مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

پایگاه اطلاع رسانی مرکزمشاوره حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه آزاداسلامی واحد نجف آباد

13 روش برای خوشبختی

        

1- روز را با یک لبخند در مقابل آینه شروع کنید.

شاید بنظر مسخره بیاید ، ولی خندیدن واقعی که باعث انقباض گونه ها و عضلات اطراف چشم شود به مغز دستور می دهد که شما دلیلی برای خوشحالی دارید .

2- خوب بخوابید

برای یک خواب راحت وعمیق چند نکته را باید رعایت کنید ، مثلاً شام سنگین نخورید ، سعی کنید بعد از ساعت 8 شب چیزی نخورید . اگر برای خوابیدن احتیاج به آرام بخش دارید ، می توانید یک لیوان چای گیاهی آرام بخش ،یا یک لیوان شیر گرم بنوشید . محیط اطاق خواب هم برای یک خواب خوب مهم است ، به هنگام سرما یک پتوی گرم ونرم را انتخاب کنید وهر روز با باز کردن پنجره هوای اطاق خواب را عوض کنید .

3- به روابط دوستانه خود اهمیت دهید.

در ارتباط با دوستان نزدیک مراقب رفتار خود باشید و سعی کنید دوستی خودتان را عمیق تر کنید و به این رابطه بی توجهی نکنید ،روابط دوستانه مثل یک گل در گلدان است که نیاز به مراقبت دائمی دارد و بی توحهی به آن باعث خشک شدن آن می شود . اگر در نشست و بر خواست با دوستان بیشتر می خندید بدانید که دوستان درستی را انتخاب کرده اید . از بر قراری رابطه با کسانی که برای شما خوش آیند نیستند ، یا افرادی که فقط نکات منفی زندگی را می بینند بپرهیزید .

4-برای خودتان هدفهای مثبتی را تعین کنید .

کار های تکراری شما را خوشبخت نمی کند ، بنابراین سعی کنید هدفهای جدیدی برای خود تعین کنید ولی دقت کنید که هدف شما منطقی وقابل دسترس باشد . سپس با تمام انرژی برای رسیدن به آن کوشش کنید . موفقیت باعث افزایش اعتماد بنفس می شود واحساس خوشبختی در شما بوجود می آورد. چند هدف را هم زمان دنبال نکنید چون احتمال موفقیت شما را کاهش می دهد و باعث دلسردی شما می شود .

5 - روح شاد بدنی شاد تر می سازد .

در هر هوائی سعی کنید هر روز در هوای آزاد راه بروید و خودتان را حرکت دهید . محققین می گویند: "ورزش باعث ترشح هورمون اندروفین می شود که این ماده عصبی در حقیقت وسیله ارتباط سلولهای عصبی با مغز می باشد و اثر آن مشابه اثر اوپییوم در انسان است ".

6- با اشتها غذا بخورید .

یک ضرب المثل قدیمی می گوید راه عشق از طریق شکم است . باید گفت راه خوشبختی هم از طریق شکم است . میزان احساس خوشبختی ما بستگی به مواد غذائی دارد که ما می خوریم . البته منظور مقدار آن نیست بلکه کیفیت آن است . بنابراین سعی کنید کم بخورید ولی خوب بخورید ، یعنی کمتر غذای چرب و حجیم وبیشتر میوه وسبزیجات بعلاوه دانه های طبیعی .

7- به سایر انسانها کمک کنید .

کمک کردن به دیگران احساس خوبی در انسان به وجود می آورد ، بنابراین سعی کنید در هر شرایطی که امکان دارد به دیگران کمک کنید مثلاً به هنگام عبور از در آن را برای دیگری هم نگه دارید یا اگر عابر ی از خیابان در حال عبور است با حوصله صبر کنید یا کمک کنید او راحت عبور کند . اگر شخص پیری به کمک احتیاج داشت سعی کنید حتماً به او کمک کنید . کمک کردن به دیگری علاوه برا ینکه تشکر دیگری را در بر دارد باعث رضایت و خوشنودی خودتان هم می شود .

8-با آرامش بسوی هدف بروید.

سعی کنید از لحظات لذت ببرید ، احساس خوشبختی را نمی توان به اجبار ایجاد کرد . شخص باید شرایط مناسب را بوجود بیاورد . آر امش یکی از قدمهای اولیه بسوی خوشبختی است . بسیاری از انسانها سعی می کنند زمان و مکان لحظات خوشبختی خود را در دفتری یاد داشت کنند ، به این ترتیب می توانند با خواندن آن مجدداً آن شرایط را برای خود بوجود آورند .

9- روی مسائل اصلی تمرکز کنید

با سرعت و بدون توجه جلو رفتن ممکن است باعث موفقیت شما شود واحساس شادی در شما به وجود آورد ،ولی این شادی و موفقیت ماندنی نیست . بنابراین اگر می خواهید به خوشبختی و لذت واقعی برسید بهتر است که با دقت هدف خود را انتخاب کنید ،با تمرکز حواس و آرام جلو بروید . حتی در استفاده از مواد مصرفی بی هدف انتخاب و مصرف نکنید بلکه با دقت و حوصله انتخاب کنید تا آگاهانه از انتخاب خود لذت ببرید .

10- کنجکاوی خود را حفظ کنید .

چیز های جدید و جالب توجه ما را جلب می کنند و باعث بیداری روح و ذهن ما می شوند . محققین پی برده اند که افراد خوشبخت کنجکاوند . آنها به چیز های تازه علاقه نشان می دهند و مسائل نو را دنبال می کنند تا یاد بگیرند ، بنابراین اگر می خواهید کاری را یاد بگیرید الان بهترین فرصت است وضمناً باید بدانید که برای یاد گیری هیچ وقت دیر نیست.

11- آگاهانه به خودتان استراحت بدهید .

بعد از مدتی کار چند دقیقه ای به خودتان استراحت دهید سعی کنید در این چند دقیقه کاملاً تنها باشید ، البته اول خیلی مشکل است درست همانند مدیتیشن باید هر فکری را از مغزتان بیرون کنید ،اگر این کار را تکرار کنید بمرور زمان یاد می گیرید ومی توانید در همان چند دقیقه انرژی زیادی کسب کنید .

12- امیدوار و خوشبین باشید.

یک ضرب المثل عامیانه می گوید که پول خوشبختی می آورد . اما محققین طی تحقیقاتی در این زمینه پی برده اند که این ضرب المثل کاملاً غلط است ، زیرا خوشبخت ترین انسانها در دو کشور تقریباً فقیر دنیا یعنی ونزوئلا ونیجریه زندگی می کنند . در حالیکه مردم کشور ثروتمند آلمان در رده 33 دنیا قرار دارند .

