مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پرورش «همدلی» راهی برای کسب فضیلت های اخلاقی

اگر از والدین پرسیده شود دوست دارند چگونه فرزندی داشته باشند، پاسخ بسیاری از آن ها مشترک خواهد بود و طبیعی است که همه می خواهند فرزندانی مسئولیت پذیر، مهربان، مبادی آداب، فرمانبر، دلسوز و علاقه مند به تحصیل داشته باشند. به عبارت دیگر هدف از تربیت فرزندان برای بسیاری از والدین واضح است اما مسیرهای دستیابی به هدف برای آنان نامشخص است.

آیا همین که بخواهیم فرزندان سالمی داشته باشیم برای رسیدن به هدف کافی است؟ چگونه است که به محض بزرگ شدن فرزندان، والدین زبان مشترک با آن ها را نمی یابند و بچه ها از والدین شکایت دارند که درک نمی شوند، چرا بیشتر اختلافات در زندگی مشترک به علت ناتوانی در گفت وگو کردن و نبود همدلی و خویشتن داری است؟

واقعیت این است که بسیاری از ما نمی دانیم خصوصیات اخلاقی و رفتاری که داریم، ریشه در دوران کودکی مان دارد و فرزندی که امروز تربیت می کنیم، تبدیل به بزرگسالی با خصوصیات اخلاقی می شود که محصول شیوه تربیتی امروز ماست. به گفته کارشناسان ۳ فضیلت اساسی شامل همدلی، وجدان و خویشتن داری سنگ بنای اخلاق فرد را تشکیل می دهد و اگر والدین برای پرورش این فضیلت ها از همان دوران کودکی سرمایه گذاری کنند، سلامت روانی و اخلاقی فرزندان خود را تضمین خواهند کرد.

همدلی یعنی چه؟
اولین تعریفی که از همدلی به ذهن می رسد، توان همراهی کردن با دیگران است اما شاید ندانید که این واژه در روان شناسی مفهوم گسترده و پرعمقی دارد که به تشریح نیاز دارد.

والدین باید بدانند چگونه با کودک خود همدلی کنند و سپس آن را به وی آموزش بدهند. مسعود هنربخش کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و کارشناس مسئول دفتر پیشگیری از آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی خراسان رضوی با بیان این مطلب به خراسان می گوید: طبیعی است که ابتدا باید والدین توان همدلی کردن داشته باشند و از والدینی که نسبت به رفتار و گفتار و برخورد با کودک آگاهی لازم را ندارند نمی توان توقع داشت همدلی را در کودک خود پرورش دهند. بنابراین بهتر است این طور شروع کنیم که همدلی کلید ورود به دنیای احساسی دیگران است.همدلی باعث می شود، انسان ها تعهد خود را به یکدیگر بالا ببرند و شکیبایی و صبرشان افزایش پیدا کند. قبل از ارائه ۳ راهکار برای پرورش همدلی در کودکان بهتر است نگاهی به مراحل همدلی بیندازیم.

مراحل همدلی
به طور کلی همدلی دارای ۵ محور است. در مرحله اول که «همدلی کلی» نام دارد، کودک که نمی تواند بین خود و دنیای اطراف تمایز قائل شود، با شنیدن صدای گریه، گریه می کند و با صدای خنده دیگری، می خندد. در مرحله بعد که «همدلی خودمحورانه» است و از یک سالگی به بعد آغاز می شود، واکنش کودک به ناآرامی دیگران کم کم آغاز می شود و کودک در این مرحله می فهمد ناراحتی دیگران، ناراحتی او نیست. در سنین پیش از دبستان که «همدلی عاطفی » شکل می گیرد، کودک می تواند بفهمد که احساسات وی با دیگران ممکن است متفاوت باشد و می تواند در احساس دیگران شریک شود حتی اگر احساس آن ها را نداشته باشد.

در «مرحله شناختی» که از حدود ۶ سالگی به بعد آغاز می شود، کودک می تواند مسائل را از دید دیگران ببیند و تلاش می کند با رفتارهایی درک خود را از احساس دیگران نشان دهد. در مرحله آخر که«همدلی انتزاعی» است و از ۱۲ سالگی به بعد شکل می گیرد، کودک می تواند با افرادی که نمی بیند احساس همدلی کند.

