راه سختی در پیش دارید
آنچه که در مورد تفاوت های خود و خانواده نامزدتان گفتید، می تواند
بیانگر این موضوع باشد که میان شما تفاوت های جدی ساختاری وجود دارد. مسئله ای که
مطرح می کنید؛ یعنی اختلاف بین خانواده ها، فقط محدود به موارد کوچک، در حد اختلاف
سلیقه نیست. مسئله این است که شما و خانواده او، از لحاظ فرهنگی و مذهبی با هم
سنخیت چندانی ندارید.
به رفتارهای جزیی دقت کنید
گذشته از اینکه رفتار او در جمع خانواده و دوستان را باید زیر نظر بگیرید، به رفتارهای روزمره نامزدتان هم باید توجه کنید. او چطور رانندگی می کند؟ آیا در اوج خستگی و ترافیک، هنگامی که یک نفر راه او را می بندد، می تواند خشمش را کنترل کند یا خیر؟
با خانواده ها به سفر بروید
اهمیت مسافرت های کوتاه و همراه با خانواده نادیده نگیرید. در ملاقات های کوتاهی که با نامزدتان دارید، ممکن است او برای کنترل رفتارهایش تلاش زیادی به خرج دهد و بهترین حالت خودش را به شما نشان دهد اما در یک مسافرت چند روزه، امکان کنترل کردن رفتارها کمتر است و نامزد شما و خانواده اش، بیشتر خود واقعی شان را نشان خواهند داد.
یادتان نرود که همه آدم هادر بهترین شکل به جلسه خواستگاری می آیند اما همیشه به آراستگی و آرامش آن شب نخواهند بود. چند روز زندگی در کنار آنها باعث می شود که تحمل خود را هم در برخورد با خانواده او بسنجید. پس به یک مسافرت دسته جمعی بروید
مستقل و مصمم باشید
در بسیاری مواقع در کنار اینکه می توانید حرمت خانواده را حفظ کنید، به آنها بقبولانید که زندگی مال شماست و خودتان می توانید آن را مدیریت کنید. نامزد شما سی ساله است. اگر مردی جا افتاده و مستقلی از نظر مالی و تصمیم گیری باشد و اگر در مورد این موضوع اشراف داشته و نظری مشخص داشته باشد، بهتر می تواندش رایط و نیازهای شما را به خانواده اش توضیح دهد. در صورتی که نامزد شما نسبت به این انتخاب اطمینان دارد، باید در مقابل خانواده اش از این تصمیم دفاع کند. نامزدتان باید با گفتگو با خانواده و توضیح دلایلش، آنها را نسبت به درست بودن این تصمیم قانع کند.
لجبازی نکنید
به خانواده هایتان اطمینان دهید که تعصبی روی حرفتان ندارید. بگویید که فعلا در مرحله شناخت هستید و اگر دلیل محکمی ثابت کرد که در کنار هم خوشبخت نمی شوید، می توانید در مورد این رابطه تجدید نظر کنید.
جوش نیاورید
عصبانی نشوید. دلایلتان را با آرامش اما محکم و جدی بیان کنید و هنگام قانع کردن خانواده تان، از کوره در نروید. عصبانیت شما باعث خواهد شد که آنها به منطقی بودن تصمیم تان شکل کنند. از طرف دیگر سعی کنید در مقابل تندی خانواده تان بهترین واکنش را نشان دهید. واکنش درست شما در برابر عصبانیت خانواده تان، می تواند آرام آرام آتش این بحران را خاموش کند.خانواده شما به مرور خواهد پذیرفت که همانطور که برای شما لباس انتخاب نمی کنند و نظر شما را در مورد پوشش تان نادیده نمی گیرند، در مورد موضوع بسیار مهمی چون ازدواج هم نمی توانند نظر شما را نادیده بگیرند. پس تا رسیدن به چنین باوری، هنگام مشاهده رفتار ناخوشایند آنها آرامش خود را حفظ کنید و بدون توهین محیط را ترک کنید.
از نظرتان دفاع کنید
به رخ دیگران بکشید
نه تنها در دوران نامزدی که بعد از ازدواج هم باید تلاش هایتان را برای به دست آوردن نظر مثبت خانواده ها ادامه دهید. در مقابل دیگران از همسرتان تعریف کنید و ویژگی های مثبتش را پررنگ کنید.اگر شما بتوانید احساس رضایت از تصمیمی را که گرفته اید به خانواده ها منتقل کنید، به مرور تنش های میان شما کمتر خواهد شد. عصبانی و هیجان زده نشوید و در عین حال روی حرف و خواسته خود بایستید.
