مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

آرامش و زیبایی های زندگی!

یکی از مهارت های مهم انسان، «مهارت درک زیبایی های زندگی» است. با داشتن چنین مهارتی، زندگی با تمام ابعاد آن زیبا و لحظه لحظه زیستن در آن لذت بخش می شود. افرادی که از درک زیبایی های زندگی بی بهره اند، زندگی در نظرشان تیره و تار و پوچ می نماید و نه تنها از لحظات زندگی خود لذتی نمی برند، بلکه زیستن در این دنیا را غیر قابل تحمل فرض می کنند. مهم درک صحیح از زندگی و رویداد های آن است؛ پس بیایید این مهارت با ارزش را با تمرین کردن راهکار های زیر در خود شکوفا سازیم:
1. زندگی زیباتر از آن است که می بینیید، مهم چگونگی نگرش و زاویه دید شما به زندگی است. عینک سبز زندگی را به چشمانتان بزنید و آن را آنگونه که هست بنگرید؛ با واقع نگری ریشه خیلی از به ظاهر بدی ها و مشکلات به راحتی خشکیده می شود.
2. سعی کنید فلسفه درست آفرینش و هدف صحیح از زندگی را بیاموزید. اهداف کوتاه مدت و دراز مدت خود را مشخص کنید و طبق آن گام های استوار بردارید.
3. با درونگری افکار خود را مورد بررسی قرار دهید و عینک بدبینی را ازچشمانتان بیرون بیاورید. بدانید که ریشه درک نادرست از زیبایی های زندگی خیالبافی ها، سوء ظنها و افکار منفی و نادرست می باشد؛ پس سعی کنید خود را از شر این گونه افکار و تخیلات رهایی بخشید.
4. با خود قرار بگذارید تا همیشه فکر و احساس مثبت داشته باشید. با تمرین و تلقین به نفس بر روی احساسات و افکار مثبت تمرکز داشته باشید. هرگاه تفکر منفی یا احساس غلط سراغتان آمد، سریع فضا را عوضکرده و زیبایی های زندگی و موفقیت ها و نقاط روشن زندگی خود یا دیگران را یادآوری کنید.
5. یک قدم جلوتر از زندگی باشید. نگذارید رویداد ها و اتفاقات زندگی برای شما تصمیم بگیرد و مسیر زندگی شما را تعیین کند؛ بلکه خود برای خودتان تصمیم بگیرید و مسیر زندگیتان را با توجه به توانمندی ها و انگیزه ها به دلخواه مشخص کنید.
6. از زندگی همیشه انتظار خوشی و راحتی نداشته باشید، دنیا مملو از شیرینی ها و تلخی هاست، روزی به نفع تو و روزی علیه توست.[1] بدانید که اگر قدرت دید وسیع و واقع نگر داشته باشید، این سختی ها و مشکلات را هم زیبا می بینید؛ چرا که سربلندی از این آزمایشات باعث رشد و تکامل شما می شود که دست یابی به سعادت و کمال از بهترین زیبایی هاست.
7. صبور و بردبار باشید. بدانید که پایان هر سختی، گشایش و راحتی است «ان مع العسر یسرا»[2] پس با تلاش و کوشش خود سختی ها را پشت سر بگذارید، که این خود خیلی لذت بخش است.
8. هر روز به خود وقتی بدهید، برای خلوت، سکوت و فکر و خود و خدای خود را بیش از پیش بشناسید؛ چرا که با خود شناسی، خدا شناسی و جهان شناسی است که توانایی درک بهتر زیبایی های زندگی را پیدا خواهید نمود.
9. استعداد ها و توانمندی های خود را کشف و شکوفا سازید و سعی کنید فرد مفیدی باشید تا احساس رضایت و شادکامی در زندگی داشته باشید.
10. زندگی را سخت نگیرید، زندگی راحت تر از آن است که شما می اندیشید. در زندگی قانع و میانه رو باشید؛ سهل گیر باشید، سهل گیر باشید و ... باز هم سهل گیر باشید؛ و یک جرعه در عشق» را به هر چیزی که انجام می دهید بیافزایید.
11. اجتماعی باشید، صله رحم کنید و با افراد مثبت اندیش و موفق معاشرت کنید. بانی خیر باشید و از دیگران دستگیری کنید.
12. گذشت و فداکاری را سرلوحه زندگیتان قرار دهید. زندگی پستی و بلندی زیادی دارد، با پیدا شدن کوچکترین مشکلی با همسرتان، زندگی را تمام شده فرض نکنید. خطاهای همدیگر را ببخشید و با همسرتان زندگی تازه ای را تجربه کنید.
13. خوش اخلاق باشید و محل زندگی خود را به محل سکونت و آرامش تبدیل کنید و تجربه های تلخ زندگی روزمره را از یاد ببرید.
14. با ایمان و با تقوا باشید، به واجبات الهی عمل و محرمات الهی را ترک کنید و خود را به فضایل اخلاقی بیارایید و با خودسازی از رذایل اخلاقی چون: دروغ، کینه، غیبت، بد زبانی و ... دوری کنید.
15. نگرش خود را به زندگی دنیوی تغییر دهید؛ بدانید که دنیا دار قرار نیست، فانی است و منزلگاه اصلی، جهان آخرت است. هر روز با خود نجوا کنید که «ما از خداییم و به طرف خدا خواهیم رفت» و آسایش و آرامش واقعی در آن دنیاست. مثل برخی ها نباشید که با کوچکترین مشکلی به زمین و زمان بد و بیرا می گویند، بدانید که این عملکرد شما است که ناخوشی ها را ایجاد می کند نه زمانه.
16. سعی کنید همیشه لبخند بزنید و با روی گشاده با دیگران، به خصوص خانواده خود روبرو شوید.
17. همیشه امیدوار باشید و از یأس و ناامیدی دوری کنید که خوره جان ها و ریشه بدبختی هاست.
18. از ذکر و دعا و نیایش برای آرامش و اطمینان قلب و کسب لذت زیبایی های زندگی بهره بگیرید.
19. دست و دلباز باشید و وسیله آسایش و راحتی خانواده را فراهم سازید و از تفریح، ورزشی، مسافرت و سرگرمی های مفید غفلت نورزید.
20. سحرخیز باشید. هر روز که از خواب بیدار می شوید با خود قرار بگذارید که امروزتان مثل دیروزتان نباشد، بلکه یک گام بهتر و برتر از همیشه باشد.
21. انعطاف پذیر باشید. اگر لازم شد، نقشه های زندگی تان را تغییر دهید اما هدف اصلیتان را هرگز فراموش نکنید.
22. خوب نگاه کنید و ببینید چه چیزی در دیگران هست که به آن غبطه می خورید؟ معمولاً این همان چیزی است که واقعاً خواستار آن هستید. باید بدانید نگاه های عمیق و احساسات سازنده می توانند شما را در رسیدن به تمایلات نهفته تان یاری کنند.
23. تغییرات مناسبی که محیط کوچک زندگی شما را دلپذیرتر می کنند آسانند: گلدان کوچکی در اتاق خود بگذارید تا هوای پاک را احساس کنید. صداهای آزار دهنده و اضافی را حتی الامکان قطع کنید تا ذهن شما بیاساید. هر وقت توانستید گلی بخرید. و گاهی اوقات شمعی در هنگام غروب آفتاب روشن کنید، سوختن آرام شمع به شما آرامش می دهد و ....
24. بی خوابی و بدخوابی یکی از مشکلات رایج زندگی خوابگاهی است و این چند نکته می تواند شما را کمک کند: هر شب در ساعت معینی به رختخواب بروید. اگر میسر است قبل از خواب دوش بگیرید. چند ساعت قبل از خواب چای و قهوه ننوشید.
25. به خودتان اجازه دهید که شاد باشید! خوشبختی فقط یک احساس درونی است، کافی است آنرا باور کنید! مرتب با خود بگویید: «من لایق خوشبختی ام» این را بگویید و شاد باشید. برای چیزهایی که دارید همیشه شکرگزار باشید.
26. کاری کنید که دوستتان بدارند: در چشم مخاطب نگاه کنید، ارتباط چشمی از عمیق ترین ارتباطات است. در صحبت کردن خودمانی باشید، تکلف بیش از حد، دیگران را فراری می دهد. با مخاطب خود احساس همدلی کنید و نشان دهید که احساس طرف مقابل را می فهمید.
27. بی برنامه گی عامل هدر رفتن انرژی است.
28. به هرکاری و هر پیشنهادی «بله» نگویید. خوب فکر کنید و از خود بپرسید: آیا واقعاً می خواهم این کار را انجام دهم؟! شما باید «نه» گفتن را تمرین کنید تا به راحتی بتوانید زمام زندگی و عمر خود را به اختیار خود در آورید.
29. یک راه برای رهایی از نگرانی ها آنست که آن ها را بنویسید! نگرانی های خود را بنویسید و سپس آن ها را بخوانید. می بینید که این نگرانی ها آنقدرها هم مهم نیستند و خیلی آسانتر از آنچه که فکر می کنید حل می شوند.
30. پزشکان اعتقاد دارند که آرامش واقعی از پاها شروع می شود. طبیعی است که اگر پا در کفش راحت باشد مثل این است که کفش نپوشیده ایم. و همین مسئله باعث می شود که شما بهتر فکر کنید، بهتر تصمیم بگیرید، بهتر یاد بگیرید و خلاصه آن که آرامش بیشتری داشته باشید.
منابع کمکی:
1- حسین خنیفر و مژده پورحسینی - مهارت های زندگی، ص453
2- جمعی از نویسندگان، معنای زندگی، مجله نقد و نظر، سال هشتم، ش 4 - 1، 1382.
3- اصغر کیهان، راز موفقیت در زندگی (هنر بهتر زیستن)، تهران: نشر مادر، 1384.
4- داریوش عرفانی، اخلاق موفقیت در زندگی، قم: نشر خرم، 1378.
5- دیل کارنگی، رمز موفقیت، ترجمه محمد جواد پاکدل و مسعود میرزایی، تهران: نشر پارسا، 1381.
6- رضا کریمی، راز داشتن زندگی شاداب، قم: نشر نسیم حیات، 1384.