پرورش همدلی در ۳ گام
اگر والدین بتوانند در ۳ گام همدلی را در کودک خود پرورش دهند، قادر خواهند بود کودکی مهربان و دلسوز تربیت کنند، در گام اول افزایش آگاهی کودکان نسبت به احساسات خود، سپس افزایش آگاهی آنان نسبت به احساسات دیگران و در گام سوم توانایی درک دیدگاه دیگران قرار دارد. اگر بخواهیم کودکی داشته باشیم که نسبت به احساسات دیگران حساس باشد، باید در ابتدا بتواند احساسات خود را تشخیص دهد.

مسعود هنربخش با اشاره به این که ترس، غم و خشم ۳ احساس بنیادی انسان است، تاکید می کند: اگر کودک این ۳ احساس بنیادی را تجربه نکند و از آن ها گذر نکند، نمی تواند به شادی و نشاط پایدار برسد.در واقع والدین آگاه و هوشمند این فرصت را برای کودک ایجاد می کنند که کودک این احساسات ناخوشایند را تجربه کند. به این معنا که وقتی کودک از احساس ترس، خشم و غم صحبت می کند آن را انکار نکنند و اجازه بدهند کودک آن را توضیح دهد یا آن را تجربه کند. اشتباه بسیاری از والدین این است که هرگز اجازه نمی دهند کودک این احساسات را تجربه کندو به این ترتیب فرصت همدلی با وی را از دست می دهند.بنابراین بهتر است برای افزایش آگاهی کودکان نسبت به احساساتشان سعی کنیم از احساسات کودک مطلع شویم و به حرف آن ها گوش کنیم.

وقتی والدین احساسات بچه ها را کم اهمیت جلوه می دهند، در واقع رابطه بین خود و آن ها را قطع می کنند. بیشتر والدین تلاش می کنند ناراحتی، ترس و یا خشم کودک خود را کم اهمیت جلوه دهند، از آن به سرعت گذر کنند تا مبادا این احساس در وی باقی بماند. در صورتی که احساس زودگذر است و کودک پس از تجربه، آن را پشت سر می گذارد.

والدین تصور می کنند بیان احساس نشانه ضعف است در صورتی که باید دانست نشانه توانمندی و کنترل هیجانات و احساس است. در گام بعدی باید به کودک کمک کنیم تا احساسات دیگران را درک کند اما درک دنیای دیگران بدون فراهم شدن زیرساخت های مورد نیاز امکان پذیر نیست.بنابراین لازم است کودکان صداقت احساسی را بیاموزند و مراحل ذکر شده را پشت سر گذاشته باشند.

درک احساسات دیگران با راهکارهایی قابل تحقق است. برای درک دیدگاه دیگران بهتر است گاهی نقش ها را عوض کنیم. مثلا از کودک بپرسیم«اگر جای فلانی بودی چه کار می کردی، چه احساسی داشتی»؟ این تغییر نقش به کودک کمک می کند دریابد دیگران چه احساساتی را تجربه می کنند. از طرف دیگر نقش انضباطی والدین هم بسیار مهم است.

این که وقتی کودک کار اشتباهی می کند توجهش را جلب کنیم و به او بگوییم «کاری که تو کردی، دوستت را ناراحت کرد. اگر خودت بودی چه کار می کردی، چه احساسی داشتی» کودک به هنگام انجام رفتار نامهربانانه یا نادرست باید بداند رفتارش چه تاثیری روی دیگران می گذارد. چرا رفتارش پذیرفته شده نیست و باید با پیامد رفتارش رو به رو شود. والدین باید نارضایتی خود را از رفتار نادرست کودک اعلام کنند. دلیل بیاورند و مطمئن شوند که کودک دلیل نارضایتی آن ها را متوجه شده و چرا رفتار وی تایید نشده است.