بگویید چرا؟
اگر خانواده شما یا نامزدتان اصرار دارند که با فرد دیگری ازدواج کنید، گذشته از بیان دلایلی که باعث می شود نامزد فعلی تان را انتخاب کنید، دلایلی را که باعث می شود با آن فرد دیگر ازدواج نکنید هم مطرح کنید.
مشاوره را فراموش نکنید
اگر همسرتان نمی تواند با گفتگو خانواده اش را به این وصلت راضی کند، بهتر است از یک متخصص کمک بگیرید، چرا که فرد متخصص در جایگاه قدرت است و احتمال اینکه خانواده ها حرف او را بپذیرند بیشتر است. از طرفی همیشه طرفین یک دعوا به حرف و نظر نفر سوم به ویژه اگر در آن زمینه متخصص باشد بیشتر توجه می کنند
اول از همه صداقت
خانمها برای اعتماد و درک متقابل در زندگی ارزش زیادی قائل هستند. وقتی شما دروغ میگویید، اعتماد او را از خودتان سلب هستند.مثلا وقتی همسرتان از شما سوال میکند فلان لباس چقدر به او میآید؟ در دل میخواهد شما با صدای بلند و رسا این موضوع را اعلام کنید که «عزیزم مثل ماه شب چهارده شدهای!» بله، این صداقت مورد انتظار خانمهاست... تا زمانی که از این نظر مراقب باشید، احساسات او جریحهدار نخواهد شد و او ممنون شما خواهد بود! همین یک جمله کافی است تا رابطه زناشویی شما حداقل برای چند سا عت، چند روز یا در خوشبیانهترین حالت، چند هفته کافی باشد. البته خیلی روی بیشتر از یک روز حساب نکنید.
شوخ طبعی یک چیز شخصی است
می توانید گناه این را گردن هورمونها بیندازید، اما دل ما خانمها برای چیزهای کوچک و بیاهمیت شور میزند و بیمقدمه نگران میشویم.چیزی که شما آقایان باید روی آن کار کنید این است که همسرتان را بخندانید و غمها را از او دور کنید! حس شوخطبعی و بذلهگویی شما به نفعتان خواهد بود.در این زمینه تذکر یک مسأله ضروری است؛ اینکه شوخطبعی یک امر خصوصی و مخصوص همسر شماست و وای به حالتان اگر در جمع قصد مجلسگردانی (شوخطبعی) داشته باشید!
بابا باهوش!
خانمها جذب مردانی میشوند که باهوش هستند و حرفهای عاقلانه میزنند. وقتی قرار است تصمیم مهمی گرفته شود، همسرتان از شما انتظار دارد احساس مسئولیت کرده و گند نزنید! زندگی کردن با یک مرد باهوش، زن را مطمئن میکند که تمام نیازهایش برآورده شده و از ارتباط و درک متقابل بهرهمند خواهد شد. اگر شما جزء کسانی هستید که ضریب هوشیتان با یک پنکه برابری میکند، نگران نباشید. چون اصولا در زندگی زناشویی، مردان کمهوش زندگی راحتتری دارند!
وفادار باش ابله!
به زنی که او را ملاقات کرده و دارید با او آشنا میشوید، وفادار باشید. برای یک زن توهین است که مرد او به خانمهای دیگر نیز توجه داشته باشد. وقتی خانمی را ملاقات میکنید، تمام توجه خود را به سخنان او معطوف کنید تا او احساس کند تنها کسی است که به او اهمیت میدهید. در این زمینه اصلا شوخی موخی نداریم!
حریم خصوصی کیلو چنده؟
اگر همیشه و همهجا چهار چشمی مراقب همسرتان باشید، او از کشیک دادنهای شما خواهد ترسید. تلاش شما برای ورود به حریم خصوصی زندگی همسرتان، او را میترساند و مجبور میشود به دنبال پناهگاه مطمئنی بگردد. باید با کنار گذاشتن سوءظن او را تشویق کنید گاهی با دوستانش باشد و به کارهای خصوصی خود بپردازد. بگذارید گاهی کجخلقی کند و او را سینجیم نکنید در غیر این صورت او از کوره در میرود. به او فضا و زمان بدهید. بگذارید خودش باشد. نکته: البته اینکه تنها یک سمت ماجراست، او وقتی پای شما وسط باشد یک کارآگاه به تمام معناست. حریم خصوصی وقتی یک چیز قابل توجه است که پای شما وسط نباشد!چرا؟ چرا ندارد عزیزم. همینه که هست!