[1]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی،قم: مشرقین، 1379، حکمت 9، ص 625؛ ر.ک: همان،نامه 59،ص 597.
[2]. سوره انشراح، آیه 6.

رضایت از زندگی؛ چگونه؟

مقدمه
زندگی می تواند شیرین و رضایت بخش باشد. نا امیدی و نارضایتی زیبنده شما نیست. چه بسا زندگی هایی که دیده اید و به خوشبختی آنان حسرت خورده اید. برخورداری از یک زندگی آرام، شیرین و رضایت بخش، آرزوی انسان است؛ که البته گاهی به یک رؤیا و یا افسانه می ماند. اما شما هم می توانید زندگی شیرین و رضایت بخشی داشته باشید، به شرط آن که «روش» آن را بدانید. زندگی کردن همانند هر کار دیگری، نیازمند «مهارت» است. علت بسیاری از ناکامی های زندگی را باید در فقدان مهارت های زندگی جستجو کرد. بخش مهم و قابل توجهی از مهارت های زندگی را «مهارت های شناختی» تشکیل می دهند. بسیاری از موفقیت ها و شکست های زندگی به طرز فکر ما بر می گردد. مطمئن باشید که اگر طرز فکر شما اصلاح شود، زندگی شما تغییر خواهد کرد و آنگاه طعم شیرین یک زندگی همراه با آرامش را خواهید چشید.
در لابه لای کلمات ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ آموزه های فراوانی درباره بهتر زندگی کردن وجود دارد که نظیر آن را در جای دیگر نمی توان یافت. آموزه های اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به جهت الهی بودنش به انسان اطمینان و آرامش خاصی می بخشد.
رضایت از زندگی
شادی و آرامش یا افسردگی و اضطراب ناشی از احساسی است که شما در زندگی دارید. احساس رضایت موجب نشاط و آرامش می شود و احساس نارضایتی موجب تنش و فشار روانی. آیا تاکنون فکر کرده اید که منشأ احساسات شما چیست؟ منشأ احساسات شما افکار و اندیشه های شما است. این اصل را فراموش نکنید که ما «آن گونه که می اندیشیم، زندگی می کنیم» برای خوشایند کردن و لذت بخش نمودن زندگی کافی است که نگاه و نگرش خود را اصلاح کنید. دشمن زندگی شما افکاری است که در سر دارید، حادثه ها حتی اگر سهمگین و تلخ باشند، منشأ احساسات شما نیستند، تلقی و ارزیابی شماست که احساسات خوب یا بد را تولید می کنند بنابر این برای رسیدن به آرامش و کاهش فشارهای روانی باید ببینید افکار ما تا چه اندازه «منطقی و صحیح» هستند؟
تفکر واقع گرایانه داشته باشید: به این نکته توجه داشته باشید که شناخت منطقی آن است که با واقعیت ها مطابق باشد. هم تفکرات خیالی و رؤیایی نادرست هستند و هم تفکرات تلخی که مطابق واقع نیستند. نمی گوییم اگر در شرایط دشوار قرار دارید، خیال کنید که بهترین وضعیت را دارید بلکه می گوییم واقعیت شرایطی را که در آن قرار دارید بشناسید. بدانید حوادث و پدیده های تلخ زندگی آن قدر مشکل نیستند که قابل تحمل نباشند، در کنار همین مشکلات و با پذیرفتن آن ها می توانید زندگی راحتی داشته باشید.
امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: کسی که دنیا را بشناسد، از حوادث و بلاهای آن اندوهگین نمی شود.
[1]
انتظارات خود را با واقعیت ها هماهنگ کنید: فایده تفکر واقع گرا این است که «انتظارات» شما را واقع گرایانه خواهد ساخت. شما چه انتظاری از دنیا دارید؟ آیا می دانید یکی از عوامل فشارهای روانی، ناهماهنگی میان انتظارات و واقعیت هاست. شما ممکن است انتظاری از دنیا داشته باشید ولی حوادث، زندگی را به گونه دیگری رقم زنند. آنچه شما خواسته اید، رخ نداده و آنچه رخ داده خواسته شما نبوده است. این تضاد موجب فشار روانی می گردد. اما اگر انتظارتان را از دنیا مطابق با واقعیت های دنیا تنظیم کنید، دچار تضاد نخواهید شد. پس در قدم اول، اگر انتظار غیر واقعی از دنیا دارید آن را اصلاح کنید، تا آرام و راحت زندگی کنید.
در ادامه به پاره ای از واقعیت های دنیا اشاره خواهیم کرد. واقعیت های دنیا را بشناسید تا انتظارتان از دنیا واقع گرایانه باشد. دقت کنید:
دنیا محل آسایش مطلق نیست!
دنیا محل آسودگی بدون اندوه نیست. مطمئن باشید راحتی شما در این است که دنیا را محل آسودگی مطلق ندانید. آن جا که سراسر راحتی و آسودگی است، بهشت است. خداوند متعال می فرماید: من راحتی را در بهشت قرار دادم و مردم آن را در دنیا طلب می کنند و به همین جهت آن را نمی یابند.
[2]
طلب کردن و نیافتن موجب احساس ناکامی در شما می شود و احساس ناکامی موجب فشار روانی می گردد. شما از آن جهت غمگین و افسرده می شوید که آنچه را طلب کرده اید، به دست نیاورده اید. ممکن است شما خیلی چیزها نداشته باشید ولی موجب رنج و عذاب شما هم نگردد؛ چون آن ها را نمی خواسته اید. وقتی دچار فشار روانی می گردید که آن چه را می خواستید، به دست نیاورده باشید. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روزی به مردم گفتند: هر کس چیزی را طلب کند که آفریده نشده، خود را به زحمت انداخته و چیزی به دست نمی آورد! مردم پرسیدند: ای رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آن چیست که خلق نشده است؟! حضرت فرمود: آسایش مطلق در دنیا.
[3] پس بهتر است انتظارتان از دنیا را اصلاح کنید. دنیا جای تلاش و امتحان است نه جای پاداش و آسایش. همیشه به یاد داشته باشید که «اگر بدانیم دنیا جای آسایش نیست، راحت زندگی می کنیم».
مهارت های خود را در سر بلندی از امتحانات دنیا نشان دهید! ما به دنیا نیامده ایم تا آن گونه که می خواهیم زندگی کنیم، بلکه به دنیا آمده ایم تا هنر و مهارت خود را در هماهنگ شدن با کش و قوس های دنیا نشان دهیم. این جا کارگاه امتحان است. سئوالات امتحان و مواد آزمون به دلخواه ما تعیین نمی شوند، بلکه ما باید به امتحانات پاسخ مثبت دهیم تا شیرینی کارنامه و موفقیت را بچشیم.