بهترین زمان برای همدلی با کودک

خوب است والدین بدانند که بهترین زمان برای ارتباط با کودک زمانی است که وی احساس ناخوشایندی را تجربه می کند اما بیشتر والدین این فرصت طلایی را از دست می دهند. مسعود هنربخش کارشناس ارشد روان شناسی بالینی ضمن بیان این مطلب به خراسان می گوید: کودکان به هنگام تجربه احساسات ناخوشایند به حمایت والدین نیاز دارند و همدلی همان چیزی است که به آن ها کمک می کند. والدین باید بدانند داشتن احساس خوب به معنای تجربه نکردن احساسات بد نیست بلکه تا زمانی که کودک خود احساسات ناخوشایند را تجربه نکرده است نمی تواند احساسات خوب را تجربه کند و این اشتباهی است که بسیاری از والدین مرتکب می شوند.

 

 نویسنده: عظیمی مروی

روش‌های غلبه بر حسادت

هر دوی شما به میهمانی رفته اید. او مثل همیشه زیبا و جذاب است. شما هم از این که همسری زیبا دارید، مغرور و هیجان زده هستید. همه چیز به خوبی در حال پیش رفته که ناگهان فرد خود نمایی که خودش را شبیه هنر پیشه ها در آورده از میان جمعیت رد شده و سر میز شما توقف می کند. همسر شما نگاهی به بالا کرده و از این که نامزد پیشین خودش را می بیند، جا می خورد. هنگامی که او شما را به آن شخص محترم معرفی می کند، تلاش می کنید به لبخند زدنتان در حالی که با او خوش و بش می کنید، ادامه دهید. در حالی که شما بی هدف نشسته اید و آن دو به رد و بدل کردن سخنان دوستانه خود ادامه میدهند، خون شما تا حدی بجوش می آید و هر لحظه امکان دارد منجر به آن شود که شما او را گرفته و بروی میز دسر پرتاب کنید. خلاصه این که حضور وی باعث میشود شما کنترل خود را از دست بدهید. 

به نظر آشنا می رسد؟ سناریوی فوق یکی از هزاران مواردی است که حسادت را ترسیم و توصیف می کند. یک احساس طبیعی که ما هرازگاهی به طور غریزی آن را تجربه می کنیم. همانند خشونت و پارانوئید، حسادت نیز می تواند درجات گوناگونی از شدت را دارا باشد. صحنه مذکور می تواند سبب آن گردد که شما از حضور نامزد پیشین همسر خود کاملا خونسرد برخورد کنید و یا آن که وارد یک جدال تمام عیار با او شوید. در ضمن ممکن است همسر خود را به جهت این که به سلام و احوالپرسی نامزد قبلی خود پاسخ داده، متهم به هرزگی کنید. برای برخی از افراد حسادت یک معضل مهم محسوب می گردد که هر گاه بدون درمان رها شود می تواند شکافی همیشگی بین شما و همسرتان ایجاد کند و اثری منفی بر روابط آتی شما خواهد گذاشت. خوشبختانه حسادت قابل کنترل می باشد.

حسادت چیست؟

مفهوم تحت الفظی حسادت این است: حسادت به میل مفرط به دارایی ها و جایگاه شخصی دیگر اطلاق می گردد. اما در ارتباط با مسایل اجتماعی سبب می گردد فردی به شریک زندگیش نسبت به ارتباط با اشخاص خاص و نوع پوشش و مکان هایی که رفت و آمد می کند مشکوک گردیده و احساس خطر کند.

درجات میزان حسادت:

حسادت ظریف حسادت همیشه درخور مفهوم منفی خود نمی باشد. گذشته از آن بد گمان گشتن مردان نسبت به همسرشان(و بالعکس)، امری عادی می باشد. حسادت به دلیل مواردی هم چون صحبت در مورد محاسن زنان دیگر و یا تماشای عکس یک مرد خوش تیپ در مجله سینمایی، نمونه های ظریفی هستند که نشان می دهند چگونه پاره ای از حسادت ها بی ضرر بوده و کاملا یک واکنش طبیعی بشمار می روند. حسادت سالم گاهی شما هنگامی که با دوستان خود بیرون میروید، یکی از آن ها شروع به تعریف از نامزد شما نموده و یا با او با چرب زبانی صحبت می کند و در این شرایط شما دچار احساس حسادت نسبت به او شده اید. این گونه موارد نیز بخشی از یک ارتباط سالم می باشد. در بیشتر اوقات فرد تنها مراقب سلامتی و در اندیشه خیر و صلاح و خوشبختی همسر خود می باشد که همسرش نیز آن را ارج می نهد. حتی عدم توجه شما می تواند به منزله توهین به او قلمداد گردد. حسادت مفرط و وسواس گونه مشکل زمانی ایجاد می شود که خشونت و سلطه جویی با حسادت همراه می گردد. هنگامی که شما به آن مرحله برسید، به طرز افراط آمیز و وسواس گونه ای نسبت به وفادار بودن و صداقت وی دچار تردید شده و از آن خشمناک می گردید. حتی ممکن است متوصل به زور و برخورد فیزیکی شوید. شما تا حدی کم طاقت هستید که او نمی تواند حتی به مرد یا زن دیگری نظر بیافکند و از کنار شما زمانی که هردو بیرون هستید تکان بخورد. از او می خواهید که همیشه از محل حضور خودش شما را مطلع گرداند و تنها بردن نام مرد یا زنی دیگر، شما را بی نهایت غضب ناک می گرداند.

منشاء حسادت:

امکان دارد شما این رفتار را بواسطه تجاب پیشین خود با افراد مختلف کسب کرده باشید. اگر در گذشته مورد خیانت قرار گرفته باشید این امکان وجود دارد سبب آن شود که از بیم تکرار آن بیشتر او را تحت کنترل، نظارت و سلطه گری قرار دهید. حتی در زمانیکه دلیلی برای شک و تردید به او وجود ندارد شما به طور فزاینده ای از ادامه ارتباط با وی مایوس می شوید و می خواهید به هر قیمتی که شده از موقعیت های خطرناک، پنهان و بالقوه اجتناب ورزید. هم چنین امکان دارد شما فردی باشید که در گذشته وفادار نبوده و خیانت کرده باشید و به قصد پرهیز از آن که نکند چنین امری برای خودتان اتفاق بیافتد وسواس بخرج داده و می خواهید مطمئن شوید که تنها فرد مورد علاقه وی هستید. اما حسادت اغلب حاصل عدم اعتماد بنفس و عزت نفس خود شخص می باشد. امکان دارد شما احساس کنید به قدر کفایت لایق و مناسب وی نیستید و تنها از روی اتفاق، شانس و تقدیر با همدیگر ازدواج نمودید. اغلب دیگران خوش سیما تر وزیبا تر از خودتان بنظر می رسند و این احساس، تهدیدی برای شما محسوب می گردد. مشاهده وی در حال ارتباط با مردان(یا زنان) دیگر، این احساس را در شما بوجود می اورد که نکند از دست شما ربوده شود. هرگاه زمان اندکی با او باشید ممکن است از رابطه نزدیک و صمیمی وی با دوستانش آزرده خاطر گردید، افرادی که او در تمام طول زندگی خود با آن ها آشنایی داشته است.

چرا حسادت خطرناک است؟

حسادت در مورد اشخاصی که قادر به کنترل آن نمی باشند، برای ارتباطشان مضر و زیان آور است. چون سبب از میان رفتن عاملی می گردد که دو نفر را به هم پیوند می دهد: اعتماد. هر گاه به نامزد و یا همسر خود بگویید که وی اجازه ندارد با همکار مرد خود ناهار بخورد مثل آن است که بگویید به او اعتماد ندارید(مگر آن که به علتی اعتماد شما به وی سلب شده باشد). اگر نیاز به اعمال محدودیت های بسیاری پیدا کنید، آیا لازم است که حتما" همیشه در کنارش قرار داشته باشید؟ حسادت هم چنین از کیفیت زمانی که با همدیگر هستید می کاهد بطوری که بی تردید منجر به نزاع و مشاجره های متعددی خواهد شد تا جایی که شما تنها بر روی خصوصیات منفی یکدیگر تمرکز می کنید. از آن گذشته اکثر وقتتان صرف این فکر احمقانه که ممکن است او به شما خیانت کند، خواهد شد. پیش از آن که متوجه گردید، بخش اعظمی از ارتباطتان صرف اتفاقاتی که ممکن است بیافتد می گردد تا صرف اتفاقاتی که واقعا" در حال افتادن است. هر اندازه ارتباط پیشرفت می کند کنترل حسادت دشوار تر می شود. بنابراین اگر شما به مرحله خطرناکی رسیده اید زمان آن فرا رسیده که هر چه سریع تر یاری بطلبید.