زن ذلیل باشید
چه کسی میگوید اخلاق مال آدمهای ضعیف و بیبخار است؟ حقیقت این است که وقتی آقایان در این زمینه تلاش میکنند، احساس خاصی به خانمها دست میدهد. در زندگی با یک همسر مهربان کارهای کوچک و ارزشمندی مانند باز کردن در برای او، کمک کردن به او هنگام پیاده شدن از ماشین یا ظرف شستن معجزه میکند. البته زیاد در این زمینه به دنبال اثبات خودتان نباشید چون ناگهان میبینید که شخصا تبدیل به خانم خانه شدهاید!
سوپرمن نباشید
همین که هستید خیلی هم بد نیست؛ یک آدم خوب و معمولی و دوستداشتنی. هیچ لزومی ندارد که شما رل ستارههای خوشقد و بالا و شاخشمشاد هالیوود را در زندگی ایفا کنید و لازم نیست هر لحظه و هر روز خودتان را به او اثبات کنید ... تو اثبات شدهای استاد!
مرد خوشاخلاق نیکاندیش
موهای وز کرده و زندگی غیرمتعارف شما به تقلید از خواننده محبوبتان، ممکن است توجه دختربچهها را جلب کند اما خانمها، مردهای آراسته و پاکیزه را دوست دارند.لباسهای گشاد و نامرتب هیچ جذابیتی ندارند. یک آپارتمان کثیف و ماشینی که مثل حیاط خلوت پر از زباله است، طرف مقابل را کاملا سرد و بیزار میکند. خودتان را به زحمت بیندازید و عاقلانه لباس بپوشید و لطفا سرویس بهداشتی منزلتان را پاکیزه نگاه دارید. در مقابل خانمها مراقب حرفزدنتان باشید.دشنام دادن اصلا کار خوبی نیست. جواب ندادن به تماسهای او یا قطع کردن تلفن یک توهین مستقیم است. اگر میدانید دیر به محل قرار میرسید، پیشاپیش تماس بگیرید و از او عذرخواهی کنید.
عاشق باش و عشق بورز
عاشق نیمهوقت و دوست تماموقت همسرتان باشید. این تمام آن چیزی است که یک زن از مرد زندگی خود میخواهد. با حرکات و هدایای کوچک، عشق و محبت خود را ابراز کنید. یک سخن فیالبداهه، یک یادداشت عاشقانه یا یک دسته گل هزینه زیادی ندارد اما همسرتان را عاشقتان میکند. البته به عقیده کارشناسان نسل مردهایی از این دست را ملخ خورده، اما شاید شما در درون خودتان یک شوهر عاشقپیشه باشید ... سعی کن !
برخی از افرادی که برای مشاوره مراجعه میکنند دربارهی رفتارهایی حرف میزنند که قبل از ازدواج از همسرشان دیده و چشمپوشی کرده بودند. بهطور مثال از قبل میدانستهاند همسرشان معتاد است یا کار ندارد، اما باز هم با او ازدواج کرده بودند.
گاهی اوقات هم خانوادهها میگویند طرف زن میگیرد و ازدواج میکند، بعد مشکلاتش حل میشود. اگر فردی قبل از ازدواج فردی تنبل و بیکار است، پس از ازدواج هم چنین رفتاری را ادامه میدهد. بنابراین لازم است قبل از ازدواج به وجود چنین رفتارهایی دقت شود.
اشتغال مردها اهمیت زیادی دارد. مهم است مرد قبل از ازدواج توانایی مالی لازم را داشته و مستقل باشد. خانوادهها میتوانند تا حدودی کمک کنند، اما نه خیلی زیاد. وقتی کمکهای مالی خانواده بیشتر میشود فرد از خانوادهاش تأثیر میگیرد و شاید دخالتهایی پیش بیاید که زوجها را با مشکلاتی روبهرو کند.
یادداشتی از :پریسا نجفی
با هم اهداف مشترک دارید؟
ازدواج
یعنی پیوستن دو زندگی به یکدیگر. بعد از ازواج رفتوآمدهای خانوادگی، روابط
دوستی و از همه مهمتر اهداف آینده شما دو نفر به همدیگر میپیوندد. در
این حالت باید هدف 2 فرد در یک راستا قرار داشته باشد. منظور این نیست که
شما 2 نفر شغل مشترک داشته باشید اما باید به این توجه کنید که هدفهایتان
مانع یکدیگر نباشد. برای مثال اگر یکی از دو نفر میخواهد تحصیلاتش را در
یک شهرستAان تکمیل کند، نفر مقابل نباید شغل غیرقابل انتقالی در تهران داشته
باشد. قبل از ازدواج رویاهای خود را با هم درمیان بگذارید و درباره
برآورده کردن آنها بحث کنید. همسر شما بهترین فرد برای کمک به برآورده شدن
آرزوهای شماست.