بدانید که امتحان، مزاحم شما نیست بلکه رشد دهنده شما است. پس بهتر است به جای این که امتحان را به دلخواه خودتان تغییر دهید، پاسخ مناسب به امتحانات بدهید. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: هرگاه آنچه را خواستی نشد، اهمیت نده که در چه حالی هستی،
[4] آنچه را شد بخواه،[5] و از آن چه هست دلگیر مباش.[6] اگر چنین شود، هم توان مقابله با سختی ها را پیدا خواهید کرد و هم در آرامش زندگی خواهید کرد.
معنای زندگی را دریابید! شناخت هستی و معنای زندگی یکی از عوامل مؤثر در رضایت از زندگی است. نویسنده آمریکایی کتاب روان شناسی شادی آن گونه که خود نقل می کند، وقتی در بیست و دو سالگی همه آن چه را جامعه برای خوشبخت شدن به امثال او دیکته می کند، به دست می آورد، احساس پوچی و تیره روزی می کند و هیچ دلیلی برای ادامه زندگی نمی یابد. او دچار بحران هویت می شود و زندگی برایش بی معنا می گردد و حتی تصمیم به خودکشی می گیرد! سؤال این است که اگر رفاه و آسودگی کامل، ستون فقرات خوشبختی است، پس چرا انسان با داشتن همه آن ها احساس پوچی می کند؟ یکی از عوامل تنش و فشار روانی، «بی معنا بودن زندگی» است، نه مرفه نبودن آن. علت احساس ناکامی در مال و ثروت نیست بلکه ناکامی در معنایابی است. اگر زندگی برای انسان بی معنا گردد، همه چیز تیره و تار خواهد شد. مال و رفاه کم ارزش تر از آن است که معنای زندگی ما باشند. معنای زندگی را دریابید تا احساس ارزش و آرامش کنید. آلپوت می گوید: که امروزه در اروپا روان شناسان و روان پزشکان، آشکارا از فروید که ناکامی جنسی را علت ناراحتی های روانی می داند. روی برگردانده و به «هستی درمانی» روی آورده اند که مکتب معنا درمانی یکی از آن ها است.
[7]
به این پرسش پاسخ دهید که: «من از کجا آمده ام؟ چرا آمده ام؟ و به کجا خواهم رفت؟»
معنای زندگی یعنی آن چیزی که به خاطر آن زندگی کرده و رفتار می کنید. پس «خدا» معنای زندگی انسان است. آیا می دانستید این که می گویند همه کارهایتان را برای خدا انجام دهید برای معنادار کردن زندگی است؟ آیا می دانید این که می گویند انسان «از خدا» است و «به سوی خدا» باز می گردد، بیانگر معنای زندگی است؟ خدا عالی ترین معنای زندگی است که با رسیدن به آن هرگز احساس پوچی نخواهیم کرد و به همین جهت است که قرآن کریم می فرماید: آگاه باشید که تنها یاد خدا آرامش دلهاست.
آرزویتان را کنترل کنید: آرزو، همانند مواد مخدری است که در آغاز انسان را مست و سرخوش می کند و در پایان سیه روز و بدبخت. از یک سو تاریخ زندگی ما در این دنیا محدود است و گنجایش این دنیا برای خواسته ها و آرزوهای ما محدود. و از سوی دیگر امال و آرزوهای ما نامحدود و رو به گسترش. این همان چیزی است که از آن به عنوان آرزوهای دور و دراز یاد می شود. وقتی دامنه آرزوها فراتر از ظرفیت عمر شما و گنجایش دنیا باشد، بسیاری از آن ها برآورده نمی شوند؛ چون «امکان آن وجود ندارد» و این یکی از عوامل مهم در افزایش فشارهای روانی شما است. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: کسی که آرزو کند چیزی را که ناممکن است، انتظاری بی پایان خواهد داشت
[8] و خواسته خود را ضایع کرده است.[9] آرزو مثل سراب است که هر کس به او نگاه کند، می فریبد و هر که را به آن امید بندد، نا امید می سازد.[10] بدون شک کسی که در پی سراب روان شود، زحمت او طولانی می گردد تشنگی اش افزون می شود.[11] کسی که بر آروزهای خود تکیه می کند قربانی خواسته های خود خواهد شد.[12] و نتیجه ای جز آه و افسوس در پی نخواهد داشت.[13] کسی که آرزوهایش زیاد شود، رضایت او از زندگی کاهش می یابد.[14] چنین کسانی باید بدانند که به آرزوی خود نخواهند رسید و بیش از عمر خود زندگی نخواهند کرد.[15] پس برای این که زندگی بهتری داشته باشید، آرزوهای خود را محدود و معقول سازید.
به دنیا دل نبدید تا راحت زندگی کنید: یکی از راه های آرامش این است که زندگی تان را به چیزی پایدار و تغییر ناپذیر پیوند زنید. دلبستگی یعنی پیوند زدن. شما به چه چیزی دلبستگی دارید؟ پیش از آن که به چیزی دلبسته شوید، ببینید پایدار یا ناپایدار؟ به یاد داشته باشید «آنچه را نپاید دلبستگی نشاید». یکی از واقعیت های دنیا، ناپایداری آن است. دنیا به شدت متغیر و دگرگون شونده است. از این رو دلبستگی به آن عامل تنش های فراوان خواهد شد. کسی که به دنیا دل ببندد، نگران فردای خود، و اندوهگین امروز خود و در حسرت دیروز خود خواهد بود. رسول خدا می فرماید: دلبستگی به دنیا، اندوه و حزن را می افزاید.
[16] من سه چیز را برای کسی که به دنیا دلبسته است، تضمین می کنم: فقری که بی نیازی ندارد، گرفتاری که آسودگی ندارد و اندوهی که پایان ندارد.[17]
ما به خیال رسیدن به آسایش، دلبسته دنیا می شویم اما برعکس، نتیجه ای جز افزایش غم و اندوه نصیب ما نمی شود. پس برای آرام زیستن، دلبستگی تان را به دنیا کاهش دهید.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: دلبسته نبودن به دنیا، مایه آسودگی قلب و بدن انسان است.
[18]
از آنچه دارید لذت ببرید: اگر آنچه را دارید نادیده بگیرید و خوشبختی را در آن چیزی ببینید که ندارید، هیچ گاه به رضایت نخواهید رسید؛ چون شما به آنچه دارید نمی اندیشید، بلکه به آن چه ندارید می اندیشید. ممکن است از خیلی چیزها محروم باشید اما بدون شک، چیزهای بسیاری دارید که می توانید با توجه کردن به آن ها، لذت ببرید و خوشبختی را احساس کنید. مشکل اینجا است که شما آنچه را دارید نمی بینید. یکی از علل چنین حالتی داشتن آرزوهای دور و دراز است که پیش از این درباره آن سخن گفتیم. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: آرزوهای طولانی، نشاط نعمت هایی را که دارید از میان می برد و آن ها را نزد شما کوچک می سازد و شما را به کم سپاسی وا می دارد.