این تفکر ،برداشت و انتظارات خود انسانهاست که در آنها احساس خوشبختی یا بد بختی بوجود می آورد . انسانهای امیدواری که روز را با خوش بینی شروع می کنند ، انسانهائی آرام ، متعادل ،راضی و خوشبخت هستند.

13- زندگی را زیاد سخت نگیرید.

سالیان درازی است که ثابت شده ، خندیدن باعث شادی درونی انسان می شود ولی متاسفانه بسیاری از مردم خندیدن را بمرور زمان فراموش کرده اند . کودکان در روز حداقل 400 بار می خندند ،در حالیکه بزرگسالان فقط 15 بار خنده بر لب می آورند ،این باعث نگرانی است زیرا قبلاً انسانها خیلی بیشتر می خندیدند ، البته این انتظار وجود ندارد که آدم قهقه بزند ولی اگراو زندگی را کمی راحت تر بگیرد و گاه گاهی اگر چیز خنده داری دید بخندد خنده خودش می آید . بنابراین تحمل شوخی را داشته باشید و از ته دل بخندید تا احساس خوشبختی کنید.

تربیت فاطمی

به مناسبت سالگرد شهادت صدیقه کبرا فاطمه زهرا، سلام اللّه علیها

قال علیهاالسلام:

«خَیْرُ لِلْنِّساءِ اَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ؛

چه نیکو است برای زنان که مردان [نامحرم] را نبینند و مردان [نامحرم] هم آنان را نبینند.»

فاطمه زهرا(س) درّ یکدانه صدف رسالت و برترین، عالم ترین، فاضل ترین و محبوب ترین زن از ابتدای خلقت تا انتهای آن است. نه هیچ زنی بلکه هیچ مردی جز پدرش رسول خدا(ص) و همسرش علی بن ابی طالب(ع) و فرزندان معصومش(ع) که همگی نور واحدند، از پیشینیان به مقامی که او نایل شد، رسیده بود و نه هیچ زن و مردی از پسینیان در این مقام متعالی به او ملحق خواهد گشت. گرچه در بین ذریه آن حضرت و پیروان دین اسلام زنان و مردان بزرگی پا به عرصه وجود گذاشته و خواهند گذاشت، مردانی همچون ابوالفضل العباس فرزند امیر مؤمنان، احمد بن موسی فرزند امام کاظم(ع)، عبدالعظیم حسنی نواده امام مجتبی(ع) و ... و زنان باشخصیت و عظیمی همچون دخترش زینب کبرا، و نواده اش فاطمه معصومه و ... که در عظمت شأن بی نظیرند، ولی مقام و مرتبه حضرت زهرا با هیچ کس دیگر قابل مقایسه نیست.

حضرتش تربیت شده خانه وحی و تعلیم یافته مستقیم مکتب نبوی بود. همچون همسرش علی بن ابی طالب(ع) از اوان کودکی در دامن پدرش رسول خدا پرورش یافت و حضرت پیامبر با توجه به استعداد و ظرفیت علمی فوق العاده دخت بزرگوارش، در طول عمر خویش هیچ لحظه ای از پرورش وی غافل نشد و او را به بالاترین مقامی که انسان توان رسیدن به آن را دارد، رساند به طوری که به بیان خود حضرت، اگر پسرعمویش نبود، در نوع انسان از آدم تا بقیه افراد نسل او برای حضرت زهرا، کفو و هم شأنی یافت نمی شد.(1)

سخن، رفتار و سیره این بانوی مکرّم مانند سخن، رفتار و سیره پدر، همسر و فرزندان معصومش حجّت و معیار حقانیت شد و جز حق از او صادر نگشت و او اسوه و الگوی همه مؤمنان و حجتی بر همه خلایق گشت تا رهپویان راهش به سعادت رسند و مخالفان و گمراهان در مواجهه با وی، بر بی عذری خود اعتراف ورزند و حجت بر آنان تمام باشد.

کلام نورانی

خاتم پیامبران(ص)، روزی در جمع مسلمانان سؤال کرد: مرا خبر دهید که بهترین چیز برای زنان کدام است؟ [بسیاری از حاضران جواب هایی دادند که مورد تأیید قرار نگرفت تا اینکه] حضرت زهرا(س) فرمودند: بهترین چیز برای زنان آن است که مردی را نبینند و مردی هم آنان را نبیند.

جواب صحیح فاطمه زهرا(س) پس از ناتوانی حاضران، چنان پیامبر(ص) را به وجد آورد که فرمود:

فاطمه پاره تن من است.(2)

به مناسبت یادکرد سالروز شهادت آن بانوی مکرّم به بیان نکاتی در باره این سخن منسوب به حضرت می پردازیم.

اول: این روایت از لحاظ سندی به طور مرسل نقل گردیده و سلسله راویان آن معلوم نیست. در ضمن در کتب اربعه حدیثی نیز ثبت نشده است.

علامه مجلسی علاوه بر نقل فوق از مصباح الانوار، این حدیث را به شرح زیر از کشف الغمه اربلی به نقل از اخبار فاطمه(س) از ابن بابویه به طور مرسل نقل کرده است:

امام علی(ع) فرمود: روزی در محضر رسول خدا بودیم و حضرت از ما سؤال کرد: مرا خبر دهید که بهترین چیز برای زنان کدام است؟ [جواب های ما مورد قبول واقع نشد] و از دادن جواب [صحیح[ عاجز شدیم. جمع متفرق شد [بدون اینکه جواب روشن گردد] و من به خانه آمدم و جریان را به فاطمه(س) خبر دادم. ایشان فرمود: «لکن من می دانم: خیر للنساء ان لا یَرین الرجالَ و لا یراهنّ الرجالُ»؛ با شنیدن این جواب به محضر رسول خدا بازگشتم و جواب را به سمع حضرتش رساندم.

حضرت فرمود: تو در جمع و نزد من که بودی جواب را نمی دانستی، چه کسی تو را از جواب آگاه کرد؟ گفتم: فاطمه. حضرت متعجب و شادمان فرمود: فاطمه پاره تن من است.(3)

این نقل اخیر ابهاماتی دارد از جمله اینکه چگونه امام علی(ع) که درِ عِلم رسول خداست، جواب را نمی دانست؟ روایت، ظهور در این دارد که حضرت هم جواب را نمی دانست. دیگر اینکه چگونه حضرت از همان اول جواب را به فاطمه(س) مستند نکرد تا مورد سؤال خدا واقع نشود که جواب را از چه کسی گرفته ای؟

البته ممکن است روایت نقل به معنا باشد و این ابهام ها ناشی از نقل به معنا و برداشت راوی باشد و او به دقت مطلب را نرسانده باشد. در ضمن روایت اول که از مصباح الانوار نقل شده این ابهام ها را ندارد مگر اینکه آن را خلاصه این روایت بدانیم.