بیاموزید خود را کنترل کنید:

در این بخش ۵ راه حل برای تحت مهارکردن حسادت پیش از آن که کنترل خود را از بدهید و کاری انجام دهید که بعد افسوس بخورید، ارائه شده:

۱) از تجارب گذشته درس بگیرید. ببینید که رفتارتان چگونه بر روابط گذشته یتان تاثیر گذاشته و از آن بهره بگیرید تا به شما کمک کند بهتر عمل کنید. شما خیلی زود پی خواهید برد که این کج خلقی ها موجب مشکلات زندگی عشقی شما می باشند. بدانید دلخور شدن بی دلیل از دست او، کمکی به بهبودی وضعیت زندگی شما نخواهد کرد.

۲) با واقعیت برخورد کنید. به موضوعی که در واقع در حال اتفاق افتادن است تمرکز کنید. نه آن چه شما می پندارید در حال اتفاق افتادن می باشد. چون به مرور زمان احتمال دارد در تشخیص واقعیت از توهم و خیال دچار مشکل گردید. شما هم نمی خواهید که روابط عالی خود را بر سر مسایلی که هیچ گاه در واقعیت اتفاق نیفتاده تباه کنید. به تخیل و تصورات خود اجازه ندهید به شما امر کند که او چگونه فردی است.

۳) خود را محترم بشمارید: آگاه باشید که او به دلیلی شما را برگزیده و هیچ احتیاجی ندارد در جای دیگری به سادگی وسوسه شود. به خاطر داشته باشید که شما به همان اندازه افرادی که نسبت به آن ها احساس خطر می کنید، شایسته هستید.

۴) از عقیده دیگران سود ببرید: از یک دوست بخواهید که رفتار شما را نسبت به همسرتان زیر نظر بگیرد. ممکن است با بهره گیری از نقطه نظر یک شخص بی طرف کاملا به حد و حدود اعمال و کردارتان پی ببرید.
۵) برخی قوانین را از همان ابتدا وضع کنید
تلاش کنید چند راهبرد کلی وضع کنید که چه چیز مقبول و مورد پسند شما است و چه چیز نیست. با این کار هر دوی شما توجیهی برای خشم و ناراحتی خود در زمانی که هر کدام از شما رفتاری ناشایست و نامناسب داشته باشد، خواهید داشت.

زیاده روی نکنید: شما مجازید احساس حسادت کنید البته تا آن جایی که قادر باشید به طریق مثبتی آن را کنترل کرده و از مجرای مناسبی هدایتش کنید. به خاطر داشته باشید گفتگوی دوستانه مردی(یا زنی) با همسر شما امری طبیعی و عادی است. آن را نوعی تملق گویی به حساب آورید. تا هنگامی که او فقط نگاه می کند و به او دست نمیزند این همه هیاهو برای چیست؟ به خاطر داشته باشید که اعتماد بنیاد هر ارتباط می باشد. شما نباید اجازه دهید احساس نا امنی ارتباط شما را تباه گرداند. از آن مهم تر به همسر خود همان اندازه احترام بگذارید که خود انتظار آن را از او دارید. اگر قرار است شما هر کاری را که بخواهید انجام دهید او نیز می تواند. 