[19]
علت دیگر مقایسه کردن زندگی خود با زندگی کسانی است که در وضعیت بهتری قرار دارند. اگر زندگی خود را با زندگی بهتر دیگران مقایسه کنید، آنچه را دارید نمی بینید و آنچه را ندارید بزرگ می شمارید. آن کوچک سازی و این بزرگ نمایی همانند لبه های قیچی اند که برای تکه تکه کردن زندگی شما به حرکت در می آیند. به همین جهت امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: کسی که به آنچه در دست فرزندان دنیا است بنگرد، اندوه او طولانی می گردد و خشمش آرام نمی گیرد و نعمت های خدادادی را ناچیز می شمرد و در نتیجه ناسپاس می شود.
[20] به همین جهت خداوند متعال راه کاری را نشان داده و فرموده: به آن چه ما به گروه هایی از آنان دادیم، چشم مدوز و غمگین مباش.[21]وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به مردم فرمود: اگر چنین نکنید از شدت حسرت بر دنیا، نفس شما به شماره می افتد.[22] به جهت تأثیر ویران گری که مقایسه کردن دارد، امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: به آن چه خداوند برای شما قرار داده قانع باشید و به آنچه نزد دیگران است نگاه نکنید و آنچه را ممکن نیست به دست آورید آرزو نکنید زیرا کسی که قانع شود، سیر شود و آن که قانع نگردد، سیر نشود.[23] طبیعی است که چنین حالتی بر شدت فشار روانی می افزاید. پس راه راحت زیستن این است که به زندگی های پایین تر نگاه کنید. این کار شما را از لذت آنچه دارید، بهره مند می سازد. به همین جهت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: نگاه کنید به کسی که پایین تر از شما است و به آن که بالاتر از شما است نگاه نکنید که این کار برای آن که نعمت های خدا را ناچیز نشمرید، بهتر است.[24]
بیایید آنچه را داریم بشناسیم و از آن لذت ببریم.
زندگی را راحت بگیرید تا راحت زندگی کنید. بخش زیادی از سخت بودن زندگی مربوط به سخت گیری ما است. زندگی آن قدر که می پندارید، سخت و دشوار نیست. همیشه واقعیت، تحمل پذیر است؛ این ما هستیم که نسبت به سختی های آن اغراق می کنیم و درجه دشواری آن را بالاتر می بریم. وقتی زندگی دنیا را بیش از حد مهم دانستیم، زندگی را هم سخت می گیریم. و این بر میزان فشار روانی ما می افزاید. به همین جهت امام کاظم ـ علیه السلام ـ می فرماید: دنیا را ناچیز بشمارید و زندگی را راحت بگیرید بدون شک هیچ مردمی آن را راحت نگرفتند مگر آن که خداوند زندگی را برایشان گوارا ساخت.
[25] پس با زندگی خود مدارا کنید. و آن را راحت بگیرید تا آسوده زندگی کنید.
تلاش کنید، نگران نباشید: رزق و روزی یکی از نگرانی ها و دغدغه های زندگی است. این نگرانی تا در حد معمول باشد، مشکلی در زندگی شما به وجود نمی آورد. برای رسیدن به روزی تلاش کنید ومطمئن باشید که خداوند روزی شما را خواهد رساند. فراموش نکنید که نه خدا جای تلاش را می گیرد و نه تلاش جای خدا را، از شما حرکت، از خدا برکت؛ این قانون روزی است. این مقدار از نگرانی و اندیشناک بودن، زیان روانی نخواهد داشت. مشکل از آنجا آغاز می شود که در عین کار کردن، پیوسته و به صورت فزاینده، نگران و مضطرب فردا باشید. این نگرانی افراطی، فشار روانی فراوانی را بر شما وارد می سازد و آینده ای تیره و تار در برابر چشمان شما مجسم می سازد. و شما را یا به ناامیدی می کشاند و یا به حرص. این در حالی است که روزی انسان تعیین و تضمین شده است. خداوند متعال بر اساس اصل مصلحت، اندازه روزی انسان تلاش گر را معین ساخته و رسیدن آن را تضمین کرده است. به خدا اطمینان کنید. اندازه ای که خداوند مقدر می کند، چیزی جز صلاح شما نیست. اگر به این واقعیت باور داشته باشید، احساس راحتی می کنید و از زندگی خود لذت بیشتری می برید. به همین جهت امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید؛ کسی که مطمئن باشد. آنچه خدا برایش مقدر کرده فوت نمی شود، دلش آسوده می گردد.
[26]به قول امام صادق ـ علیه السلام ـ اگر خداوند تبارک و تعالی روزی را به عهده گرفته است، پس اندوه تو برای چیست؟[27]
نکته دیگر این که اگر شما اندوه روزی تمام عمر را امروز بر خود وارد سازید، بدون شک وضعیت شکننده ای را برای خود پدید آورده و روی آسایش و آرامش را نخواهید دید. امام علی ـ علیه السلام ـ در تبیین علت این امر و نادرست بودن اندوه فردا را داشتن، می فرماید: اندوه سال خود را بر اندوه امروز خود اضافه نکن. آنچه در هر روز قرار دارد، برای تو کافی است. بنابر این اگر آن سال از عمر تو باشد، خداوند عزوجل در هر فردایی آنچه را برای تو تقسیم شده می فرستد و اگر از عمر تو نباشد، تو را چه کار با اندوه و غصه آنچه مال تو نیست؟!
[28]
حریص نباش، آسوده باش: خداوند متعال روزی را بر اساس «مصلحت» انسان تنظیم کرده است. اما بشر بسیاری از گرفتاری های خود را به کم بودن روزی نسبت می دهد. او تصور می کند افزایش مال یعنی افزایش خوشبختی! بر همین اساس تلاش فزاینده و پایان ناپذیری را برای دارایی بیشتر آغاز می کند. اینجا است که پدیده «حریص بودن» شکل می گیرد. بدانید که حرص و طمع نه تنها بر خوشبختی نمی افزاید، بلکه سطح رضایت از زندگی را می کاهد. زیرا تلاش و انتظار شخص حریص افزایش می یابد ولی دریافتی او تغییر نمی کند و همین امر فشار روانی را افزایش می دهد. به همین جهت امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: انسان حریص روی آرامش را نخواهد دید.
[29]بنابر این به خدا اعتماد کنید و حریص نباشید تا آسوده زندگی کنید.
بخیل نباش، آسوده باش:
اگر مال محور خوشبختی شود، حریص می شویم تا بیشتر جمع کنیم و بخیل می شویم تا کمتر مصرف کنیم. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: در شگفتم از حال بخیل که می شتابد به سوی فقری که از آن فرار می کند! و از دست می دهد بی نیازی ای که در طلب آن بود. پس در دنیا مثل فقرا زندگی می کند و در آخرت همچون توانگران حساب پس می دهد!
[30] ترس از فقر انسان را به بخل می کشد و در بخل انسان هم چون فقرا زندگی می کند، از یک سو اضطراب و ترس از آینده دارد، از سوی دیگر باید کم مصرف کند، از سوی سوم اندوه حفظ مال دارد و از سوی چهارم در اجتماع نیز جایگاه مورد قبولی ندارد. بخیل در این چهار دیواری اسیر و زندانی است. از این رو رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: انسان بخیل، کم آسایش ترین مردم است.[31]
خزانه دار دیگران نباشیم! یکی از چیزهایی که ممکن است شما را ناراحت و افسرده سازد، نداشتن اموال ذخیره شده است. وجود پشتوانه مالی در حد معقول آن، اشتباه نیست. ولی اگر ذخیره قابل انتظارتان را ندارید و یا حتی هیچ ذخیره ای ندارید، نگران نباشید. به این واقعیت باور داشته باشید، که فقط آنچه را مصرف می کنید، مال شما است نه آنچه را ذخیره می کنید! امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: ای فرزند آدم! هر آنچه را بیش از مصرف خودت به دست آورده باشی، در حقیقت خزانه دار آن برای دیگری هستی.
[32]
این چه آسایشی است که باید مالی را جمع کرد و مصرف نکرد. آیا این آسایش آور است یا زجرآور؟ نه تنها نباید از فراوان نبودن مال ناراحت بود، بلکه باید خرسند باشیم که زحمت جمع کردن نگهداری کردن مال دیگران را بر عهده نگرفته ایم.
و اکنون به آن چه هست بسنده کنید: اکنون به خوبی می توان حکمت قناعت را فهمید. اگر روزی تقسیم شده و تضمین شده است و اگر حریص بودن بر آن نمی افزاید و اگر فقط آنچه را مصرف می کنیم روزی ما بوده است، پس بهتر است به آنچه خداوند می فرستد بسنده کنیم و راضی باشیم. این یعنی قناعت کردن. کلید رضایت از زندگی در قناعت است. اگر به آنچه تعیین شده، راضی باشید، آرامش خواهید یافت. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: آگاه باشید برای هر کس روزی ای هست که به ناچار به او خواهد رسید. پس اگر کسی به آن راضی باشد، مایه برکت او شده و زندگی اش را توسعه می دهد و کسی که به آن راضی نباشد، مایه برکت او نخواهد شد و موجب توسعه زندگی اش نخواهد گشت.
[33] صفای زندگی شما در قناعت است. اگر از زندگی رنج می برید، ببینید آیا فردی قانع هستید یا نه؟ لقمان حکیم این گونه به فرزندش درس زندگی می دهد: به آنچه خدا قسمت تو کرد قانع باش تا زندگی ات با صفا شود.[34] امام علی ـ علیه السلام ـ نیز می فرماید: از میان مردم، انسان آسوده کسی است که قانع باشد.[35] این جمله حضرت را هیچ گاه فراموش نکنید که قناعت لذت زندگی است.[36]
لذت معاشرت را فراموش نکنید: کسانی که ارتباط های سالم و سازنده ای با دیگران دارند، از نشاط، شادابی و آرامش بیشتری برخوردارند. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: برای هر چیزی چیز دیگری هست که موجب آسایش آن می شود و انسان مؤمن با برادر مؤمن خود احساس آرامش می کند، همان گونه که پرنده با همانند خود احساس آسودگی می کند.
[37]
آنچه معاشرت با دیگران را لذت بخش می سازد، «انس و همدمی» است. انس و الفت، زندگی شما را از خشکی و شکنندگی خارج می سازد و به آن گرما و لطافت خاصی می بخشد. امام صادق ـ علیه السلام ـ «مونس موافق» را یکی از عوامل لذت بخش زندگی و موجب آسایش روانی می داند. وقتی از ایشان پرسیدند: مونس موافق کیست؟ فرمود: همسر شایسته، فرزند صالح و همنشین صالح.
[38]
بخش بزرگی از آرامش زندگی شما در این است که با خانواده خودتان و دوستانتان و با فامیل خودتان رابطه خوبی داشته باشید. خداوند میان همسران مودت و رحمت قرار داده است.
[39] و لذا همسر مایه آرامش است. فرزندان شما گل های خوشبویی هستند که می توانید از با آنها بودن احساس فرح بخشی پیدا کنید. ارتباط با فامیل یا صله رحم نیز نقش مؤثری در بهداشت روانی شما خواهد داشت و به همین جهت مورد تأکید زیاد دین قرار گرفته است. بنابر این مسأله ارتباط با دیگران و معاشرت سالم را دست کم نگیرید. نگویید مشکل دارم و نمی توانم. اتفاقاً یکی از راه حل های مشکل شما همین است. با دیگران باشید و از در کنار آنان بودن لذت ببرید تا آسایش و آرامش را تجربه کنید.
لذت با خدا بودن را از دست ندهید: آیا به این فکر کرده اید که وطن شما کجا است؟ شما از دیار خاک نیستید و در این خاکستان غریب و تنها هستید. گاهی چنان بی قرار می شوید که هیچ چیز حتی ثروت و فرزند و فامیل دل شما را ارضاء نمی کند و باز هم بهانه می گیرد؛ بهانه کسی را می گیرد. «من ملک بودم و فردوس برین جایم بود» این دل تا به اصل خودش وصل نشود، آرام نمی گیرد. خدا، وطن شما و مهم ترین و اساسی ترین نیاز شما است. اگر خدا نباشد، زندگی سرد و آزار دهنده خواهد بود. خداوند متعال در تبیین همین حقیقت می فرماید؛ هر کس از یاد من روی گرداند، تحقیقاً زندگی سختی خواهد داشت.
[40] آگاه باشید که دلها با یاد خدا آرام می گیرد.[41]
اینجاست که فلسفه راز و نیاز، دعا و مناجات مشخص می شود خدا بهترین مونس، همدم و همراز انسان است. به قول امام علی ـ علیه السلام ـ یاد خدا مایه جلای سینه ها و آرامش دلها است.
[42] روح جدا افتاده شما، نیاز به ارتباط، با منبع خود دارد. بدون این ارتباط پژمرده و افسرده می گردد و نماز بهترین جلوه این ارتباط است نماز بخوانید و ارتباط خودتان را با خدا گرم تر و صمیمی تر کنید.
خداوندا! کیست که حلاوت محبت تو را چشید و دیگری را به جای تو برگزید و کیست که با تو انس گرفت و روی از تو برگرفت.
[43]