دوم: این روایت از هیچ حکم الزامی بر فعل یا ترک خبر نمی دهد بلکه ناظر به فضیلتی استحبابی است و فقیهان شیعه چون معتقد به آسان گیری در دلایل مستحبات هستند، از نقّادی آن چشم پوشیده اند.

سوم: در مورد روایات معصومین علیهم السلام اصل بر این است که تا بتوان برای روایات معنای صحیح پیدا کرد و از کنار گذاشتن آنها خودداری نمود حتی اگر دو یا چند روایت به ظاهر متعارض باشند، تا حد ممکن آنها را متلائم با هم معنا می کنند و اگر جمع معنایی آنها ممکن نبود به ترجیح یکی می پردازند و در صورت نبودن وجه ترجیح، در باره هر دو روایت سکوت می کنند و علم آن را به خود امامان وا می گذارند.

چهارم: به نظر می رسد این حدیث پیام متعالی، صحیح و بلندی دارد که حفظ حریم و دوری از اختلاط و روابط فسادزاست و این پیام در احادیث فراوان دیگری تکرار شده است. خلاصه اینکه، سخن مذکور از چنان جلا و درخششی برخوردار است که به صادر شدن آن از زهرای مرضیه(س) اطمینان می بخشد.

پنجم: خیریت و افضلیت مطرح شده در این حدیث، نسبی و غالبی است یعنی در غالب اوقات و در بیشتر برخوردها و فعالیت ها بهتر است زن طوری رفتار و عمل کند که با مردی مواجه نشود و مردی هم با او مواجه نگردد. در بسیاری از حیطه های اجتماعی، آموزشی، خدماتی، سیاسی و اداری، زن می تواند و شایسته است از اختلاط، هم نشینی و گفتگوهای صمیمی با مردان خودداری ورزد و از این موارد غیر ضروری، فسادخیز و فتنه انگیز اجتناب ورزد. اما مواردی هست که مواجه شدن زن با مرد و سخن گفتن و ... لازم و ضروری است مانند میدان کسب علم زنان از مردانی که هم رتبه علمی آنان در بین زنان یافت نمی شود و بالعکس، یا مواجه شدن برای امر به معروف، نهی از منکر، تواصی به حق، تواصی به صبر و ... ترک چنین مواردی نه تنها خیریت و افضلیت ندارد بلکه مذموم است و از شمول حدیث خارج می باشد.

توجه به این نکته دقیق لازم است که کسب علم در این سطح و یا امر به معروف و نهی از منکر در آن مرتبه، از قدرت و توان همه زنان بلکه مردان خارج است [و قدرت هم شرط وجوب می باشد] و فقط بعضی زنان هستند که به این درجه از شاگردی یا استادی می رسند و یا دارای قدرت امر به معروف و نهی از منکر هستند و برای این تعداد کم، چون انجام وظیفه ملازم با مواجه شدن با مردان بیگانه و در منظر آنان واقع شدن است، این دیدن و دیده شدن عیب نیست و ترک آن فضیلت نمی باشد. فضیلت برای این عده حضور در اجتماع و مواجه با آن مردان برای افاده و استفاده یا امر به معروف و نهی از منکر است.

مثال این افضلیت غالبی را در مورد «سکوت» می بینیم. در روایات برای سکوت فضیلت بسیار شمرده شده و افراد بدان ترغیب گشته اند از جمله:

حضرت داوود به فرزندش سلیمان(ع) فرمود: فرزندم، اگر کلام از نقره باشد، شایسته است سکوت را طلا بدانی.(4)

امام باقر(ع) فرمود: شیعیان ما [از بس در تداوم سکوت محافظت دارند، به گمان مردم] لال هستند.(5)

و امام علی(ع) فرمود: هر گاه عقل کامل گردد، سخن کم می گردد.(6)

معلوم است که سکوت در مقایسه با سخن گفتن بیهوده و لغو یا غیبت، تهمت و سخن چینی [که از گناهان کبیره هستند] بسیار افضلیت دارد و غالب انسان ها هم یا از امور بیهوده و بی ارزش سخن می گویند یا سخن آنان غیبت و تهمت و ... است. بنابراین سکوت برای غالب انسان ها افضل است و روایات مذکور، ناظر به این حکم غالبی است اما اگر افرادی بتوانند نیکو و بجا سخن بگویند و سخن آنان حکمت، علم، امر به معروف، نهی از منکر و ... باشد، چنین سخن گفتن البته بهتر از سکوت است و چنین افراد توانمندی نباید با استناد به احادیث فضیلت سکوت، از سخن گفتن خودداری ورزند بلکه برای آنان سخن گفتن خیر و فضیلت است و سکوت، گناه و معصیت و دیگران هم باید به این مرتبه از توان صعود کنند تا کلام آنان از سکوت شان برتر شود.

امام سجاد(ع) فرمود: سکوت و کلام هر دو آفاتی دارند و اگر از آفت به دور باشند، کلام از سکوت، افضل است زیرا خداوند انبیا و جانشینان را مأموریت به سکوت نداده بلکه آنان مأمور به سخن گفتن می باشند و کسی با سکوت [از حق[ مستحق بهشت نمی شود، به ولایت خدا نمی رسد و از جهنم نجات نمی یابد. همه اینها در گرو سخن گفتن است و اصولاً ماه [سکوت] با خورشید [کلام حق] قابل مقایسه نیست. شما حتی فضیلت سکوت را با کلام بیان می کنید ولی نمی توان فضیلت کلام را با سکوت بیان کرد.(7)

سخن حضرت زهرا(س) در مورد فضیلت خودداری زن از دیدن مردان و دیده شدن توسط آنان ناظر به دیدن و دیده شدن غالب افراد است که دیدارها و ملاقات هایشان با شائبه های گناه و فساد همراه است و بهتر آن است که حتی الامکان از این ملاقات ها و نشست و برخاست ها و گفتگوها احتراز شود؛ اما اگر زنانی محترمانه و با حرمت و کرامت در اجتماعی ظاهر شوند و به انجام اعمال صالح و مفید اجتماعی بپردازند، گرچه لازمه چنین حضوری دیدن و دیده شدن توسط مردان بیگانه است، اما این حضور بهتر از خودداری از آن است.

دختران شعیب با عفت و پاکدامنی مورد تصریح خداوند، چوپانی می کردند و در اجتماع با مردان مواجه می شدند ولی حریم نگه می داشتند و از اختلاط و نشست و برخاست و گفتگوهای غیر ضروری و هوس آلود اجتناب داشتند.

زنان پیامبر(ص) با مردان دیگر مواجه می شدند و قرآن آنان را نهی نکرد بلکه آداب و رفتار محترمانه را به آنان آموخت و آنان را از برج گونه ظاهر شدن و به ناز و کرشمه سخن گفتن نهی کرد و نه از مطلق خارج شدن از خانه و سخن گفتن با مرد نامحرم.

