مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

سیماى پرفروغ تو، اى کعبه عفاف

سیماى پرفروغ تو، اى کعبه عفاف آیینه تمام نماى محمد(ص) است. 

اى دخت مصطفى!الگوى عفتى و نشان فضیلتى مریم به پاکدامنى‏ات رشک مى‏برد زیبنده هست جامه ایمان به قامتت در سینه تو دسته‏گلى از حیا، عیان در چهره‏ات حیاى محمد(ص) نهفته است در گفته‏ ات کلام پدر هست جلوه ‏گراى مادر پدر!

اى میوه درخت رسالت!دریاى بى‏کران خصال نکوى تواز دانش و وفا و حیا موج مى‏زنداى فاطمه! براى تو این افتخار بس در حق تو رسول خدا گفت:«اى بتول!جسم تو و روان تو، چون جسم و جان من خشم تو و رضاى تو، خشم و رضاى من‏» 

اى همسر على!کوتاه بود عمر تو، اما چه پرتلاش از کودکى به خاطر تبلیغ دین حق،همگام با پدر.در کارهاى خانه یکى یار مهربان همکار با على.در لحظه‏هاى ساکت و پرراز نیمه شب،همراز با خدا.یک دم نشد ز خاطر و یادت خدا، جدا. 

دشمن که خواست‏ شمع وجودت کند خموش آواره گشت از پى‏هر مکر و حیله‏اى . 

اما هنوز نغمه حق مى‏رسد به گوش:«روشن شود هزار چراغ از فتیله‏اى‏»   

 

و هر گفته شنیدنی نیست!

تصویر بزرگ
به‎هر گفته نباید گوش داد، یا دل سپرد. گوش، معبر ورود حق یا باطل، راست یا دروغ، به قلب و جان و ذهن آدمی است.


سخن از این بود که: «هر شنیده، گفتنی نیست»، به‎دلیل ناخالصی‎ها، جعل‎ها، دروغ‎ها و شایعاتی که در شنیده‎ها وجود دارد و اشاعه آن‎ها، آدمی را به مزدور بی‎مزد و مواجب دیگران تبدیل می‎کند.
از دیگر سو نیز به همین‎سان است، یعنی به‎هر گفته نباید گوش داد، یا دل سپرد. گوش، معبر ورود حق یا باطل، راست یا دروغ، به قلب و جان و ذهن آدمی است.
انسان، به‎طور عادی از «شنیده‎ها» اثر می‎پذیرد، مثبت یا منفی.
پس باید گزیده‎ترها، درست‎ترها و مفیدترها را شنید و دل را ظرف هر چیزی قرار نداد و اتاق دل و فکر را به‎هر ناآشنا و مظنونی اجاره نداد!
از امام جواد (علیه‎السلام) روایت است:
«کسی که به سخن گوینده‎ای گوش فرا دهد، او را پرستیده است. پس اگر گوینده از جانب خداوند بگوید، خدا را پرستیده است. اما اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، شنونده، ابلیس را پرستیده است.»۱
کم نیستند کسانی که «بلندگوی شیطان» هستند.
و کم نیست حرف‎های مسموم و غرض‎آلود و باطل، که در زر ورقی از حق، پوشانده و پیچیده شده‎اند.
به یک استفتاء از حضرت امام (قدس سره) توجه کنید. می‎پرسند:
«آیا درست است که ما به رادیوهای بیگانه گوش کنیم؟ چون کسانی هستند که هرچه از رادیوهای بیگانه می‎شنوند قبول می‎کنند و برای کسان دیگر هم می‎گویند...»
اما پاسخ حضرت امام:
«اگر موجب انحراف و مفسده است، نباید گوش کنید.»۲
و چه مفسده‎ای بالاتر از ایجاد «ذهنیت منفی» و «تشویش اذهان»؟
از تأثیرات سوء القائات هدف‎دار رسانه‎های بیگانه و غیرخودی نباید غافل بود. بعضی‎ها می‎گویند: ما به‎خودمان اطمینان داریم، در ما اثر نمی‎کند، می‎خواهیم ببینیم چه می‎گویند و... .
ولی وقتی مدتی گوش می‎کنند، ناخواسته نقش پذیرفته و «بلندگو»ی همان‎ها می‎شوند و هرجا می‎نشینند، همان حرف‎ها و تحلیل‎ها را تکرار می‎کنند و اگر روزی نشنوند و نخوانند، حرفی برای گفتن ندارند! (دقت کنید)
این یعنی چه؟
یعنی تأثیرپذیری ناخواسته و ندانسته از باطل.
بستن روزنه گوش به‎روی مسمومات بیگانه، سلامت بیشتر اندیشه و دیدگاه را تضمین می‎کند.
وقتی از عوارض سوء این القائات مصون نیستیم، «خودسانسوری» چه عیبی دارد؟ اگر حرف خوراک ذهن است، پس حرف‎های زیان‎بار را نباید مصرف کرد، آن‎گونه که از خوردن غذاها و خوراکی‎های مضر یا محتمل الضرر پرهیز می‎کنیم و هیچ حرجی هم بر ما نیست، بلکه گواه عقلانیت است.
پس «هر گفته هم شنیدنی نیست»، آن‎گونه که «هر شنیده، گفتنی نیست.»