[1] . غرر الحکم، ح8935، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص 271، ح 137. [2] . عوالی اللالی، ج4، ص 61، ح11. [3] . جامع الاخبار، ص517، ح1464. [4] . غرر الحکم، ح4060. [5] . همان، ح 4058. [6] . نهج البلاغه، حکمت 69. [7] . انسان در جستجو معنا، ص 4. [8] . عیون الحکم و المواعظ، ص349. [9] . غرر الحکم، ح8694. [10] . همان، ح1896. [11] . همان، ح 9064. [12] . همان، ح8293. [13] . نهج البلاغه، نامه 31. [14] . ر.ک: غرر الحکم، ح4912. [15] . عیون الحکم و المواعظ، ص 424. [16] . الخصال، ج1، ص 73. [17] . بحار الانوار، ج73، ص 81. [18] . تحف العقول، ص 263. [19] . غررالحکم، ح4585. [20] . بحار الانوار، ج75، ص 368. [21] . ر.ک: قرآن کریم، سوه حجر، آیه 88. [22] . بحار الانوار، ج71، ص 348. [23] . کافی، ج8، ص 243. [24] . صحیح مسلم، ج4، ص 275. [25] . اعلام الدین، ص 280. [26] . تحف العقول، ص 14. [27] . امالی صدوق، ص 56. [28] . من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 386. [29] . غرر الحکم، ح 10561. [30] . نهج البلاغه، حکمت 126. [31] . من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 395. [32] . نهج البلاغه، کلمات قصار 192. [33] . اعلام الدین، ص 342. [34]. قصص الانباء، ص 195، ح 244. [35] . غرر الحکم، ح624. [36] . تاریخ یعقوبی، ج2، ص 321. [37] . اختصاص، ص 30. [38] . الخصال، ص 284. [39] . ر.ک: سوره روم/ 21. [40] . سوره طه / 124. [41] . سوره رعد / 28. [42] . غرر الحکم، ح 5165. [43] . بحار الانوار، ج94، ص 148.
عباس پسندیده - رضایت از زندگی

