاده کنید. زمانی که احساس می‌کنید آرامش‌تان به هم ریخته است از خود بپرسید چه چیزی آرامش شما را بهم ریخته است؟ پشت این مساله‌ای که برایتان ناراحت کننده است چه فکری و چه باور منفی پنهان شده است و به این ترتیب افکار خود را پی‌گیری کنید و آنها را یاداشت کنید. سپس سعی کنید افکار مثبت جایگزین برای هر یک از افکار منفی پیدا کنید و در مقابل آن یادداشت کنید. افکار مثبت خود را همواره دم دست یا پیش روی خود داشته باشید.
تمرین آرام سازی یا ریلکسیشن
این تمرین ، تمرین بسیار مفیدی است که می‌تواند در فرد آرامش خوبی را بوجود بیاورد. می‌توانید از این تمرین در حالتها و شرایطی که احساس ناآرامی می‌کنید استفاده کنید. همچنین می‌توانید بطور روزانه این تمرین را حتی در شرایط عادی انجام دهید. این کار به حفظ آرامش شما در تمام لحظات بعدی کمک می‌کند به عبارتی شما را در مقابل ناآرامی واکسینه می‌شوید.

برای اجرای این تمرین در محیطی آرام قرار بگیرید. در وضعیت راحتی دراز بکشید چشمهای خود را ببندید و سعی کنید عضلات خود را از نوک انگشتان پا تا سر سفت و بعد شل کنید و سعی کنید قسمت به قسمت این کار را انجام دهید. و در حین سفت و شل کردن عضلات آنها را در ذهن خود مجسم کنید. تمرین ساده‌ای است ولی کاربردهای مفیدی دارد. روان‌درمانگران از این روش برای درمان برخی از اختلالات روانی و از جمله اضطراب ها استفاده می‌کنند.
تنفس خود را تنظیم کنید.
چشمهای خود را ببندید. یک دست خود را روی شکم قرار دهید و دست دیگر را روی سینه ، طوری نفس بکشید که حرکت شکم شما بیشتر از حرکت سینه باشد. به عبارتی دستی که روی شکم گذاشته‌اید بیشتر از دست روی سینه بالا می‌آید. بعد از مدتی تمرین سعی کنید این کار را بدون گذاشتن دستها روی شکم و سینه انجام دهید. به عبارتی با حرکت شکم تنفس کنید نه با حرکت سینه. تنفس نقش مهمی در حفظ آرامش شما دارند. حتی در شرایط ناآرامی می‌توانید از روش فوت کردن داخل یک پاکت نیز نتایج مفیدی بگیرید. به این ترتیب آرامش خود را سریع‌تر باز خواهید یافت.
با کمی آمادگی سازی می توانید کاری کنید تا در مطالعاتتان موفق باشید.
سعی کنید عادات زیر را در خود پرورانده و به آنها احترام بگذارید
• مسولیت امور خود را به عهده بگیرید
بدانید که برای موفق شدن شما باید در مورد اولویت‌ها، سرمایه زمان و منابع خود تصمیم قاطع بگیرید.
• در مورد اصول کلی و اینکه چه چیزی با ارزش است خودمحور باشید
اجازه ندهید که دوستان و اطرافیانتان به شما دیکته کنند که چه چیزهایی برای شما مهم و چه چیزهایی مهم نیست.
• امور ضروری را اول قرار دهید
از اولویت بندی هایی که برای خود تعیین کرده اید پیروی کنید و اجازه ندهید دیگران، یا سایر علایق و تمایلات شما را از اهدافتان دور کنند.
• زمانها و مکانهای پربازده(Productive) خود را شناسایی کنید
• صبح، بعداز ظهر یا شب؟
مکانهایی را پیدا کنید که در آن بتوانید به حداکثر توان خود در تمرکز و کارایی دست یابید. اگر این مکانها محدودند آنها را برای مشکل ترین مطالعاتتان اولویت بندی کنید.
• خود را در موقعیت برد-برد ببینید
وقتی شما به بهترین نحو در کلاس درس شرکت می کنید، خودتان، همکلاسی ها و حتی خود استاد از آن سود می برد. در این شرایط نمرات بهتر شما می تواند به کارایی بالای شما صحه گذارد.
• اول دیگران را درک کنید بعد سعی کنید تا خود درک شوید
وقتی با استاد راهنمای خود کاری دارید(در مورد نمره، مهلت برای ارائه تکالیف و ...) اول خود را جای او بگذارید و از خود بپرسید که بهترین نحوه صحبت با من در این شرایط چگونه می تواند باشد.
• به دنبال راه‌های بهتر برای حل مشکلات باشید
برای مثال، اگر دروس خود را نمی فهمید فقط به مطالعه مجدد آن بسنده نکنید، کارهای دیگری بکنید! مثلا با استاد خود مشورت کنید، از همکلاسیها یا گروه های درسی بپرسید و ...
• و همیشه خود را در موقعیت مبارزه قرار دهید.
بخشهایی از این نوشته بر اساس نوار سخنرانی استفان کاوی در مورد هفت عادت افراد واقعا موثر