پی‎نوشت‎ها:
۱- تحف‎العقول، ص۴۵۶.
۲- استفتائات از محضر امام خمینی، ج۲، ص۴۱.  
 
نوشته : جواد محدثی

احساسات

احساسات را می توان حس ششم نامید ، همانند لمس کردن – دیدن – بو کردن – چشیدن وشنیدن که به ما اطلاعات می دهند .

احساسات به ما اطلاعاتی در مورد شرایط محیط اطرافمان می دهد، در مورد اینکه چگونه ما به انسانها و شرایط اطرافمان واکنش نشان دهیم ، وقتیکه ما می ترسیم می توانیم مواظب باشیم .

ووقتیکه غمگین هستیم می توانیم گوشه گیری کنیم و هنگامی که به کسی اعتماد کنیم می توانیم با خیال راحت حرف دلمان را بزنیم .

متاسفانه در حال حاضر حس ششم ما اینطور واضح عمل نمی کند ، زیرا احساسات ما عدم وابستگی خودشان را از دست داده اند ، مدتهاست که احساسات هم قربانی تاثیرات بیرونی ، از جانب خودمان و دیگران شده است . به همین دلیل است که برای مثال : به خودمان اخطار می دهیم "عصبانی نشو" یا " زیاد خوشحال نشو" یا " لبخند بزن " حتی وقتیکه اصلاً خندت نمی آید .

به مرور یاد گرفته ایم که احساساتمان را جلوی هر کسی نشان ندهیم خصوصاً در جمع به نحوی تغییر کرده ایم که گاهی این احساسات را از خودمان هم مخفی می کنیم ، زیرا بنظر منفی می آیند وحتی نامناسب و بیش از اندازه بنظر می رسند.

آنچه که به ما یاد داده اند این است که احساسات را باید کنترل کرد و فقط احساسات مثبت خوب هستند و سایر احساسات همانند خشونت ، ترس ، خجالت – حسادت و عصبانیت را باید مدیریت کنیم تا سلامتی روانی ما را به خطر نیاندازد و مانع از رضایت و عدم موفقیت ما نشود .

در این شکی نیست که احساسات مثبت باعث سلامتی روحی و جسمی می شوند و گروهی معتقدند که نباید این تئوری را زیرا سئوال برد، در صورتیکه این یک اشتباه است ، درسته که داشتن احساسات منفی اگر طولانی شوند تبدیل به بیماری مزمن می شوند ولی از طرف دیگر هم این امر عادی نیست که شخص همیشه احساسات مثبت داشت باشد ، چون احساسات منفی هم جزیی از زندگی روزمره ما ست.

خانم Alice Holzhey متخصص تجزیه وتحلیل روانی به این نکته اشاره می کند :

" سلامت روانی این نیست که شخص فقط احساسات مثبت خود را حفظ کند و احساسات منفی را به سرعت به فراموشی بسپارد ، بلکه کسانی از سلامت روانی بر خوردارند که احساسات واقعی خودشان را نشان دهند و این به معنی آن است که شرایط خوب احساسات مثبت را در شخص زنده می کند و شرایط بد احساسات منفی را و این انتظار بی جاست که ما از خودمان توقع داشته باشیم که در شرایط سخت هم احساسات مثبت داشته باشیم ".

امروز واقعیت چنین است که به محض اینکه احساسات منفی سراغ ما می آید می خواهیم هر چه زودتر رهایش کنیم حتی اگر شده بوسیله دارو های آرام بخش، به همین دلیل است که روز بروز تعداد بیشتری از اشخاص سالم هم خیلی راحت قرص هایی را می خورند که در حقیقت فقط برای کسانی تجویز می شود که واقعاً بیمار هستند .

این آدمهای سالم این قرص ها را می خورند که فقط سر حال بیایند یا کمی خوشحال باشند و شاید حتی بیشتروبهتر از توانایی خودشان کار کنند . روز بروز بیشتر آدمها خودشان رامجبور می کنند که همیشه سر حال باشند و به همین دلیل است که بمرور توانایی حس کردن واقعی را از دست می دهند .