صحابه بزرگواری همچون سلمان فارسی، ابوذر غفاری و جابر بن عبداللّه انصاری خدمت حضرت زهرا(س) می رسیدند و از ایشان علم می آموختند و حتی سلمان در کارهای منزل به حضرت یاری می رساند.

با توجه به مجموع ادله و روایات و سنت و سیره معصومان بخصوص سیره خود حضرت زهرا(س)، اسلام دعوت کننده به رعایت حریم و عفت و حیا در اجتماع توسط عموم و بخصوص زنان است و حضور عفیفانه و محترمانه زن را بر پرده نشینی و عزلت گزینی زن ترجیح می دهد و زن و مرد را در برابر خدا، خود و اجتماع مسئول دانسته و به کسب علم و کمال و تعالی اجتماعی فرا خوانده است و این هدف و غایت جز با حضور صحیح، محترمانه، عفیفانه و حریم دار زنان محقق نمی شود.

امروز بعد از گذشت ربع قرن از انقلاب اسلامی و با توجه به روشنگری های امام خمینی«قدس سره» و اصحاب ایشان، در زمینه لزوم و جواز و رجحان حضور اجتماعی زن، شک و تردیدی نمانده است.

ششم: نکته تربیتی این حدیث از اهمیت بسزایی بخصوص برای امروز جامعه اسلامی برخوردار است. حضرت می خواهد به این نکته توجه دهد که نشست و برخاست های غیر ضروری و هوس آمیز، سخن گفتن و خوش و بش های بی حساب و غلط در بین زنان و مردان، اجتماع را فاسد می کند و پرهیز از آن لازم و ضروری است و چون در غالب این نشست و برخاست ها و خوش و بش ها زمام امر به دست زن است و مرد طالب و خواستار است که از ایجاد آن ابتدائا ناتوان می باشد، پس باید زنان را نسبت به آن هشدار داد و آنان را آگاه ساخت که بهترین چیز برای خود آنان احتراز از این گونه امور می باشد.

آنچه اجتماع ما را امروز به شدت آزار می دهد و منشأ بسیاری ناهنجاری ها و فسادهاست، حضور لجام گسیخته و ولنگار زن در اجتماع است. آرمان انقلاب، ترویج حیا و عفاف در روابط اجتماعی زن و مرد بود. رژیم منحط شاهنشاهی حضور اجتماعی عروسک وار، مهیّج و هوس انگیز زن را در رأس برنامه های خود داشت و انقلاب اسلامی نه برای منع حضور زن بلکه برای تصحیح آن اقدام کرد و حضور عفیفانه زن را مطلوب شمرد. حضوری که از چشم چرانی، لذت جویی، روابط خارج از ضابطه و ولنگاری غربی مآب در آن خبری نباشد ولی امروز می بینیم این شائبه های شیطانی در اجتماع فراوان شده است و آفات و پیامدهای منفی آن مشهود همگان می باشد.

کلام زهرای اطهر(س) رهنمون به سوی عفت و حیا و پوشش است. اگر زنان از اختلاط های بیجا و غیر ضروری و فسادانگیز با مردان بپرهیزند و به آنان هم اجازه چنین اختلاط هایی را ندهند، اگر در محیط کار بنا را بر رعایت حریم عفت، پوشیدگی، حیا و پاکدامنی بگذارند و روابط را بر مبنای انجام وظیفه دینی و انسانی و اجتماعی قرار دهند و جز در حد لازم و مفید و صحیح با هم برخورد و ارتباط نداشته باشند، اگر امر به معروف و نهی از منکر، سفارش به حق و صبر، همیاری و همکاری در انجام عمل صالح و سبقت جویی به سوی رضای خدا چارچوب ارتباط های اجتماعی مردان و زنان باشد، در این صورت حضور اجتماعی زن، عمل صالح و انسان ساز خواهد بود و در غیر این صورت، حضورش جز وزر و وبال خود و اجتماعش نیست و عواقب ناگواری به دنبال خواهد داشت. ما باید امروز هم حضور زن را مشابه حضور وی در دوران انقلاب و دفاع مقدس و عرصه خدمت رسانی بخواهیم و برای همرنگ شدن حضور امروز وی با حضور دوران انقلاب و دفاع مقدس و جهاد سازندگی کوشش کنیم.

اگر امروز که فعالیت و حضور اجتماعی زن در اوج است و از جانب عموم منفی تلقی نمی شود، زنان و دختران جوان جامعه به مفهوم صحیح این کلام نورانی توجه کنند و بر حفظ حریم عفت و حیا در حضور اجتماعی خویش پای بفشرند، برکات بی شمار این کلام را شاهد خواهیم بود و بسیاری از نابسامانی ها، فسادها و ولنگاری های خانمانسوز، عفت بربادده و هویت سوز رخت خواهند بست.

در آخر مناسب است با کلامی از پیامبر گرامی(ص) سخن را به پایان بریم:

«هر کس با زن نامحرمی به حرام مصافحه کند، روز قیامت با دستان بسته به آتش انداخته می شود و هر کس با زن نامحرمی شوخی کند و به لذت سخن بگوید، در قبال هر کلمه هزار سال در جهنم زندانی گردد و زن نیز اگر در این سخن گفتن و مصافحه به رضایت با مرد همراه گردد و به مرد اجازه دهد که وی را ببوسد، بدنش را لمس کند و با او شوخی نماید، گناه او نیز همسان مرد است.»(8)

امید است در سالگرد شهادت آن بانوی مکرّم، زنان و مردان جامعه اسلامی بخصوص قشر جوان، حضور اجتماعی خود را از شائبه های هوا و هوس و فساد پاک کنند و از روح قدسی و مبارک آن بانوی بزرگ و جهان، نور حیات و بالندگی بگیرند.

1 بحارالانوار، ج43، ص92.

2 همان، ج100، ص238 به نقل از مصباح الانوار.

3 همان، ج43، ص54 به نقل از کشف الغمه.

4 همان، ج68، ص278.

5 همان، ص285.

6 همان، ص290.

7 همان، ص68.

8 همان، ج7، ص214.

جوان در اندیشه استاد مطهری(به مناسبت 12 اردیبهشت)

برخورد بزرگترها باید با نسل جوان بر اساس واقع بینی، منطق و استدلال باشد. زیرا اگر به سؤالات و احساسات پاک نسل جوان پاسخ منطقی و درست داده نشود موجب سرخوردگی و ناامیدی و نهایتا - طغیان نسل جوان خواهد شد.

مجموع دوران زندگی بشر در سه مرحله خلاصه می شود: کودکی، جوانی، پیری. ایام جوانی رسیدن به مرتفع ترین و عالی ترین منازل زندگی است. در دیدگاه جوانان مناظر زیبا و چشم اندازهای دل پسند، بسیار است، روح بلند جوانان لبریز از آمال و آرزو و سرشار از عشق و امید است. از سویی دیگر یکی از بزرگ ترین سرمایه های هر کشور نیروی انسانی آن است و مهمترین نیروی انسانی هر کشور را در نسل جوان آن کشور می توان یافت. قدرت و نیروی جوانی است که نی تواند بر مشکلات زندگی فایق آید و راه های سخت را آسان کند.