۱. تنظیم برنامه مطالعه، یعنی مشخص شود که چه زمانی و چه مدت از شبانه روز به مطالعه اختصاص داده شود.
۲. تصمیم در اجرای برنامه ای که برای هر نوبت مطالعه در نظر گرفته شده است.
۳. مطالعه هدف دار باشد و هر نوبت، هدف را در ذهن خود مجسم کنید تا باعث دلگرمی شود.
۴. در شروع و در حین مطالعه باید سوالاتی را مطرح کرد و با ادامه مطالعه، به خاطر دقت و تمرکز ذهنی بیشتر، پاسخ سوالات را جستجو نمود. این عمل هم انگیزه ایجاد می کند و هم در درک بهتر و ادامه تصمیم اتخاذ شده موثر است.
۵. در مطالعه کتاب های درسی، سعی نمایید وقت در نظر گرفته شده، متوالی نباشد. زیرا خستگی و بی میلی زودتر به سراغتان می آید. لذا وقت را تقسیم کرده و هر یک ساعت مطالعه، ۱۰ تا ۱۵ دقیقه استراحت نمایید.
۶. برای درک بیشتر جزییات، باید دقیق خوانی کرد.
۷. بعضی از مطالب را باید ۲ یا ۳ بار یا حتی بیشتر مطالعه کرد و یا بعد از گذشت زمانی، مجددا مطالب را خواند. قضاوت فرد در مطالعه مجدد ممکن است تفاوتی در مطالعه قبلی داشته باشد.
۸. برای جایگزینی بهتر و یادآوری آن چه مطالعه شده، می توان به طور ذهنی مطالب را مرور نموده، نکات مهم را تکرار و یا موارد مهم را یادداشت کرد. زیر نکات با اهمیت خط بکشید و روی بعضی قسمت ها که خوب درک نشده علامت سوال قرار دهید تا پیگیری شود.
۹. در حین مطالعه گاهی مطالبی برای فرد تداعی می شود که در حالت عادی به خاطر نمی آید. بهتر است که همان موقع آن چه به یاد می آید، یادداشت شود.
۱۰. برای درک و جایگزینی و یادگیری و یادآوری بهتر، باید نکات اصلی و جزیی را از هم تفکیک کرده و در پایان، فصل یا بخش را ذهنی مرور نمود.
۱۱. مکان مطالعه باید دور از سر و صدا و عوامل حواس پرتی باشد.
۱۲محل مطالعه از نور کافی برخوردار باشد.
۱۳. به یاد داشته باشید پراکنده و نامنظم و بدون برنامه مطالعه کردن باعث به یاد نیاوردن مطالب می شود.
 

طاهره قربانی