در حالیکه عدم رضایت ، ترس –بلاتکلیفی –حسادت و عصبانیت همه این احساسات در جای خود واکنش های واقعی انسانی هستند . واقعیت اینستکه ما انسانها باید سعی کنیم دوباره احساسات خودمان را نشان دهیم زیرا تنها احساسات ماست که به ما دروغ نمی گوید و راه صحیح را به ما نشان می دهد . 

 

منبع :2010 Psychologie-Heute compact

متقاعد کردن از دید روانشناسی

                                     

حتماً برای شما پیش آمده که هنگام پیاده روی ویترین های مغازه ها را نگاه کردید و یکدفعه همراه شما برای اینکه بهتر ببیند پیشنهاد می کند که وارد مغازه بشوید ، شما با بی میلی می پذیرید ولی بعد از چند دقیقه شما با دست پر از مغازه خارج می شوید .

آیا فکر کرده اید که چگونه فروشنده شما را متقاعد به خرید چیزی کرده که شما اصلاً در فکر خریدش نبودید؟ موارد مشابه زیادی در زندگی روزمره ما وجود دارد که کارهایی را می کنیم که شخصاً مایل به انجام آن نیستیم ولی دیگری ما را به طریقی متقاعد به انجام آن می کند .

در این مقاله متقاعد کردن را از دید روانشناسی بر رسی می کنیم .

چگونه بعضی از انسانها می توانند دیگران را به کاری وادار کنند که شخص در واقع اصلاً مایل به انجام آن نبوده است ؟

چگونه این افراد موفق می شوند که این احساس را در آدم بوجود آورند که خودمان را موظف بدانیم کاری را انجام دهیم که در حقیقت تمایلی به انجام آن نداشته ایم ؟

چگونه می شود این مسئله را توضیح داد ، که اشخاصی که در زندگی روزمره به سادگی متقاعد به انجام کاری نمی شوند در دام فرقه ها یا گروه هایی می افتند که هر کسی یک بار در دامشان افتاده دیگر بیرون نیامده است ؟

نویسنده و روانشناس اجتماعی آقای Robert B.Cialdini که در دانشگاه آریزونای آمریکا روانشناسی تدریس می کند ، کتابی نوشته در باره اینکه چگونه ما انسانها به راحتی تحت تاثیر قرارمی گیریم و شیفته کاری می شویم که در حقیقت مایل به انجام آن نبوده ایم .

او دلیل این رفتار را در این می داند که اولاً بعضی افراد استعداد خوبی در متقاعد کردن دیگران دارند و ضمناً گروهی هم حرفه ای هستند همانند فروشندگان که بخوبی قوانین متقاعد کردن دیگران را می دانند.

آقای روانشناس روبرت سیالدینی 6 روش برای متقاعد کردن معرفی کرده که هر کدام به تنهایی موثر هستند ولی اثر آنها با یکدیگر خیلی بیشتر می شود ، و آنها عبارتند از :

1- جبران کردن : اکثر افراد مایلند اگر کسی کاری براشون انجام داده حتماً آنرا جبران کنند.

2- کمبود : معمولاً فروشنده ها سعی می کنند که برای فروش یک جنس نشان دهند که جنس مورد نظر کم هست و بهتر است که مشتری هر چه زودتر آنرا بخرد .

3- تکرار : آگهی و تکرار مرتب آن باعث متقاعد کردن شنونده یا بیننده می شود ، در زندگی روزمره هم اطرافیان هم سعی می کنند با تکرار خواسته های خودشان ما را به انجام یا پذیرش این خواسته ها متقاعد کنند و معمولاً هم موفق می شوند.

4- مقاومت : یک ضر ب المثلی است که می گوید "هر کسی A بگوید باید B هم بگوید” اکثر انسانها تمایل دارند که نشان دهند که مقاوم هستند و سعی می کنند خودشان را فردی با پشت کار نشان دهند ، اگر این احساس را نداشته باشند دچار عدم آرامش می شوند . معمولاً فروشندگان از این تاکتیک استفاده می کنند آنها ابتدا با چیز های کوچک شروع می کنند که آ دم بله بگوید به همین دلیل سخت می شود که هنگامی که پیشنهاد چیز های بزرگ را می دهند نه گفت نمونه آن در فروش از طریق شرکت های هرمی است که همه ما به خوبی مشاهده کردیم که چگونه مردم را به دام خود می اندازند.

5- آشنایی : این قانون اثر بیشتری دارد وقتی که آدم از شخص آشنائی خریداری کند ، یا اینکه از آدمهای غریبه ای که طوری رفتار می کنند که آدم با آنها احساس آشنایی می کند.

6- استقبال اجتماعی : معمولاً محصولاتی را که خیلی مورد استقبال مردم قرار گیرند و خوب به فروش برسند ، این تصور را بوجود می آورند که باید این محصول حتماً خوب باشد که اینهمه آدم آنها را خریداری می کنند ، زیرا اکثر مردم اهمیت می دهند که دیگران فکر کنند چیزی خوبی خریده اند .