آیا به هم اعتماد دارید؟
از همسر آینده خود دروغ شنیدهاید؟ آیا او همان شخصی است که در 6 ماه
گذشته میشناختید؟ او سنش را به شما دروغ نگفته بود؟ درباره وضع مالی
خانوادهاش چطور؟ درباره ماشینش، کارش و... هرکدام از این دروغها بخشی از
اعتماد شما را از بین میبرد. کافی است یک مشکل کوچک پیش بیاید تا باز
دروغها یادتان بیاید و زندگیتان را تلخ کند.
به بچه فکر کنید
خیلی کلیشهای است؟ درست است. بچه یک موضوع خیلی کلیشهای و در عین حال
بسیار مهم است. بخش زیادی از فلسفه ازدواج به بچهدار شدن برمیگردد و لازم
است شما 2 نفر درباره داشتن فرزند با هم توافق داشته باشید. ممکن است
همسرتان سالها آرزوی داشتن 4 فرزند را داشته باشد در حالی که شما به داشتن
یک فرزند متمایل باشید. یادتان باشد اگر فکر کنید در حال حاضر ازدواج
میکنید و بعد از آن درباره فرزند داشتن تصمیم خواهید گرفت، سخت در
اشتباهید. این موضوع شوخیبردار نیست. یک موضوع خصوصیتر درباره داشتن بچه
که لازم است درباره آن فکر کنید این است که آیا واقعا دوست دارید فرزندتان
را با فردی که قصد ازدواج با او دارید به عنوان همسرتان شریک شوید؟ آیا
نامزد شما به نظرتان میتواند پدر یا مادر خوبی باشد؟ و از همه مهمتر آیا
دوست دارید او مادر یا پدر فرزندتان باشد؟ به این سؤال در تنهایی فکر کنید و
سعی کنید زندگی آینده خود را همراه با فرزند یا فرزندانتان مجسم کنید.
پاسخ به این سؤال میتواند تا حد زیادی به شما در انتخابتان کمک کند
درباره کار با هم توافق دارید؟
خیلی از مردها دوست ندارند همسرشان کار کند. خیلی از زنها از بعضی شغلها
خوششان نمیآید. به احتمال زیاد شغل همسر آینده شما مشخص است. درباره آن
با هم حرف بزنید. اگر آن را میپسندید که چه بهتر! اما اگر آن را دوست
ندارید، لازم است درباره آن به توافق برسید. موکول کردن تصمیمگیری درباره
کار به صلاح شما نیست. دو طرف باید وقت آزاد خود را به طور کامل مشخص کنند
تا بعدها درگیری و مشکل پیش نیاید. شاید شما روزهای تعطیل عادت داشته باشید
به استخر بروید اما همسرتان سر زدن به خانوادهاش را در این روزها ترجیح
دهد. در عین حال باید به این فکر کنید که آیا وقت گذراندن با او را دوست
دارید یا نه؟ از تفریح کردن با او لذت میبرید؟ دوستانش را میپسندید؟
حاضرید او را برای یک مدت طولانی تحمل کنید؟
چیز دیگری که لازم
است درباره آن به توافق برسید موضوع کارهای خانه است. امروزه که هم زنها
کار میکنند و هم مردها، منصفانهتر این است که هر 2 در کارهای خانه شریک
باشند. بهتر است قبل از ازدواج این موضوع را مشخص کنید تا از دلخوریهای
بعدی جلوگیری شود.
خلق و خوی او را میدانید؟
آیا تا کنون همسرتان را در موقعیتهای سخت دیدهاید؟ موقع عصبانیت، غم،
دعوا یا دلخوری. خیلی از افراد در موقعیتهای بحرانی شخصیت دیگری از خود
بروز میدهند. اگر به اندازه کافی در دوره نامزدی با هم معاشرت کردهاید
حتما به این موقعیتها برخورد کردهاید. رفتار طرف مقابل در بحران
تعینکننده است. شما نمیتوانید تضمین کنید همیشه در زندگی شرایط خوب و خوش
باشد و هیچگاه با هم به مشکل برنخورید.
یکدیگر را خوب میشناسید؟
هیچ آدمی کامل نیست. شما باید تمام جوانب منفی همسرتان را بدانید و با
توجه به آنها درباره او قضاوت کنید. دقت کنید وجه منفی همسر آینده شما
نباید نقطه ضعف خودتان باشد. فرض کنید همسر آیندهتان در جمع خجالتی است
اما شما به افراد معاشرتی علاقه دارید. اگر مایل هستید اخلاقی را در
همسرتان عوض کنید باید او را در جریان بگذارید. جمله رایج «بعدا درست
میشود» بدترین جملهای است که میتوانید پیش از ازدواج به آن فکر کنید.