آیین مقدس اسلام، یکی از نعمت های بزرگ الهی و از سرمایه های بزرگ سعادت در زندگی بشر را «جوانی» می داند. در این باره حضرت علی (ع) می فرماید:

«دو چیز است که مردم قدر و قیمت آنها را نمی شناسند، مگر زمانی که آن دو را از دست داده باشند، یکی جوانی و دیگری تندرستی است.»

علامه شهید استاد مرتضی مطهری یکی از موفق ترین اندیشمندان اسلامی بود که با روحیات و نیازهای روحی و فکری جوانان آشنا بود. و چون زبان نسل جوان را می دانست و می فهمید، پیام این نسل را می شنید و متناسب با نیازهای جوانان به موقع و به جا به وسیله ی آثار ارزشمندش با آنان ارتباط ایجاد می کرد.

استاد مطهری با اشاره به این سخن آموزنده حضرت علی (ع) که می فرماید: «اگر ذهن جوانان ما با مطالب حق پر نشود، با مطالب ناحق پر خواهد شد.» تمام سعی و کوشش خود را نمود تا جوانان را باحقایق اسلام آشنا سازد.

تعریف جوان

استاد مطهری جوان را به دو صورت تعریف می کند: تعریف اول این که جوان شخصیتی است دارای سن خاص و حالات روحی و روانی و نیازهای مخصوص. و تعریف دوم ایشان از جوان این است که جوان کسی است که به خاطر تحصیلات و سواد و آشنایی اش با اندیشه های جدید، دارای فکر نو و سؤالات تازه است و حاضر نیست مانند جوانان نسل گذشته بدون دلیل عقلی و منطقی همه چیز را بپذیرد. به عبارت دیگر، جوانان امروز چشم و گوششان بیشتر باز شده است و به همین دلیل است که رهبری، ازشاد و هدایت جوانان امروز به مراتب مشکل تر از نسل جوان کذشته است. استاد مطهری معتقد بود که اگر برای هدایت و رهبری نسل جوان امروزی فکر اساسی نشود، آینده جامعه ایران به طور کلی از دست خواهد رفت.

برخورد با نسل جوان

از مسائل مهم رهبری دینی نسل جوان، نحوه برخورد افراد با نسل جوان است. برخورد بزرگترها باید با نسل جوان بر اساس واقع بینی، منطق و استدلال باشد. زیرا اگر به سؤالات و احساسات پاک نسل جوان پاسخ منطقی و درست داده نشود موجب سرخوردگی و ناامیدی و نهایتا - طغیان نسل جوان خواهد شد.

متأسفانه امروزه آن چنان که باید و شایسته است با مسائل و مشکلات نسل جوان به طور دلسوزانه و منطقی برخورد نشده است. و استاد مطهری از این برخورد غلط با جوانان بسیار ناراحت بود و می گفت: روشی که ما (روحانیان و مربیان دینی) در مقابل نسل جوان در پیش گرفته ایم همان روش دهان کجی، انتقاد و سرزنش نسل جوان می باشد که این شیوه درست نیست. اگر بدون احترام گذاشتن به نسل جوان بخواهیم نسبت به مسائل و احساسات پاک جوانان بی تفاوت باشیم، محال است که بتوانیم جلوی انحرافات دینی و اخلاقی نسل آینده جوان را بگیریم. رهبران فکری جامعه ایران اگر خواهان هدایت و ارشاد و رهبری نسل جوان باشند چاره ای جز این ندارند که از نزدیک با درد و رنج جوانان آشنا شوند و با زبان و منطق آشنا گردند. امّا افسوس که پیش از آن که ما فکری به حال این نسل سازنده کنیم، دشمنان دین ما درد این نسل را یافتند و دوایی مسموم به آنان دادند.

استاد مطهری فعالیت های یزرگان دین را در زمینه ی رهبری و هدایت نسل جوان کافی نمی داند و می فرماید:

ما به قدر کافی در زمینه های مختلف اسلامی، کتاب به زبان روز عرضه نکرده ایم. اگر ما به قدر کافی آب زلال و گوارا به انسان جوان می دادیم نسل جوان به سراغ آب های آلوده (گناهان) نمی رفتند. پس راه مقابله و مبارزه با انحراف نسل جوان این است که مکتب اسلام را در همه زمینه ها با زبان روز به طور صحیح عرضه کنیم. استاد مطهری به عنوان یک شخصیت روحانی و حوزه ای می گوید باید روحانیون بزرگ ما کارهای علمی و فکری خود را ده برابر کنند تا بتوانند پاسخگوی نسل جوان امروز باشند. استاد مطهری در هشدار به طبقه روحانیت در حوزه می گوید: بقا و دوام روحانیت و اسلام به این است که روحانیت دین به انتظارات نسل امروزی توجه کنند چون انتظازات نسل گذشته تفاوت اساسی دارد. استاد مطهری برخلاف کسانی که نسل جوان را یک نسل خام و احساسی و غیرپخته می داند معتقد است که بر عکس نسل جوان نسلی لجوج نیست، بلکه آمادگی زیادی برای دریافت حقایق دینی دارد.

الگوی عملی نسل جوان

نسل جوان میزان تبعیت و تأثیر پذیرش از دیگران بسیار بالاست در نتیجه نسل جوان احتیاج به الگوی مناسب دارد. و این الگو اگر اهل عمل باشد یعنی بیش از آنچه که حرف می زند خود عمل می کند، می تواند رهبری نسل جوان را به عهده بگیرد. استاد مطهری می گوید:

اگر نسل جوان ما بین گفتار و کردار رهبران دینی تضادی ببیند، نمی تواند به اندیشه و فکر آنان اعتماد کند و از آنان پیروی نماید. پس باید برای هدایت و رهبری نسل جوان گام های نظری و عملی برداریم تا بتوانیم نسل جوان را با مسائل دینی آشنا سازیم.

مهارت های زندگی در قرآن و روایات(2)

قرآن می فرماید: « فَنَظَرَ فی النجوُم فقال انی سقیم فتو لوا عنه مدبرین ؛ (حضرت ابراهیم) به ستارگان نگاه کرد و گفت من ناخوشم ازاو روگردانده و دور شدند.» (1)

جریان از این قرار است که بت پرستان روز عیدشان به صحرا روند و هدایا و قربانی بر این بتها ببرند.