خواننده عزیز از امروز هر وقت خواستید تصمیمی بگیرید به خوبی در مورد آن فکر کنید و ببینید واقعاً مایل به انجام آن هستید یا نه؟

مترجم : Zahra Khabbaz - Beheshti

منبع : www.Psychologie-news.de

روشهای موثر برای رسیدن به خود باوری

باور کردن خود یکی از اولین قدم ها به سمت موفقیت است. اگر به خودتان اعتماد نداشته باشید، موفق شدن در کارها خیلی سخت می شود.

۱٫ یک شعار برای خود انتخاب کنید و هر روز آنرا برای خودتان تکرار کنید.

۲٫ یاد بگیرید که نظر شما تنها نظری است که اهمیت دارد. افکار و نظرات بی اهمیت دیگران را کنار بگذارید. فقط خودتان هستید که باید واقعیت زندگی را برای خود آشکار کنید.

۳٫ در محل کار، مدرسه یا خانه نظرات خود را بیان کنید. وقتی در ارتباطات خود با دیگران مطیع و سلطه پذیر نباشید آنوقت به خود و نظراتتان اعتماد و اطمینان پیدا می کنید.

۴٫ همه چیز را امتحان کنید حتی اگر ندایی در ذهنتان بگوید که ممکن نیست. حتی کوچکترین پیروزی ها می تواند به شما اعتبار ببخشد و باعث شود دفعه بعدی که با یک مشکل یا هدف روبه رو شدید بیشتر به خودتان اعتماد کنید.

۵٫ رفتارهای دفاعی را کنار بگذارید. وقتی به خودتان می گویید که نمی توانید به یک هدف خاص در زندگیتان برسید، قبل ازاینکه حتی تلاشی کرده باشید اجازه می دهید که شکست بخورید. پس این رفتارها را کنار بگذارید و همیشه متضاد این را به خودتان دیکته کنید.

۶٫ دور و برتان را با افرادی پر کنید که تحسینشان می کنید. وقتی با کسانی هستید که افراد موفقی هستند بیشتر می توانید خودتان را باور کنید. از این افراد کمک بخواهید تا به شما نشان دهند که چطور برای رسیدن به اهدافشان تلاش کرده اند.

۷٫ برای خودتان هدف تعیین کنید. وقتی هدف داشته باشید کنترل در دستان شماست.

۸٫ باید تشخیص دهید که چه موقع به هدفتان می رسید تا به بالا بردن اعتماد به نفستان کمک کند.

۹٫ دلیل شکستتان را پیدا کنید. برای هر کسی پیش می آید که نتواند به هدفی دست پیدا کند اما اگر از شکست هایتان درس بگیرید احتمال موفقیتتان بیشتر می شود.

۱۰٫ برای قضاوت درمورد موفقیتتان انتظارات واقع بینانه داشته باشید. قبل از اینکه برای دویدن آمادگی جسمانی لازم را پیدا نکرده باشید نباید از خودتان توقع داشته باشید که بتوانید ۴ کیلومتر را بدوید.

۱۱٫ به انتقادات گوش دهید اما اجازه ندهید متقاعدتان کند که کمتر از آن چیزی هستید که واقعا هستید. بعضی منتقدان برای بزرگ تر جلوه دادن خودشان دوست دارند شما را خرد کنند اما خیلی های دیگر هم هستند که توصیه های انتقادی بسیار خوب در اختیارتان می گذارند که به کمک آن می تواند خودتان را ارتقاء دهید.

۱۲٫ وقت و انرژیتان را به دیگران اختصاص دهید. وقتی اینکار را می کنید، فیدبک مثبت از طرف مقابل دریافت می کنید و احترام آنها را به دست می آورید. با این روش خودتان هم کم کم احترام بیشتری برای خودتان قائل خواهید شد.

۱۳٫ خودتان را باور کنید تا بهترین باشید.

نکات

· اجازه ندهید دیگران اعتماد به نفستان را پایین بیاورند.
· اگر کسی به شما گفت که فلان کار را نمی توانید بکنید، حرفش را باور نکنید.
· نقاط منفیتان را مثل هدف تیراندازی بدانید و تا می توانید به سمت آنها تیر شلیک کنید. این باعث می شود اعتماد به نفستان بالا رود.

هشدارها

· قبل از اینکه خودتان را باور کنید باید خودتان را بشناسید. باید بدانید که چه چیز برای شما بهتر عمل میکند.
· اگر می خواهید به خودتان ایمان پیدا کنید باید خوب با زیر و بم شخصیتتان آشنا شوید