زیبایی از دست رفته

در طول تاریخ افراد ناشناس یا سرشناسی بوده اند که با به وجود آوردن یک سبک و روش جدید در پوشاک، آرایش و یا ابداع یک نوع جدید از لوازم آرایشی به شهرت رسیده اند. تمایل به آرایش که از میل به زیبایی و زیباتر شدن سرچشمه گرفته است و گرایش انسان به تولید و استفاده از لوازم آرایشی، محصول زندگی مدرن نیست، بلکه میلی است که از ابتدای آفرینش در بشر- و بسیاری از موجودات دیگر- وجود داشته است. اما انسان با علم و دانش خود توانسته است در این راه به ابزارهای مختلفی متوسل شود که گاهی بسیار مرگ آور بوده(مانند استفاده از اکسیدهای رنگین فلزات برای آراستن چشم و لب) و گاهی به قدری موفقیت آمیز بوده(مانند سرمه) که استفاده از آن تا عصر حاضر ادامه یافته است. همراه با پیشرفت علم، روش های مختلفی برای جلوه بخشیدن به "زیبایی طبیعی" به وجود آمده است، انواع محصولاتی که برای نگه داری از پوست، مو و ناخن ساخته می شوند، انواع لوازم آرایشی که دارای موادی چون ویتامین و پروتئین هستند و هم چنین روش های مختلفی برای از بین بردن لکه ها، موهای زائد و ده ها مورد دیگر که همه با در نظر گرفتن عامل مهم "سلامت" برای محصول یا روش ارایشی خود تبلیغ می کنند.

هم رنگ جماعت شدن هم حدی دارد:

یکی از مهم ترین دلایل استفاده از لوازم آرایش، متفاوت جلوه کردن و تنوع بخشیدن به ظاهر است که زنان و مردان به اشکال مختلف به آن می پردازند. در طول تاریخ افراد ناشناس یا سرشناسی بوده اند که با به وجود آوردن یک سبک و روش جدید در پوشاک، آرایش و یا ابداع یک نوع جدید از لوازم آرایشی به شهرت رسیده اند. از جمله این افراد میتوان به ژولیوس سزار با مدل موی مشهورش، ژوزفین امپراتریس فرانسه با مدل یقه پیراهنش، بریژیت باردو - Brigitte Bardot با نوع آرایش گربه ای چشم، التون جان - Elton John با عینک ها و کفش های نامتعارف و حتی آلبرت آینشتین - Albert Einstein با موهایی که گویی در پروازند اشاره نمود، آن ها توانسته اند از لحاظ تصویری هم افرادی خاص و به قولی بدعت گزار باشند. هر فرد در سالیانی نه چندان دور، شکل و قیافه ای خاص خود داشت و حتی پیروی از مد نیز نمیتوانست شخصیت و یگانگی هر چهره را مخدوش کند. شما میتوانستید با دیدن یک چهره تا حد زیادی به اصل و نسب و نژاد او پی ببرید، اما امروزه با اتفاقاتی که در عرصه "تغییر قیافه" روی داده است، برای این که ثابت شود اروپایی نیستید، باید چینی باشید! در سالهای اخیر عامل "تفاوت" و داشتن یک سبک خاص که نشان دهنده شخصیت، سلیقه و "فردیت" شخص باشد تا حد زیادی از میان رفته است. این که به رنگ ، شکل آرایش مو و چهره و نوع پوشاک مد روز توجه داشته باشیم، به خودی خود هیچ ایرادی ندارد، اما پیروی کورکورانه از آن کاری غیر منطقی به نظر میرسد. به یاد دارید که مدتی رنگ "گل بهی" و "سبز دریایی" مد روز بودند و اکثر خانم های ایرانی بدون توجه به این که این دو رنگ به هیچ وجه با رنگ پوست و موی آن ها تناسبی ندارد، از آن ها استفاده می کردند؟ آن چه در محافل دیده میشد، عده ای خانم با پوستی کدر و بیمارگونه بود که در پیراهن ها و آرایشی بد رنگ خود نمایی می کردند. بگذارید از دوره ای که کت و شلوار خردلی با چندین "پیلی" و "ساسون" و پیراهن های مشکی بدن نما برای آقایان مد بود چیزی نگوییم ...