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که برای اولین بار بهترین لباستان را بپوشید و همان موقع هم بلایی سرش بیاورید؟ درست همان وقتی که با خود فکر میکردید «میخواهم این لباس زیبا حتی یک لک رویش نیفتد و کثیف نشود» اما ناگهان خودنویس داخل جیب لباستان یک لکه بزرگ آبی رنگ روی جیبش نقاشی میکند.
خانم الف در طول هفت سال، پنج بار تصادف کرده بود. او سرانجام متوجه شد که بقدری از اینکه تصادف کند وحشت داشته و آنچنان افکارش را روی این ترس متمرکز کرده که در نهایت چیزی را که نمیخواسته، به سمت خود کشیده است. حتی اگر به ذهن خود بگوییم: «من نمیخواهم فلان اتفاق بیفتد». دقیقاً به سمت آن کشیده خواهیم شد. چون ذهن قادر نیست از چیزی بگریزد، بلکه فقط میتواند به سمت آن جذب میشود.
افراد موفق به سمت موفقیت کشیده میشوند
این اصل درباره بیماری و فقر نیز صادق است. اگر همواره به چیزهای بد و ناخوشآیند فکر کنیم، درموردشان حرف بزنیم و یا کتاب بخوانیم، بهطور ناخودآگاه به سمتشان جذب میشویم. افراد موفق به سمت موفقیتها کشیده میشوند، در حالیکه افراد بازنده و شکستخورده در حال گریز از ناملایمات هستند.
اگر فقط یک اصل برای اینکه بتوان یک فرد شکست خورده را به یک فرد موفق تبدیل کرد وجود داشته باشد، این است که: «افکارتان را بر روی چیزهایی متمرکز کنید که میخواهید». اما واقعیت این است که عده زیادی از مردم تمام زندگیشان را صرف غصه خوردن در مورد «چیزهایی که ندارند و چیزهایی که نمیخواهند، میکنند»این حالتی بسیار مایوس کننده و کسالتآور است که مسلماً همین نتایج را برایشان دربرخواهد داشت. ما باید روی چیزهایی که میخواهیم، تمرکز کنیم.
ترس از دست دادن
با بررسی بیشتر در این زمینه، به اصل تازهای میرسیم: «ترس از دست دادن» وقتی بترسیم از اینکه چیزی را از دست بدهیم، در واقع خود را برای از دست دادن آن آماده و خود را دقیقاً در آن موقعیت قرار میدهیم. این قوانین و اصول بر روابط انسانی ما نیز با همین ظرافت و دقت حاکم است و در مورد همسر، دوست، کیف پول، مسابقه و چیزهای دیگر صدق میکند. اگر بترسیم که علاقه و عشق کسی را از دست بدهیم، فوراً خود را در این موقعیت خطرناک قرار میدهیم. ما باید همواره این اصل را به یاد داشته باشیم که: «به چیزهایی که داریم فکر کنیم و ازداشتن آن لذت ببریم و هرگز نگران از دست دادنشان نباشیم».
اندیشیدن به ترس
پس بیاید افکارتان را روی تمایلاتتان متمرکز کنید. اندیشیدن به ترس آنها را به سویتان میکشد و تبدیل به واقعیت میکند. اصل جذب ترسها به راستی شگفتآور است. این به معنای آن است که همواره برای رویارویی با ترسهایمان فراخوانده میشویم تا بدین وسیله خود را رشد دهیم. اگر چیزهایی که از آنها میترسیم، از ما فرار کنند، پس چگونه رشد خواهیم کرد؟ اگر هرگز با چیزی که از آن وحشت داریم روبهرو نشویم، چطور میتوانیم به سوی تکامل قدم برداریم؟
اعتماد به نفس
باتوجه به اصل ترس از دست دادن، قانون هستی همواره ما را به اینکه اعتماد به نفس داشته باشیم و روی پاهای خود بایستیم، تشویق میکند. اگر معتقد باشیم که از دست دادن بعضی چیزها زندگی مان را از هم میپاشد و دائماً به آن فکر کنیم، شاید در این صورت دنیا هم تصمیم بگیرد و به ما نشان دهد و ثابت کند که اینطور نیست و بدون آنها هم قادر به زندگی کردن هستیم! شرایط و رویدادهای اطراف ما همواره ما را یاری میکنند تا خود را قویتر کنیم و نیروی بیشتری برای رویارویی با مشکلات به دست آوریم.
نویسنده: پریسا نجفی