به ابراهیم گفتند تو هم با ما به صحرا می روی؟ بر طبق اعتقاد آنها که به ستاره نگاه کرده و پیش بینی می کردند. به ستارگان نگاه کرد و گفت: من ناخوشم همراه شما نمی توانم بیایم. ناخوشم یعنی چه؟

معنایش این نیست که من واقعاً مریضم و لو شنونده این مفهوم را برداشت کرد، ولی منظور حضرت ابراهیم ناخوش داشتن راه انتخابی آنها در بت پرستی و ترک توحید بود و ابراهیم دروغ نگفت.

این یکی از مهارت های مهم زندگی است که جوان و نوجوان اگر دید دوستانش یک پارتی یا مسافرتی دارند که بوی معصیت می دهد با جرعت «نه» بگوید و یالاقل بگوید من ناخوشم.

ضمن احترام به تعارفات شما، من نمی توانم همراه شما باشم. مگر در تاریخ نیست که حضرت ابوطالب عموی مهربان رسول خدا(ص) که سفارش قریشیان را به حضرتش بیان کرد که می گویند اگر دست از تبلیغ دین بردارد ، مال، ثروت، مقام حتی ازدواج دختران ثروتمند از آن حضرتش می شود.

فرمود: عموجان ضمن احترام بشما اگر خورشید و ماه را در دست راست من و هر آنچه خورشید و ماه می تابد، در دست چپ من قرار دهند از هدف عالی خود دست بر نمی دارم. نه گفتن یکی از مهم ترین مهارت های زندگی است که تعلیم جرعت اظهار وجود برای جوان است مگر نشنیدیم که برادر امام حسین(ع) محمد حنفیه در مدینه از باب دلسوزی می خواست امام حسین(ع) از سفر خود منصرف شود.

فرمود: برادر ضمن احترام به شما از هدف عالی و سرخطی که نبی اکرم جدم نشان داده غافل نمی شوم، پسر عمویش عبداله بن عباس آمد که مورد احترام همه اهل بیت بود. می خواست از سفر به کوفه منصرفش کند فرمود: ضمن احترام به شما من راه حق خود را که همانا احیای دین جدم می باشد انتخاب کرده ام.

عبدالله بن عمر آمد ، گفت: من از جدت چیزهایی شنیده ام ، می ترسم شهید این راه تو باشی. فرمود: من از هدف خود باز نمی مانم.

کارشناسان و متخصصان در پیشگیری از اعتیاد یادگیری مهارت های زندگی را مهم ترین عامل در عدم اعتیاد می دانند و در آن یادگیری اظهار شهامت، وجرعت نه گفتن در برابر دوستان و همسالان نقش بسزایی دارد که در دین مبین اسلام و تاریخ پربار تشیع موارد زیادی از آن بچشم می خورد.

آیاتی در مورد بعضی اس ام اس ها و دوست یابی ها قرآن کریم می فرماید: « قل انها حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن ؛ بگو خداوند تنها اعمال زشت را چه آشکار وپنهان حرام کرده است.» (2)

باز می فرماید: « ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و مابطن ؛ و نزدیک کارهای زشت و قبیح نروید چه آشکار و چه پنهان. » (3)

نزدیک نشوید یعنی حرمتها و قرقها را نشکنید با ارتباط پنهانی و با چت کردن، یواش یواش انسان خودِ گناه را، مرتکب می شود از اول حتی نزدیک نشوید.

باز فرمود: « ذروا ظاهرا لاثم و باطنه الذین یکسبون الاثم یجزون بما کانوا یقترفون ؛ گناهان آشکار و پنهان را رها کنید زیرا کسانی که تحصیل گناه می کنند در برابر آن مجازات، خواهند شد.» (4)

یعنی یا در این دنیا دامن آنها آلوده شده، گرفتار می شوند یا در آخرت یا در هر دو. پس چه بهتر که عاقلانه عواقب کار خود را اندیشه کنیم ، زرنگ ترین مردم کسی است که کاری را مرتکب نشود مگر اینکه با عقل حساب گر خود سود و زیان آنرا بسنجد، سپس اقدام نماید.

قرآن می فرماید: « ولا تتبعوا خطوات الشیطان ؛ ای مردم تابع قدمهای شیطان نشوید.» (5)

به این مضمون در چهار جای قرآن این کلام تکرار شده است.

از استاد خود آیت الله العظمی مکارم شیرازی سؤال کردیم که چرا خداوند فرمود تابع قدمهای شیطان نشوید؟ نفرمود تابع شیطان نشوید؟ ایشان گفت: چون شیطان قدم بقدم بسوی جنایات بزرگ می برد ، جنایتکران بزرگ از جنایات کوچک شروع می کنند اول فکر گناه بعد اس ام اس زدن بعد کلام شفاهی و بعد لمس و بعد گناهان بزرگ.

پس از ابتدا باید با اولین قدم شیطان مخالفت کنیم که فکر گناه است. مولای متقیان امیر بیان چه زیبا فرمودند:

- مواظب افکارت باش که گفتارت می شود

- مواظب گفتارت باش که رفتارت می شود مواظب رفتارت باش که عادت می شود

- مواظب عادت باش که شخصیت تو می شود

- مواظب شخصیت خود باش که سرنوشت تو می شود

مولا چه زیبا فرمودند : تمام مراحل ناهنجاری ها را به شکل زیبا سلسله وار بیان فرمودند: باید جوان دقت کند که اول فکر گناه نکند. مگر ممکن است؟ بلی از مرحوم مقدس اردبیلی سؤال شد آیا شما گناه می کنید؟

فرمود: نه. سؤال شد فکر گناه هم نمی کنید؟ فرمود: نه. تعجب کردند.

فرمود: همانگونه که شما هیچ وقت فکر نمی کنید که زغال سرخ شده را که داغ است یا فضولات را بخورید من هم گناه را کثیف می دانم و یا آتش تلقی می کنم و لذا فکر آن هم به ذهنم خطور نمی کند.

پس چه خوب است که در اولین وسوسه شیطانی ذکر خدا گفته، بیدار شویم و مخالفت کنیم تا به گناهان بزرگ وادارمان نکند.

کارهای خوب هم اگر انسان زیاد به فکر آن باشد و به زبان بیاورد ، آخر آن عمل خوب را رفتار خود قرار خواهد داد با رفتار تکراری عادت خواهد شد و با عادت شخصیت او را آن کار خیر و نیک می سازد .

چه خوب است در این مسیر قرار بگیریم و سرنوشت خود را نیک بسازیم. خداوند می فرماید: « محصناتٍ غیرمسافحاتٍ ولا متخذاتِ اخدانٍ ؛ ازدواج کنید بشرط آنکه با زنان پاکدامن باشد نه به طور آشکار مرتکب زنا شوند ونه دوست پنهانی بگیرند.» (6)

محصن از حصن و حصار و محفوظ است یعنی با زنانی که خود را در حصار حیاء و عفت قرار داده اند، ازدواج کنند نه با زنانی که از لباس حیاء و عفت بیرون آمده اند ، حتی با زنانی که صرفاً با دیگران دوستی پنهانی دارند، ازدواج نکنید.