یکی از مهم ترین دلایل استفاده از لوازم آرایش، متفاوت جلوه کردن و تنوع بخشیدن به ظاهر است که زنان و مردان به اشکال مختلف به آن می پردازند. پیروی کورکورانه هم چنان ادامه دارد. این پیروی کورکورانه از مد، هنوز هم ادامه دارد و حتی بدتر هم شده است، اما متاسفانه یا خوشبختانه، گاهی در این عرصه اتفاقاتی می افتد که با رنگ و رو و سایز اکثر افراد یک جامعه سازگار است و به اصطلاح "توی ذوق نمی زند"، اما این که چیزی مد باشد و اتفاقا برای اکثر افراد مناسب باشد، خلاقیت از دست رفته را جبران نمی کند. شکل آرایش خانم ها، پیر و جوان، یکسان است، چهره ای که در آن یک عضو "عملی و جراحی شده" موجود نباشد یا ردپای "آرایش دائم" بر آن دیده نشود، از عجایب روزگار شده است. نمی دانم چه کسی گفته که معیار زیبایی بینی کوچک، گونه و لب برجسته، چشم سبز و ابروهای تراشیده و "تتو" کرده است؟ چرا این روزها، عناصر بسیار مهم "تناسب" و "هماهنگی" فراموش شده اند، انگار همه آدم ها از یک کارخانه در آمده اند، آن هم یک کارخانه بد!
این روزها چهره واقعی بسیاری از مردم - چه ایرانی و چه سایر کشورهای دیگر- را باید در صورت، دست نخورده کودکان جستجو کرد. این روزها به کرات کودکانی را می بینیم که شباهتی به پدر و مادر خود ندارند، بینی آن ها از بینی والدینشان بزرگ تر است، لب هایی باریک دارند و حتی کودکان سبزه رویی را می بینیم که با موی مشکی و ابروی پیوسته با مادری به بلوندی یک نروژی قدم می زنند. این ها و ده ها مورد مشابه به ما یادآوری می کنند که در اصل چه شکل و قیافه ای داریم، و فراموش نکنید که این چهره، همان چهره مشهور آریایی است که قرن ها کمال مطلوب جهان بوده است و اکنون به چشم عده ای از ما زشت و ناگوار جلوه می کند. البته نباید فراموش کرد که استفاده از علم روز برای زیبا شدن و رفع ناهنجاریهای ظاهر، حق هر انسانی است، اما این که به جای زیبا و بارز شدن، خود را به دست تقلید بسپاریم و خود را به چهره ای گذرا مبدل کنیم و این که به جای در خدمت گرفتن مد، بنده آن شویم، اشتباهی بزرگ خواهد بود. بد نیست این بار که قصد دارید برای یک روز تازه یا رفتن به مجلسی آماده شوید، با دقت به چهره، اندام و رنگ پوست و موی خود بنگرید، شخصیت و سلیقه واقعی خود را در نظر بگیرید و سپس رنگ و مدل پوشاک، شکل و مقدار آرایش و خلاصه هر جنبه از "ظاهر" خود را با توجه به "باطن" خود مورد بررسی و تجدید نظر قرار دهید و سعی کنید بیش از این که "شبیه" دیگران باشید، "خودتان" باشید و از این تفاوت لذت ببرید. 

بر فراز معنویت به خدا سلام کن!

معنویت و مذهب درونی:

مهارت معنوی چیزی نیست که بین دو نفر به وجود می آید و به واقع فرد باید ابتدا از خودش شروع کند و خود را از نظر تفکر رشد دهد که این کار هم مستلزم تلاشی است در جهت معنا. واژه هایی مثل جوانمردی، بخشش، گذشت و ... کلماتی نیست که به این راحتی ها از آن ها بگذریم. اگر بخواهیم صحبت از مذهب در برابر معنویات بکنیم این کار مستلزم یک معنویت و مذهب درونی است. ولی اگر من نماز می خوانم و روزه می گیرم و این اعمال را به انتظار دریافت پاداش از جانب خدا انجام می دهم که بهشت را به من ارزانی کند به این نگرش می گویند مذهب بیرونی؛ و انسان هایی که این گونه مذهب دارند رشد و تعالی در آن ها هویدا نیست و ترقی در آن ها نمود پیدا نمی کند چرا که حالت معامله گری با خدا پیدا کرده اند. اما کسانی که مذهب درونی دارند، ارتباط خوبی، با معنویت برقرار کرده اند. آنان کسانی هستند که از آن چه دین گفته و در جهت رشد است بهره می برند و مدام در حال تشکر از خداوند هستند چرا که حق راه رشد را به آن ها یاد می دهد.