مهارت خودشناسی

شناخت آدمی از شخصیت خویشتن، همچون منشور کثیرالاضلاعی است که شامل جلوه ها و منظره های متنوع و متعددی می باشد. اگر چه احاطه فرد به همه جوانب خویشتن خود، مقدور نیست ولی برخی از مهمترین جنبه های خودشناسی عبارتند از:
1. معرفت نسبت به تواناییها و قابلیتها و استعدادهای درونی
چنانچه این مرحله از شناخت برای انسان حاصل شود، راهنمای مطمئن و قابل اعتمادی برای جهت گیریهای جوانان در زندگی خواهد بود و علاوه بر آن، شناخت تواناییهای درونی، زمینه ساز اعتماد به نفس نسل جوان می باشد و عامل بازدارنده ای نیز در برابر شکستهای احتمالی روحی خواهد بود.
2. معرفت نسبت به ویژگیهای رشد و تحول (خصائص سنّی)
با توجه به اینکه انسان در هر مرحله از دوران رشد، واجد ویژگیها و صفات خاصی می باشد، شناخت جوانان در این زمینه، می تواند به لحاظ تطبیق دادن جلوه های رفتاری با معیارهای رشد، ذهن نسل جوان را آرامش خاطر ببخشد و اطمینان بیافریند. به عنوان مثال جوانی که می داند از ویژگیهای این دوران، «خواهشهای متضاد» است، نسبت به جوان دیگری که فاقد چنین آگاهی می باشد، ساده تر و سریعتر می تواند با خود کنار آید.
3. معرفت نسبت به نیازهای اساسی روانی
لازم به ذکر است که نیازهای انسان به طور عمده شامل نیازهای اولیه و نیازهای ثانویه می باشد. نیازهای اولیه یا فیزیولوژیک (زیستی) عبارتند از نیاز به آب، غذا، اکسیژن، استراحت، خواب و برخی نیازهای غریزی دیگر، که معمولاً میان انسان و حیوان، مشترک می باشد.
نیازهای ثانویه، عبارتند از: نیاز به ایمنی (امنیت خاطر)، نیاز به ابراز وجود، نیاز به داد و ستد عاطفی، نیاز به پیشرفت و موقعیت، نیاز به معناجویی، نیاز به تعلق (وابستگی) و در نهایت نیاز به خودشکوفایی یا تحقق خویشتن، و چنانچه این نیازها به خوبی تأمین شود، علاوه بر آرامش درونی، حسّ اطمینان به دیگران نیز رشد نموده و رویکرد مثبتی نسبت به دنیا در آدمی ایجاد می کند. بدیهی است، این آثار زمانی تحقق می یابد که در نخستین مرحله، جوان به درستی نیازهایش را بشناسد و حد فاصل میان نیازهای منطقی را از نیازهای غیر ضروری، تمییز دهد.
4. معرفت نسبت به ضعفها و ناتوانیها و محدودیتهای وجود خویشتن
این مرحله از خودشناسی، آدمی را قادر می سازد تا به تدریج با غلبه بر ضعفهای موجود، راه رشد و کمال خود را هموار نماید. لازم به ذکر است، این مرحله، نیاز بیشتری به جرأت و توانایی روحی دارد تا در پرتو آن، بتوان بر ضعفهای درونی غلبه نمود.
تأثیر عملی خودشناسی
انسان، موجودی غایتگر است و هر اقدامی را به جهت رسیدن به مقصودی انجام می دهد، که غالباً چنین مقصودی در جلب منفعت و یا دفع ضرر، خلاصه می شود. حال باید دید که چه آثاری بر خودشناسی مترتب است تا جوانان با انگیزه قویتری در دستیابی بدان و در نتیجه کسب هویت، تلاش نمایند.
1. خودشناسی در مقایسه با سایر معرفتها، مفیدترین آنهاست و همین مضمون در برخی روایات نیز آمده است که دلالت بر سودمندترین نوع شناخت دارد. یکی از وجوه مفیدتر بودن خودشناسی، نسبت به دیگر معرفتها این است که نگرش آدمی را نسبت به پدیده های جهان هستی، انسانها و خالق جهان متحول می نماید و به عبارت دیگر شناخت انفسی (دنیای درون)، مقدمه و زمینه ای برای شناخته آفاقی (جهان برون) می باشد.
2. خودشناسی، به شاخت قوتها و ضعفهای آدمی، منجر شده و در نتیجه، سطح انتظارات انسان از خویشتن به حد متعادل می رسد. زمانی که تعادل لازم و منطقی میان انتظارات آدمی از خویشتن و توانائیهایش برقرار شد، آرامش خاطر بر او مستولی می شود.
از دیدگاه روانکاوی، کسانی که حسّ «عناد به خود» داشته و موجبات آزار خویشتن را فراهم می نمایند، غالباً آنهایی هستند که از خود بیش از اندازه، انتظار دارند و چون این گونه انتظارات افراطی معمولاً برآورده نمی شود، به شدت خود را مورد ملامت قرار داده و در نتیجه نیروی روانی خویش را کاهش می دهند و آمادگی اولیه را برای ابتلاء به مشکلات عصبی و روحی به دست می آورند.
3. همان گونه که اشاره شد، انتظارات متعادل از خویشتن از آثار منطقی «خودشناسی» است و این امر به نوبه خود، منجر به سازگاری شخصی (سازگاری با خویشتن) می شود. معمولاً درباره این افراد چنین گفته می شود: «آنها با خود در یک تفاهم نسبی بسر می برند.»
4. سازگاری با خویشتن به نوبه خود، منجر به سازگاری اجتماعی (سازگاری با دیگران) می شود، به این معنا که فرد به سهولت می تواند در مناسبات اجتماعی، حدود اختیارات و آزادی دیگران و نیز قلمرو وظایفش را به درستی شناخته و بدان ها عمل نماید. و همین پدیده، موجب رفتار سازگارانه او با محیط اجتماعی می شود. عبارت معروف «اگر آدمی با خویشتن بسازد و کنار بیاید، قادر به سازگاری با دیگران نیز خواهد بود» مشحون از حکمت است.
5. از نگاهی دیگر، خودشناسی، مقدمه ای برای خداشناسی است. به این مفهوم که شناخت واقعی خویشتن، زمینه توجه به خالق خویشتن یعنی خداوند حکیم را فراهم می آورد.
6. و در نهایت، خودشناسی، راه را برای خودسازی هموار می کند. الکسیس کارل می گوید: «فایده عملی خودشناسی، احیاء و نوسازی خویشتن است.»
طرحی ساده برای خودشناسی
نوجوانان و جوانانی که در عنفوان بهار زندگی شان، به موضوع مهمی همچون خودشناسی علاقمند شده و گام در این وادی می نهند، در حقیقت باید چنین گرایشی را سرآغاز کمال و پیشرفت روحی و فکری خود بدانند، و مطلع باشند که خودشناسی، علاوه بر اینکه مقدمه خداشناسی است، زمینه ساز رشد و تعالی، نیز محسوب می شود. اینک با طرح چند پرسش ذیل می توان، به صورت عملی جوانان را در زمینه خودشناسی یاری نمود:
1. آیا به روشنی می دانم که چه جنبه های خوب و سازنده ای در شخصیت من وجود دارد؟
2. آیا توانسته ام این جنبه های مورد نظر را پرورش داده و به تقویت و توسعه آنها اقدام کنم؟
3. تا چه اندازه به جنبه های منفی خود، آگاهی دارم؟
4. آیا شجاعت روحی لازم را برای پذیرفتن آنها دارم؟
5. آیا سعی می کنم که هر روز یکی از جنبه های منفی را در وجود خود محو نموده و مجموعه آنها را تقلیل دهم؟
6. آیا تا به حال کاری کرده ام که به نفع خود و ضرر دیگری (دیگران) باشد؟
7. آیا تا به حال عملی انجام داده ام که به ضرر خود و نفع دیگری (دیگران) باشد؟
8. آیا در تفکرات خود، بیشتر به دیگران می اندیشم و یا در افکار شخصی خود غوطه ورم؟
9. آیا چنانچه تذکّر خیرخواهانه ای از یکی از دوستانم در مورد نقاط منفی ام، دریافت نمایم، با روی خوش از آن استقبال خواهم نمود؟
10. و بالاخره آیا توانایی آن را دارم که افکار خود را مرتب نموده و اولویت آنها را مشخص کنم؟
پاسخهای روشن و منصفانه به این سؤالات، می تواند «هویت فردی» جوانان را شفافتر نموده و آنان را در راه نوسازی شخصیت، مدد برساند. 

محمد رضا شرفی - جوان و بحران هویت، ص 30

قرآن ،نامۀ خدا

به نام خدا

وقتی بناست از یک دوست صمیمی نامه ای دریافت کنی ،گوش به زنگ نامه رسانی .

وقتی نامه به دستت می رسد ،در اولین فرصت آن را باز می کنی و شروع می کنی به خواندن . هر سطر که می خوانی ،لذت می بری ،با خواندن جملات نامۀ دوستت ،چهرۀ او و خاطراتی که از او داری در ذهنت ترسیم می شود ،علاقه ات به او بیشتر می شود ،بر می داری و برایش جواب می نویسی و از محبتهای او تشکر می کنی و نشان می دهی که تو هم او را دوست داری و نامه اش را بی جواب نمی گذاری .

حال اگر آن دوست صمیمی «خدای مهربان» باشد و آن نامۀ بسیار عزیزد و دوست داشتنی «قرآن » نام داشته باشد و آن پیک خوش خبر و پیام رسانِ مهربان ، «پیامبر خدا » باشد ، با این نامه و پیک چه خواهی کرد و چه می کنی این نامه بیش از هزار و چهارصد سال است که رسیده است .

در طول این مدّت ،میلیونها انسان ،مخاطب این نامۀ الهی بوده اند ، پیوسته آن را هر روز گشوده و خوانده و لذّت برده اند.