باز در قرآن می فرماید: « محصنینَ غیر مسافحینَ ولا متخذی اخدانٍ ؛ یعنی ازدواج کنید با کسانی که پاکدامن باشند نه زناکار و نه دوست پنهانی داشته باشند.» (7)

در زمان جاهلیت گناهان پنهانی را ممنوع نمی دانستند.

خداوند در آیات متعدد این امر را نکوهش می کند اما متأسفانه الان هم جاهلیت اُخری و مدرن دوباره معاصی پنهانی را نکوهش نمی کند.

عده ای ازدواج قانونی و شرعی را کنار گذاشته ولی ارتباط پنهانی و دوستی در خفاء را رواج می دهند.

اخطار به جوانان:

بدانیم که هر عملی عکس العملی دارد، هر کنشی واکنشی دارد اگر ناموس دوست هستیم به خواهر، دختر و مادر خود غیرت می ورزیم باید از اعمال خلاف ، چه پنهانی و چه آشکار با دختران و مادران و خواهران دیگران خودداری کنیم.

جوانی که غیرت داشته باشد با عنوان تنوع طلبی با دهها دختر دوست نمی شود و آنها را سرکار نمی گذارد.

اما جهت ازدواج با نیت پاک ، جهت شناخت همدیگر و خواسته ها و ایده های همدیگر صحبت مانعی ندارد.

جوانی که با دختری ازدواج کند که می داند با چندین پسر قبل از خودش مراوده و گفتگو داشته، عشق و علاقه اش خالصانه نخواهد بود و دختری که با پسری بالإجبار بعد از چندین تماس با جنس مخالف، ازدواج می کند، مادری خوب برای فرزندانش نخواهد بود و شوهرش نیز شوهر ایده آل نخواهد شد.

منابع :

1- قرآن کریم ، سوره صافات، آیه 89

2- سوره اعراف، آیه 32

3- سوره انعام، آیه 151

4- سوره انعام، آیه 120

5- سوره بقره، آیه 168

6- سوره نساء، آیه 25

7- سوره مائده، آیه 5

اصول مهارتهای زندگی قرآنی(1)

 نگرش سیستماتیک

با گسترش علم در دنیای امروز، می‌توانیم نمونه‌های بسیاری از ارتباط و همبستگی را دریابیم. بدون هدف، پیوستگی، ارتباط و هماهنگی معنا ندارد و اساساً مجموعه دارای نظام، شکل
نمی‌گیرد. همکاری و پیوستگی و نظام، همواره برای آن است که به هدف معینی منجر شود و
به سرانجام روشنی برسد. این حالت را می‌توانیم در همه موجودات پیرامون خود، همچون
سنگ‌ها، فلزات، گیاهان، حیوان‌ها و انسان‌ها ببینیم و دریابیم که:

1- هر موجودی از اجزای خاص و معینی تشکیل شده است.

2- این اجزاء با آرایش مخصوص به خود در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند.

3- هریک از این اجزاء خواص ویژه‌ای دارند که با وظیفه آنها هماهنگی دارد.

4- هر جزئی کار مخصوصی انجام می‌دهد و وظیفه معینی بر عهده دارد.

5- میان وظایف و مسئولیتها پیوستگی و ارتباط مشاهده می‌شود، به گونه‌ای که کار هریک مکمل و ارائه کار دیگری است و کارها و مسئولیتها در ارتباط باهم معنا می‌یابند و اگر به کار یک جزء به تنهایی نگاه شود، ناقص و ناتمام به نظر می‌آید.

6- نتیجه هر سامان و نظمی و هر همکاری و فعالیتی، هدف خاصی است که آن را از سایر سامان‌دهی‌ها و همکاریها جدا می‌کند.

«... خدای متعال همه مخلوقات را بر اساس مقیاس، نظم مشخص، اندازه‌های مخصوص و متناسب با هریک از آن مخلوقات آفرید و در آفرینش‌ آنها طوری اندازه‌ها را برقرار کرد که محکم و استوار بمانند و از هم فرو نپاشند.

هر چیزی را مطابق برنامه‌ای دقیق به بهترین شکل طراحی کرد و آن‌گاه بدان نظم و ظرافت بخشید و آن را در مسیر انجام وظیفه و دست‌یابی به هدف خاص وی هدایت کرد.

همه این کارها بدان جهت بود که هیچ‌یک از مخلوقات از محدوده و چهارچوب تعیین شده از جانب خداوند تجاوز نکند و برای رسیدن به مقصد مورد نظر و کمال نهایی کوتاهی ننماید و اگر خداوند به او دستوری داد، انجام دادنش بر وی دشوار نباشد و سرکشی نکند». [1]

عمر موجودات و نظام‌های این دنیای به هم پیوسته، نامحدود و دائمی نیست. هریک از این نظامها انرژی و استعدادی محدود دارد و روزی به پایان می‌رسد. اما این فروپاشی و انهدام به معنای نیستی و نابودی نیست، بلکه برای پیوستن به نظامی دیگر و تجدید سازمان و استمرار در متن نظامهای دیگر صورت می‌گیرد. اجزای متلاشی شده در یک چرخه طبیعی دوباره بازسازی می‌شوند و به نظامی بالاتر و برتر با انرژی بیشتر به هم می‌پیوندند.

از این منظر هیچ چیز در متن عالم طبیعت از بین نمی‌رود بلکه در نظامی تازه‌تر خود را می‌نمایاند. [2]

خداوند ما را به نظر در آفرینش دعوت می‌کند و می‌فرماید: «... ما تَری فی خلق الرَّحْمنِ من تفاوت فارجع البَصَرَ هَلْ تَری من فطور» (ملک/3) نمی‌بینی در آفرینش خدای رحمان هیچ بی‌نظمی و گسستی. پس بار دیگر دیده بگردان، آیا هیچ شکافی می‌بینی؟

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درباره همین آیه می‌فرماید: منظور از عدم تفاوت این است که تدبیر الهی چون حلقه‌های زنجیر، در سراسر جهان به هم پیوسته و متصل است. موجودات به گونه‌ای با یکدیگر مربوطند که آثار فعالیت یکی، نصیب دیگری می‌شود، همانطور که خودِ آن برای ثمر دادن به موجودات دیگروابسته و نیازمند است...

خداوند تمام هستی را احصاء (شماره‌گزاری) کرده است و هرچه را خلق کرده اندازه دارد

«وَ اَحصی کُلَّ شیءٍ عدداً» (جن/28). «انّا کلّ شیءٍ خلقناه بقدر» (قمر/49).