نتایج پرورش جنبه معنوی وجود انسان

خودشناسی و مسئولیت پذیری از نتایج پرورش جنبه معنوی وجود انسان است. کسانی که بعد معنوی را در خود تقویت می کنند خود را مسئول می دانند و به دنبال این هستند که بدانند باید چه کنند و این چه کنم ها انسان را به سمت کسب تجربه سوق خواهد داد. بد نیست اشاره شود که ذهنیت و طرز تفکر هم در معنویت به گونه ای دیگر اثر گذار است. کسی که از لحاظ معنوی ارتقا پیدا کرده دیگر به این قضیه فکر نمی کند که چرا همیشه من پیشگام شوم، آزار دادن در قاموسش جایگاهی ندارد و تمام فکرش این است که محبت و عشق را در حد اعلا به طرف مقابلش نشان دهد.

حرکت به سوی معنا

معنویت، عقش گرایی و اندیشه را درمانده می کند، پس هر چه به دنبال بر آورده ساختن معناها حرکت کنیم در واقع معنویت را در خود زنده کرده ایم. معنویت با تبدیل و تغییر همراه است و وقتی در شخصی بروز پیدا کند آن موقع دیدگاه ها عوض می شود، نوع برقراری ارتباط تغییر می کند و این تبدیل و تغییر که به سمت زندگی مثبت تر و هدفمندانه تر صورت می گیرد بسیار ایده آل است.

راهکار برای ارتقا معنویت در خانواده

زوجین باید عمیقاً ایمان داشته باشند که از معنویت کارهای زیادی ساخته است و برای رسیدن به این باور بایستی از تظاهر در رفتار پرهیز کنند چرا که تظاهر اثری نخواهد داشت و باید به کارها رنگ خدایی بخشید آن هنگام است که رفتارهای انسان اثرگذار خواهد بود. و به بیان کلی تر باید گفت که اگر بهزیستی وجود(جسم) با بهزیستی روح و روان هر دو با هم رشد یابد، رشد معنوی و ارتقا در معنویت رخ خواهد داد. بد نیست در این مورد به نقش تعلیم و تربیت خانواده بر فرزند، شناسایی نقاط قوت و ضعف یکدیگر و نمرده دادن به هم اشاره کنم که باز در ارتقا معنویت مهم هستند. به عنوان مثال اگر شما از همسرتان بخواهید که در موضوع معنویت به شما نمره دهد و او فرضاً به شما 14 بدهد، شما باید به این باور برسید که او از روی کینه توزی این کار را نکرده است بلکه شما باید علت عدد 14 را جویا بشوید چرا که در جواب به نقاط ضعف خود پی برده و سعی در اصلاح خود خواهید نمود که این زمینه رشد معنوی شما را فراهم خواهد کرد.

راه های عملی برای رشد معنوی زن و شوهر

روش آگاه سازی زن و شوهر نباید حالت تحقیر آمیز به خود بگیرد و دو طرف باید حواس شان باشد که همدیگر را سبک نکنند و با نهایت احترام حرف شان را بیان کنند. یادتان باشد خطاب ها در ملأ عام صورت نگیرد چرا که به مانند چکشی خواهد بود که به سر او می زنید. هیچ گاه نگویید که من از تو بدم می آیدم، بگویید من از این عمل تو خوشم نمی آید، راه را برای بازگشت همیشه باز گذارید. در مورد فرزندان هم این مطالب به نظر مهم می رسد، فرزند خود و توانایی های معنوی او را با هیچ کس مقایسه نکنید چرا که با این کار آرامش را از او سلب خواهید کرد. در جلسات هفتگی معنوی شرکت کنید و حتی الامکان این کار را به صورت خانوادگی انجام دهید. ارتباط با ائمه معصومین(ع) به خصوص امام زمان(عج) برقرار کنید که در هدایت شما به سمت معنویت بسیار مفید خواهد بود. انسان هایی به رشد معنوی بالایی رسیده اند که به حل مشکلات و مسائل بپردازند اما اگر کسی در حین بروز مشکل قهر کند، این نشان دهنده ضعف معنویت در اوست و برای ارتقا خود باید حرکت را آغاز کند.

منبع: سایت راسخون