بعضی هم از بس به این نامه و فرستنده و آورنده اش علاقه داشته اند که همۀ متن آن را حفظ کرده اند ، به اینگونه عاشقان « حافظ قرآن » می گویند . حتماً تو هم کسانی را می شناسی که همه یا بخشی از آن را حفظ دارند . شاید خودت هم یکی از آنان باشی و اگر چنین است ، عطر قرآن را روز و شب و در تنهایی و جمع ، استشمام می کنی .

در حدیثی ، امام صادق علیه السلام قرآن کریم را « منشور پروردگار » نامیده و فرموده است :

 « سزاوار است که یک مسلمان ، هر روز این منشور الهی را پیش روی خود باز کند و در آن بنگرد و به معانی و مفاهیم آن فکر کند و« امر» و «نهی» پروردگارش را مورد توجه قرار دهد و هر روز با خواندن پنجاه آیه از قرآن ، این عهد نامۀ مقدس را محور اندیشه عمل خویش قرار دهد».

قرآن به زبان عربی است و پر از نکته ها ،اسرار ،پندها ،آموزشها ، حکایتها و هدایتهاست . اگر در حدی به عربی تسلط نداری که مستقیماً از خود آیات ،« پیام»ها را بگیری ، از روی « ترجمه » که می توانی !

قرآن به زبان فارسی،ترکی ، اردو ،انگلیسی ، فرانسه و زبانهای دیگر ترجمه شده است .آنان که قدرت استفاده از متن عربی آیات و کتابهای تفسیر قرآن را ندارند ،از روی ترجمه ،راهی به دنیای زیبا و شیرین و پر نکتۀ کلام خدا باز می کنند.

مهم آ ن است که با این کتاب ، مانوس باشی .

قرآن ، یعنی کتابی که قرائت می شود ، یعنی خواندنی . خداوند خودش سفارش کرده که تا می توانید قرآن بخوانید: « فا قرؤا ما تیسّر من القرآن ».

البته خواندن به قصد فهمیدن و فهمیدن برای عمل کردن .

سالها پیش ، نامه ای به زبان انگلیسی از سوی یکی استاد برایم فرستاده شده بود .

آن سالها من چندان زبان خارجی نمی دانستم . خیلی دلم می خواست هر چه زودتر بدانم در ان نامه چه نوشته است .این بود که به این و آن نشان می دادم و به کمک آنان و کتاب لغت ،سعی می کردم بفهمم مضمون نامه چیست و من چه باید بکنم و از من چه خواسته است ؟ البته پاسخی هم برایش فرستادم .

اگر قران ، پیام و کتابی است که از سوی بهترین دوستمان یعنی خدا برای ما فرستاده شده است ، باید با اشتیاق و پیگیری بفهمیم که حرفهای آفریدگارمان با ما چیست و از ما چه خواسته است و دوست دارد چگونه باشیم و چه بکنیم و چه نکنیم ؟ این را از ترجمه ها و تفسیر ها هم می توان به دست اورد .

ولی پیش از آن باید از افراد « قرآن شناس » بهره بگیریم . قرآن شناس ترین انسانها امامان مایند ، پس از آنان مفسّران بزرگ.

حیف که بعضیها ، رغبتی برای خواندن و فهمیدن این « کتاب خدا » نشان نمی دهند .

حیف که بعضیها پنجرۀ دلشان را به روی نسیم معّطّری که از این « بوستان الهی » می ورزد ،می بندند و خود را محروم می سازند.

حیف که بعضیها ،به قرآن در حدّ یک کتاب عادی هم توجه نمی کنند و با آن آشنا نیستند .

آنان که قرآن را متروک و مهجور ساخته و با آن قهر کرده اند ، روز قیامت چه جوابی برای خدا خواهند داشت ؟

و اگر خدا بپرسد نا مه ای را که برایتان فرستادم ، آیا باز کردید؟ به آن عمل کردید ؟ چه خواهد گفت ؟

و چگونه بار شرمندگی را تحمّل خواهند کرد ؟

خوشا به حال شما که با(( کلام اللّه )) آشنا و مأنوسید .

هر که در دنیا با قرآن باشد و فکرش قرآنی و عملش قرانی باشد ، قرآن در فردای قیامت از او (( شفاعت )) خواهد کرد و سرمایۀ نجات او خواهد بود .

خدایا!

زندگی مارا قرانی ، مرگ ما را قرآنی و حشر ما را قرانی قرار بده ... آمین .

جواد محدثی

انگیزۀ فاش ساختن راز

در حکمتهای بلند بزرگان آمده است : « صدورالاحرار ، قبور الاسرار » .
سینه های آ زاد مردان ، گور رازهاست . باید دلی پاک و ایمانی محکم و اراده ای استوار داشت ، تا به افشای راز این و آن نپرداخت.اگر انسان بتواند هر چه کمتر از اسرار مردم مطلع باشد ، بهتر است و احتمال فاش کردن آن هم کمتر .
راهها و مسیر هایی که انسان را در جریان « اطلاعات » و « اسرار » قرار می دهد ، اینهاست:
1.« پر حرفی ». از لا به لای پر حرفیهای انسان ، بسیاری از « اسرار مگو» از زبان می پرد . درمانش نیز کم حرفی است .
2.« خود نمایی» . این خصیصه ،بیشترین ضربه ها را می زند . یعنی وانمود کردن اینکه انسان در جریان است و با « بالا » ها ارتباط دارد و اخبار دست اول را می داند یا آدم مهمی است ، سبب می شود خیلی از اسرار را ( چه شخصی و چه مربوط به نظام ) باز گوید .
3.« دوستی » ، آنان که روی رفاقت و صمیمیت ، اسرار محرمانه را می گویند و به عواقب آن بی توجهند ، گاهی دوستانه دشمنی می کنند !
4.« وسایل ارتباط جمعی» ، گاهی آنچه از طریق رسانه ها ، بی سیم ،تلفن ،جراید ،عکس وفیلم ،نامه ،حرفهای عادی مردم کوچه و بازار و در مجالس و ححافل مطرح می شود ،رازها را فاش می سازد .و... برخی علتها و راههای دیگر.
ولی باید توجه داشت که راز ، همچون شریان حیاتی تو و جامعه و انقلاب تو است . پاسداری از آن هم بر عهدۀ تو است . چه ژرف و زیباست این کلام
حضرت صادق علیه السلام :
« سرّک من دمک فلا یجرینّ من غیر اوداجک» .
راز تو از خون تو است ، پس نباید جز در رگهای خودت جاری شود !
و مگر « خون » ،عامل بقای انسان نیست ؟ و اگر خون از بدن برود ، جان هم پر می کشد . اسرار هم همین حکم را دارد.
گفتن هر سخنی در هر جا نبود شیوۀ مردان خدا
هر سخن ، جا و مقامی دارد مرد حق ،حفظ کلامی دارد
حاصل کار دهد باد فنا گفتن هر سخنی در هر جا
باری ... باید زبان را در حفظ راز ، یاری کرد . راز ،امانت است . در حفظ آن باید کوشید. چه بسا اختلافها و کدورتها که ریشه در افشای اسرار این و آن دارد