 

گناه یعنی خروج از اندازه ها

همه‌چیز در جهان هستی بهم مربوط است. به میزانی که از خود، جامعه و خانواده اطلاع داشته باشیم، بهتر می‌توانیم مسایل را تحلیل کنیم و مسایل را حلّ و فصل نماییم. چون مسائل ریشه در خود، در جامعه و خانواده دارد.

وجود انسان یک سیستم است. جسم، فکر، دل و جان دارد که همگی باهم در تعاملند.

«کلّ نفسٍ بما کسبت رهینه» (مدثر/38) جان شما در گرو کارکردهایتان است.

تمام تعلیم و تربیت قرآن کریم مبتنی بر این باور است که خلقه مفقوده‌ای که فقدانش سبب گسست بین آرمانهای قرآنی و افراد سالم قرآنی شده، «نگرش سیستمی» است به مفهوم قرآنی معادل نگرش سیستمی، همان «نگرش حکیمانه» است. اصطلاح «نگرش سیستمی» از نظریه سیستم‌ها اخذ شده است. این نظریه یک تئوری ابتکاری بی سابقه نیست، بلکه تنها کشفی است در روش اندیشیدن آدمی که آن هم از بررسی و دقت در نظام موجود در پدیده‌های طبیعی حاصل شده است. امروزه زبان علمی در جهان، زبان سیستماتیک است. نظریه سیستم‌ها، انسان را دعوت به حل مسائل خود و محیط خود از طریق درک عمیق روابط میان پدیده‌ها می‌کند. از نتایج نگرش سیستمی می‌توان به سه مورد زیر اشاره نمود:

1- تأثیر و تأثر

2- خروجی

3- امکان محاسبه [3]

تمامی اعضاء یک سیستم باهم در تعاملند و برهم تأثیر گذارند. امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه ثمالی 11 «لعلّک = شاید» برای کسالت خودش در نمازهایش می‌آورد. سیستمی که خروجی نداشته باشد، خفه است. هر اتفاقی که درونتان می‌افتد باید خروجی (علائم) داشته باشد تا متوجه شویم چه اتفاقی می‌افتد. باید برویم به سمت یک دینداری علامت‌دار. هر ادعایی که هرکسی می‌کند باید نشانه داشته باشد. برای مثال می‌توان گفت: اولین درجه تقوا در حدیث «عنوان بصری» است. و درجه وسط آن خطبه متقین است و آخرین درجه تقوا حدیث «صد و یک نکته» از رسول خدا (ص) است.

برای آشنایی با این نوع نگرش در ابتدا به تعریف مفهوم «سیستم» می‌پردازیم.

تعریف کامل سیستم یا نظام

 

مجموعه‌ایست از اجزای مرتبط و متأثر از یکدیگر که متفقاً برای رسیدن به هدفی خاص و یا تولید کالایی مشخص فعالیت می‌کند. یک نظام «کارآمد» معمولاً «سیزژستیک» است. یعنی حاصل کار یک نظام، بیش از حاصل جمع‌کار مجموعه اجزای تشکیل دهنده آن نظام است. هر سیستم از 6 بخش تشکیل شده است.

1- ورودیها: همان اطلاعات خام است.

2- پردازش: داده‌ها را به اطلاعات مفید تبدیل می‌کند.

3- خروجیها: نتایج حاصل از پردازش داده‌ها است.

4- بازخورد: قسمتی از نتایج حاصل از پردازش داده‌ها که برای کنترل و ارزیابی نتایج به کار می‌رود.

5- کنترل: برای حصول اطمینان از عملکرد درست نظام، بازخوردها را بررسی و آزمایش می‌کند.

6- تطبیق: نتایج حاصل از کنترل را برای تنظیم عملکرد نظام بکار می‌برد.

نگرش سیستمی، نگرشی است «جامع» که دربرگیرنده همه مسائل و مشکلات است (جامعیت) و می‌تواند پیچیدگیهای خود و محیط خود

را درک کرده، تحلیل نموده و به انسان راهکارهای تسلّط بر خود و محیط را ارائه دهد (سازگاری) و از این طریق دست به تغییر خود و محیط خود زند. (کارآمدی)

در این نوع نگرش هیچ مسئله‌ای را نمی‌توان بطور مستقل تحلیل کرده بلکه تمامی مسائل به هم مرتبطند.یعنی برای حل یک مسئله، قبل از آن بایستی به مسائل دیگری به عنوان مقدمات مرتبط با آن مسئله پرداخت. نگرش سیستمی به ما می‌گوید که تنها در صورت «هماهنگی» بین اندیشه‌ها، احساسات، گرایش‌ها و رفتارهای آدمی است که انسان می‌تواند به یک تعادل که مقدمه واجب رشد او در مسیر تعالی جویی، توسعه طلبی و عمق‌بخشی است، برسد نگرش سیستمی با شناخت واقعیات موجود، فرصت‌ها و تهدیدهای فرد و جامعه را به سمت «پیشگیری» از وقوع بحران‌ها و یا در صورت وقوع، آنها را آماده استقبال از بحران‌ها می‌کند و بدین وسیله «ماندگاری» و «تثبیت» حرکت رو به رشد فرد و جامعه را تضمین می‌نماید. در طرح نظام تعلیم و تربیت قرآن کریم، به تمامی آموزه‌ها و توصیه‌ها به روش سیستماتیک نگاه شده و سازمان داده می‌شود.


õسیستم تربیت قرآنی:

تعریف تربیت قرآنی: فرآیندی که طی آن جان آدمی از حیات طبیعی به حیات معقول و در نهایت به حیات طیبه الهی می‌رسد. (عملکرد یا پردازش درونی).

ورودی: انسان به طور عام.

مسئله: استیصال و درماندگی انسان در برابر مسائل شخصی و اجتماعی در عصر حاضر.

هدف: تسلّط بر سرنوشت و تحقّق تمامیت انسان.

نتیجه: حیات طیبه و مدینه فاضله.

برای فهم بیشتر این سخن 3 نمونه (مثال) در زیر بیان می‌شود.

ª مثال 1:

- و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکوراً. (اسراء/9).

(سعی سازمان یافته عاقبت گرا) سعی قابل تقدیر و شکرگزاری = (ایمان) باور اعتقاد قلبی + سعی و تلاش + خواستن و اراده آخرت

ª مثال 2:

- من عمل صالحاً من ذکر اَو انثی و هو مؤمن فلنحییّنه حیوه طیبه. (نحل/97).

حیات طیبه الهی = عمل صالح + ایمان (باور قلبی)

ª مثال 3:

- واستعینوا بالصّبر والصّلوه. (بقره/45).

- انّ الانسان خلق هلوعاً.... الاّ الّذین هم علی صلواتهم دائمون (معارج/20)


[1] - بخشی از خطبه 90 نهج‌البلاغه.

[2] - اشاره به قانون تبدیل ماده به انرژی در فیزیک از انشتین.